ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اختصاصی خراسان
تعداد بازدید : 1135
جنایت عجیب در باغ انگور!
نویسنده : سیدخلیل سجادپور
جوان 35 ساله ای که پس از ارتکاب جنایت در چهار دیواری مخروبه باغ انگور،خود را به بیمارستان روانپزشکی معرفی کرده بود درحالی راز قتل مرد 60 ساله را بر ملا کرد که احتمال می رود ماجراهای عجیبی در این پرونده جنایی رقم بخورد!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، هفدهم مهر گذشته ،خانواده مرد تبعه خارجی با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی از گم شدن وی ابراز نگرانی کردند. آن ها مدعی بودند مرد 60 ساله شانزدهم مهر طبق معمول برای کارگری به سرگذر در بولوار رسالت رفته اما دیگر به خانه بازنگشته است! در پی اعلام این گزارش و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) پرونده ای در این رابطه تشکیل شد و در دایره فقدانی ها،مورد رسیدگی قرارگرفت اما هرچه کنکاش های کارآگاهان در دهلیزهای تاریک این پرونده عمیق تر می شد، روزنه هایی از جنایت نیز سوسو می زد تا جایی که دیگر تحقیقات نامحسوس به سرنخ هایی از یک کلاف پیچیده گره خورد و فرضیه قتل «سنگ علی» قوت گرفت.
این گونه بود که پرونده مذکور با دستور و نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان(رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) به دایره قتل عمد انتقال یافت و بررسی های تخصصی کارآگاهان بر فرضیه جنایت متمرکز شد. کارآگاهان در ادامه فعالیت های اطلاعاتی افسران دایره فقدانی ها به باز بینی دوربین های ترافیکی و مداربسته ای پرداختند که در مسیر تردد هر روزه «سنگ علی» قرار داشتند اما هیچ اثری از وی دیده نشد تا این که پس از چند روز تحقیقات میدانی وشبانه روزی بالاخره تصویری از مرد تبعه خارجی در اطراف تجمع کارگران سرگذری در بولوار رسالت نمایان شد. همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان به ردزنی و نقطه یابی مسیر تردد وی ادامه دهند. طولی نکشید که تصویر دیگری از یک جوان 35 ساله به دست آمد که درکنار مرد تبعه خارجی حرکت می کرد به طوری که گویی او را برای کارگری اجیر کرده است. بنابرگزارش روزنامه خراسان ،با جمع بندی این اطلاعات و سرنخ های موجود ،گروهی کارآزموده از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمدآگاهی)وارد عمل شدند و با بهره گیری از فناوری های نوین پلیسی به هویت جوان 35 ساله پی بردند .رصدهای اطلاعاتی برای شناسایی محل سکونت این جوان روز چهارشنبه گذشته به نتیجه رسید و کارآگاهان پس از جست وجوهای زیاد متوجه شدند که وی توسط نزدیکانش در بیمارستان روانپزشکی ابن سینای مشهد بستری شده است. در همین حال کارآگاهان به سراغ برادر وی رفتند و ازمیان جملات وی به رازی از یک جنایت پی بردند که جوان 35 ساله قبل از بستری در مرکز درمانی از آن سخن گفته بود. به همین خاطر کارآگاهان وارد عملیات اطلاعاتی نامحسوس شدند و خیلی زود به اخباری دست یافتند که حکایت از رفت و آمدهای «حمید-ک» (جوان35ساله) به زمین های کشاورزی و باغ انگوری در اطراف روستای برقی داشت. بنابراین کارآگاهان با پرس وجوهای محلی به مالک باغ انگور رسیدند و با استفاده از شگردهای پلیسی ،جسد مرد 60 ساله را درون یک چهاردیواری مخروبه در حالی کشف کردند که فقط دست جسد از زیر سنگ ها و تکه آجرهای ساختمانی بیرون بود.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است به این ترتیب خبر کشف جسد در بی سیم های پلیس پیچید و ظهر پنج شنبه گذشته ، قاضی ویژه قتل عمد عازم انتهای بولوار شهید کشمیری شد و درحالی که دستورات محرمانه ای را برای مراقبت ویژه از متهم به قتل در بیمارستان روانپزشکی صادر کرده بود،به تحقیق میدانی در محل کشف جسد پرداخت.بررسی های اولیه حاکی ازآن بود که مرد تبعه خارجی با وارد آمدن ضربات سنگ یا جسم سخت به ناحیه سر به قتل رسیده است؛ اما با توجه به فساد نعشی شدید، جسد مرد 60 ساله برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.درهمین حال قاضی دکتر صادق صفری برای ادامه تحقیقات به طرف بیمارستان ابن سینای مشهد حرکت کرد ومتهم به قتل را زیررگبار سوالات فنی قرار داد،متهم که با مشاهده قاضی ویژه قتل عمد ،هراسان و نگران شده بود با دستپاچگی خاصی ادعا می کرد هنوز قرص هایش را نخورده است! و فریاد می زد قرص هایم را بدهید!این درحالی بود که کادردرمانی هنوز برای تمارض های وی تردیدهای بسیاری داشتند!و هیچ داروی خاصی برای او تجویز نکرده بودند!
مرد35 ساله هنگامی که متوجه شد مقام قضایی نیز بیماری روانی او را باورپذیر نمی داند ،ابتدا تلاش کرد تا وانمود کند که مرد 60 ساله را نمی شناسد و هیچ گاه اورا ندیده است اما وقتی تصاویر دوربین مداربسته در مقابل دیدگانش قرار گرفت به صراحت گفت: او را از سر گذر برای کارگری در زمین های کشاورزی بردم ولی وقتی به باغ انگور یکی از بستگانم در اطراف روستای برقی رسیدیم چنین ادعا کرد که نمی تواند کار کند!و در میان حرف هایش به من ناسزا گفت که عصبانی شدم وبا سنگ به سرش زدم . بر اساس گزارش روزنامه خراسان، در حالی که تحقیقات کارآگاهان در دهلیزهای وحشتناک این پرونده جنایی با راهنمایی های قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد ادامه دارد سرنخ هایی از ماجراهای عجیب دیگر نیز به دست آمد که پیگیری های تخصصی دراین باره وارد مرحله جدیدی شده است.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در امتداد تاریکی
تعداد بازدید : 673
ترفند کثیف !
