یادداشت
تعداد بازدید : 124
سرنوشت انقلابی گری در آستانه 40 سالگی انقلاب
نویسنده : info@khorasannews.com دکتر مصطفی غفاری
مقوله «انقلابیگری»، با تأکید بر همین کلیدواژه و همخانوادههای آن مانند انقلابی بودن، انقلابی ماندن و... از نیمه سال 1394 به طور پربسامد در کلام رهبر انقلاب تکرار و پس از آن در «ادبیات سیاسی» کشور رایج شد. اما این «مفهوم گفتمانساز» که رهبری در دیدار با بسیاری از اقشار مردم و نهادهای حکمرانی کشور بر آن تأکید کردند، بیش و پیش از آن که تبدیل به یک «دستورکار ملی» شود، به موضوع رقابت انتخاباتی مجلس دهم و ریاستجمهوری یازدهم بدل شد. این موضوع دچار سه آفت بزرگ شده که در نتیجه آن ها، باوجود تداوم دغدغههای رهبر انقلاب در اینباره، از تحقق موثر و وسیع باز مانده است.
1- قبیلهگرایی: این آسیب در فرهنگ سیاسی و کنش نیروهای سیاسی کشور دامن انقلابیگری را نیز گرفته و موجب شده انقلابی به مثابه یک «عنوان» جدید برای جناحی سیاسی بهکار رود، نه یک «شاخص» فراتر از جناحبندیها که باید هر فرد و جریانی را در تطبیق با آن سنجید.
2- برچسبزنی: اگرچه در ادبیات سیاسی رایج دنیا انقلابیگری ملازم با افراطگرایی فکری و عملی تلقی میشود، در ادبیات دینی و تجربه زیسته دوران جمهوری اسلامی این گونه نیست و انقلابیگری یک مفهوم مثبت و قرین با عقلانیت و نظم و... است. اما غیرانقلابی بودن نیز به یک «برچسب» برای از میدان به در کردن رقیبان حتی در پایینترین سطوح سیاستورزی تبدیل شده است.
3- آمرانگی: انقلابی گری یک ضرورت برای اداره واقعبینانه کشور در مسیر آرمانهاست اما ارزشمندی آن همچون بسیاری دیگر از فضیلتهای اخلاقی ـ سیاسی به «انتخاب و آزادی عمل» است. از این رو، وقتی تبدیل به «کلیشه های آمرانه» میشود، در عمل نیز کمرمق میشود و اثربخشی خود را از دست میدهد.
این همان تجربهای است که در دهههای پس از جنگ تحمیلی، کم و بیش بر سر مقوله «بسیجی» داشتیم. اگر این کجرویها در باره انقلابی گری با تشخیص به موقع و تدبیر مناسب درمان نشود، شاید به همان سرنوشت دچار شود.