همراه با بازیگر نوجوان فیلم «پاستاریونی» که به زودی با «تپلی و من» به سینما بر می گردد
تعداد بازدید : 85
سر صحنه مشق می نوشتم
گفت و گو
نویسنده : مصطفی میرجانیان| روزنامه نگار
فیلم «پاستاریونی» را دیدهاید؟ این فیلم که چندماه پیش اکران و حالا هم در شبکه نمایش خانگی توزیع شده، روایت دو نوجوان بامزه است که والدینشان صاحب رستوران هستند و با هم رقابت دارند. «سامیار محمدی»، هنرپیشه ۱۱ ساله ، در این فیلم حسابی گل کرد و حالا هم فیلم تازهاش، «تپلی ومن» قرار است به زودی اکران شود. به این بهانه سراغ سامیار رفتیم تا با هم درباره هنرپیشگی و چیزهای دیگر گپ بزنیم. این شما، این هم گفتوگوی من و تپلی! اگر دوست دارید گزارشگر جوانه سراغ شما بیاید، با شماره های بالای صفحه در ارتباط باشید.
آموزش، تئاتر، دوربین و بقیه قضایا
«قهرمانان کوچک»، «محکومین»، «آسوپاس»، «پاستاریونی»، «خشم و هیاهو» و حالا «تپلی و من»؛ اینها فقط بخشی از کارهای مهمان امروز ماست. حتما میخواهید بدانید سامیار چطور وارد حرفه بازیگری شدهاست، میگوید: «سه ساله که بودم در کلاس بازیگری شرکت کردم. البته اصلا کلاسهای خاصی نبود که استادانش از بازیگران و هنرمندان معروف باشند. بعد از دورههای آموزشی در چند تئاتر بازی کردم و کارگردانهایی که به تئاتر میآمدند، برای فیلمهایشان دعوتم میکردند. اوایل بازی کردن روبهروی آدم معروفها برایم سخت بود و کلی استرس را تحمل میکردم. به مرور که در چند فیلم بازی کردم و کارگردانها تماس گرفتند و برای کارهای بعدی دعوتم کردند، کمکم به این باور رسیدم که میتوانم بازی کنم».
عکسهای یادگاری را عشق است!
سامیار درباره حالوهوای مشهور بودن، میگوید: «اوایل اصلا به شهرت فکر نمیکردم و بهخاطر معروف شدن نبود که بازیگری میکردم. عشق دوربین بودم و برای همین اصرار داشتم که به کلاس بازیگری بروم. اما حالا شرایط فرق میکند. عاشق شهرت شدهام. هنوز خیلی معروف نشدهام و منتظر زمانی هستم که به همه امضا بدهم و با طرفدارانم عکس یادگاری بگیرم. البته فکر نکنید که فقط به خاطر شهرت بازی میکنم. صادقانه بگویم که الان یک چیز برایم اهمیت دارد و آن تجربه است. بازیگری آموزش، استعداد و تجربه میخواهد. کسی که استعداد بازیگری نداشتهباشد اصلا نمیتواند جلوی دوربین برود. اما اگر استعداد این کار را داشته باشد، با کمی آموزش یاد میگیرد که سر صحنه برای هر اتفاقی و در هر موقعیتی باید چه واکنشی نشان دهد. هر دوی اینها درنهایت به تجربه ختم میشود. چون اگر استعداد داشتهباشید و آموزش هم ببینید اما استرس این کار را تحمل و با سختیهای آن دستوپنجه نرم نکردهباشید، این حرفه را نمیشناسید و به موفقیت چندانی هم نمیرسید. مثلا خیلیها هستند که از بچگی بازی میکردند ولی حالا هیچ خبری ازشان نداریم. من میخواهم از تجربه کار استفاده کنم، کارگردانی یاد بگیرم و چند سال دیگر فیلم بسازم. شاید برای بازیگران فراموششده هم فضایی فراهم کنم که خودشان را دوباره به مردم معرفی کنند و دیده شوند».
این هنرپیشههای سختکوش!
دوست نوجوانمان ادامه میدهد: «خیلی از نوجوانها از من میپرسند که چطور میتوانند بازیگر شوند. من معمولا به آن پیشنهاد میکنم که فکر کنند واقعا چرا به این حرفه علاقه دارند. بازیگری اصلا کار راحتی نیست، هنرپیشهها به اندازه بقیه شاغلها در رشتههای دیگر، سختی میکشند اما سختیهای این کار دیده نمیشود. همه فقط فیلم را میبینند و فکر میکنند که چقدر به ما خوش میگذرد! بازیگرها برای فیلمبرداری باید بعضی وقتها صبح زود یا شبها دیروقت سر کار حاضر شوند، سرما و گرمای طاقتفرسا را تحمل کنند و به شهرهای دور و مناطق صعبالعبور بروند. مخاطب، فقط تصویری از همه این چیزها را روی پرده سینما و صفحه تلویزیون میبیند اما نمیداند برای تولید هر دقیقه از آن تصویر چقدر سختی تحمل شده و فکر میکند بازیگری شغل راحتی است. سختیهای کار برای من چند برابر هم میشود چون دانشآموز هستم و باید درسم را هم بخوانم. وقتهایی که مدرسه با فیلمبرداری تداخل پیدا میکند، مجبورم درسهایم را از دوستانم بپرسم و سر صحنه مشق بنویسم!»