نویسنده : ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
وقتی از شوهرم طلاق گرفتم و در یک رستوران مشغول کار شدم، دیگر احساس می کردم از رفتارهای خشن شوهر معتادم نجات یافته ام و می توانم در آرامش و آسایش زندگی کنم اما نمی دانستم که با این ترفند کثیف به دام کارفرمایی حیله گر می افتم که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 20 ساله ای است که مدعی بود راه گریزی برای فرار از هوسرانی های کارفرمایش ندارد و به ناچار دست به دامان قانون شده است. این زن جوان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت:پدرم با کارگری هزینه های خانواده 6نفره اش را تامین می کرد و من هم فرزند دوم آن ها هستم؛ اما پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و به همین خاطر هم من در 16 سالگی پای سفره عقد نشستم و با جوانی عصبی و معتاد ازدواج کردم. «قربان» بی جهت مرا کتک می زد و ناسزا می گفت ولی من همواره سکوت می کردم تا شاید او روزی دست از این رفتارهای خشن بردارد. با وجود این، کار به جایی رسید که دستم را شکست و مرا از خانه بیرون انداخت. دیگر چارهای نداشتم و به خانواده ام پناه بردم اما با مخالفت و برخورد سرد خانواده ام روبه رو شدم و دوباره نزد «قربان» بازگشتم. حالا دیگر احساس می کردم هیچ حامی و پشتیبانی ندارم و خودم باید مسیر آینده ام را پیدا کنم چرا که کسی از من در برابر آن موجود خشن حمایت نمی کرد. بالاخره آن قدر تنهایی و مشکلات اقتصادی به من فشار آورد که از «قربان» جدا شدم و به کارگری در منازل مردم روی آوردم؛ اما درآمدم کفاف هزینه های زندگی و اجاره سوئیتی را نمی داد که بعد از طلاق آن جا زندگی می کردم.
خلاصه پس از جست وجوهای زیاد در یک رستوران مشغول کار شدم و خیلی زود با کارکنان آشپزخانه و دیگر کارکنان آن جا خو گرفتم. همه افرادی که در آن رستوران کار می کردند، رابطه خوبی با من داشتند و حتی کارفرما نیز که او را «مهندس» صدا می زدند، به من احترام می گذاشت؛ ولی از نیمه دوم مرداد گذشته حادثه ای رخ داد که سرنوشت مرا نیز به ترفندی کثیف گره زد. آن شب یکی از همکاران آشپزخانه رستوران، دچار ناراحتی قلبی شد و من و یکی از بانوان آن جا بلافاصله او را با خودروی «مهندس» به مرکز درمانی رساندیم اما شب از نیمه گذشت و به همین خاطر «مهندس» پیشنهاد کرد تا من و همکارم را به منزلمان برساند! خلاصه در مسیر ابتدا «فروزان» را پیاده کرد و بعد هم مرا به خانه ام رساند. وقتی از خودرو پیاده شدم، «مهندس» خواست از سرویس بهداشتی منزلم استفاده کند! من هم او را به داخل راهنمایی کردم ولی ترس و دلهره عجیبی داشتم . به رفتارها و نگاه های مهندس مشکوک بودم ولی چون کارفرمایم بود، در رودربایستی قرار گرفتم....
خلاصه وقتی مهندس از سرویس بهداشتی بیرون آمد، در حالی که سعی می کرد به من نزدیک شود، سوالات خصوصی تری از من می پرسید. من هم تلاش می کردم خودم را از او دور کنم! از شرم و خجالت سرخ شده بودم که مهندس تقاضای یک استکان چای کرد! با دستپاچگی و در حالی که شوک شده بودم، کتری آب را روی اجاق گاز گذاشتم اما او رهایم نکرد و بالاخره به هدف شوم خود رسید! و سپس با عجله از خانه خارج شد. صبح روز بعد مدام با من تماس می گرفت اما من در تردید وحشت آوری قرارگرفته بودم و به تماس هایش پاسخ نمی دادم! از سوی دیگر هم می ترسیدم مرا اخراج کند به همین خاطر ماجرا را برای یکی از متصدیان رستوران بازگو کردم. او هم درحالی که وانمود می کرد این موضوع برایش باورناپذیر است، از من خواست تا بار دیگر مهندس را به منزلم ببرم تا ما را زیرنظر داشته باشد و به قول معروف بتواند به من کمک کند! من هم صحبت های مهندس را پنهانی ضبط کردم و او یک بار دیگر به منزلم آمد و تاکید کرد که به کسی چیزی نگویم! روز بعد وقتی به محل کارم رفتم، تازه فهمیدم که آن ها هم به قصد دلسوزی و کمک به من وارد این ماجرا نشده اند و کسی در رستوران از من حمایت نمی کند! این در حالی بود که مزاحمت های «مهندس» روز به روز بیشتر می شد و من در تنگنای دلهره آوری قرار داشتم. به همین دلیل به کلانتری آمدم تا قانون از من حمایت کند و ....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: بررسی های کارشناسی و اقدامات قانونی درباره ادعاهای این زن جوان با صدور دستوری محرمانه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجهپور(رئیس کلانتری نجفی مشهد) آغاز شد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدگاه شما | 1 نظر
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.