- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نوائیان – امشب درهای آسمان باز و تقدیر رقم زده میشود؛ امشب، شب قدر است، برتر از هزار ماه، شبی که در آن فرشتگان به اذن پروردگار، از آسمان به زمین میآیند و کارهای مقرر شده را به انجام میرسانند؛ شبی که سراسر سلام و درود است تا هنگامی سپیده بدمد. امشب، شب خالصانههای بندگی است، شب «جوشن کبیر» و مناجات امیرالمؤمنین(ع) در مسجد کوفه؛ شب سر دادن زمزمه «مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمَوْلى وَ اَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى». امشب، نخستین شب از شبهای قدر است، نخستین شب قرآن بر سر گرفتن و «بِکَ یا ا...» گفتن؛ فرصتی برای عرض ارادت و بندگی به معبود، مجالی برای شکفتن غنچه ایمان در دل، زمانی برای لمس عظمت اشرف مخلوقات بودن و فهم این پیام آسمانی که «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»؛ که با عبادت، کمال بندگی و رسیدن به عالیترین مدارج انسانی، ممکن است. امشب را، فارغ از هر کاری، بیتفاوت به خود و منیّتی که سراپایت را فرا گرفته، به میعادگاهی پا گذار که اوج مهمانی توست در ماه مهمانی خدا. بزرگواری پروردگارت را به یاد آور؛ غُسل کن، رو به قبله بایست، تکبیر بگو، نماز بخوان؛ نمازی که دو رکعت است و در هر رکعت آن، بعد از حمد، باید هفت بار سوره توحید را بخوانی و وقتی سلام دادی، هفتاد بار تکرار کنی «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» که خداوند توبهپذیر است و این میعادگاه، قرارگاه توبه نصوح و راستین که حق، جلّ جلاله فرموده: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»؛ امید است که خداوند بدیهایتان را ببخشاید و بهشت برین را نصیبتان گرداند؛ هان!ای کسی که از خوف خدا، «سنگ سراچه دل را به الماس آب دیده» میشویی؛ زرهی بساز برای خودت، آن قدر بزرگ که دیگر تیرگناه از آن نگذرد و قلبت را اسیر هوا و هوس نسازد؛ «جوشن کبیر» بخوان، خدایت را به هزار نام صدا کن، با حالت تضرع و دقت در معانی؛ هنگامی که به فراز «یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ» رسیدی، دلت را به رفیق اعلی بسپار، از او مدد بگیر، آن چه امید به غیر او داری، بر باد ده، صدایش کن؛ میبینی که نوری در دل و جانت میدود، نفسهایت به شماره میافتد و اشک امانَت را میبُرد؛ این جا محل دوباره ساختن و دوباره شدن است؛ مکان قول و قرار تو با خدا، با معبودت؛ «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»؛ الهی، تنها تو را میپرستم و فقط از تو کمک میجویم. امشب، شب قدر است، شب پایان محنتهای علی(ع)، شب «فُزتَ و رَبَّ الکعبه»، شب رستگار شدن عمود خیمه عدالت؛ الهی، تو پناهی.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- هفت متهم پرونده خنجرکش های خیابانی در حالی صبح روز گذشته و زیر بارش باران شدید به بازسازی صحنه قتل پرداختند که عامل دو جنایت در این نزاع وحشتناک مدعی شد برای دفاع از خودم آدم کشتم! به گزارش اختصاصی خراسان، صبح روز گذشته هنگامی که رگبار باران بر سنگفرش خیابان های مشهد فرود می آمد، هفت متهم یک پرونده جنایی به چهارراه دانش آموز مشهد هدایت شدند تا در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد به بازسازی صحنه قتل بپردازند.در این میان جوان 20 ساله ای به نام «علی – خ» که به اتهام قتل دو جوان دیگر به نام های ایلیا و امیر دستگیر شده است، با دستور قاضی دکتر صادق صفری، مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا جزئیات نزاع وحشتناک هفتم فروردین را بازگو کند. متهم این پرونده جنایی پس از تفهیم اتهام از سوی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب و تاکید بر این که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، با ابراز پشیمانی از این حادثه هولناک گفت: اختلافات ما از مدت ها قبل آغاز شده بود و در روزهای گذشته به اوج رسید به گونه ای که آن ها مرا به بیابان های اطراف مشهد کشاندند و به شدت تحقیرم کردند و از صحنه های تحقیرشدن من فیلم گرفتند. این موضوع کینه ای در دلم ایجاد کرد و می دانستم که آن ها باز هم به سراغم خواهند آمد به همین دلیل چاقویی را به همراه داشتم تا این که نیمه شب هفتم فروردین من به همراه یکی از دوستانم مقابل خودپرداز بانک ملی ایستاده بودیم که ناگهان چند نفر از آن سوی خیابان به سمت ما حمله کردند. آن ها خنجر وقمه و شمشیر در دست داشتند. تا به خودم آمدم مبین (یکی از متهمان) لگدی به شکم من زد. من هم چاقو را از جیب پشتم بیرون کشیدم و درگیری شروع شد. یکی از مقتولان با خنجر به سوی من حمله ور شد که من هم در دفاع از خودم به سمت او حمله کردم و چند ضربه به پیکرش فرود آوردم.وقتی برگشتم و دیدم دوستم هنوز درگیر است، به کمک او رفتم و به دنبال یکی دیگر از مقتولان به آن سوی خیابان رفتم که باز هم درگیر شدیم و من ضربه ای هم به او زدم.در آن لحظه چاره ای جز دفاع از خودم نداشتم چرا که همه آن ها خنجر و قمه در دست داشتند به گونه ای که وقتی ضربه ای به گردن من زدند در نزدیکی شاهرگم فرود آمد که بعد از آن دوستم مرا به بیمارستان رساند و یکی از طرف های مقابل هم مجروحان دیگر را با خودرو به بیمارستان رساند.این متهم که روی اندامش تصاویر مختلفی از خالکوبی های شیطانی دارد در ادامه اعترافاتش افزود: من قصد قتل آن ها را نداشتم و فقط برای دفاع از خودم وارد این نزاع خیابانی شدم و ....
گزارش خراسان حاکی است: در ادامه بازسازی صحنه دو جنایت خیابانی که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) نیز حضور داشت، سروان منفرد (افسر پرونده) به بیان جزئیاتی از ماجرای این جنایت و اعترافات متهمان در مراحل بازجویی های تخصصی پرداخت و سپس قاضی دکتر صفری از شش متهم دیگر خواست هرکدام جداگانه صحنه درگیری را شرح دهند.با این دستور مقام قضایی، متهمان این پرونده جنایی هرکدام به نقش خود در نزاع خنجرکش های خیابانی در حالی اعتراف کردند که قبلا مدعی بودند این نزاع خونین به خاطر فروش «بنگ» در پارک ملت مشهد آغاز شده است و ریشه این اختلافات و چشم غره ها به خلافکاری های آنان در پارک ملت مشهد بازمی گردد.بنابر گزارش خراسان، «علی – خ» (متهم ردیف اول پرونده) در حاشیه بازسازی صحنه قتل نیز به خبرنگار خراسان گفت: چند سال قبل در بولوار طبرسی شمالی ساکن بودیم اما مادرم مرا به منطقه بالا شهر آورد تا آدم شوم و با دوستان ناباب رفت و آمد نکنم اما متاسفانه خلافکاری در این منطقه بیشتر بود و من در پارک ملت به فروش و استعمال بنگ روی آوردم و با افرادی رفاقت کردم که در نهایت به من خنجر زدند. من اعصاب و روان درستی ندارم و به همین دلیل هم تاکنون 80-70 بار خودزنی کرده ام!به گونه ای که حتی با تیغه چاقو به سرم می کوبیدم یا با تیغ و کاشی بدنم را می خراشیدم.این گزارش حاکی است با اتمام بازسازی صحنه جنایت در چهارراه دانش آموز مشهد، متهمان این پرونده برای ادامه بازجویی های تخصصی به دادسرای عمومی و انقلاب هدایت شدند و سپس با صدور دستوری از سوی قاضی ویژه قتل عمد در اختیار کارآگاهان اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی قرار گرفتند تا به زندان منتقل شوند. شایان ذکر است: گفت وگوی خراسان با «علی – خ» را که در آن قصه زندگی خود و تحمل زندان های طویل المدت به دلیل چاقوکشی و ماجرای آشنایی با یک دختر را بیان می کند، در شماره های آینده خراسان بخوانید.
سابقه خبر
دقایق اولیه بامداد هفتم فروردین نزاع وحشتناکی با خنجرهای ترسناک در چهارراه دانش آموز مشهد رخ داد که طی آن دو جوان به نام های ایلیا و امیر به قتل رسیدند و چند نفر دیگر نیز مجروح شدند. در میان مجروحان جوانی به نام «علی – خ» بود که پس از مداوای اولیه در بیمارستان شهید کامیاب مشهد در حالی به قتل دو جوان اعتراف کرد که تحقیقات گسترده کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی با راهنمایی های شبانه قاضی دکتر صادق صفری و با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) برای دستگیری عاملان این نزاع مرگبار تا دو روز بعد طول کشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این روزها اخبار افزایش اجارهها، کام همه مستاجران را تلخ کرده و شبکههای اجتماعی هم پر شده از جدولهای مقایسه نرخ اجارهبها با سالهای گذشته در چند کلان شهر که حکایت از روزهای سخت برای اجارهنشینها دارد. در این بین، صاحبخانهای در تهران زندگی میکند که از 24 سال پیش که فقط یک واحد آپارتمان اضافه داشته تا امروز که به 8 واحد رسیده، نیت کرده که این واحدهای مسکونی را هر سال به رایگان با اجاره یک صلوات در اختیار عروس و دامادهایی بگذارد که میخواهند زندگیمشترک را زیر یک سقف شروع کنند و آهی در بساط ندارند یا خانوادههای آبروداری که به هر دلیل کمیت زندگیشان لنگ مانده و بی سرپناه شدهاند. در پرونده امروز زندگیسلام با «محمد حاج محمدی» معروف به صاحبخانه صلواتی ایران درباره چرایی این تصمیماش گفتوگو کردیم که در ادامه خواهیم خواند.
تا چند سال پیش، 14 هزار تومان اجاره میگرفتم
در حالی که چند ساعت بیشتر تا افطار نمانده و در مغازه کبابیاش سخت مشغول کار است، درباره تعداد خانههایی که صلواتی اجاره داده، میگوید: «خداوند به من هشت واحد آپارتمان عنایت کرده است. یک کدام از آنها را خودم استفاده میکنم و با همسرم در آن زندگی میکنم، هفت واحد بقیه صلواتی است. یعنی اجاره دادهام که تا چند سال پیش به نیت 14 معصوم، ماهی 14هزارتومان از مستاجرهایم میگرفتم تا برکت جیبم باشد اما الان 4 یا 5 سالی است که همان را هم نمیگیرم و اجارهاش فقط ماهی یک صلوات بر محمد و آل محمد(ص) است».
خودم با پس اندازهایم صاحبخانه شدم
حاج آقای محمدی درباره اینکه خودش چطور صاحبخانه شده، میگوید: «در اوایل جوانی با دخترخالهام ازدواج کردم. سال 75 ما با هم به نازیآباد آمدیم و در همین محله زندگی مشترکمان شروع شد. آن موقع مقداری پسانداز داشتم که با آن یک خانه 100 متری خریدم و بعد در طبقه پایین ،یک مغازه کوچک کبابی باز کردم که رزق و روزی خانوادهام از آن جا بود و هنوز هم درآمدم از همین مغازه است. وقتی که به لطف خدا، کسب و کارم رونق گرفت و روزیام بیشتر شد، اتفاقی برایم افتاد که مسیر زندگیام را عوض کرد. آن اتفاق هم این بود که شرایطی فراهم شد تا دستم به کار خیر بود و خدا را بابت این توفیق، خیلی شاکر هستم.»
جرقه اجارهدادن صلواتی، 24 سال پیش بهذهنم خورد
او درباره اینکه چرا تصمیم به این کار گرفته و از چه زمانی خانههایش را صلواتی اجاره میدهد، میگوید: «من الان تقریبا 24 سال است که دارم این کار را میکنم. از ابتدا که هفت واحد نبوده، ابتدا یک طبقه بالای خانهام داشتم، آن را صلواتی اجاره دادم. اصل ماجرا برمیگردد به ۲۵ سال پیش که نامهای از شهرداری به دستم رسید که با آن میتوانستم یک طبقه دیگر روی خانهام بسازم. اما واقعیت اش دوطبقه خانه برای خانوادهام کافی بود و برای انجام این کار تردید داشتم. رفتم پیش روحانی محل و برای انجام این کار استخاره گرفتم. از قضا استخاره «خوب» آمد و من یک طبقه اضافه روی خانهام ساختم اما نمیدانستم با آنچه کار کنم. یک بار یکی از اهالی محبوب محلهمان که از ماجرا خبر داشت، من را دید گفت حالا که خانه را ساختی و به پولش احتیاج نداری به عروس و دامادهایی بده که سرپناهی ندارند. هم باقیات صالحات است و هم این کار گرهای از مشکلات مردم باز میکند. از آن به بعد جرقه این کار در ذهنم خورد و نیت کردم که این واحد مسکونی را هرسال بهصورت رایگان در اختیار زوجهای جوان بیبضاعت بگذارم با اجاره یک صلوات.»
