- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تاریخ اغلب برای ما به روایت جنگها و فتوحات پادشاهان محدود میشود. کتابهای تاریخی صرفا از آغاز و پایان سلسلههای پادشاهی و زوال و شکوفایی تمدنها میگویند؛ طوری که انگار آدمهای معمولی وجود نداشتهاند، هرچه پیش از این اتفاق افتاده، کاملا تمام شدهاست و هیچ ربطی به زندگی امروز ما ندارد. خب البته که واقعیت چیز دیگری است. آمادهاید با چند واقعیت تاریخی جالب آشنا شوید؟
اسم مومیایی که میآید، یاد مصریان باستان و فرعونهایشان میافتیم اما این مردم قبیله «چینچورو» بودند که اولینبار بهفکر مومیایی کردن اجساد مردگانشان افتادند. قبیله چینچورو در صحرای «آتاکاما»ی شیلی، 2هزار سال پیش از مصریها با پوشاندن بدن مردگان از گیاه و قرار دادن ماسک روی صورتشان، آنها را مومیایی میکردند.
شکلات با اینهمه تنوع در شکل و مزه، خوراکی مدرنی بهنظر میرسد اما سابقه حضور شیرینکنندهاش در زندگی بشر به 600سال پیش از میلاد مسیح میرسد. مردم قبیله مایا در جنوب مکزیک، اولین کسانی بودند که بهگواه باستانشناسان، بقایای کاکائو روی ظرفهایشان پیدا شدهاست. البته احتمالا تمدنهای پیش از آنها هم با میوه کاکائو آشنا بودند اما درواقع این مایاها بودند که ماده خام شکلات را با مواد دیگری مثل آب، عسل و آرد ذرت مخلوط کردند تا از آن نوعی نوشیدنی بهدست بیاورند.
دکمه آسانسور را میزنید و درعرض چندثانیه مسافت زیادی را بدون زحمت طی میکنید. درود به علم و فناوری روز! اما صبر کنید، آسانسور اختراع زمان ما نیست. رومیها سیستم بالابر پیچیدهای داشتند تا حیوانات وحشی را برای اجرای نمایش جنگیدن به کف «کولوسئوم»، تماشاخانه معروفشان، برسانند. این آسانسورها البته با نیروی انسانی کار میکردند اما بههرحال ایده جابهجایی عمودی به زمان رومیان باستان برمیگردد که بعدها تکمیل میشود و به زمان ما میرسد.
شبها بدون مسواک زدن خوابتان نمیبرد؟ صبحها تا مزه خمیردندان نعناعی دهانتان را پر نکند، احساس تمیز و شاداب بودن نمیکنید؟ خب مصریان باستان در این تجربه با شما شریکاند. عجیب بهنظر میرسد ولی آنها بودند که خمیردندان را اختراع کردند؛ ترکیبی بسیار تندوتیز از سنگ نمک، نعناع، گل زنبق خشک و فلفل که برای تمیز کردن دهان و دندان بهکار میرفت.
فکر میکنید قدمت عمل جراحی بینی چقدر باشد؟ خب از آن چیزی که تصور میکنید، باید عقبتر بروید؛ آنقدر که به قرن ششم پیش از میلاد برسید. در هند، بسیاری از مجرمها با بریدن بینی، مجازات میشدند و جامعه هند در آن زمان به جراحی ترمیمی بینی نیاز زیادی داشت. یک پزشک موفق، با برداشتن بخشهایی از گونه و پیشانی بیمارانش، برای آنها بینی جدیدی درست میکرد.
منبع: allthatsinteresting.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آقای تاج، این چه لحنی است؟
چرا لحن پاسخدادن، زبان بدن، واکنشها و ... رئیس فدراسیون فوتبال در برنامه «جام ۲۲» شبکه ورزش با واکنشهای منفی زیادی مواجه شد؟
دکتر سیدعلی ظریفی | روانشناس
بعد از حذف تیمملی کشورمان از جامجهانی 2022 و صعود نکردن به مرحله حذفی، انتقادها از کیروش و فدراسیون فوتبال به اوج خودش رسید. حالا نوبت آنها بود که به افکار عمومی، مردم و رسانهها در برابر انتقادها پاسخگو باشند. بعد از تقریبا سه هفته، «مهدی تاج» به برنامه «جام ۲۲» شبکه ورزش آمد تا به یک سری از انتقادها پاسخ دهد اما فارغ از جنبه فوتبالی و فنی ماجرا، لحن صحبت او با مجریان این برنامه، بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت. در ادامه و از منظر روانشناسی، نکاتی در همین باره مطرح خواهد شد.
