پرونده
تعداد بازدید : 152
گشتـم نبـود نگـرد نیسـت !
ضرب المثل ها میانبرهای شیرینی هستند تا منظورمان را بهتر به مخاطب برسانیم اما استفاده از آن ها این روزها چندان مرسوم نیست، چرا باید دوباره سراغشان را بگیریم؟
نویسنده : نسیم سهیلی | روزنامه نگار
زیبایی و تاثیرگذاری ضربالمثلهای شیرین ایرانی بر کسی پوشیده نیست اما کافی است دنبال کسی بگردید که ضرب المثلهای زیادی بلد باشد، آن جاست که یاد این مثل میافتیم، «گشتم نبود نگرد نیست!»، متوجه می شویم ما جامعه و نسل بسیار فراموش کاری هستیم و با وجود این همه گنجینه بزرگ شعر و ادبیات شیرین فارسی که مملو از مثلهای ناب است، بیشتر آن ها را به باد فراموشی داده ایم و در صحبت های عامیانهمان کمتر از آن ها بهره میبریم! جای تاسف است که برخی از مثلهای قدیمی ما به کلی فراموش شدهاند و فقط باید آن ها را مانند گوهری ارزشمند و کمیاب از زبان مادربزرگ و پدربزرگها شنید، همه این موارد دلیلی شد تا گشتی بزنیم در شهر و ببینیم مردم چقدر ضربالمثل میدانند و از آن ها استفاده میکنند. با ما همراه باشید و این مصاحبههای خواندنی را دنبال کنید.
ضربالمثل و اصطلاحات ضربالمثلی
ضربالمثل؛ گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. البته بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند و پیشینه برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست.
تفاوت بین «ضربالمثل» و «اصطلاحات ضربالمثلی» در شکل، ساختار و عملکرد آن هاست که البته بیشتر مردم این تفاوت را نمیدانند و بدون توجه، به هر مثل و اصطلاح این چنینی، ضربالمثل میگویند اما باید دانست امثال و حکم جملهای است کامل با ساختمانی استوار بر پایه و اساسی غیرقابل تغییر، مانند: «تب تند زود به عرق می شینه!» یا «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر!»
اصطلاحات ضربالمثلی؛ برخلاف امثال و حکم عباراتی مصطلح و عمومی هستند که ابتدا باید در جملهای جایگزین شوند تا عبارتی کامل حاصل شود. این عبارت کامل نیز برحسب قید زمان، فاعل و مفعول متغیر است، مانند: «پا توی کفش کسی کردن» یا «دُم خود را روی کول گذاشتن»
این اصطلاحاتِ ضربالمثلی بدون قرار گرفتن در یک جمله کامل، فاقد خصلتهای ضربالمثل خواهد بود؛ مانند: «پایت را تو کفش بزرگتر از خودت نکن!» یا «از ترس، دُمش را روی کولش گذاشت و دررفت!»
ضربالمثل دان ها!
مادر بزرگها و پدربزرگهایی که گنجینه ضرب المثلاند! ربابه بختیاری، مادربزرگی است که 85 بهار را در زندگیاش دیدهاست. او چند نمونه از مثلهایی را که به یاد میآورد برای ما میگوید: «نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم !»، یعنی اگر فلان چیز را نداریم دست کم آن را دیدهایم، «از اسب افتادیم اما از نسل نیفتادیم!» یعنی درست است کمی اوضاعمان بد شده است اما هنوز اصالتمان را حفظ کردهایم، «یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگری»، یعنی وقتی از کسی عیب میگیری خودت را به جای او بگذار، «به خانه همسایه می روی و آش می خوری به خانه ات آمدی نخودش را خیس کن!» یعنی از کسی نیکی می بینی فورا در صدد جبرانش باش، «از نو کیسه قرض نکن اگر کردی خرج نکن» یعنی از آدمی که تازه به مال و منال رسیده پول قرض نکن، «جلوی مهمان مرغت را هم کیش نکن!» یعنی مهمان که می آید پیش او با کسی دعوا نکن که او به خودش می گیرد و ناراحت می شود، این مادربزرگ میگوید: مردم در زمان قدیم سرگرمی کمتری نسبت به امروز داشتند و همین باعث میشد دور هم جمع شوند و بیشتر وقت روز را با هم گفت وگو کنند. این صمیمیتها و نشست و برخاست ها باعث به وجود آمدن کلمات قصار و ضربالمثلها میشد و آن ها را حفظ میکرد. این روزها دیگر مهمانیها کم و کوتاه مدت و احوال پرسیها تلفنی شده است به همین دلیل مردم کمتر با هم صحبت میکنند و ضربالمثل دیگر فراموش شده است.
