چرا فکری برای این فاضلاب های خانگی که در کوچه پس کوچه ها جاری می شود نمی کنید؟ در منطقه سیس آباد و همت آباد فاضلاب جاری گاهی به جویی از گندابه تبدیل می شود. مگر قرار نبود اگو در مناطق حاشیه شهر به سرانجام برسد؟ چه شد پس؟ لطفا پیگیری کنید.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دلیل درخواست طلاق یک زوج تهرانی که نتوانستند یک موضوع به ظاهر ساده را مدیریت کنند، با عنوان عجیبترین درخواست طلاق در سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی پربازدید شد. ماجرا از این قرار است که یک زن و شوهر جوان بهخاطر نگهداری از فرزندشان با یکدیگر درگیر شدند؛ اتفاقی که درنهایت به دادگاه خانواده تهران کشید و یکی از پروندههای طلاق را پیشروی قاضی قرار داد. در ادامه، مروری کوتاه بر این پرونده خواهیم داشت و از منظر روانشناسی، عوامل زمینهساز آن را واکاوی خواهیم کرد.
جنجال بر سر یک مسئله کوچک
زن جوان وقتی روبهروی قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره علت درخواست خود گفت: «من و شهرام بهتازگی صاحب یک دختر شدهایم. از وقتی دخترم به دنیا آمد دیگر سرکار نرفتم. فقط گاهی اوقات برای انجام کارهای روزانهام از خانه بیرون میروم. در آن زمان هم از خواهرم میخواهم پیش دخترم بماند. دعوای ما از چند شب پیش شروع شد. وقتی خانواده همسرم در خانه ما مهمان بودند به آن ها گفتم که فردا باید برای انجام کاری از خانه بیرون بروم و خواهرم هم کار دارد و نمیتواند از دخترم مراقبت کند. خواهرشوهرم همان زمان گفت که میتواند فردا برای نگهداری از دخترم به خانهمان بیاید. من هم از این موضوع استقبال کردم ولی همان شب خواهرم تماس گرفت و گفت که کارش کنسلشده و میتواند از دخترم مراقبت کند. من هم برای این که خواهرشوهرم به دردسر نیفتد به او گفتم لازم نیست به خانه ما بیاید اما خواهرشوهرم ناراحت شد و به دنبال آن شهرام هم جنجال بهراه انداخت و گفت چرا باید همیشه خواهرت از دخترم مراقبت کند. از همان شب دعوای ما شروع شد و شهرام این مسئله را آن قدر بزرگ کرد که تصمیم به جدایی گرفتیم. او تا جایی پیشرفت که گفت دیگر خواهرت حق ندارد به خانهمان بیاید و از بچه مراقبت کند.» منبع : تابناک
نظر مشاوره
ضرورت آمادگی زوجین
برای ورود کودک به زندگیشان
صدیقه معدنی|کارشناسارشد روانشناسی
موضوع این پرونده طلاق شاید به ظاهر خیلی عجیب به نظر برسد اما مسئله در بررسی و تحلیل دقیقتر، چیزی فراتر از بحث نگهداری فرزند توسط مراقب جایگزین است. مشکل، آمادگی نداشتن زوجین و ناهماهنگیشان با یکدیگر برای ورود کودک به زندگی زنوشوهری است. با آمدن فرزند به خانواده کمی طول میکشد تا زوجین با یکدیگر و نیازهای خود و فرزندشان هماهنگ شوند.
مادری که نیاز به آرامش دارد
در این پرونده، خانم شاغل بوده و حالا بهخاطر کودکش از کار بازمانده است. حتما در کنار مسائل مالی که درآمد خانواده کمتر از قبل میشود، نگهداری از فرزند در خانه کمی مشغولیت ایشان را زیاد میکند و گاهی نیاز به تنهایی و انجام کارهای شخصی دارد که لازم است حمایت شود و با مراقب جایگزین فرصت فراغت محدود و آرامش داشته باشد. مسئله دیگر بحث روابط دو نفره زوجین و وقت گذاشتن برای یکدیگر است که لازم است مدیریت شود تا کیفیت و کمیت رابطه، جوابگوی نیازهایشان باشد.
اول پدر، بعد مراقب جایگزین
مورد دیگر، هماهنگی و کمک زوجین در برآوردن نیازهای کودکشان است که لازم است درباره انجام مراقبتهای کودک نوپای سراسر نیاز با هم همکاری داشته باشند و کمی از رسیدگی را پدر به عهده بگیرد. در این مسئله، هماهنگی زوجین و رسیدن به درک متقابل از نیازهای کودک خیلی موثر است تا کمک گرفتن از شخص جایگزین. بهتر است در مواقع خاص و خارج از وقت پدر، از شخص جایگزین کمک گرفته شود.