تحقیر کردن مغرورانه بهجای پاسخدادن به انتقادها
هر فردی در زندگی برای رشد و شکوفایی نیازمند انتقاد است زیرا انتقاد باعث میشود که فرد نقاط ضعف خودش را بشناسد و برای برطرف کردن آنها اقدام کند. در مصاحبه رئیس فدراسیون فوتبال دیدیم هر بار که دو مجری از او انتقاد کردند، به طرز عجیبی با غرور پاسخگو بود و سعی میکرد با رفتار نامناسب مثل لحن تحقیرآمیز، فضا را در کنترل خودش بگیرد. اما آقای تاج این نکته یادتان باشد که غرور و تکبر آزاردهندهترین صفات انسانی هستند. مثلا تاج از «رسولی» مجری برنامه به جای پاسخدادن به سوالش، میپرسد: «سال 1368، شما چند سالتان بود؟ 2 سال، درست است؟ خب، ما از سال 1368 مدیرعامل باشگاه بودیم تا الان!» این نوع پاسخ دادن، مصداق تحقیر کردن مغرورانه است که بدترین نوع پاسخ به یک انتقاد بجا یا حتی نابجا محسوب میشود.
نپذیرفتن هیچ انتقادی، نشانه تکبر
بعضی از افراد هرازگاهی مستقیم یا غیرمستقیم به نظرات یا رفتار ما که ناشی از این غرور و تکبر است، ایراد وارد می کنند و این جاست که ما اصلاً از این اعتراض خوشمان نمیآید و با هر روشی سعی میکنیم نظر گوینده را حتیالامکان تغییر دهیم و به او بفهمانیم که کاملا در اشتباه است. حتی گاهی طرف مقابل را مسخره خواهیم کرد و از این کار، حس برنده شدن به جای پاسخ دادن به یک انتقاد را خواهیم داشت. مثلا «تاج» در بخشی از این برنامه به مجری گفت: «من خیلی خوشحالم که شما میگویید من میفهمم، من خیلی خوشحالم. اینکه شما میگویید من میفهمم خودش خیلی خوب است» یا در پاسخ به خیابانی که پرسید پرونده ویلموتس کجاست؟ این طور جواب داد: «توی جیب منه!» که تمسخرآمیز به حساب میآید.
دلایل انکار مشکلات و ندیدنشان
یکی از آسیبهای «غرور» که شاید خیلی هم معروف باشد، تکنیک «انکار» در پاسخ به انتقادهاست. «غرور» انسان را میفریبد و با این فریب و مکر، ایدهها و باورهای غلطی را به فکر و روان ما تحمیل و تزریق میکند، بهگونهای که مصرانه مدعی هستیم چنین صفات نیکی را دارا هستیم و چنان ضعفهایی هرگز در ما وجود ندارد. اولین راه تشخیص این تکنیک این است که ببینیم به انتقادی که از ما میشود، از لحاظ فکری و روانی چه واکنشی نشان میدهیم؟ شدت واکنش روانی ما میتواند شاخص خوبی برای اندازه گیری میزان خودباوری و غرورمان باشد. به قول معروف ببینیم وقتی با انتقادی مواجه میشویم، چه میزان خونمان به جوش میآید! این همان آسیبی است که تاج درباره دلایل باخت به آمریکا دچار آن شد و گفت: «شرایط بازی شرایط عادی نبود، شما یا این را میفهمی یا مشکل...(و حرفش را نیمهتمام گذاشت) ». وقتی از انسانی که پذیرش نقد ندارد، انتقادی میشود یا اشکالی از کار و رفتارش گرفته میشود، یا هر نوع حرکت دیگری که نشان دهد رضایتی از او وجود ندارد، اولین حالتی که به طور ناخودآگاه از او بروز میکند، حالت انکار است. بنابراین سعی میکند هرچه سریعتر خود را از این انتقاد و اشکال خلاص کند و به شدت در برابر این حمله واکنش دفاعی نشان میدهد و به هر طریق میکوشد تا از مهلکه بگریزد. سپس آگاهانه شروع به «انکار» میکند و امواج فکری فراوانی علیه موضوع انتقاد به ذهن او هجوم میآورند و او که احساس میکند خشتهای ساختمان خودباوریاش در خطر فروپاشیاند، تمام قوای وجود خود را به کار میگیرد تا خود و البته دیگران را توجیه کند که هرگز چنین ایرادی به کار او وارد نیست و گوینده و دیگران در اشتباه محض هستند.
