چند خط تاریخ
تعداد بازدید : 103
تعارف ایرانی درسفرنامه یک فرنگی!
تعارف یکی از رسوم دیرین ایرانیان است که ردپای آن را میتوان در متون تاریخی و حتی سفرنامه جهانگردانی که گذرشان به سرزمین ما افتاده است، دید. تعارف کردن، چنان در تار و پود اخلاقی ایرانیان تنیده شده است که انگار گریزی از انجام آن ندارند. برخی از مورخان و عالمان علوم اجتماعی معتقدند که این رفتار، ریشه در مهماننوازی ایرانیان دارد. بسیاری از ما، خواسته یا ناخواسته، در طول روز، با جملاتی کلیشهای، تعارف تکه پاره میکنیم؛ مانند اجدادمان که چنین رویهای داشتند. درست یا نادرست، تعارف بخشی از فرهنگ ایرانی است؛ فرهنگی که غنای آن، نظر هر بیننده را به خود جلب میکند. آنچه در پی میآید، فرازی از سفرنامه دکتر ویلز انگلیسی است که در آن به تعارف، این رسم کهن ایرانی در دوره قاجار، اشاراتی دارد.
ماجرای استقبال
«هنوز از صرف اولین صبحانه دلچسب خودمان فارغ نشده بودیم، که پیامهایی از سوی اشخاص سرشناسی که از ورود یک دکتر فرنگی به سفارت اطلاع پیدا کرده بودند، به رئیس من رسید. در این پیامها، همه آنها خواستار پی بردن به روز آغاز به کار من و محل استقرارم برای طبابت شده بودند. تعدادی هم مربوط به دوستان سفارتِ مایل به آشنایی و دعوت از من به مهمانی بود. به این ترتیب، طولی نکشید که جریان دعوت ما به مهمانیهای رسمی، از طرف آنان آغاز شد، درحالیکه من هم، باطناً شوق فراوانی نسبت به این نوع مهمانیها و مشاهده رسوم و نحوه پذیرایی ایرانیان داشتم. شرط موفقیت در جلب نظر اشخاص در این نوع برخورد و معاشرتها، آگاهی داشتن از نحوه برخورد و انجام تعارفات میباشد. چیزی که ایرانیان به آن پیش از نحوه صحبت کردن و اطلاعات اشخاص، تکیه میکنند.
نسبت تعارف با شخصیت افراد
این نوع انجام تعارفات نسبت به اشخاص متفاوت است و هر کسی موظف است بنابر پایه و عنوان اشخاص، طرز برخورد و رفتار خودش را نسبت به موقعیت آنان تطبیق دهد. از طرفی، این اظهار ادب و احترام نسبت به میزبان هم نباید بیش از آنی که شایسته اوست باشد؛ در اینصورت ممکن است باعث خود بزرگبینی طرف و حقیر شمردن مهمان تازه وارد خود شود و از شئوناتش در مقابل میزبان بکاهد. البته قبول کلیه این تشریفات و رعایت این همه اصول در تعارفات، برای من تا حدودی ثقیل و غیرقابل قبول بود؛ مثل گفتن کلمه بسم ا...، به هنگام تعارف غذا به دیگری، یا هنگام دعوت تازه واردی، به نشستن در کنار خودت. در همان اولین جلسهای که در مهمانی شرکت کردم، متوجه قائل شدن تفاوت زیادی در رفتار میزبان با اشخاص به هنگام ورودشان به منزل، یا از طریق نحوه بلند شدن تمام قد و به طور کامل او در مقابلشان یا در صورت محترمتر بودن، شتافتن به استقبال تا سرپلهها یا حتی تا مقابل در منزل و با ادای احترام زیاد، تعظیم و تکریم و خوش آمدگویی فراوان آنها را به داخل دعوت کردنش، شدم. به همین ترتیب، به هنگام خاتمه مهمانی و انجام بدرقه و خداحافظی.»
چارلز جیمز ویلز، سفرنامه دکتر ویلز، ترجمه:
غلامحسن قراگوزلو، تهران، اقبال، 1388، صص 64- 65