ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 44
ادبیات فارسی در سایه سار هویت ایرانی
گزارشی از مراسم رونمایی کتاب «تداوم هویت ایرانی»با حضور چند تن از استادان سرشناس ادب فارسی
محمد بهبودی نیا -کتاب تداوم هویت ایرانی (تابآوری یک میراث فرهنگی) نوشته دکتر فرشته داوران و ترجمه دکتر مسعود تقیآبادی توسط نشر مروارید منتشرشده است.
این کتاب با توجه به مؤلفههای دین، زبان و ادبیات و تاریخ، در پی توضیح هویت ایرانی با رویکرد جامعهشناسی تاریخی است. نویسنده کتاب با رویکردی انتقادی به تاریخنگاری غربیان درباره ایران، با مراجعه به بیش از ۴۰۰ منبع دستاول تاریخی، دینی، جغرافیایی و ادبی به نقش دین، زبان و ادبیات فارسی و تاریخ در شکل دادن هویت ایرانی پرداخته است.
فرشته داوران دارای سابقه تدریس دورههای زبان فارسی در منطقه خلیج سانفرانسیسکو است که در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و در کالجهای دآنزا و دیابلو ولی برگزار میشود. او سه اثر کلاسیک ادبیات انگلیسی را به فارسی ترجمه کرده و نقدهای ادبی زیادی به هر دو زبان منتشر کرده است. به دلیل اهمیت بالای این کتاب در تشریح تاریخ و هویت ایرانی و تاثیر آن بر ادب فارسی، طی روزهای گذشته به همت خردسرای فردوسی نشست رونمایی از این اثر فاخر با حضور تعدادی از استادان تاریخ و زبان و ادبیات فارسی برگزار شد.
هویت ایرانی به روایت ایرانیان
به گزارش خراسان، محمدجعفر یاحقی عضو پیوسته شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در مراسم رونمایی از کتاب «تداوم هویت ایرانی» گفت: در خوانش کوتاهی که بر این کتاب داشتم به این یقین رسیدم که با اثری فاخر روبهرو هستم. بهویژه اینکه موضوع آن، هویت و ایرانیت است. مفهومی که در ادبیات، دائم با این واژه و مفهوم درگیر هستیم. بنده از انتشار این کتاب، بسیار خوشحالم زیرا توسط یک پژوهشگر ایرانی منتشرشده و با قلمی شیوا ترجمه شده است.
دکتر محمدجعفر یاحقی افزود: چند سال پیش در لهستان سمیناری با موضوع هویت ایرانی برگزار شد و ایرانشناسان غربی با ارائه مقالاتی در این سمینار، به بیان هویت و فرهنگ ایران پرداختند. همه مقالات به زبان انگلیسی بود. بیتردید به این مقالات نقدهای زیادی وارد است چون نویسندگان آن فرهنگ ما را نزیسته و نفس نکشیدهاند اما حالا با اثری فاخر آنهم در قالب یک کتاب مواجهیم که نویسنده آن ایرانی است که شناخت کاملی از وطنش دارد.
راز ماندگاری هویت و ادبیات
وی گفت: نام ایران بیش از 700 بار در شاهنامه یادشده و کمتر شاعر فارسیزبانی را داریم که در آثارش از ایران یاد نکرده باشد. البته در زمان خوانش آثار ادبی باید به این نکته توجه داشت که مرزهای ایران فرهنگی از کجا تا کجا را شامل میشود. به نظر من نباید به مرزهای جغرافیایی اهمیت داد و باید ایران را در قالب ایران فرهنگی اطلاق کنیم. ما در طول تاریخ کشور ایران را با آریا، پرشین و ایران میشناسیم و همه اینها در قالب هویت فرهنگی یکی است. سیالیت فرهنگ ایرانی بسیار بالاست و در طول تاریخ با هر فرهنگی مواجه شده از فرهنگهای دیگر رنگ گرفته و به آن فرهنگ رنگ داده اما درعینحال مستقل مانده است. شاید این موضوع حاصل از روحیه مداراگر این فرهنگ است. همین مدارا و تساهل توانسته هویت ایرانی را از سنگلاخها و سختیها عبور دهد و خودش را تا امروز بکشاند و از گزند و بلایای فراوان نجات دهد. گمان میکنم ادبیات فارسی نیز چنین است. گاهی در نوشتههای هخامنشی به کلماتی برخوردهام که نشانه ریشههای فرهنگی است که در عمق تاریخ حضور دارد و متأسفانه درزمینه شناخت این ریشه و اشتقاقها اقدام چندانی انجامنشده است. ریشه دوانیدن زبان فارسی در تاریخ این کشور غنیمتی است که باید آن را به مردم شناساند. ادبیات فارسی ازاینجهت میتواند در بسیاری از زمینهها موردتحقیق قرار گیرد و راهگشا باشد.