حرف تاثیرگذار باید مودبانه و با احترام باشد
از منظر روانشناسی اگر شما میخواهید حرفتان تاثیرگذار باشد، باید در مرحله اول مودبانه، منطقی و توام با احترام با طرفمقابل باشد. همچنین هر بار که انتقادی شنیدیم، باید سعی کنیم افسار این حالت تدافعی ناخودآگاه را به دست بگیریم و تا جایی که قدرت داریم به حالت خودآگاه با تلقین افکار صحیح، واکنش درست و منطقی مثل یک انسان واقعی از خود نشان دهیم. مثلا این جملات «تاج» که خواهش میکنم احساسی برخورد نکنیم و من میترسم الان شما به گریه بیفتید یا «یک ذره گوش بده، این رو برای آخرین بار گفتم» و ... درست نیست. همچنین در برابر انتقاد توصیه میشود: اجازه دهیم حرف طرف مقابل تمام شود؛ کمی به حرفش فکر کنیم تا درست منظورش را متوجه شویم؛ رفتارمان را طوری مرور کنیم که متوجه شویم چرا این ایراد به ذهن شخص گوینده رسیده است، اگر حرفش را نمیپذیریم حداقل صددرصد حرف او را نقض نکنیم و به طور مطلق خود را مبرا ندانیم؛ برای دفاع کردن از خودمان بیقرار نشویم و مهم تر از همه به یاد داشته باشیم، وقتی در جایگاه مهمی در حال صحبت هستیم، حتی اگر حرف حساب بزنیم وقتی لحن خوب و زبان بدن شایسته ای نداشته باشیم هم اثر حرف مان کم می شود، هم آن لحن به جامعه تزریق می شود و خیلی ها فکر می کنند می توانند با چنین ادبیاتی در خانواده، محیط کار و ... با دیگران صحبت کنند.
گولسیانی که به کابوس آبیها در دربی بدل شد در ادامه لیگ هم به کمک پرسپولیس میآید؟
رونمایی از اسلحه پنهان گلمحمدی
گروه ورزش / دربی 99 هم برگزار شد و تیمهای استقلال و پرسپولیس در ورزشگاه بدون تماشاگر به تساوی پرگل 2-2 دست یافتند. نکته اصلی دربی 99 گلزنی یک مدافع برای سرخها در شرایطی بود که پرسپولیس به دلیل تصمیم غیرحرفهای و ترک ناگهانی تهران توسط لوکادیا مهاجم هلندی شوکه شده بود. یحیی گل محمدی که شیخ دیاباته دیگر مهاجم خارجیاش را هم به دلیل مصدوم شدن در اختیار نداشت سعی کرد با بردن امید عالیشاه باتجربه به خط حمله جای خالی لوکادیا مهاجم شش گله اش را پر کند. بازیکنی که با توجه به نقش پررنگش در گلهای پرسپولیس و صدرنشینی سرخ ها، گل محمدی و هواداران روی او حساب ویژهای باز کرده بودند و اعتقاد داشتند با زوج لوکادیا و دیاباته میتوانند خاطره دربیهای پرگل سالهای گذشته را تکرار کنند. عالیشاه که سابقه گلزنی در دربی را داشت موقعیتهایی را ایجاد کرد یا برایش ایجاد شد، اما اسلحه پنهان گل محمدی در دربی 99 یک مدافع بلند قامت بود. گئورگی گولسیانی، مدافع گرجستانی پرسپولیس که در 11 بازی گذشته گلی به ثمر نرسانده بود، انگار قرار بود نقش ناجی یحیی را بازی و نامش را برای همیشه در تاریخ دربی سرخابیهای پایتخت ثبت کند. گولسیانی که با دو پرواز بلند، دو گل تیم اش را به دور از مدافعان و دروازهبان استقلال به تور دوخت، به اولین مدافعی تبدیل شد که در دربیهای سرخابی موفق به زدن دو گل شده است. پیش از او مدافعان زیادی چون، مهدی هاشمی نسب، پیروز قربانی، امیرحسین صادقی، وریا غفوری، حنیف عمران زاده، علی نعمتی، افشین پیروانی و ... در دربیها گل زده بودند اما گولسیانی اولین مدافعی بود که دبل کرد. البته این دو اولین گلهایی نبود که او به استقلال زد. گولسیانی در تیمهای سپاهان و ذوب آهن هم سه بار دروازه آبیها را باز کرده بود و حالا شاید او هم مثل هاشمی نسب تا زمانی که در پرسپولیس بازی کند کابوس استقلال خواهد بود. گولسیانی با گلزنی در دربی ۹۹ نامش را از بعد دیگری هم برای همیشه ماندگار کرد. او ششمین گلزن خارجی این مسابقه لقب گرفت و حالا اسم او کنارعیسی ترائوره ،ایمون زاید، جری بنگستون، بشار رسن (پرسپولیس) و رودی ژستد (استقلال) قرار گرفت.