مهارت مدیریت اختلافات
در زندگیمشترک هر زوجی، اختلاف و مشکلات وجود دارد. مهم این است که زنوشوهر هر کدام جداگانه راجع به چگونگی مدیریت این مشکلات و اختلافات آگاه باشند. در این میان، اختلافات و مشکلات گاه نرمال است و جای نگرانی ندارد ولی گاهی آن قدر بزرگ و غیرقابلحل میشود که زندگی زوج را بههم میریزد. به همین دلیل است که زوجها باید از مشکلات و اختلافات آگاه باشند و نحوه چگونگی رفع و مدیریت آن ها را بدانند تا در زندگی مشترک با مشکل مواجه نشوند.
جنگ قدرتی که نباید راه میافتاد
گذر از دنیای دونفره به زندگی سهنفره هیجانانگیز، روحافزا و شگفتانگیز است؛ همزمان طاقتفرسا، اعصابخردکن و با نگرانیهای گوناگون همراه است. این اتفاق ممکن است بر روابط زوجین تأثیر منفی داشته باشد. ممکن است خانم با آمدن بچه هنوز نتوانسته نیازهای همسر را برآورده کند و همسر با کوچک ترین اتفاقی، ناخواسته و با ربط دادن به مسائل دیگر، درگیر رابطه جانبداری از خانواده شده و به نوعی جنگ قدرت بین زوجین ایجاد شده است. این جا لازم است زوجین راجع به نیازهای یکدیگر، وقت بگذارند و با هم گفتوگو کنند و راهکارها برای برآوردن نیازهایشان را بیابند. زنها معمولا گمان میکنند همین که بگویند چه کارهایی باید انجام شود، کافی است که طرفمقابل(شوهرشان) داوطلبانه کارها را انجام دهد، اما مردها به درخواست مستقیم واکنش بهتری نشان میدهند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امانوئل ماکرون برای دومین بار پیروز انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شد و برای یک دوره پنج ساله بار دیگر کرسی الیزه را از آن خود کرد. ماکرون یکشنبه شب با کسب ۵۸ درصد آرا در برابر ۴۲ درصد آرایی که مارین لو پن رقیب وی از حزب راست افراطی "مجمع ملی" کسب کرد، پرچمدار دوازدهمین انتخابات جمهوری پنجم فرانسه شد و پیروزی خود در انتخابات ۲۰۱۷ را تکرار کرد. بر اساس نتایج منتشر شده، ۲8.8 درصد در دور دوم انتخابات امسال غایب بودند؛ موضوعی که در انتخابات اخیر این کشور به یک چالش تبدیل شده است. از جمعیت حدود ۶۷ میلیون و ۵۰۰ هزار نفری فرانسه، ۴۸ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر واجد شرایط رای دادن هستند اما به طور سنتی مشارکت در دور دوم انتخابات کاهش مییابد. در نخستین دور انتخابات ریاست جمهوری فرانسه که دو هفته پیش (یکشنبه ۱۰ آوریل/ ۲۱ فروردین) و با حضور ۱۲ نامزد برگزار شد، ماکرون با کسب ۲7.8 و لوپن با ۲3.1 درصد آرا به دور دوم راه یافتند.خبرگزاری فرانسه از پایین بودن نرخ مشارکت در پاریس تا ظهر دیروز و اعلام نرخ اولیه حضور فرانسویان در پای صندوق های رای خبر داد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- مرد 32 ساله ای که دو فرزند خردسالش را به طرز دلخراشی در مشهد به قتل رسانده و اجساد آنان را دفن کرده بود، پس از گذشت دو سال از این جنایت تکان دهنده، لب به اعتراف گشود و راز قتل فجیع فرزندانش را فاش کرد.
به گزارش اختصاصی خراسان، عصر روز گذشته، اجساد دفن شده دو کودک خردسال در بیابان های بولوار طبرسی 76 مشهد در حالی کشف شد که عامل این جنایت هولناک ،
پدر مقتولان بود. این مرد 32 ساله که جابر نام دارد به دنبال اختلافات خانوادگی با همسرش دستگیر شد و محل دفن اجساد را در حضور قاضی ویژه قتل عمد به کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی و نیروهای اعزامی از پلیس رشت نشان داد. طولی نکشید که با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی دکتر صادق صفری، نیروهای شهرداری و آتش نشانی وارد عمل شدند و به گودبرداری در منطقه گسترده ای از محل مذکور پرداختند چرا که بعد از گذشت حدود 2 سال از این جنایت تکان دهنده، متهم به قتل محل دقیق دفن اجساد را به خاطر تغییر و تحولات منطقه به یاد نداشت. گزارش خراسان حاکی است، پس از ساعتی جست وجو و کندوکاو بالاخره بقایای اجساد قربانیان این جنایت که دختری 7 ساله به نام فاطمه و پسر 4 ساله ای به نام امیرحسین بود از لابه لای خاک های سرد بیابان بیرون کشیده شد.
دقایقی بعد با انتقال دو متهم این پرونده جنایی به پلیس آگاهی، تحقیقات گسترده با راهنمایی و نظارت قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز شد.
گزارش خراسان حاکی است، در حالی که ماجرای این جنایت به اختلافات خانوادگی یک زوج جوان در شمال کشور گره خورده بود، سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) واکاوی و کنکاش های این پرونده را در کنار گروه اعزامی کارآگاهان استان گیلان به 5 سال قبل کشاند چرا که اختلافات زوج جوان از آن سال ها شدت گرفته بود به همین دلیل متهم 32 ساله که در حضور قاضی صفری قتل دو کودک بی گناه را شرح می داد درباره این جنایت وحشتناک گفت: من و همسرم زندگی مشترکمان را در شهرستان لنگرود آغاز کردیم اما مدتی بعد اختلافات خانوادگی ما آغاز شد به طوری که هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم تا این که بالاخره من نتوانستم این شرایط را تحمل کنم و در سال 95 با رها کردن همسر و دو فرزندم به مشهد آمدم ولی همسرم که راه دادگاه و کلانتری را در پیش گرفته بود، در نهایت موفق شد به طور غیابی حکم طلاق بگیرد. سال 97 بود که با من تماس گرفت و گفت قصد ازدواج با مرد دیگری را دارد و سپس از من خواست فرزندانم را از او تحویل بگیرم. من هم به لنگرود رفتم و فرزندانم را با خودم به مشهد آوردم اما در این جا هیچ جا و مکانی برای زندگی نداشتم مدتی را در مسافرخانه ها و اماکن تفریحی و زیارتی سرگردان بودم و نمی توانستم از دو کودک خردسالم نگهداری کنم چرا که آن زمان پسرم 5 یا 6 ماه بیشتر نداشت و دخترم نیز کودکی خردسال بود که خودش را کثیف می کرد و با لحن زشتی با من حرف می زد. با هر بدبختی بود مدتی آن ها را تحمل کردم اما وقتی علت رفتارها و گفتار ناشایست را از دخترم پرسیدم به من گفت که مادرم از من خواسته است تا تو را اذیت کنم! این بود که مدام فرزندانم گریه می کردند و مرا در تنگناهای رفتاری قرار می دادند.
برای آن که آن ها را ادب کنم یک بار آب جوش روی دخترم ریختم و دو بار هم طنابی را دور گردنش حلقه زدم تا او را بترسانم اما رفتارهای او اصلاح نشد تا این که بالاخره در شهریور سال 98 دوباره طناب را به گردن او انداختم ولی این بار محکم کشیدم که دیگر حرکتی نکرد. در این هنگام با یکی از دوستانم که اهل لنگرود بود ولی در مشهد زندگی می کرد تماس گرفتم و او را به بهانه نقص فنی موتورسیکلت به خانه کشاندم او قصد داشت مرا متقاعد کند که خودم را معرفی کنم ولی من از او خواستم در دفن جسد دخترم مرا یاری دهد او هم در بیابان دخترم را در حالی دفن کرد که پسر کوچکم در آغوش من بود و همه این صحنه ها را می دید چند ماه بعد در اسفند همان سال زمانی که پسرم مدام می گفت تو خواهرم را زیر خاک کردی! من خیلی عصبانی شدم. او آن زمان 4 سال بیشتر نداشت ولی خیلی مرا تهدید می کرد که موضوع را به مادرش می گوید. به همین دلیل در همان حالت عصبانیت لگدی به شکمش کوبیدم که سرش به سنگ حاشیه منزل خورد و دیگر حالت طبیعی نداشت . از آن روز به بعد دیگر به تلفن هایم پاسخ نمی دادم اما همسرم که قصد گفت وگوی تلفنی با فرزندانش را داشت، این ماجرا را از طریق دادگستری گیلان پیگیری کرد و کارآگاهان متوجه شدند که من در مشهد ساکن هستم چرا که همسرم تا آن زمان تصور می کرد من در یکی از شهرهای شمال کشور به زندگی با فرزندانم ادامه می دهم. به گزارش اختصاصی خراسان، متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافات تکان دهنده اش افزود: بعد از حدود 2 یا 3 هفته که هر روز پسرم دچار تشنج می شد یا می گفت سرم درد می کند، بالاخره فوت کرد و من باز هم با همان شیوه قبلی و با کمک دوستم، جسد او را نیز در کنار خواهرش دفن کردم تا این که با پیگیری های پلیس دستگیر شدم.