بی تو این جا همه در حبس ابد تبعیدند
سال ها هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ثانیه ها، ساعت ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
قیصر امین پور
خشکیده لبیم، آن سبو را بفرست
پژمرده دلیم، آرزو را بفرست
در سینه غم فراق یاری داریم
دلخسته شدیم، یا رب او را بفرست
حسین شادمهر
میان ازدحامی از صفوف انتظارِ تو
زمانه از تو بی خبر نشسته در کنارِ تو
تو بر قرار مانده ای، در انتظار مانده ای
اگرچه دیر می رسد زمان سرِ قرارِ تو
سکوت، بغضِ بی امان، سکوت، گریه ناگهان
سه شنبه عصر، جمکران، دوباره من، دوباره تو
امیر عباس بختیاری