پیش از برگزاری دربی برخی رسانهها از تمرکز یحیی گل محمدی سرمربی پرسپولیس روی بازی ایران و انگلیس در جام جهانی قطر خبر داده بودند. با توجه به مصدومیت بیرانوند در آن بازی و جایگزین شدن سید حسین حسینی دروازه بان ملی پوش استقلال و شش گلی که در این بازی دریافت کرد، سرمربی پرسپولیس از بازیکنانش خواسته بود راه گلزنی به حسینی را با تماشا و آنالیز بازی ایران و انگلیس تمرین کنند. هرچند تاکید گل محمدی به مهاجمان خارجی بوده که البته در دربی 99 هر دو غایب بودند، اما گویا گولسیانی بیشتر از دیگران به صحبتهای سرمربی توجه کرده بود و گلهایی که با ضربه سر به ثمر رساند مشابه گل اول انگلیس به ایران بود. او هم مثل جود بلینگام با پرش و ضربه سری دقیق بین مدافعان دروازه استقلال را باز کرد و گل دوم را هم عینا به همان شکل به ثمر رساند. حالا یحیی برای بازیهای آینده هم میتواند روی ضربات سر این مدافع بلند قامت و آماده ، حساب ویژهای باز کند حداقل تا زمانی که تکلیف لوکادیا روشن شود و شیخ دیاباته به بهبودی کامل دست یابد و به ترکیب برگردد.
نیم میلیون تماشاگر برای «لوپتو»ی 10 میلیاردی
محصول جذاب جوانان استان کرمان، به دومین پویانمایی تاریخ سینمای ایران در باشگاه 10 میلیارد تومانیها تبدیل شد
مصطفی قاسمیان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گزارش جدید رصدخانه مهاجرت ایران، آمار های تلخی در خود دارد . آخرین اطلاعات جمعآوریشده در سالنامه مهاجرتی ایران 1401 که در سایت رصدخانه مهاجرتی ایران رونمایی شد، نشان میدهد جمعیت ایرانیان در 20کشور دنیا، با بیشترین جمعیت، حدود دومیلیون نفر تخمین زده میشود و کشورهای آمریکا، کانادا، آلمان، ترکیه و انگلستان مهمترین مقصدهای مهاجرتی ایرانیان است. براساس آخرین آمار مهاجران ایرانی که ثبتشده، ۶۵هزار نفر در سال است که رکورد تازهای است که احتمالا این آمار ظرف سال آینده و با ثبت خروجیهای تازه، افزایش خواهد یافت. همچنین براساس پیمایشی که در رصدخانه مهاجرت ایران انجام شده، ۴۲ درصد از مدیران میانی و کار آفرینان برنامه قطعی برای مهاجرت دارند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدخلیل سجادپور- ماجرای کودک ربایی یک میلیون دلاری اتباع خارجی در حالی رخ داد که مدیران دو مدرسه پیش دبستانی و ابتدایی به غیبت دانش آموزان خود بی توجهی کردند و بار دیگر کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در برابر پرونده پیچیدهای قرار گرفتند که آدم ربایان تهدید کردند با اخطار اول، 4 گوش دو کودک خردسال را برای خانواده شان میفرستند!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 7 صبح بیست و یکم آذر 3 فرزند یک تبعه خارجی «افغانستانی»، در حالی طبق روزهای گذشته آماده رفتن به مدرسه شدند که برادر 12 ساله کمی با تاخیر لباس هایش را پوشید تا با دو برادر 6 و9ساله اش همراه شود. او وقتی از خیابان طبرسی 63 بیرون آمد و به طرف کوچه نواب حرکت کرد که دو برادرش زودتر از او به طرف مدرسه ابتدایی و پیش دبستانی «ش» رفته بودند. اما ظهر هنگام وقتی پسر 12 ساله به خانه رسید که از دو برادر کوچک ترش خبری نبود! نگرانی و اضطراب سراسر وجود مادر کودکان را فرا گرفت. او موضوع تاخیر نوید و میلاد را با همسرش در میان گذاشت و سراسیمه و هراسان خود را به مدرسه «ش» رساندند ولی مدیران مدرسه تازه غیبت دو کودک را به خانواده شان خبر دادند. حالا دیگر اشک در چشمان مادر حلقه زده و از شدت اضطراب دست و پایش به لرزه افتاده بود. «و» (پدر کودکان) هراسان موضوع را به کلانتری میرزاکوچک خان اعلام کرد اما اهمیت ماجرا و احتمال فرضیه کودک ربایی پرونده مذکور را به پلیس آگاهی