از شرط همسرم برای همراهی با من ترسیدم
او درباره همراهی همسرش در این مسیر میگوید: «بعد از اینکه یک واحد جدید روی خانهمان ساختیم و آن را صلواتی، اجاره دادیم، یک طبقه دیگر هم داشتم برای پذیرایی از مهمان. آن را هم به خانمم گفتم که به نظرم یک طبقه برای ما بس است و اگر موافقی این طبقه را هم صلواتی به مستاجرها بدهیم. به او گفتم بیا این طبقه را بدهیم به کسی که دربه در دنبال خانه است، از همه جا ناامید شده، شرمنده خانوادهاش شده و ... . گفت به یک شرط قبول میکنم. گفتم هر شرطی بگذاری، قبول میکنم. البته راستش را بخواهید اولش حسابی ترسیده بودم. فکر میکردم شرطی بگذارد که سخت باشد و نتوانم انجام دهم. بعدش گفت ثواب اجاره صلواتی یک طبقه برای تو، ثواب اجاره صلواتی یک طبقه هم برای من. از شنیدن این شرط آن قدر خوشحال شده بودم که نگو و نپرس. انگار بال در آورده بودم. طولی نکشید که زوج دیگری همسایه ما شدند و به خانمم گفتم خدا پدر و مادرت را بیامرزد».
از 32 مستاجرم، 16 تا صاحبخانه شدند
از او میپرسم که تا امروز چند زوج در این خانهها مستقر شدهاند و آیا آمار دقیقی از آنها دارد یا نه؟ که میگوید: «اطلاعات تمام زوجهایی را دارم که در این سالها، خانه صلواتی بهشان اجاره دادم. تا حالا، 32 خانوار، هم زوج جوان و تازه عروس و داماد بودند، هم خانوادههایی که ورشکست شده بودند، هم خانوادهای بودند که طلبکار اسباب و اثاثیهشان را انداخته وسط خیابان و ... . من اکنون احساس میکنم که بیش از 60 فرزند دیگر دارم. در این سالها 32 خانواده در این خانهها ساکن شدهاند که همهشان مثل فرزندانم هستند و هنوز با ما رفتوآمد دارند. این را هم بگویم که از این 32 زوج، 16 نفرشان صاحبخانه شدهاند. البته این ها بیشترشان تا اوایل دهه نود صاحبخانه شدند، آن زمانی که خانه متری 3 یا 4 میلیون تومان بود. در چند سال اخیر، متاسفانه دیگر صاحبخانه نمیشوند که حق هم دارند و شرایط اقتصادی اجاره نمیدهد».
شرمنده مستاجرانی میشوم که نمیتوانم کمکشان کنم
آقای محمدی برای اجاره دادن رایگان و صلواتی خانهها به زوجهای جوان هیچ شرط و شروطی نمیگذارد. خودش در این باره میگوید: «از خدا خواستیم هر خانوادهای که مستحق هست، جلوی راهمان قرار گیرد تا در این خانهها ساکن شوند. برای اینکه نوبت به زوجهای بیشتری برسد، هر واحد را یک ساله به آنها اجاره میدهیم. البته این طور هم نیست که هر فردی به من مراجعه کند، شرایط فراهم باشد تا برود و در یکی از این واحدها مستقر شود. خدا از سر تقصیرات مسببان این گرانیها نگذرد که فشار زیادی به همه مردم وارد کرده است. قبلا من هر فردی که میآمد و میگفت که خانه میخواهم، میگفتم که این کلید را بگیر، 2 یا 3 ماه یا نهایتا 6 ماه دیگر که این خانه خالی شد، برو و آنجا زندگی کن. ولی همین الان که دارم با شما صحبت میکنم، 58 خانواده در نوبت هستند و چون فاصله زمانی برای مستقر شدن آنها در این خانهها طولانی میشود، خیلیها از خیر این مسئله میگذرند. فقط شرمندگیاش میماند برای من که نمیتوانم هیچ کاری برایشان بکنم و کمک موثری داشته باشم».
