صابر گل عنبری- با زبانی ساده، وزنه و جایگاه کشورها در سپهر منطقه و بینالملل تا حدودی آینه مناسبات میان انسانها و افراد در جوامع مختلف است. تقریبا از اول خلقت تا به امروز همواره ثروت و پول منزلتآفرین بوده و در ترسیم جایگاه و موقعیت افراد نقش تاثیرگذاری داشته است؛ اما این نقش در دنیای امروز که ثروت و پول حرف نخست را میزند مهمتر از گذشته و چه بسا تعیین کننده است؛ همه در پیرامون خود میبینیم که چه ارتباط تنگاتنگی میان ثروت و منزلت اجتماعی وجود دارد و افراد بیپول را هر چند هم صاحب فضایل اخلاقی والایی باشند، کسی تحویل نمیگیرد. این واقعیت تلخ همواره بوده و خواهد بود و تلختر هم شده است.
در مناسبات خارجی میان کشورها نیز دقیقا وضع همین است، کشوری بیشتر تحویل گرفته میشود و جایگاه و منزلت منطقهای و جهانی دارد که ثروتمند باشد؛ تازه اگر در مناسبات درون انسانی جوامع هنوز برخی ارزشها چون اخلاق تا حدودی نقش خود را در تعیین جایگاه اجتماعی حفظ کردهاند، اما در مناسبات بینالمللی این گونه نیست و امروز مهمترین مولفه قدرت نوین، اقتصاد پیشرفته و توسعه یافته است که مولفههای سنتی دیگری چون توان نظامی، وسعت سرزمینی و جمعیت زیاد بدون وجود یک اقتصاد قوی و کشوری ثروتمند کارکرد تاریخی لازم و مطلوب خود را ندارند. امروز به حال و وضع کنونی کشورها نگاه میشود نه گذشته باستانی و درخشان آنها. این پیشینه تنها در صورتی "فضیلت" شمرده میشود که واقعیت امروزی هم آینه آن باشد. در دنیای امروز به طول عمر کشورها نگاه نمیکنند؛ این گزاره که کشوری که هزاران سال عمر و تمدن دارد، ولو فاقد قدرت اقتصادی باشد، منزلت بیشتری دارد؛ یا اگر کشوری چند دهه قبل تشکیل شده، پس بیمنزلت است، اعتباری ندارد. امروز به جیب کشورها نگاه میشود؛ به تولید ناخالص داخلی (GDP) آنها؛ سرانه درآمدشان. اعتبار گذرنامهها امروز بیشتر از نسیه تاریخ، باستان و تمدن قابل نقد است. این واقعیت در همین حوزه جغرافیایی پیرامونی در خاورمیانه کاملا مشهود است. کسی نیست که شکوه باستان و تاریخ مصر، عراق و شامات و... را نشنیده باشد، اما مردمان این کشورها امروز در حسرت اقتصاد و ثروت همین شیخنشینهای خلیج فارس هستند که چند دهه از تاسیس و استقلالشان نمیگذرد، قبایلی که اکثرا در جنگ بودند؛ اما امروز در شمار ثروتمندترین کشورهای جهان قرار گرفته و در برخی شاخصهای اقتصادی شانه به شانه اقتصادهای پیشرفته حرکت میکنند و مطمح نظر قدرتهای منطقهای و جهانی هستند و شرق و غرب به طمع ثروتشان به سوی آنان دست مودت دراز میکنند و لو علیه مناسبات خود با دیگر کشورها برای خوشایندشان موضع میگیرند، مثل چین و روسیه و رفتار آنها در قضیه جزایر سهگانه.
همین مصر با آن عظمت باستانیاش اقتصادی بحرانی دارد که با کمکهای اقتصادهای عربی خلیج فارس سرپاست. کل حجم تجارت خارجی مصر با آن همه منابع انسانی و طبیعی فراوان و بالقوه اما فعلیت نیافته در سال گذشته میلادی 125 میلیارد دلار بوده است و 160 میلیارد هم بدهی خارجی دارد که اخیرا با تزریق پول امارات به پروژه راس الخیمه حدود ۴ میلیارد آن کاهش یافته؛ اما تجارت خارجی امارات که از لحاظ وسعت، جمعیت و منابع با مصر قابل مقایسه نیست، از یک تریلیون دلار فراتر رفته است. سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که نفوذ اقتصادی امارات در مصر امروز با نفوذ اقتصادی ارتش این کشور برابری میکند. همین وضعیت در سایه اقتصاد بحران زده، جبهه سست داخلی، حکمرانی ناکارآمد و نیاز مستمر به کمک خارجی، آورده سیاسی قابل توجهی برای امارات و عربستان داشته و به نوعی سیاست خارجی مصر را که 15 امین ارتش جهان را دارد، در راستای همپوشانی با سیاستهای دوکشور به خصوص امارات قرار داده است. در نتیجه مصر به چنان وضعیتی میرسد که در دو ماه اخیر وقتی اسرائیل امتداد مصر و غزه و گذرگاه رفح تنها کانال ارتباطی آن با این منطقه را اشغال میکند و حتی چند نظامی مصری نیز کشته میشود، اما در حد فراخواندن سفیر اسرائیل هم اعتراضی صورت نمیگیرد. این در حالی است که مصر چرخ اخضری بود که خاک دیگر ممالک عرب را خضرا میکرد و علم و اندیشه از این کشور، به دنیای عرب سرریز میشد و بیهوده نگفتهاند که: "مصر کتاب مینویسد و بیروت چاپ میکند و بغداد میخواند". اما امروز مصریان اعم از کارگر و نخبه در جست وجوی نانی و زندگی بهتر به حاشیه خلیج فارس و شرق و غرب کوچ میکنند و حسرت توسعه اقتصادی آنها را میخورند.نگاهی گذرا به تاریخ سده اخیر مصر نشان میدهد امروز روزگار تلخ مردمان دوست داشتنی این سرزمین محصول سیاست ورزی فرصتسوزانه و اشتباهات تاریخی پدران آنها در دهههای گذشته است.