مرد یکرنگ خردمند
نویسنده : دکتر مصطفی غفاری political@khorasannews.com
برای شناخت سردار سلیمانی یک راه این است که ببینیم او در نگاه مردم چگونه آدمی بود. حتی حدسهای تحلیلی میتوانند در این زمینه جالب توجه باشند. این مرد دو ویژگی داشت که به نظر میرسد مردم نیز او را با همینها میشناختند. نخست «صداقت» شهید سلیمانی و هماهنگی کردار و گفتار اوست. صداقت برای کسی که در معرض سیاست و شئون مختلف حکمرانی قرار دارد، تنها به معنای دروغ نگفتن نیست بلکه به معنای یکپارچگی پندارها و گفتارهای آن فرد با کردارش است؛ یکرنگی با مردم. ویژگی دوم، «عقلانیت» سردار سلیمانی بود؛ عاقل هم نه به معنای عقل فلسفی و نظری بلکه کنش عاقلانه از دید عرف. همین عقل به او نشان میداد که کجا باید حاضر و کجا باید ساکت بود؟ کجا باید تغافل کرد و کجا باید ابتکار عمل را به دست گرفت؟ بر اساس این دو ویژگی و در نتیجه آن ها وی رویکرد مهمی را در پیش گرفته بود و در وجودش جذب بر دفع اولویت داشت. البته که انسانِ عاقلِ صادق به طور طبیعی هم جاذبه دارد هم دافعه؛ اما همان طور که شهید بهشتی نیز بر آن تاکید داشت، اصالت با جذب است و دفع استثناست. حاج قاسم هم در موقعیتهای مختلف برای جذب افراد و اقشار مختلف تلاش زیادی میکرد.
این نگرش باعث شده بود که (خواه ناخواه) نوع رفتار و کردار شهید سلیمانی با مردم با بسیاری از افرادی که این دیدگاه را نداشته یا نتوانستهاند آن را در رفتار خود پیاده کنند، متفاوت باشد. همین تفاوت شهید سلیمانی باعث شده بود که او به معنی واقعی کلمه مردمباور و مردمدار باشد؛ مثل مردم زندگی کند و مثل آن ها ببیند. مردم ایران در زندگی جمعی هم سلیمانی را در لحظات حساس در حال خدمت به خود میدیدند؛ چه تامین امنیت داخلی و خارجی باشد - از مبارزه با قاچاق و موادمخدر تا مبارزه با داعش - و چه امداد به سیلزدهها و زلزلهزدهها یا ساماندهی بازارچههای مرزی و... .
متاسفانه این سبک مردمباوری و مردمداری نه فقط در برخی مسئولان کمرنگ است بلکه گاهی آن ها در گفتار و کردار خود مردم را ندیده میگیرند و کنار میگذارند یا به زخمها نمک میپاشند و شکافها را دامن میزنند، در حالی که شهید سلیمانی به واسطه جنس فعالیتهایش در عرصه منطقه و ارتباطات مختلف در جهان اسلام، مثل یک دیدهبان عمل می کرد و خودش را به مسائل جزئی داخلی مشغول نمیکرد. مقیاس نگاهش کلان و افق دیدش وسیع بود؛ میدانست خیلی از چیزهایی که دیگران به آن سرگرم هستند، ارزشی ندارد و تلاش میکرد دیگران را هم بیدار کند یا دستکم اختلافات را حل کند. از طرف دیگر او آثار مخرب اختلافات اساسی و دوقطبیهای حاد و کاذب را در جوامع مسلمان و در سرنوشت کشورهای نزدیک ما به خوبی دیده بود؛ این که تضعیف انسجام اجتماعی چه آثار سنگین و سهمگینی به همراه دارد و میتواند کشور را بهسوی پرتگاه سقوط، زوال و انزوا پیش ببرد. برای همین وقتی احساس مخاطره میکرد، با همه توانش برای حل آنها به میدان میآمد.
متأسفانه برخی مسئولان کشور مثل شهید سلیمانی به حوزه کاری خود با مسئولیت و بصیرت نگاه نمیکنند و متوجه عواقب و تبعات گفتار و کردارشان نیستند. در حالی که یکی از ارزشهای کانونی در جامعهسازی و کشورداری، حفظ انسجام اجتماعی و مدارا با مردم است. متأسفانه ما شعار دین را فریاد میزنیم اما در سطح معرفت و مسئولیت، به آموزههای خود پایبندی خوبی نداریم. مثلاً امام رضا میگویند مدارا با مردم، نیمی از خِرد است. آیا مردم آثار این خردمندی را در کردار ما میبینند؟
باید بدانیم کلیدهای جامعهسازی و کشورداری چیست و آن ها را درست و به جا بهکار ببریم. در جای مقاومت، مقاومت کنیم و در جای مدارا، مدارا. شهید سلیمانی هم در مقاومت و هم در مدارا اهل صداقت و عقلانیت بود. شهادت، مُزد عقل و مُهر صِدق او بود و این راه پیش روی ما هم هست: من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا ا... علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر.