مرثیه هایی برای شهدای حرم رضوی
سید ابوطالب مظفری (شاعر افغانستانی)
ای کشته صد رنگ و نیرنگ و تحاشیها
در متن باید، مرگ مردان، نه حواشیها
عمامهات در هر بهار از خاک خواهد رُست
از خون تو گل میدهد این صحن و کاشیها
صد سنگ اگر در برکه افتد، آسمان آبیست
آفت ندارد ماه از این صورت خراشیها
شب بر سیاهی میتند؛ چون عنکبوت مرگ
کار شما بر قامت شب، رنگپاشیها
دریا درون سینه دارد مار با ماهی
جمعند در انبان خلقت ماش و ماشیها
در مُهر سفیانی نگنجد نقش سلمانی
تا کی امید از سنگ و چوب، آدمتراشیها
****
افشین علا
کرده است آیا شاه دین از کربلا رو در حرم؟
شد ظهر عاشورا به پا فریادرس کو در حرم؟
در صحن ماه هشتمین افتادگان بین بر زمین
زخمی شد از چاقوی کین بال پرستو در حرم
یاران زهرا را نگر افتاده در خون و خطر
بازوبهبازو، رخبهرخ، پهلوبهپهلو در حرم
غمگین، دل فولاد شد آشفته، گوهرشاد شد
بیآبرو صیاد شد از صید آهو در حرم
شد جان اصلانی فدا افکند دستار و قبا
گیرد سرش را تا رضا بر روی زانو در حرم
سروی سهی شد واژگون سلطان توس اما کنون
شوید به دست خویش خون زآن روی دلجو در حرم
چون رهسپار عرش شد بال ملائک فرش شد
آن خون جاری نقش شد با آبوجارو در حرم
دور حرم پر میزند پر چون کبوتر میزند
هر شب چو اختر میزند تا حشر، سوسو در حرم
چون مرگ باشد رخصتی با شاه خوبان، خلوتی
خوشتر چه باشد ضربتی از تیغ ابرو در حرم؟
او غرق خون در عشق شه، من غرقه اما در گنه
هر کس رسد مرگش ز ره
من در حرام، او در حرم...