بنا بر گزارش خراسان، تحقیقات بیشتر درباره زوایای پنهان این پرونده جنایی هولناک در حالی با صدور دستورات محرمانه قاضی دکتر صفری ادامه دارد که گروهی از افسران ورزیده آگاهی به سرپرستی سروان منفرد، به ریشه یابی این ماجرا پرداختند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سارا اصلانی/ پرونده گوششکستههای آزادکار ایران در سیوپنجمین دوره مسابقات قهرمانی آسیا با ثبت بیستونهمین قهرمانی در کارنامه طلایی تیم ملی کشتی آزاد ایران بسته شد؛ آن هم در شرایطی که پژمان درستکار سرمربی ایران به نوعی با تیم دومش راهی اولان باتور مغولستان شد و با همین تیم دوم پیش از پایان مسابقات اوزان ده گانه، قله نخست قاره کهن را فتح کرد. آنچه در ویترین پرافتخار آزادکاران ایران در قهرمانی آسیا جالب توجه است اینکه ملیپوشان کشورمان از سال 1979 بهعنوان نخستین سال آغازین مسابقات قهرمانی آسیا، تا سال 1997، 12 عنوان قهرمانی متوالی را در کارنامه ثبت کردند و سپس در سیزدهمین و چهاردهمین دوره رقابتها که طی سالهای 1999 و 2000 به ترتیب به میزبانی ازبکستان و گویلین چین برگزار شد، به سکوهای سوم و دوم بسنده کردند. همین امر تلنگری جدی به کشتی آزاد ایران بود تا دوباره روی نوار قهرمانی بیفتد و از سال 2001 تا 2007، 6 قهرمانی متوالی دیگر هم کسب کند. از سال 2008 تاکنون نیز کشتی آزاد ایران همواره صاحب سکوی قهرمانی یا نایب قهرمانی آسیا بوده و در مجموع با 29 قهرمانی، 5 نایب قهرمانی و تنها یک عنوان سومی، کارنامه پربار و زرینی در آسیا برای خود ساخته. در دوره گذشته رقابتها که مسابقات به میزبانی آلماتی قزاقستان برگزار شد، تیم ملی کشتی آزاد ایران موفق شد با کسب 3 طلا، 3 نقره، 2 برنز و کسب 179 امتیاز، قهرمان آسیا شود. در سیوپنجمین دوره اما تیم دوم پژمان درستکار با کسب 3 طلا در روز نخست مسابقات و فینالیست شدن 4 کشتیگیر، قهرمان زودهنگام آسیا شد تا در روز دوم، پرونده پر زرق و برق ایران با کسب ۳ طلا، یک نقره و یک برنز در پنج وزن دوم، بسته شود. به این ترتیب تیم ملی کشتی آزاد ایران در پایان رقابتهای قهرمانی آسیا در مغولستان با کسب ۶ طلا توسط رحمان عموزاد خلیلی در ۶۵، یونس امامی در ۷۴، علی سوادکوهی در ۷۹، امیرحسین فیروزپور در ۹۲، محمدحسین محمدیان در ۹۷ و یدا... محبی در وزن ۱۲۵ کیلوگرم ، یک نقره داریوش حضرتقلیزاده در ۶۱ و یک برنز محسن مصطفوی در وزن ۸۶ کیلوگرم با مجموع ۲۰۱ امتیاز به عنوان قهرمانی آسیا رسید و تیمهای هند و ژاپن نیز در جایگاههای دوم و سوم قرار گرفتند. پیش از این نیز کشتی فرنگی ایران با کسب 4 مدال طلا، یک مدال نقره و 2 برنز و 176 امتیاز، بعد از قزاقستان، نایب قهرمان آسیا شده بود.محمدرضا مختاری (72 کیلو)، رسول گرمسیری (82 کیلو)، ناصر علیزاده (87 کیلو)، مهدی بالی (97 کیلو)، 4 مدال طلا برای ایران گرفتند. مهدی محسن نژاد در وزن 60 کیلوگرم تک نقره ایران را به سینه زد و عارف حبیباللهی و ایمان محمدی در اوزان 77 و 63 کیلو دو برنز برای ایران گرفتند.