کشاند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، حساسیت جرایم مهمه در مشهد موجب شد سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) به ماجرا ورود کند و بدین ترتیب با صدور دستورات محرمانه و تاکیدات ویژه سکاندار امنیت سرزمین خورشید، بی درنگ گروهی تخصصی از کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) به تحقیق در این باره پرداختند اما تاخیر مدرسه در اطلاع رسانی غیبت کودکان بررسیهای سریع کارآگاهان را با مشکل اطلاعاتی رو به رو کرد. در عین حال بی تابی و اشکهای مادر و پدری که نگران دو کودک خردسال بودند، کارآگاهان را به تکاپوی بیشتری واداشت. بازبینی دوربینهای مداربسته نیز بیانگر آن بود که کودکان تا نزدیک مدرسه رفتهاند اما دیگر در تصاویر دیده نمیشدند.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، چگونگی گم شدن کودکان و اوضاع و احوال محیط وقوع جرم، فرضیه کودک ربایی را تقویت کرد اما پدر و مادر کودکان با کسی اختلافی نداشتند و به هیچ کس هم مظنون نبودند! در همین حال کارآگاهان با هدایت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) به دو شاخه اطلاعاتی و عملیاتی تقسیم شدند و تصمیم گرفتند تا زمان دستگیری عاملان کودک ربایی به منازل شان بازنگردند. طولی نکشید که گروه اطلاعاتی به سرپرستی سرهنگ حمیدفر (رئیس دایره مبارزه با آدم ربایی و سرقتهای مسلحانه) برای انجام تحقیقات میدانی دوباره عازم خیابان ابوذر و نواب شدند.بعد از چندین ساعت تحقیقات در پوششهای مبدل سرنخهایی از یک خودروی پژو 206 به دست آمد که در آن ساعت صبح به همراه چند خودروی دیگر از محل گم شدن کودکان عبور کرده بود. وقتی شماره پلاک خودروها تک تک مورد بررسی کارشناسی قرار گرفت، همه نگاهها به 2 پلاک عقب و جلوی پژو 206 خیره ماند چرا که هر دو پلاک سرقتی و متعلق به دو خودروی پژو پارس و پژو 207 بود. خیلی زود استعلام از مرکز فرماندهی پلیس نشان داد که پلاکها از دو خودروی پارک شده در بولوار التیمور مشهد سرقت شده اند. بررسیهای پلیس در حالی ادامه داشت که ناگهان ارسال یک پیامک از سوی گروگان گیران وحشت عجیبی به دل خانواده نوید و میلاد انداخت. شیون و گریههای مادری نگران، آسمان را میخراشید. خانواده دو کودک دست به دعا شده و چشم امید به تلاشهای کارآگاهان اداره جنایی آگاهی دوخته بودند! آنها حتی جرئت نمیکردند بار دیگر این پیام هولناک را تکرار کنند: «این اخطار نیست اما با اخطار اول، 4 گوش دو فرزندتان را میفرستیم و در اخطار دوم با جنازه یکی از آنها رو به رو خواهید شد!»
حالا اگر چه کارآگاهان یقین داشتند که با کودک ربایانی خطرناک رو به رو شده اند ولی ضجههای یک مادر هم برای آنها قابل تحمل نبود! با ارسال این پیامک آموزشهای لازم به پدر خانواده ارائه و با تاکید بر حفظ خونسردی، اقدامات پلیس وارد مرحله دلهره آوری شد. هر اشتباه یا سهل انگاری جان کودکان را به خطر میانداخت و احتمال وقوع جنایت دلها را میلرزاند! کارآگاهان در حالی دامنه تحقیقات را با بررسی خط تلفن ارسال پیامک گسترش دادند که شبها را داخل خودروهای پوششی به سر میبردند تا سرنخی از این ماجرای تکان دهنده به دست آورند! متاسفانه باز هم تحقیقات به گره کوری خورد که سالهاست پلیس را با دردسرهای بیهوده رو به رو میکند!
خط تلفن مربوط به یکی از معتادان کارتن خواب در فضای سبز اطراف میدان امام حسین(ع) بود که در میان درختان وسط بزرگراه صدمتری اتراق میکنند.
او گوشی و سیم کارت خود را به مبلغی ناچیز به جوانی فروخته بود که به دلیل خماری چیزی به یاد نداشت. روز بعد پیامکی دیگر از یک خط تلفن دیگر باز هم وحشت و دلهره را بیشتر کرد: «اگر یک میلیون دلار ارز دیجیتال تهیه نکنید،آخرین اخطار را خواهید دید!»