آن هایی که از این گوش میگیرند و از آن گوش در میکنند
چند ساعتی بین مردم بودیم تا ببینیم آدم های دهههای مختلف، چقدر از ضربالمثلها میدانند. چند نفری که از آن ها درباره ضربالمثل پرسیدیم تا اسمش را شنیدند، تصور کردند مصاحبه سرکاری است! خندیدند و از ما گذشتند! چند نفری هم بدون توجه به سوال ما راهشان را گرفتند و رفتند. بعضیها هم یا اصلا اسم ضربالمثل به گوششان نخورده بود یا به یک گوش خورده و از آن دیگری در رفته بود، تعدادی هم به قولی، حافظه دیگر یاریشان نمیکرد و تعدادشان هم کم نبود و همه نوع سنی را شامل میشد! بعضی از شهروندان هم بعد از کلی فکر کردن فقط یک یا دو ضرب المثل به یاد آوردند. البته لازم است یادآوری کنیم، افرادی که درباره موضوعی اطلاعات ندارند یا آگاهیشان کم است، طبیعتا تمایلی نیز به صحبت درباره آن موضوع ندارند. در این باره ما با رهگذران زیادی همکلام شدیم که به دلیل این موضوع، ترجیح دادند مطلب و عکسی از آن ها چاپ نشود. در زیر چند کلامی از آن ها میخوانیم.شاید مسخره شویم!
سعید موسوی، شهروند 22 ساله تنها دو ضرب المثل را به یاد دارد: «از هول حلیم توی دیگ افتادن!» «فلانی اگه ساربونه، می دونه شترو کجا بخوابونه!»
او درباره ضرورت ضربالمثل چیزی نمیداند و فقط میگوید: فکر کنم خوب است آدم چندتایی جمله خوب مثل ضربالمثل بلد باشد و به جا ازآن استفاده کند.
او همچنین میگوید: من بیشتر از خالهام که از همه فامیل بزرگ تر است، شنیدهام که از این جملات به کار می برد و فکر می کنم اصلا جوان ها اگر هم بخواهند از ضربالمثل استفاده کنند به نوعی مسخره میشوند! چون واقعا در قشر جوان این جملات کاربردی ندارد.
از ماست که بر ماست!
مریم مجیر 27 ساله دو ضرب المثلی را که همیشه مادربزرگش به کار می برده در خاطر دارد: «تخمش را ملخ خورده» و «شتر در خواب بیند پنبه دانه». او ادامه می دهد: ما در مدرسه چیز زیادی از مثلها و اهمیت شان نخواندیم حتی من که رشته ادبیات بودم درباره اهمیت و پیشینه ضربالمثلها چیز زیادی نمیدانم. فقط یادم است یک ضربالمثل در کتاب فارسی دبیرستان مان بود به نام از «ماست که بر ماست». همین قدر در خاطرم مانده است.
او اضافه می کند: فکر میکنم لازم است مثل ها حفظ و منتقل شود. چون امروز اصطلاحات و کلمات عجیبی بین مردم مخصوصا نوجوانها باب شده است که خیلی به زبان فارسی لطمه میزند.
همسن و سالهای من چیزی نمیدانند!
سوده عرفانی، 17 ساله میگوید: نمیدانم این ضربالمثل است یا نه! «شتر دیدی ندیدی!» و این یکی را هم نمیدانم یعنی چه؟ و کجا به کار می رود! « اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند!»