گستره جغرافیای فرهنگی در ادبیات فارسی
در ادامه این مراسم سید مهدی سیدی، پژوهشگر برجسته ادبیات، با اشاره به لزوم شفافسازی جغرافیای ایران فرهنگی در مواجهه با متون ادبی و هویتی گفت: بیتردید نوشتن این کتاب همت بالای یک آکادمی تخصصی را میطلبد که نویسنده توانسته بهتنهایی بهخوبی از عهده آن برآید. نثری روان را در ترجمه این کتاب مشاهده میکنیم. نثری که نشانگر ذوق و شناخت ادبی مترجم است. این نوع ترجمه از عهده افراد خبره ادبیات برمیآید. به جرئت میتوان گفت نویسنده و مترجم از آزمون نگارش اثری مهم، سربلند خارجشدهاند.
این پژوهشگر ادبی در ادامه به برخی اشکالات کتاب اشاره کرد و گفت: اشکالی که بنده در این کتاب دیدم، این است که نویسنده، منابع را از قول دیگران آورده مثلاً اگر درباره قابوسنامه صحبت میکند از منابعی که به انگلیسی ترجمهشده متنی را استخراج کرده و مستقیم به سراغ اصل منبع فارسی نرفته است؛ اگرچه مفهوم در این موارد بهدرستی بیانشده اما به نظر بنده بهتر بود از اصل اثر بهرهبرداری میشد. یا دریکی از موارد دیگر، در باب غزنویان نوشتهشده غلامان ابتدا، غلام بوده و بعدها به مقام ژنرالی رسیدهاند درصورتیکه غلامان در دوره غزنویان به سرداری میرسیدند و باید نویسنده یا مترجم کلمه سردار را به کار برد.
تداوم زبان فارسی در گستره زمان
همچنین دکتر محسن مدیر شانهچی، پژوهشگرو استاد دانشگاه در این مراسم ضمن اشاره به جامعیت کتاب گفت: کمتر کتابی را با این جامعیت در دهههای گذشته دیدهام. این کتاب را میتوان مرور یک دور تاریخ، فرهنگ و هویت ایران دانست. این کتاب یک سیر تاریخی توصیفی است و از تحلیل و نقدهای قابلتوجهی برخوردار است. ترجمه این اثر توسط دکتر مسعود تقیآبادی نیز به فهم آن کمک فراوانی کرده است. در این اثر وجوه تاریخی، افسانهای و اسطورهای بسیاری از عناصر هویتی ایران بررسیشده است.
در پایان این مراسم نیز دکتر مسعود تقیآبادی، مترجم کتاب «تداوم هویت ایرانی، تابآوری یک میراث فرهنگی» گفت: بنده معتقدم در ترجمه تا حدود زیادی به متن وفادارم. البته درباره این کتاب باید به این نکته اشارهکنم که بیشتر از ترجمه عادی، پیش رفتهام. در برخی موارد به موضوعاتی برمیخوردم که ازنظر جغرافیایی و تاریخی اشتباه به نظر میرسید به همین دلیل تحقیقاتی را در آن موارد در دستور کار قرار میدادم و در قالب پاورقی نکات صحیح را یادداشت میکردم. از حدود 6 سال پیش به موضوع هویت و فرهنگ ایران و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن بر ادبیات، تاریخ، اجتماع و .... پرداختهام. رساله دکتریام نیز درباره هویت است. در این مسیر مطالعاتم درزمینه ادبیات و تاریخ و ... کمک فراوانی به من کرد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 74
علامه ای در تراز فرهنگ و ادب ایران
به مناسبت 7 اسفند، سالروز درگذشت علامه علیاکبر دهخدا از خدمات کم نظیر و در عین حال کمتر شنیده شده این ادیب پرکار به فرهنگ و ادب ایران نوشته ایم