وحشت و هراس بر دل خانواده تبعه خارجی در حالی سایه افکنده بود که کارآگاهان همچنان شیوههای تهیه بیت کوین مورد تقاضای گروگان گیران را آموزش میدادند اما نمیتوانستند پیگیریهای محرمانه را هم بازگو کنند چرا که هر لحظه احتمال داشت آدم ربایان به جان کودکان آسیب برسانند. در حالی که شگردهای اطلاعاتی و تخصصی کارآگاهان ادامه داشت، پیگیریها به یک موبایل فروشی در خیابان شهید مفتح رسید که آدم ربایان یک دستگاه گوشی تلفن دست دوم را از آن محل خریده بودند! در این شرایط پیامک دیگری از سوی آدم ربایان ارسال شد که اعضای خانواده نوید و میلاد را بی تاب کرد. آدم ربایان مدعی بودند که حال میلاد (کودک 9 ساله) بسیار وخیم است و اگر هر چه سریع تر پولی به حساب کیف پول دیجیتالی آنان واریز نشود، دیگر او زنده نخواهد ماند! این پیامک در حالی برای پسر دانشجوی خانواده گروگانها ارسال شده بود که گروه تحقیقی کارآگاهان موفق شدند با رصدهای شبانه، شماره پلاک واقعی پژو 206 را به دست آورند و بدین ترتیب با تحقیقات چندین روزه، بالاخره روز گذشته مخفیگاه یکی از مظنونان در منطقه گلشهر شناسایی شد و گروه عملیاتی کارآگاهان بلافاصله با کسب مجوزهای قضایی از قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) عملیات ضربتی خود را به سرپرستی سرگرد پهلوان (افسر پرونده) آغاز کردند و موفق شدند مالک پژو 206 را که فردی تبعه خارجی به نام «جواد-خ» بود، در یک منزل مسکونی دستگیر کنند. این جوان 22 ساله مدعی شد خودرو را چند روز قبل از برادرش «علی-خ» خریده است که او نیز در همان محل به دام افتاد. به دلیل آن که دیگر برای حفاظت از جان کودکان فرصتی برای انتقال متهمان به مقر انتظامی نبود، آنها با دستور سردار تقوی در همان محل دستگیری مورد بازجوییهای فنی قرار گرفتند و اقرار کردند که کودکان را درون یک کانکس در زمینی محصور نگهداری میکنند که اکنون نیز یکی از همدستانشان در منطقه عباس آباد مشغول نگهبانی و محافظت از کودکان است تا فرار نکنند!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در حالی که 3 تن از کارآگاهان، دو متهم را به پلیس آگاهی انتقال میدادند، گروه دیگری از کارآگاهان عازم منطقه عباس آباد شدند و در یک عملیات هماهنگ سومین متهم را در حالی به دام انداختند که کودکان با مشاهده پلیس گریه کنان به آغوش آنها خزیدند. کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی که کودکان را سالم در آغوش گرفته بودند، بی درنگ آنها را به پلیس آگاهی هدایت کردند و با اعتراف متهمان به سراغ چهارمین عضو باند در بولوار اندیشه منطقه قاسم آباد رفتند اما او در خانه نبود و همسرش مدعی بود که «خالد» سر کار رفته است.
با این جمله، بی سیمهای کارآگاهان به کار افتاد تا گروهی از نیروهای عملیاتی درون کانکس بروند چرا که آنها یقین داشتند «خالد» شغل ندارد و اکنون در حال رسیدن به زمین محصوری است که عاملان آدم ربایی مدتی قبل آن را خریداری کرده بودند! با این دستور، خیلی زود و برق آسا، افسران ورزیده دایره مبارزه با آدم ربایی درون کانکس مخفی شدند و به محض ورود «خالد» دست بندهای قانون را بر دستانش حلقه زدند! در بازرسی از داخل کانکس نه تنها یک قبضه کلت قلابی کشف شد بلکه زنجیرهایی در کف چوبی آن وجود داشت که تحقیقات نشان داد آدم ربایان، دو کودک بی گناه را از 10 روز قبل شبها با قفل و زنجیر میبستند تا در صورت خواب آلودگی گروگان گیران، از محل فرار نکنند! و...
از سوی دیگر در حالی که سرتیپ تقوی برای قدردانی از تلاشهای کارآگاهان در پلیس آگاهی حضور یافته بود، خانواده گروگانها نیز از راه رسیدند و مادر اشک ریزان و فریاد کنان کودکانش را غرق بوسه کرد و پدر نیز آنها را به آغوش کشید. این در حالی بود که فرماندهان انتظامی و گروه اطلاعاتی و عملیاتی کارآگاهان، با چشمانی اشک آلود، لبخند را به خانواده تبعه خارجی هدیه میکردند اما باز هم این حادثه تلخ کاستیهایی را در ادارات و نهادهای دیگر مشخص کرد که باید مورد توجه قرار گیرد.