ردهبندی تیمی:
1. ایران 201 امتیاز 2.هند 152 امتیاز 3. قزاقستان 151 امتیاز 4. ژاپن 140 امتیاز 5. مغولستان 115 امتیاز 6. قرقیزستان 104 امتیاز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
درس پزشکی خوانده اما نه کاری با قرص و آمپول و شربت دارد و نه دستور عکس و آزمایش و عمل جراحی میدهد. نه دردی را تسکین میدهد و نه نقصی را برطرف میکند. کارش پیداکردن علت بیماری نیست، دنبال دلیل مرگ میگردد. یعنی وقتی کار از کار گذشته؟ خب، نه. یعنی وقتی پای «حقی» در میان است که بدون تشخیص او، پایمال خواهدشد. درس پزشکی خوانده اما کارش کمک به کشف جرموجنایت است. صحبت از پزشکی قانونی است، شغلی که خیلیهایمان فقط در فیلم و سریالهای پلیسی سراغی از آن داریم؛ برای همین نه چیزی از دشواریهایش میدانیم و نه از اهمیتش در زندگی روزمره. در پرونده امروز سعی داریم از خلال گفتوگو با دکتر «ناصر غروبی»، شغل پزشکی قانونی را بهتر بشناسیم البته آن بخشی را که مربوط به متوفیات است و به کشف جرم کمک میکند؛ یعنی بخش کوچکی از این حرفه که حدود 5درصد از خدمات سازمان پزشکی قانونی است –بخش عمده خدمات پزشکی قانونی در بخشهای معاینات بالینی، آزمایشگاه و کمیسیون ارائه میشود- اما نقشی بسیار تعیینکننده در جامعه دارد و بهدلیل ارتباط کمِ بیشتر اعضای جامعه با آن، اطلاعات کاملی درباره اش وجود ندارد.
کار ما با هر قتل یا فوت مشکوک شروع میشود
دکتر غروبی، دانشآموخته دکترای حرفهای پزشکی، 20سال در سمت رئیس سالن تشریح استان خراسان رضوی خدمت کرده و حالا شش سالی است که ریاست واحد بازرسی استان خراسانرضوی را برعهده دارد. قرار گفتوگو در دفتر ایشان در اداره کل پزشکی قانونی تعیین میشود، بهدلیل شرایط حرفهای اجازه عکاسی از بخشهای مختلف پزشکی قانونی را نداریم. آنچه میخوانید، ماحصل دو ساعت گفتوگو در یک روز بارانی است: «کار ما از لحظهای شروع میشود که قتل یا فوت مشکوکی ازسوی نیروی انتظامی به مقام قضایی اعلام میشود و با ما تماس میگیرند. بعد از آن برای معاینه صحنه فورا گروهی پزشک و تکنیسین تشریح، ازجانب قاضی یا بازپرس ویژه قتل به محل اعزام میشوند. پزشک با حضور در صحنه به معاینه ظاهری جسد می پردازد، با بررسی شواهد درباره علت احتمالی فوت و زمان گذشته از فوت یک تخمین کلی میزند و نتیجه را بهصورت مکتوب به مقام قضایی تحویل میدهد. بعد جسد برای ادامه معاینات ظاهری و کالبدشکافی به سالن تشریح پزشکی قانونی منتقل میشود. اگر این اقدامات به جواب برسد، نتیجه را بلافاصله کتبی به مقام قضایی اعلام میکنیم درغیر اینصورت تا رسیدن پاسخ آزمایشهای سمشناسی، آسیبشناسی و سرولوژی صبر میکنیم. پس از آن «کمیته علت فوت» متشکل از پزشکان رشتههای مختلف، متخصص پزشکی قانونی، داروساز، متخصص پاتولوژی، جراح و... برگزار میشود و بعد از به پاسخ رسیدن کمیسیون، نتیجه را اعلام میکنیم».