الهه آرانیان- اسم علیاکبر دهخدا که میآید، همه به یاد لغتنامه دهخدا میافتیم؛ کار بزرگی که شاید تنها از دست او برمیآمد. لغتنامهای که بزرگترین لغتنامه-دانشنامه زبان فارسی است و طرح و نقشه آن بیش از صدسال پیش در ذهن دهخدا شکل گرفت؛ زمانی که از فعالیتهای سیاسی و غوغای جنگ جهانی اول خسته شده بود و گوشه امنی میجست تا آرامشِ رفته را پیدا کند. و اینچنین اولین یادداشتبرداریهای دهخدا شروع شد. او بر هر کاغذی که دم دستش بود، مینوشت؛ حتی کاغذ سیگار! چند سال بعد دوستانش ازجمله رعدیآذرخشی، عبدالحسین هژیر و جلالالدین تهرانی به کمکش آمدند و در سالهای 1314-1313 وزارت معارفِ وقت برای چاپ لغتنامه با دهخدا قرارداد بست. در سال 1318 بخشی از فرهنگ دهخدا شامل حرف «آ» و بخشی از «الف» در 486 صفحه بهچاپ رسید. در سال 1324 کارِ بزرگ دهخدا و لزوم تسریع در آمادهشدن و چاپ آن به مجلس کشید و مصوب شد که چند همکار و دستیار به کمک دهخدا بیایند و حقوق ماهانه بگیرند. دهخدا در طول حیات خود توانست بر تألیف و چاپ 22 مجلد از 222 مجلد لغتنامه و 4269صفحه از 16475 صفحه نظارت کند. کار چاپ این لغتنامه درنهایت در سال 1359-1358 به پایان رسید. امروز 7 اسفند، سالروز درگذشت علیاکبر دهخداست؛ مردی که اگرچه بیشتر ما او را با لغتنامهاش میشناسیم، اما تنها در لغتنامه خلاصه نمیشود.
جرقه نوشتن «امثالوحکم» در دوران کودکی
سایه لغتنامه آنقدر سنگین است که دیگر خدمتهای دهخدا به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی چندان به چشم نیامدهاست. دهخدا سالها عمرش را صرف گردآوری و تدوین ضربالمثلهای فارسی کرد و در مجموعهای به نام «امثالوحکم» به چاپ رساند؛ کاری که سنگ بنای پژوهشهای کاملتر در سالهای بعد شد. «امثالوحکم» به گفته کارشناسان هنوز هم یک مرجع مهم برای پژوهشگران است. این کتاب یک مجموعه چهارجلدی است و حدود 30هزار ضربالمثل و کلمات قصار را در خود جای دادهاست. «امثالوحکم» به ترتیب الفبایی تنظیم شده و مثلهای آن شرح و تفسیر شدهاند. دهخدا در این مجموعه ارزشمند حدود 12هزار استناد به شعر شاعرانی مانند فردوسی، سعدی، نظامی، مولانا، اسدی توسی و ... و نیز نوشتههای نویسندگان معتبر بهعنوان شاهدمثال کردهاست. زندهیاد استاد سیدمحمد دبیر سیاقی، دوست و همکار دهخدا در مقالهای درباره نخستین جرقههای نوشتن «امثالوحکم» در ذهن دهخدا مینویسد: «مرحوم دهخدا نقل کردهاست که در کودکی شبی بر بام خانه خوابیده بودهاست و درباره یکی از امثال متداول میان فارسیزبانان میاندیشیده. از مثل و نام آن آگاه نبوده، اما همینقدر درک میکرده است که آن از نوع کلمات و جملات معمول نیست و قلم برمیگیرد و چندتا از آن نوع را یادداشت میکند. این نخستین پایه کار و راهی شدن بهسوی جمعآوری امثال شمرده تواند شد».
«نخود همه آش» و «خرمگس» در «چرندوپرند»
فعالیت دهخدا در حوزه فرهنگ عامه به «امثالوحکم» ختم نمیشود. این ادیب و شاعر معاصر در دورهای از زندگیاش دست به قلم میبرد و در نشریه «صور اسرافیل» از زبان مردم کوچه و بازار برای مردم مینویسد. نوشتههای دهخدا در این نشریه بعدها به نام «چرندوپرند» بهچاپ رسید. نوشتن به زبان مردم تحولی بزرگ در نثر فارسی بهشمار میرفت و سرمشق کسانی مانند محمدعلی جمالزاده شد. این نویسنده با تأثیرگرفتن از نثر دهخدا در صوراسرافیل داستانهای «یکی بود، یکی نبود» را نوشت. مجموعه یادداشتهای دهخدا با عنوان «چرندوپرند» با چاشنی طنز اجتماعی و سیاسی و در قالب داستان کوتاه، اعلامیه، گزارش و... در فاصله زمانی بین پیروزی انقلاب مشروطه و آغاز استبداد صغیر در 32شماره «صوراسرافیل» به مدیریت جهانگیرخان شیرازی منتشر شد. دهخدا در این نشریه با نامهای مستعاری مانند «دخو»، «خرمگس»، «غلامگدا»، «خادمالفقرا»، «نخود همه آش» و... مینوشت.