اختصاصی خراسان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تصور کنید به یک خواب موقت 20 ساله رفتهاید و بعد از سالها بههوش میآیید. احساس شما چه خواهد بود؟ شاید این صحنه برایتان شبیه سناریوی یکی از فیلمهای هالیوودی باشد اما باید بدانید این اتفاق برای چندین نفر در دنیای واقعی اتفاق افتاده است. این افراد معمولا بر اثر یک سانحه به کما رفتهاند اما بر خلاف اتفاقات معمول دنیای پزشکی به راحتی بیدار نشدهاند و این روند تا 30 سال به طول انجامیده است. بهتازگی هم ماجرای زن اماراتی که بعداز ۲۸ سال کما به زندگی بازگشته، در شبکه های اجتماعی پربازدید شده که البته مربوط به سال 98 است. با این حال و در پرونده امروز زندگی سلام ، طولانیترین کماهای تاریخ را بیان می کنیم.
منیره عبدا...
بعد از 27 سال کما
منیره عبدا... ۳۲ ساله بود که در نتیجه یک تصادف به کما رفت. این زن حدود 2 سال قبل، بعد از گذشت ۲۷ سال در بیمارستانی در آلمان به هوش آمد. او در سال ۱۹۹۱ هنگامی که پسرش عمر را از مهدکودک به خانه میبرد، در مسیر راه تصادف کرد. پسر منیره که در زمان تصادف 4 ساله بود و در آن حادثه زخمی شده بود، به خبرنگاران گفت: «ما احساس کردیم که نیاز است این قضیه را با دیگران شریک سازیم تا آنهایی که در وضعیت مشابه قرار دارند، امیدوار شوند.» او ادامه داد: «بسیاری از پزشکان به ما گفتند که بعد از سپری کردن ۱۵ یا ۲۰ سال در حالت کما، نباید انتظار زیادی داشته باشیم، اما من هرگز این گفتهها را قبول نکردم. همه چی دست خداست.» پزشکان میگویند:«هیچ کسی به سادگی بعد از ۲۷ سال از کما برنمیخیزد. وضعیت جسمی و مغزی این مریض در چند هفته به صورت قابل ملاحظهای بهبود پیدا کرد و حالا میتواند هوشیارانه با محیط خود تعامل کند و به زندگی خانوادگی خود برگردد.» خانم عبدا... هنوز هم مانند یک معلول و روی ویلچر زندگی میکند و پزشکان در معالجه او از روش ترکیبی شامل تداویهای فیزیکی، تجویز ادویه، جراحی و شبیهسازیهای حسی کمک گرفتهاند.
آنی شاپیرو
بعد از 30 سال کما
داستان زندگی آنی شاپیرو که طولانی ترین زمان کما را در دنیا دارد، دستمایه ساخت فیلمی به نام «بیداری مجدد معجزه آسا» شده است. آنی شاپیرو در 50 سالگی در سال 1963 زمانی که با تلویزیون سیاه و سفید خود در حال تماشای گزارشهای خبری درباره ترور جان اف کندی رئیسجمهور آمریکا بود ، دچار سکته مغزی شدید شد و به کما رفت و تقریباً 30 سال بعد در سال 1992 ناگهان از خواب بیدار شد. همسر خانم شاپیرو درباره بیدار شدنش میگوید: « من کنارش روی تخت دراز کشیده بودم، او نشست و گفت: تلویزیون را روشن کن. من میخواهم برنامه «I Love Lucy» را ببینم. این صحنه دقیقا مثل این بود که یک مرده زنده شود.» او بعد از یک خواب طولانی و بعد از بیدار شدن، یک مادربزرگ 79 ساله بود که از ظاهر خود و تغییر جهان متعجب بود.آنی بعد از بیدار شدن میگوید:« وقتی به خواب رفتم، زنی خوشقیافه بودم. اما در آینه، تنها چیزی که میبینم یک خانم مسن است با کیسههای دور چشم، چین و چروک و موی خاکستری.» او نمی توانست باور کند که همسرش مارتین پیرمرد 81 سالهای است و پسر نوجوان و دختر 25 ساله اش مرلین میان سال شده اند. او بعد از 30 سال کما از یادگیری درباره تلفنهای همراه و پروازهای سفینه فضایی شگفتزده شده بود و وقتی اولین تلفن بیسیم را در دستش گرفته بود فکر میکرد جادویی در کار است.