گره گشایی از رازهای جنایت آغاز می شود
تخمین زمان و علت فوت در صحنه جنایت، از آن چیزهایی است که معمولا در سینما و تلویزیون شبیه یک راز یا ترفند شعبدهبازانه نمایش داده میشود؛ یک کارشناس خبره، سر صحنه حاضر میشود و اطلاعات گرهگشایی را دراختیار مأموران قرار میدهد که پرده از جنایت برمیدارد. آیا واقعیت همینقدر رازآلود است؟ «ما یکسری فرم استاندارد سازمانی داریم که گزارش صحنه را براساس آنها تنظیم میکنیم. در معاینه ظاهری، پوشاک و پوست از نظر هرگونه آثار ضربوجرح، گلوله، جراحت، کبودی، محل، شکل و زمان حدوث این صدمات و محل وقوع حادثه بررسی میشود. همه این جزئیات به ما در پیداکردن زمان و علت مرگ کمک میکنند. برای مثال براساس دمای جسد و دمای محیط و با درنظر گرفتن فرمولهایی دقیق، میتوانیم زمان گذشته از فوت را تخمین بزنیم. اگر بخواهم این موضوع را خیلی ساده و خلاصه توضیح بدهم، میتوانم اینطور بگویم که در فصل زمستان، جسد در هر ساعت یک درجه سرد میشود. با توجه به اینکه دمای بدن در زمان حیات 37درجه است، اگر دمای جسد 27درجه باشد، میتوانیم حدس بزنیم که 10ساعت از زمان مرگ گذشته است. نحوه محاسبه در فصل تابستان متفاوت است. اصولا بدن انسان بعد از فوت شروع میکند به رسیدن به دمای محیط. پس اگر جسد در یک روز بسیار گرم برای مثال در بیابانی افتادهباشد، توقع داریم که بهجای سرد شدن، دمایش بهتدریج بیشتر شود. سرعتِ به دمای محیط رسیدن به فصل بستگی دارد؛ در تابستان، سرد شدن جسد داخل فضای سربسته سرعت کمتری از زمستان دارد. «جمود نعشی»، فرایندی که طی آن عضلات بدن به ترتیبهای خاصی شروع به سفت شدن میکنند، معیار دیگری است که براساس آن زمان گذشته از فوت را تخمین میزنیم. شواهد ظاهری، درباره علل فوت هم اطلاعاتی به ما میدهند. مثلا از روی رنگ کبودی نعشی که بعد از مرگ در سطوح تحتانی بدن رخ میدهد، میتوانیم به تشخیص برسیم؛ رنگ قرمز روشن در کبودی نعشی، میتواند بهدلایل سرمازدگی، مسمومیت با گاز منواکسیدکربن یا سیانور باشد. وقتی سایر نشانههای محیطی با این علامت همراه میشوند، به ما در تخمین علت مرگ کمک میکنند. پس در صحنهای که بخاری دودکش ندارد و کبودی نعشی جسد بهرنگ صورتی است، اولین علتی که درنظر میگیریم، مسمومیت با منواکسیدکربن است البته بعدا برای تأیید قطعی از جسد آزمایش خون میگیریم».
قاتل همیشه نشانی بهجا میگذارد
خب همیشه قضیه به این سادگی نیست. دکتر غروبی ماجرایی را تعریف میکند که بیشباهت به پروندههای سینمایی نیست: «یکبار موردی به ما اعلام شد از جسدی که داخل یک چاه پیدا شدهبود. ظاهر جسد کاملا سوخته بود اما خبری از واکنشهای حیاتی پوستی نبود پس به این نتیجه رسیدیم که فرد سوزانده شدهاست. سوختگی در فرد زنده، تاولهایی روی پوست و تغییراتی در بافت زیر پوست ایجاد میکند و التهاب پوستی را با چشم میشود دید. وقتی چنین واکنشهایی در پوست وجود نداشتهباشد، یعنی فرد زنده نبودهاست. ازسوی دیگر بعد از کالبدشکافی جسد، در راههای هوایی و خونش آثار منواکسیدکربن مشاهده نشد که این هم نشانهای بود دال بر سوزانده شدن جسد بعد از مرگ. در کالبدشکافی سر از روی شکستگی و لختههای خون، متوجه شدیم که با شیئی به سر جسد ضربه زده شدهاست پس یعنی او را به قتل رساندهاند». امکان دارد جنایتی آنقدر دقیق و پیچیده انجام شود که نشود از رازش پرده برداشت؟ دکتر غروبی توضیح میدهد: «هر نوع مسمومیت و اعمال خشونتآمیز منجر به فوت، بهسادگی قابل تشخیصاند. اتفاقا اینها اجساد ساده در پزشکی قانونی هستند اما به این معنی نیست که پیدا کردن قاتل هم به این سادگی باشد. این درواقع به بخش قضایی کار مربوط میشود که ما دخالتی در آن نداریم و صرفا همه آن چه را که مربوط به جسد است، اعلام میکنیم». اگر بررسی جسد در جنایتها بخش آسان ماجراست، پس قسمت سختش چه میتواند باشد؟ «برای مثال فردی براثر یک بیماری به پزشک مراجعه میکند و عمل جراحی رویش انجام میشود. در این عمل ممکن است اشتباهاتی بهوقوع بپیوندد و بعد از آن تعداد دیگری عمل جراحی درراستای اصلاح آن اشتباه انجام شود و فرد درنهایت فوت کند. تفکیک بین این صدمات و تشخیص آنکه قصور در کدام یک از عملها راه داشته، بهویژه با توجه به اینکه فرد زنده بوده و درطول زمان دارو مصرف کردهاست، کار راحتی برای علم پزشکی نیست. یا برای مثال در یک حادثه رانندگی یا مثلا سقوط هواپیما، خانوادهای فوت میکنند. در این خصوص پیداکردن زمان دقیق فوت اعضای خانواده برای ما بسیار مهم است؛ اگر پدر خانواده زودتر از دنیا رفتهباشد، تمام ارثیه به خانواده همسرش میرسد و اگر اعلام کنیم که مادر خانواده پیش از او فوت کردهاست، قضیه ارثبری بهکلی متفاوت میشود. در چنین مواردی با کالبدشکافی دقیق و بررسیهای میکروسکوپی، زمان فوت را اعلام میکنیم».
