انتقال هیجان بازی در دنیای فیلم و سریال
به بهانه پخش سریال اکشن «فلز درهم تنیده»، مهمترین گیمهایی را که الهامبخش فیلم و سریالها بودند بررسی کردیم، از «مورتال کمبت» و «رزیدنت اویل» تا «آخرین بازماندهما»
محمد صابری- چند روزی است سریال «تویستد متال» یا «فلز در همتنیده» که برگرفته از یک بازی جادهای، اکشن و پرهیجان است؛ در برخی پلتفرمهای داخلی با دوبله فارسی پخش شده و مخاطبان زیادی هم جذب کرده است. چند وقت قبل هم فصل اول سریال پرخرج «آخرین بازمانده ما» بهعنوان سریالی که از روی یک بازی پرطرفدار ساخته شده؛ پخش شد. بهطور کلی دنیای فیلم و سریال طی سالهای اخیر، آثار متنوعی را با اقتباس از ظرفیتهای دنیای گیم عرضه کرده است و بیشتر این آثار هم موفق بودند. علت اقبال دنیای فیلم و سریال به الهام گرفتن از بازیها دو چیز است. اول اینکه استفاده ازظرفیت مخاطبانی که دنیای یک بازی را با گوشت و پوست و طی مراحل زیادی لمس کردهاند و تماشای روایتی دراماتیک از ایده بازی و سرنوشت قهرمانانش میتواند برای آنها جذاب باشد؛ یعنی یک مخاطب بالقوه و جدی. دوم اینکه ایده محوری یک بازی اگر جذاب باشد میتواند مخاطب را درگیر کند و تا مراحل آخر پیش ببرد. برای همین بخشی از ریسک ساخت یک اثر پرهزینه با تکیه برچنین آثاری پایین میآید؛ یعنی یک ایده موفق بالقوه. البته همه فیلم و سریالهایی که براساس یک بازی ساخته شدند موفق نبودند. گاهی هم موفق بودند اما مخاطب خاکستری را جذب کردند نه مخاطب هدف یعنی طرفداران بازیرا. پخش سریال «فلز درهم تنیده» بهانهای شد تا با تمام بازیهایی که ایده محوری یک فیلم یا سریال بودند خاطرهبازی کنیم. با ذکر ایننکته که بهدلیل محدودیتها ناچار شدیم انیمهها و انیمیشنها را نادیده بگیریم.
بازیهای قدیمی، فیلمهای قدیمی
شاید یکی از قدیمیترین بازیهایی که الهامبخش یک اثر سینمایی شد «مهاجم مقبره» بود. بازی که برای کنسولهای امروزی یک شوخی محسوب میشود اما زمان خودش خیلی محبوب بود. چند فیلمی هم که براساس شخصیت اصلی بازی یعنی یک باستانشناس خانم و ماجراجوییهایش در مقبرههای پرپیچوخم قدیمی ساخته شد نسبتاً موفق بود اما نتوانست موفقیت سری ایندیانا جونز را که قهرمانش یک باستانشناس مرد بود تکرار کند. یکی دیگر از بازیهای قدیمی که یک سری فیلم و انیمه براساسش ساخته شد «مورتال کمبت» بود که از سال 1995 براساسش فیلم ساخته شده تا همین سال قبل. کمبت یک بازی بود که در کنسول سگا محبوب بود و هنوز هم در کنسولهای امروزی با شکل و شمایلی تازه ادامه دارد. داستان مبارزههایی در دنیایی جادویی و توانمندیهای عجیب مبارزان اما شاید کمتر فیلمی مثل «رزیدنت اویل» میتوانست ظرفیت ساخت فیلم براساس دنیای گیم را احیا کند. «رزیدنت اویل» بازی محبوبی بود درباره دنیایی که در آن انتشار یک ویروس باعث تبدیل شدن انسانها بهموجوداتی زامبیطور میشد. فیلم با همین ایده بهظاهر ساده یک اکشن خوب از کار درآمد و هنوز هم جریان ساخت فیلم و سریال براساس آن بازی ادامه دارد. موفقیت «رزیدنت اویل» باعث شد بازی محبوب و ترسناک «تپه خاموش» یا «سایلنت هیل» هم الهامبخش یک فیلم بههمین نام باشد که آنهم موفقتر از حد تصور از کار درآمد. از نسل اول اینسری فیلمها که یک بازی الهامبخششان بود میتوان به فیلم «دووم» با بازی راک اشاره کرد که موفقیت بازی را تکرار نکرد. یا «مکس پین» که اتمسفر سیاه بازی را خوب تداعی میکرد اما فیلم جریانسازی نشد. یا «هیتمن» که بهاندازه بازی محبوب نشد. همینطور «فاینال فانتزی» که با آنهمه جلوه ویژه باز هم طرفداران مدیای سینما را بهاندازه دنیای گیم اقناع نکرد و این روند باعث شد کم کم فضا عوض شود. فیلمهایی مثل «جنون سرعت» که براساس بازی پرمخاطبی به همین نام بود گویای تغییر این مسیر بود. چون دراماتیزه کردن ایده مرکزی بازی در این فیلم بهشکل چشمگیری متفاوت از همیشه بود و عمق شخصیتها و نقطهعطف داستان هم چندان مبتنی بر بازی نبود اما از آن استقبال شد.