این آپارتمانها را در زمان ارزانی خریدم
خریدن 8 واحد آپارتمان، کاری نیست که هر فردی از پس آن بربیاید. آقای حاج محمدی در این باره میگوید: «همه اینها را در ارزانیها خریدم. الان خدا شاهد است به ارواح خاک برادرم که شهید شده، 5 سال است که میخواهم یک واحد دیگر بخرم و آن را هم به صورت صلواتی اجاره بدهم، نمیتوانم. همین خانههایی که من آن زمان 90، 100 یا 110 میلیون تومان خریدم، الان هر کدام شان بالای یک میلیارد تومان قیمت دارد. آن موقعها، هرچند سال یک بار با پولهایی که جمع میکردیم، واحدهای کوچک 55، 65 و 70 متری خریدیم اما الان شرایط خیلی فرق کرده و سالهاست هرچقدر کار میکنم، نمی توانم یک واحد دیگر بخرم تا بتوانم آن را هم به صورت صلواتی، اجاره بدهم.»
اجاره همه این واحدها
ماهی 40 یا 50 میلیون میشود
از او میپرسم که اگر بخواهد این هفت واحد را اجاره بدهد، تا حالا حساب و کتاب کرده که چقدر دستش را خواهد گرفت؟ لحن صدایش کمی عوض می شود و مشخص است که از شنیدن این سوال ناراحت شده است. بعد از چند ثانیه سکوت میگوید: «تا حالا به این مسئله فکر نکردم، یعنی ننشستم حساب و کتاب کنم که چقدر میتوانستم از این خانوادهها اجاره بگیرم. ولی تا جایی که خبر دارم، در منطقهای که این واحدها را خریدهام و بر اساس متراژشان، حداقل اجارهشان، 100 تا 150 میلیون تومان رهن و 4 تا 7 میلیون تومان هم اجاره است. یعنی چیزی حدود 700 تا یک میلیارد تومان رهن و ماهانه 25 تا 50 میلیون تومان اجاره. اما مهم نیست، شما هم به این رقمها فکر نکنید. خدا کریم است و از جای دیگر به من میرساند. شک ندارم که هوایم را دارد و بارها هم لطف اش شامل من شده است».
یک وقت فکر نکنید
که آدم میلیاردری هستم!
به او میگویم که احتمالا باید وضعتان خیلی خوب باشد و میلیاردی درآمد داشته باشید که دست به چنین کاری زده باشید. میخندد و میگوید: «من همه این خانهها را با کارگری خریدهام. شغل من هم کبابی است، در نازی آباد تهران معروف هستم به حاجمحمد کبابی. اگر به این محله تشریف بیاورید، همه به این اسم «حاج محمد کبابی که آپارتمان صلواتی میدهد»، من را میشناسند. یک وقت فکر نکنید که آدم میلیاردری هستم. نه. من همان محمد کبابیام با همان موتور قراضه که قسطی از گمرک خریدم و از زندگی در همین خانه کلنگی و قدیمی لذت میبرم».
نشانه برکت کارم همین است
که یک واحدم شده 8 واحد
«قصد دارم تا زمانی که زنده هستم این کار را ادامه دهم و به دیگران هم سفارش میکنم که در شرایط کنونی جامعه که تورم و گرانی وجود دارد، هوای مستأجرها بهویژه جوانها را داشته باشند.» این کاسب 62 ساله با این مقدمه می افزاید:« معامله با خدا همهاش سود است. شما ببینید، من یک آپارتمان داشتم، برای رضای خدا و کمک به هموطنانم، آن را با اجاره یک صلوات در اختیار مردم گذاشتم، حالا شده 8 تا. از این معامله پرسودتر میخواهید؟ تازه این فقط بخش مادی ماجراست. لطف خدا را در مسائل شغلی، خانوادگی و ... بارها دیده و با پوست و استخوانم حس کردهام. اولی را که صلواتی اجاره دادم، برکت همان تصمیم کمکم کرد تا دومی را بخرم. دومی را که صلواتی دادم، برکتش باعث شد تا سومی را بخرم تا الان که هشتمی را هم خریدهام. چند روز پیش رفتم یک بنگاهی تا نهمی را هم بخرم اما قسمتم نشد. فقط یک خواهش هم از شما و مخاطبانتان دارم چون در مشهد هستید و توفیق زیارت امامرضا(ع) را دارید، سفارش من را به امام رضا(ع) بکنید و به ایشان بگویید که حاج محمد کبابی، تصمیم داشته که 14 آپارتمان به نیت 14 معصوم بخرد و همه را صلواتی اجاره بدهد، 8 تاش درست شده اما 6 آپارتمان دیگر مانده است. مطمئنم اگر آقا نظر لطفی بیندازد، به این آرزویم هم خواهم رسید.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.