هیچوقت برای کشف حقیقت دیر نیست
بالاتر دکتر غروبی توضیح داد که در قتلها و مرگهای مشکوک جنایی، ردپای جنایت را بهراحتی میشود پیداکرد اما معنیاش آن نیست که در پزشکی قانونی، هیچ سوال بیجوابی وجود ندارد: «در کل پروندههای موجود بین یک تا 3درصد از موارد به رغم کالبدشکافی و انجام آزمایشهای کامل، علت فوت پیدا نمیشود که به این وضعیت «اتوپسی/ کالبدشکافی سفید» گفته میشود. نکته مثبت درباره اتوپسی سفید آن است که مطمئن هستیم علت مرگ در آن، براثر جنایت نیست چون نشانههای مسمومیت، ضربوجرح و هر نوع رفتار خشونتآمیز دیگری را بررسی میکنیم. علت فوت در این موارد احتمالا بیماریهای خاص شناختهنشدهای در قلب یا مغز است که آثاری بهجا نمیگذارند». پس با تقریب خوبی میتوان گفت پزشکی قانونی در راه کشف حقیقت قدمهای مطمئنی برمیدارد، حتی اگر سالهای زیادی از مرگی گذشته باشد: «فرض کنید فردی در بیمارستان فوت کرده و چون علت مرگش سکته اعلام میشود، آزمایش سمشناسی روی او انجام نمیشود. بعد از چندسال مدارک و شواهدی پیدا میشود که به فردِ درگذشته سم دادهاند. قاضی دستور نبشقبر میدهد و ما براساس آنچه از اعضای بدن باقی ماندهاست و حتی از روی خاک قبر میتوانیم سم را استخراج کنیم. در شغل ما گذر زمان، مانع غیرقابلنفوذی برای کشف حقیقت نیست. انواع داروها و سموم تا 10سال بعد از مرگ هم قابل ردیابی هستند. اجازه بدهید خاطرهای برایتان تعریف کنم تا به جذابیت این شغل پی ببرید. مدتی پیش درخواست شخصی را بررسی کردیم که ادعا میکرد فرزند پنهانیِ مردی است که 37سال پیش فوت کردهبود. خانواده متوفی زیربار نمیرفتند، ما با دستور قضایی نبش قبر کردیم و از روی دیانای متوفی متوجه شدیم که ادعای آن شخص درست است». صحبت از جذابیت شد، کمی هم از سختیهای این شغل سردربیاوریم. «در شغل ما مواجهه با صحنههای وحشتناک و جسدهای کرمگذاشته و بادکرده، اتفاق نادری نیست. گاهی به جسدی برمیخوریم که یک ماه از مرگش گذشته و چنان بوی بدی دارد که نفس کشیدن را سخت میکند. شاید اگر از آدمها بخواهید بدترین و دلخراشترین چیز ممکن را تصور کنند، جواب خیلیهایشان یک جسد آشولاش باشد؛ یعنی صحنهای که در بیشتر روزهای فصل تابستان با آن مواجه هستیم. با اینحال، این سختترین بخش کار ما نیست. قسمت دشوار کارمان که هیچوقت به آن عادت نمیکنیم، رودررو شدن با خانواده متوفیهاست. هرکس وارد سالن تشریح میشود، گریان و عصبی و برافروخته است. احساس میکند ظلمی به او شده و برای احقاق حقش به ما مراجعه میکند. کار کردن در چنین محیطی، روحیه قوی و صبوری زیادی میطلبد». چه چیزی باعث میشود یک نفر 26سال در کاری دوام بیاورد که یا سروکارش با مردههاست یا با زندههایی که یک چشمشان اشک است و یکی خون؟ دکتر غروبی، این سوال را با یادآوری زمان شروع کارش، پاسخ میدهد: «من روزی که وارد پزشکی قانونی شدم، همان اول گفتم که دوست ندارم با جسد کار کنم. آن موقع، بخش تشریح متولی نداشت و از من خواستند سه، چهارماهی آنجا را بگردانم تا پزشک مسئول برسد. این سه، چهار ماه شد 20سال. در این شغل ماندم چون نتیجه کاری که انجام میدادم، خیلی خوب بود. اگر دوباره به آن روز برگردم، باز همین مسیر را انتخاب میکنم».