انس با شعر فارسی تا آخرین لحظههای زندگی
غلامعلی رعدی آذرخشی، از دوستان و همکاران دهخدا درباره طبع لطیف او مینویسد: «دهخدا با اینکه کم شعر میگفت، به شعر فارسی علاقه فراوانی داشت. او از یک شعر ساده و زیبای رودکی در سبک خراسانی به همان اندازه محظوظ میشد که از یک سخن شورانگیز مولوی یا یک بیت عمیق حافظ و یا یک اندیشه باریک صائب». علاقه دهخدا به شعر فارسی تاحدی بود که آخرین لحظات زندگیاش را هم با شعر فارسی بهسر برد. او در غروب هفتم اسفند 1334 در خانهاش در تهران از دنیا رفت. فریدون مشیری، شاعر معاصر که یک روز پیش از وفات دهخدا در کنارش بوده، 10روز بعد از درگذشت او در مجله آینده مینویسد: «دهخدا با صورت متورم وچشمان برآمده، دو زانو نشسته بود. بیماری و خستگی ِ چهلوهشت سال کار، او را از پای درآورده بود. سنگینی چهلوهشت سال مطالعه، تحقیق و جستوجو، شانههای ناتوان او را خرد میکرد. هزاران جلد کتاب که در مدت چهلوهشت سال با او سخن گفته بودند، اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا میکردند. در این هنگام، دکتر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، همکاران صمیمی و مهربان او به عیادتش آمدند. دهخدا در همان حال گفت: «پوست بر استخوان ترنجیده». لحظاتی چند به سکوت گذشت. استاد پیر هر چند لحظه یکبار به حالت اغما فرو میرفت و باز به حال عادی برمیگشت. در یکی از این لحظات، لبان دهخدا سکوت سنگین را شکست و گفت: «که مپرس». باز چند لحظه سکوت برقرار شد و دهخدا مجدداً گفت: «که مپرس». در این موقع آقای دکتر معین پرسید: «منظورتان شعر حافظ است؟» دهخدا جواب داد: «بله». دکتر معین گفت: «مایل هستید برایتان بخوانم؟» دهخدا گفت:«بله». آنگاه دکتر معین دیوان حافظ را برداشت و چنین خواند: «درد عشقی کشیدهام که مپرس/ زهر هجری چشیدهام که مپرس». از آن لحظه به بعد، دهخدا به حالت اغما فرو رفت و روز بعد جان سپرد».
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 36
ناگهان شعر
درباره چگونگی سرایش این شعر دهخدا در خاطرات خود نقل کردهاست که یک شب میرزا جهانگیرخان را در خواب دید که به او میگوید «چرا نگفتی که او جوان افتاد؟» دهخدا در عالم رؤیا چنین برداشت کرد که منظور جهانگیر خان این است که «چرا مرگ مرا در جایی نگفتی یا ننوشتی؟» و بلافاصله «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» به او الهام شد.
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مرغ سحر! چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه روحبخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مونس یوسف اندرین بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکرخند
محسود عدو، به کام اصحاب
رفتی برِ یار و خویش و پیوند
آزادتر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرّم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق، نگارخانه چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف زمام تمکین
زآن نوگل پیشرس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی فسرده، یاد آر
ای همره تیهِ پور عمران
بگذشت چو این سنین معدود
وآن شاهد نغز بزم عرفان
بنمود چو وعدِ خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان
هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کو به گناهِ قوم نادان
در حسرت روی ارض موعود
بر بادیه جان سپرده، یاد آر
چون گشت ز نو زمانه آباد
ای کودک دوره طلایی
وز طاعت بندگان خود شاد
بگرفت ز سر خدا ، خدایی
نه رسم ارم، نه اسم شدّاد
گِل بست زبان ژاژخایی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد
مأخوذ به جرم حقستایی
پیمانه وصل خورده یاد آر علیاکبر دهخدا(1334-1257)
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.