او درباره استفاده از ضربالمثل در بین مردم میگوید: زیاد شنیدهام اما واقعا توجه نکردهام یا سعی نکردم آن ها را حفظ کنم. در مدرسه هم معلم ها تاکید زیادی به یاد گرفتن آن ها نمی کنند و فکر نکنم همسن و سال های من هم چیز زیادی از ضربالمثل بدانند!
بزرگ ترها آموزش بدهند
مجتبی مجاهد 14 ساله نیز یکی دیگر از دانشآموزانی است که در این باره میگوید: در کتابهای داستان چندتایی ضربالمثل خوانده بودم اما واقعا چیز زیادی از آن نمیدانم. او در ادامه میگوید: بزرگ ترها مثل مادر، پدر و معلمها باید درباره این چیزها به ما آموزش بدهند. فکر نمیکنم دوستان من هم چیزی دراین باره بدانند!
سخنان نغز جای مثل ها را گرفته
مهدیه اختراعی 37ساله و معلم خصوصی زبان انگلیسی و فرانسه است. نمونه هایی از مَثَل های ایرانی که به یاد دارد:
«دیوار موش داره، موش هم گوش داره»، «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»، «نو که میاد به بازار کهنه می شه دل آزار»، «از کیسه خلیفه میبخشه!»، «آن قدر مار خورده، افعی شده»، « از اون جا مونده، از این جا رونده!»، « از اون نترس که های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره»، « از بی کفنی زندهای!»
او می گوید: فکر میکنم نسبت به نسلهای قبل، کمتر از ضربالمثل استفاده میکنیم. امروزه تعداد زیادی مَثَل در دست فراموشی است و این به دلیل تاثیر رسانههای دیجیتال و تصویری است. در کل رسانههای تصویری و مکتوب در حفظ یا فراموشی ضربالمثل ها نقش دارند یعنی آن ها میتوانند هم نقش مفیدی در تولید، نگهداری و بازنشر مثلها داشته باشند و هم آسیب زننده باشند. امروزه رسانههای دیجیتال هستند که برای ما الگوسازی میکنند که چطور صحبت کنیم. مخصوصا اصطلاحاتی که یک برنامه طنز پرطرفدار ممکن است بین مردم رایج کند. وقتی این ها جایگزین مَثَلها و سخنان نغز شده و ذهن مردم از آن ها انباشه است، مطمئنا ضرب المثلهای اصیل کمرنگ میشوند. پیش از به وجودآمدن رسانههای تصویری، تنها سرگرمی مردم، خواندن رسانه های مکتوب بود مانند اشعار حافظ که پر است از َمثَل، آن ها دهان به دهان میگشت و منتقل میشد.
اختراعی از مشابهت برخی امثال ایرانی با انگلیسی و فرانسوی مثال میزند و میگوید:
No pain no gain
معادل این مثل در فارسی این است:« نابرده رنج گنج میسر نمیشود»
و مثل «خواستن توانستن است»، در زبان فرانسه به این صورت به کار میرود:
vouloir c'est pouvoir
کتاب خوانی کم شده، ضربالمثل فراموش شده
احسان جاویدی یکی دیگر از جوانانی است که دارای هوش مصنوعی است. او چند ضربالمثل به یاد دارد: «دیوار را یک رو کاهگل کردن» یعنی کار را فقط از یک جنبه در نظر گرفتن، «آب از سرچشمه گل آلود است»، یعنی کار از بالا خراب است، «مرد با پارو میآورد و زن با جارو بیرون می اندازد»، یعنی مرد با زحمت مال به دست می آورد اما زن بیملاحظه خرج میکند، «نه خورده و نه برده گرفته درد گُرده»، یعنی در کار دخالتی نداشته ولی همه زحمات و زیانها متوجه او شده است. «آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچ» یعنی کسی یا چیزی پر سر و صداست اما نتیجهای در بر ندارد و «پیری و معرکه گیری!» یعنی در اواخر پیری، کاری کنی که از تو انتظار نمی رود.
او یک مثل خراسانی هم مثال می زند: «گُله نفتیه که هی هوا مِره بعضی وقتا فتنه هم بپا مِره»، یعنی گلوله نفتی را بالا میاندازند، بعضی وقتا هم دعوا می شود.
