![](http://neo.khorasannews.com/content/upload/4a0c5cd0-1e99-4cc5-8433-60528e3bf81e.jpg)
دکتر مرتضی کامل نواب
حاج قاسم، نمونه کاملی از گفتمان انقلاب اسلامی است. مکتب او در کلیات و جزئیات خود دارای دروسی اساسی از فرهنگ انقلاب اسلامی است که متاسفانه مغفول بخش بزرگی از جریان انقلابی در وضعیت کنونی است. شهید سلیمانی نماد جذب حداکثری و دفع حداقلی در عرصه داخلی است. با این که او یک شخصیت نظامی است و نظم و ویژگی نظامیگری عموما چیزی برخلاف این عطوفتهاست، اما مهربانی عمومی و همهگیر او موجب شد تا عامه مردم هم به سمت او جذب شوند. پذیرش و استقبال از طیفهای مختلف مردم، تعامل صمیمی با جوانان، شمولگرایی درباره زنان و دختران ایرانِ اسلامی و... برخاسته از نظریه انقلاب اسلامی بود که در مشی عملی حاج قاسم بروز و ظهور پیدا کرده بود. درواقع، مبانی نظری جمهوری اسلامی در نسبت با شهروندان را میتوان در رفتار مصداقی آن شهید بزرگوار دید. پذیرش تنوع نگرشها، سلایق و افکار مختلف ذیل گفتمان و فرهنگ کلان انقلاب اسلامی که در ادامه نظریه و مشی حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری مشهود است، در ایشان هم دیده میشود. درواقع حاج قاسم شاگرد ممتاز این مکتب است. او که میتوانست به راحتی در یک گوشه از سیاست داخلی کشور قرار گیرد، اتفاقا نقشی پدرانه برای خود تعریف کرد و با «سرباز» خواندن خود، سعی کرد تا از دعواهای سیاسی دور بماند و پذیرای تمام جریانات باشد. تلاشهای او در برهههای خاص به منظور آرام ساختن کشور یا همکاری جریانات سیاسی برای برخی سوپرانقلابی ها خوش نمیآمد و حتی او را متهم به سازشگری و کوتاه آمدن از مبانی میکرد. این افراطیون اساسا توان درک این شمولگرایی و اهمیت اساسی آن برای حفظ نظام و انقلاب را نداشته و ندارند. از نظر این عده، دایره انقلاب چنان تنگ است که حاج قاسم هم در آن جا نمیشود. بعد دیگر شخصیت او صلحطلبی و انساندوستی است. تلاش یک دهه دشمنان نظام چه قبل و چه بعد از شهادتش برای القای شخصیتی نظامی و صرفا در میدان جنگ از او در میان مردم ایران و همچنین منطقه، همیشه شکست خورده است. همه فهم میکنند که اقدامات ارزشمند او در منطقه، از حمایت عملی از آرمان فلسطین تا نابود ساختن داعش و دیگر دستپروردگان محور عبری-عربی برای نجات مردم منطقه بود. امروز و بعد از آن همه مجاهده برای همه مشهود شده است که آن دسیسه چه خطری برای تمامی انسانهای این منطقه فارغ از دین، مذهب یا ملیت داشت و با تیزبینی جمهوری اسلامی و با فرماندهی هوشمندانه سپهبد سلیمانی از سر همگان گذشت. او تلاش کرد تا جای ممکن از جنگ دوری کند، اما به اجبار زمانه و وظایفش مجبور شد تا سلاح در دست بگیرد. از دوران دفاع مقدس تا مجاهدتهای فراموش نشدنی در مرزهای جنوب شرق کشور تا رشادتهای خارقالعاده در جنگ اول و دوم لبنان و سپس رخدادهای غزه و فلسطین دلاور، همگی نشان از ترکیب همین حس شجاعت و در عین حال انسان دوستی است. او پیامآور امنیت و صلح پس از جنگطلبی مدعیان حقوق بشر و اسلام دروغین بود. نکته دیگر درباره او کارآمدی ویژهای است که از خود نمایش داد. او توانست با نگاهی معقول، اهداف تعیین شده توسط رهبر معظم انقلاب را در عرصههای مختلف محقق سازد. باید توجه داشت که اساسا امکان رسیدن به اهداف، بدون داشتن صفت عقلانیت در تمامی وجوهش امکان پذیر نیست. به ویژه آن که برخی اهداف در یک مسیر معمول ناممکن مینماید. برای این اهداف یکی از ملزومات استفاده از عقلانیت حداکثری است، اما این ویژگی کافی نیست. اخلاص و اعتماد به وعده الهی لازمه دیگری است که در این شهید بزرگوار وجود داشت و محقق شده بود تا آن اهداف غیرممکن، ممکن شود. کارآمدی حاج قاسم، نتیجه ترکیب این عناصر بود؛ عقلانیتی در تمامی ابعاد و اخلاص در تمام وجود او. او با شهادت خاص خود، به ما اثبات کرد که داعیهدار یک مکتب برای درسآموزی است. ضریب اثر او در دوران حیات مبارکش در دوران پس از شهادت حتی بیشتر هم شد؛ چراکه یک فضای فرهنگی و فکری را در سطوح مختلف ایجاد کرد. از سنین مختلف تا قشرهای متعدد، میتوانند از او بیاموزند. امید این که مسئولان و بزرگان جریان انقلاب، مقدم از دیگران، این آموزهها را درونی سازند.