مارتین پیستوریوس بعد از 12 سال کما
در اواخر دهه 1980، زمانی که مارتین پیستوریوس 12 ساله بود، به کما رفت و به مدت 12 سال در این حالت باقی ماند. پزشکان مطمئن نبودند که چه چیزی باعث بیماری او شده است اما احتمال میدادندکه علت کما، مننژیت کریپتوکوکی باشد. وضعیت او بدتر شد و در نهایت توانایی حرکت و صحبت کردن و ارتباط چشمی با خانواده را از دست داد. پزشکان معتقد بودند او خواهد مرد اما خانوادهاش ناامید نشدند. پدرش هر روز صبح ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشد، لباس مارتین را میپوشاند و او را به مرکز مراقبت میبرد. در پایان روز، او را حمام میکرد، به او شام میداد. امروز، مارتین میتواند دوباره صحبت کند. او از رایانه برای صحبت کردن استفاده و با ویلچر حرکت میکند. آگاهی او کاملاً بازگشته است. مارتین کتابی به نام «پسر شبح: فرار من از زندگی محبوس شده در بدن خودم» نوشته است و تمام آن چه را که از آن 12 سال به یاد دارد، توضیح داده است. او چیزهای زیادی را از آن زمان به یاد میآورد، زمانی که همه اطرافیانش فکر میکردند او نمی تواند آن ها را بشنود.
گری داکری بعد از 8 سال کما
گری، یک افسر پلیس در والدن تن در 17 سپتامبر 1988 در حالی که به یک تماس اضطراری پلیس پاسخ میداد، توسط مردی مست از ناحیه سر هدف اصابت گلوله قرار گرفت. اما پس از انجام عمل جراحی ریه در اوایل سال 1996، داکری ناگهان از خواب بیدار شد و شروع به صحبت کرد. به گفته بستگان، او توانست نام و نام میانی چند تن از دوستان و بستگان، نام اسبهایش و رنگ خودرویش را به خاطر بیاورد. پزشکان معتقدند در حالی که او حدود 8 سال در کما بود، از نظر فنی یک کما نبود، زیرا بیمار در آن حالت کمی هوشیاری خود را حفظ کرده بود اما قادر به پاسخگویی نبود. یک پزشک این حالت را به عنوان «بیداری بدون هوشیاری» توصیف کرد که در آن فرد میتواند پلک بزند و چشم ها را حرکت دهد و حتی کلمات گفتاری را درک کند. اما این معجزه دوام زیادی نداشت. گری یک سال بعد درگذشت.
تری وین والیس بعد از 19 سال کما
در ژوئیه 1984، شش هفته پس از تولد دختر والیس، امبر، او در یک تصادف رانندگی به کما رفت و تا 12 ژوئن 2003 برای 19 سال در کما ماند. درسال 2003 او برای اولین بار بعد از 19 سال کلمه «مامان» را به زبان آورد و پزشکان را شوکه کرد. والیس در طول کما و پس از به هوش آمدن، بیوقفه توسط خانواده اش تحت مراقبت قرار گرفت. خانواده والیس او را در آخر هفتهها به خانه میبردند که پزشکان معتقد بودند در بیدار شدن نهایی او نقش داشته است. والیس در سال 2022 در سن 57 سالگی بعد از 19 سال زندگی بعد از کما درگذشت.
یان گرزبسکی بعد از 19 سال کما
در سال 1988، یان گرزبسکی، کارگر راه آهن لهستانی با قطار تصادف کرد و به کما رفت . این همه بدبیاری یان نبود زیرا پزشکان بعد از به کما رفتن او متوجه سرطان در مغز کارگر راهآهن لهستانی شدند. پزشکان گفتند که نمی توانند برای او کاری انجام دهند، بنابراین همسرش او را به خانه برد و 19 سال از او مراقبت کرد . در ژوئن سال 2007 همسر یان متوجه تلاش او برای صحبت کردن شد و یان به هوش آمد. زمانی که او آخرین بار بیدار بود، رونالد ریگان هنوز رئیس جمهور و لهستان هنوز کشوری کمونیستی بود. گرزبسکا همسر یان در تماس تلفنی با آسوشیتدپرس گفت: «به مدت 19 سال او هیچ حرکتی نکرد و چیزی نگفت. البته او سعی میکرد چیزهایی بگوید، اما قابل درک نبود.» او اضافه کرد: «اکنون یان روزهایش را روی ویلچر میگذراند و از دیدن خیابان های رنگارنگ و کالاها بسیار شگفت زده شده است». یان گرزبسکی، 65 ساله، با صدای ضعیف اما واضح به تلویزیون TVN24 گفت: «من ساعت 7 صبح از خواب بیدار میشوم و تلویزیون تماشا میکنم و همچنین با ویلچر به پیاده روی میروم به نظرم دنیا اکنون زیباتر است»
منابع این پرونده: تایم، گاردین، دویچه وله، شبکه فاکس، انبیسی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.