جاویدی درباره ضربالمثل میگوید: با توجه به این که سطح کتاب خوانی مردم به شدت کم شده، مشخصا استفاده از ضربالمثل هم به همان نسبت کمتر شده است. در قدیم با توجه به این که مردم امکانات رفاهی و سرگرمیهای کمتری در اختیار داشتند بیشتر دور هم جمع میشدند و با هم شروع به خواندن شعرها و ضربالمثلهای قدیمی میکردند که باعث میشد این ضربالمثلها به دلیل تکرار، در حافظه آن ها بماند، بیشتر استفاده شود و در محاوره کاربرد داشته باشد. هم اکنون با توجه به کمبود وقت و بی حوصلگی مردم امروزی، بیشتر محاورههای عادی و ساده در مکالمات استفاده میشود و خبری از ضربالمثلهای جالب و شیرین قدیمی نیست.
مَثَلها، عصاره کلام و فرهنگ یک جامعه هستند
در بین افرادی که با آن ها درباره ضربالمثل صحبت کردیم، به طور اتفاقی با یک زبان شناس نیز آشنا شدیم که مطالب مفیدی در این باره ارائه کرد. در زیر گزیدهای از صحبت های فریدون حاجیلو را میخوانیم.
فریدون حاجیلو 40 ساله، شهروند ترک زبان و دانشجوی ارشد زبان شناسی است. او درباره ضرب المثل میگوید: مثلها، عصاره کلام و فرهنگ یک جامعه هستند که مفهومی طولانی را به صورت خلاصه منتقل می کنند. یعنی یک جمله، بار یک داستان را میکشد و مفهوم را منتقل میکند. اتفاقا موفق هم هست. ضربالمثلها از دل زندگی انسانها و واقعیتها سرچشمه میگیرد اصولا ضربالمثل چون عصاره یک متن و مثل شمشیر تیز، برنده واثرگذار است. ضربالمثلها مانند شعرها سینه به سینه و گاهی از فرهنگی به فرهنگی دیگر انتقال می یابند. مثلهایی داریم که از زبان ترکی به زبان فارسی و برعکس منتقل شده است یعنی آن ها مرزی نمیشناسند.
گاهی فکر میکنیم ضربالمثل کم شده است و نسل جوان از آن کمتر استفاده میکند اما من با این موافق نیستم و فکر میکنم انسانها در سنین بالاتر و در طول گذر زندگی شروع میکنند از ضربالمثلها استفاده کردن و زمانی میرسد که تازه مثلها در ذهن، جایگاه می یابد و مورد استفادهاش در زندگی شخصی شناسایی میشود. ضربالمثل چیزی نیست که از بین برود و نسلهای بعدی نیز حتما از آن ها استفاده خواهند کرد.
تعداد به یاد داشتن مثلها به علاقه شخصی انسانها هم برمیگردد و قرار نیست همه به اندازه هم ضربالمثل بدانند ولی فکر میکنم تقریبا به جز کودکان، دیگر ردههای سنی تعدادی ضرب المثل میدانند و به مرور که سنشان بالا میرود تعداد آن ها هم بیشتر میشود. گاهی مثلها از زبانهای دیگر درست ترجمه نمیشوند .مانند ضربالمثل «مار از پونه بدش میآید ولی در لانه اش سبز میشود» که از ترکی به فارسی ترجمه شده اما جالب است بدانید مار اصلا از پونه بدش نمیآید! واژه « یارپوز» به معنی پونه و راسو است و واژه راسو به اشتباه پونه ترجمه شده است. مار از راسویی که شکارچی اوست بدش می آید و راسو دایم دم لانه مار است.
همچنین به دلیل این که ذات انسان کم کوشش بوده و به دنبال رساندن مفهوم در جملهای خلاصه است لذا مثلها در تمام فرهنگها و قومها وجود دارد و گاهی ضربالمثلی معادل خارجی نیز دارد مانند: «مرغ همسایه غاز است» یعنی چیزی که مال دیگران است بهتر است که در انگلیسی مشابه آن می شود:
The grass is always greener on the other side of the fence!
علف های پشت پرچین همیشه سبزتر دیده می شود!