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«پاروانا امیری» پناهجوی افغان به همراه همسر و دو دخترش در حال صرف صبحانه بود که یک مددکار اجتماعی در منزلش را به صدا درآورد و خبری غیرمنتظره به آن ها داد. آن خانواده باید منزلشان را ترک می کردند و آن را تحویل پناهندگانی از اوکراین می دادند. به این خانواده گفته شده بود که بدون چانهزنی و چون و چرا فقط تا 24 ساعت دیگر منزل را تخلیه کنند. فارینپالیسی در گزارشی نوشت: امیری 33 ساله که خودش مددکار اجتماعی است و اواخر ژانویه از افغانستان فرار کرده و به برلین پناه آورده است، یکی از صدها شهروند افغانستان است که آواره میشوند تا جایش به پناهجویان اوکراینی داده شود. او خواسته برای حفظ امنیتش از نام مستعار به جای نام اصلیاش استفاده شود. طارق آلاوز، یکی از اعضای هیئت مدیره شورای پناهندگان برلین میگوید: «درباره این تخلیهها، عمدا اطلاعرسانی صورت نگرفته است. برخی از آدمها سالها بود که در خانههایشان زندگی میکردند اما از آن جا اخراج شدهاند، از جمله بچههایی که به اماکنی دورتر از مدارسشان منتقل شدهاند.» به گفته آلاوز، دولت آلمان این تخلیهها را این طور توجیه میکند که افغانستانیها از مراکز اولیهای که در آن جا اسکان داده شدهاند، تخلیه شدهاند و از اول هم قرار بوده که برای مدت کوتاهی در آن جا اقامت داشته باشند. اما برخی از خانوادههای افغانستانی سالها بود که در آن جا سکونت داشتند و برخی دیگر از خانوادههای تخلیهشده هم در مراکزی غیر از مراکز اولیه اسکان سکونت داده شده بودند. آلاوز با توضیح درباره این که نزدیک به 10 مرکز اسکان تا به حال در برلین تخلیه شدهاند، گفت: «شرایط زندگی آدمهای زیادی بهتر نشده اما اکثرشان میترسند حرف بزنند چون ممکن است که این موضوع بر وضعیت مهاجرتشان اثر بگذارد.» این مورد تنها تفاوت و بروز نژادپرستی آلمانی ها نیست. اوکراینی ها بر خلاف پناهجویان افغانستانی می توانند بدون گرفتن مدرک دیپلم وارد دانشگاه شوند. مریض های اوکراینی برخلاف دیگر جنگ زدگان می توانند بدون طی مراحل بوروکراتیک دیالیز شوند. پناهجویان اوکراینی همچنین می توانند بدون طی مراحل بررسی درخواست پناهندگی، خانه ای را برای اسکان اجاره کنند، اما در موقعیتی مشابه، مهاجران افغانستانی که قانونی وارد آلمان شدند باید مراحل مهاجرت که شامل اقامت در کمپ، درخواست پناهندگی، گرفتن قبولی و... را طی کنند. پس از تصمیم آلمان برای آواره کردن پناهجویان افغان به منظور جا دادن به اوکراینیها، رسانههای بلژیکی نیز اعلام کردند این کشور در ماه گذشته دستور اخراج ۶۸۰ پناهجوی افغان را داده است. به گزارش «بروسلز تایمز»، دفتر کمیساریای پناهندگان و افراد بدون تابعیت بر این باور است که وضعیت در افغانستان پس از تسلط طالبان بر افغانستان تغییر کرده است. «درک ون دن بولک» کمیسر پناهندگان و افراد بدون تابعیت در این باره گفت: «هنوز ناامنی در افغانستان وجود دارد اما همه توسط طالبان هدف قرار نمیگیرند، آنها افراد بسیار خاصی را هدف قرار میدهند. وی افزود: پناهجویان افغان در ماه فوریه و مارس فراخوانده شدند. بسیاری از آن ها پاسخ منفی گرفتند و دستور خروج از کشور را نیز دریافت کردند.» سه هفته پیش نیز، برنامه «نیوزنایت» بیبیسی به شواهدی دست یافت که نشان میداد دولت بریتانیا صدور روادید برای اتباع اوکراینی را در اولویت کار خود قرار داده که باعث به تأخیر افتادن درخواستهای دیگر از جمله درخواستهای پناهجویان افغان شده که در تلاش برای فرار از طالبان هستند. وکلای مهاجرت که بیبیسی با آن ها صحبت کرده است، گفتهاند که به آن ها از طرف وزارت کشور بریتانیا گفته شده که تاخیر در رسیدگی به درخواست افغانها به دلیل «دادن اولویت به اوکراینیها» اجتنابناپذیر بوده است. این موضوع با ایمیلهایی که بیبیسی آن را مشاهده کرده مطابقت دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.