فصل تازهای از اقتباسها
طی 4، 5 سال اخیر اقتباس سینمایی از گیمها قوت گرفته، از «وارکرافت» که یک اکشن گران و موفق از کار درآمد تا «سونیک» که چون برپایه یک بازی قدیمی بود کمتر کسی تصور میکند چنین جذاب باشد. سری «پوکمون» هم هرچند الهامبخش چند انیمه طولانی بود امافیلم «کارآگاه پوکمون» نشان داد با یک داستان پرکشش و البته جلوههای ویژه جذاب میتوان مبتنی بر یک بازی قدیمی، فیلمی گیرا و جذاب ساخت. البته طی سالهای اخیر هم پای تک و توکی تجربههای ناموفق در بین بوده. مثل «رمپیچ» با بازی راک، یا «آنچارتد» که فیلمش چنان قوانین جاذبه را با بردن شخصیتها در آسمان نقض کرد که مخاطب را پس زد اما آخرین فیلمهایی که براساس بازیها ساخته شدند دو فیلم خوب از کاردرآمدند. یکی «برادران سوپرماریو» که براساس بازی معروف «قارچخور» در کنسول میکرو ساخته شد. فیلم در حقیقت یک انیمیشن بود که چون تماشایی و خاطرهانگیز بود استثنا قائل شدیم و معرفیاش کردیم. بعد هم که «سیاهچالهها و اژدهایان» که یک کمدی قرون وسطایی درباره روزگاری غرق جادو بود که آنهم بهلطف جلوههای ویژه، بازی خوب ستارهها و البته ظرفیتهای داستانیاش توانست مخاطب را جذب کند.
سریالهایی بر اساس گیمهای معروف
اما اقتباس از بازیها برای ساخت یک اثر محدود بهدنیای فیلمهای سینمایی نیست و از مدتها قبل در عالم سریالسازی هم متداول بوده؛ اما هیچوقت بهشدت یکی دو سال اخیر نبوده. بهطور مثال حدود سهسال قبل سریال «ویچر» براساس بازی معروفش ساخته شد و تا فصل سوم هم ادامه داشته است. دو سال قبل انیمه متفاوت «آرکین» براساس بازی معروفش ساخته شد که موفقیتش بهخاطر تکنیک خاص گرافیکی، شخصیتپردازی و البته گرههای داستانی، حتی از بازیاش هم جلوتر رفت. سال قبل هم سریال «هیلو» ساخته شد. سریالی که داستانش در قرن 26 میگذرد. زمانیکه یک تهدید فضایی دنیای ما را تهدید میکند. سریال چندان تداعیکننده دنیای بازی نبود اما بهعلت اکشن پرهیجانش مخاطبان زیادی جذب کرد و احتمال تمدیدش برای فصلهای بعدی هم هست. این روند ادامه داشت تا اینکه دو سریال شاخص اقتباسشده از دنیای گیم از راه رسیدند یعنی «آخرین بازمانده ما» و «فلز درهم تنیده».
غوغای قارچهای زامبیکننده
بازی «آخرین بازمانده ما» سال 2013 عرضه شد و در زمان کمی به یکی از محبوبترین بازیها تبدیل شد. این بازی دنیا را در سال 2023 روایت میکرد. زمانیکه یک آلودگی قارچی که واقعاً هم بهشکل سادهای در طبیعت ما هست و باعث تغییر رفتار در حشراتی مثل مورچهها میشود؛ تکامل پیدا کرده و انسانها را به موجوداتی ترسناک و بدون قدرت تعقل تبدیل کرده است. در این دنیا شرایط بسیار ترسناک است، چون خبری از نظم، قانون، خدماتی مثل بهداشت و درمان و... نیست و هر کسی آلوده شود بلافاصله قدرت ذهنش را از دست میدهد، اما ناگهان دختری در معرض آلودگی قرار میگیرد که به موجودی زامبیمانند تبدیل نمیشود. خیلیها تصور میکنند او درمانی برای این بیماری عجیب است که 10 سال دنیا را بهتباهی کشیده است. حالا شخصیت اصلی بازی باید این دختر را از دل خطرهای بسیار مثل زامبیها و آدمهای خطرناکی که دنبال غذا و دارو هستند به یک آزمایشگاه مخفی برساند. سریال بر اساس همین پیرنگ محوری بازی ساخته شد و فصل اولش هم بهخاطر طراحی صحنه فوقالعاده که شامل نمایش شهرهایی بزرگ و ویران بود، همینطور شخصیتپردازی قوی و درامی پرتکاپو توانست موفقترین سریالی باشد که براساس یک بازی ساخته شده است.
دنیایی بیقانون و مخوف
بعد از آن هم که نوبت به «فلز در هم تنیده» رسید. یک سریال کمدی اکشن که توسط پلتفرمهای داخلی دوبله و عرضه شده و محوریت اصلی آن یک بازی جادهای است. داستان سریال و بازی در دنیایی بیقانون روایت میشود که متهمان و خلافکاران خارج از حصار شهرها قرار دارند. داخل شهرها نظم حکمفرماست اما بیرون آن دنیایی ترسناک است. رانندگانی توانمند و شجاع، وظیفه جابهجایی محمولههای مهم بین شهرها و از دل این دنیای پرخطر را بهعهده دارند. در دنیای بازی شما آن راننده هستید که باید توانایی راندن خودرو، شلیک و عبور از مناطق دشوار را داشته باشید. فصل اول سریال ساخته شده و خوب از کار درآمده است اما باید به انتظار نشست تا با رسیدن فصلهای بعدی آن و همینطور «آخرین بازمانده ما» ببینیم دنیای گیم تاچه اندازه میتواند الهامبخش سریالها باشد. آیا چنین سریالهایی میتوانند از منابع خود یعنی بازیها پیشی بگیرند؟