- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خیابان پانزده خرداد تهران، ورودی بازار زرگرها در بازار بزرگ، 10 دقیقه پیادهروی در امتداد این بازار و سرانجام کاشی 78. این نقشه راهی است که برای رسیدن به کوچکترین قهوهخانه دنیا یعنی قهوهخانه درویش باید بپیمایید. البته مسیر رسیدن به این قهوهخانه با توجه به معماری بازار بزرگ که یادگار دوره قاجار است و راسته و دکانهایی که این بازار در دل خود جای داده، آن قدر دیدنی است که 10 دقیقهتان میشود یک ساعت! قهوهخانه 103 ساله درویش پر از نقش و نشان و طعم ایرانی است و گردشگرهای خارجی زیادی بعد از بازدید کاخ گلستان، راهشان را برای نوشیدن یک استکان چای لب سوز و قند پهلو به سمت این قهوهخانه کج میکنند. تصاویر این ماجرا، بارها در شبکههای اجتماعی منتشر و پربازدید شده است. بساط چند شیشه نبات، دارچین و آویشن روی چند طاقچه کوچک چوبی که ترمه زیباترشان کرده، چراغ والور و رادیوی قدیمی نمای بخشی از این قهوهخانه است. نمایی که میتواند هر ایرانی را به گذشته شیرینی ببرد و برای گردشگران به یک قاب بدیع و کشف نشده میماند. هر چه هست قهوهخانه بسیار کوچک حاج علی درویش یک دنیا حرف دارد و با چند کلمه نمیتوان همه چیز را درباره آن گفت. برای توصیف دقیق و بهتر این قهوهخانه، در پرونده امروز زندگی سلام با حاج «کاظم مبهوتیان» معروف به درویش که بعد از پدرش حاج علی چای ریز این راه را ادامه داده و هم اکنون صاحب کوچکترین قهوهخانه جهان است، درباره این مکان دیدنی که در فهرست آثار ناملموس ملی هم به ثبت رسیده، گفتوگو کردیم. شاید روند کار حاج علی و فرزندش حاج کاظم در این قهوهخانه نمونه جامعی از اصطلاح کار پشت در است و راهنمای مناسبی برای ایجاد یک نقطه گردشگری هم باشد.
چای خورها بعد از ناهار میآیند
حاج کاظم 64 ساله است. ازدواج نکرده است و به طور جدی کوهنوردی میکند. خوش صحبت است و همصحبتی با او خستهات نمیکند. او در تمام ماههای سال به جز ماه رمضان، این طور روزهایش را شب میکند: «من هر روز قبل از نماز صبح بیدارم. نماز صبح را که خواندم و صبحانه خوردم، نمنم خودم را آماده میکنم تا بروم بازار. ظهر دوباره دکان را میبندم و میروم ناهار و نماز و بعد از استراحت دوباره برمیگردم قهوهخانه. در روزهای زمستان چون زودتر غروب میشود و اذان مغرب و عشا را میگویند، مجبورم نمازم را در بازار بخوانم. شب به خانه میروم، شام میخورم و میخوابم و دوباره روز و روزگار نو.» حاج کاظم خودش صفحه اینستاگرام قهوهخانه را اداره میکند و میگوید: «تا دو سال پیش خانه ما در بازار بود و فاصله خانه و قهوهخانه خیلی کم بود اما الان با مترو 6 ایستگاه و با موتور 7 دقیقه تا خانه فاصله دارم.» او درباره ساعت کاری قهوهخانه میگوید: «قهوهخانه همیشه باز است، از 8 صبح تا نماز مغرب و عشا. اما وقتی کرونا شایع شد قهوهخانه را تعطیل کردم و حالا دوباره در قهوهخانه باز است. مشتریها همیشه هستند اما بعد از ناهار خیلی سرم شلوغتر است.»
در این قهوهخانه از دود قلیان خبری نیست
قهوهخانه درویش شبیه یک مسافرخانه است. مشتریها میآیند و میروند. بعضی مشتری ثابت قهوهخانه هستند و بعضی برای اولین بار است که میخواهند طعم چای کوچکترین قهوهخانه دنیا را تجربه کنند. حاج کاظم اما هیچ فردی برایش فرقی نمیکند. آن قدر گرم و شیرین با همه برخورد میکند که کسی در قهوهخانه کوچکش احساس غریبی نمیکند. در این قهوهخانه از قلیان و دود خبری نیست. مشتریها معمولا جلوی راهروی باریک قهوهخانه میایستند و چایشان را با قند، نبات، کشمش یا توت خشک میخورند و میروند. تنها استثنایی که درباره مشتریهای بازار صدق می کند لیوانهای شمارهگذاری شده آنها در قهوهخانه است. حاج کاظم بازنشسته است. یک مغازه لوازم کوهنوردی هم دارد که پنج شنبهها به آن سر میزند. او از هر مشتری نکتهای در ذهن دارد و به واسطه همان سر صحبت را با مشتری باز میکند. اگر پکر باشد با او صحبت میکند و از زندگی خودش برای مشتری میگوید و خلاصه آن قدر گرم معاشرت با مشتری میشود که شاید متوجه گذر زمان نشود. حاج کاظم در این باره میگوید: «در گذشته حتی اگر بچه بودیم ما را با مراممان میشناختند نه منال». شاید راهاندازی صندوق مولا هم برگرفته از همین باور باشد. صندوقی که مشتریها بر اساس میل و علاقه خودشان هر مبلغی که دوست دارند به آن اضافه میکنند و گاهی هم باقی مانده پول چایشان را به حساب این صندوق که صرف امور خیریه میشود، میگذارند. حاج کاظم مانند پدرش قهوهخانه کوچک را به سبک خودش اداره میکند و پول چای آخر قوری را نمیگیرد. تا چند سال پیش که پدرش حاج علی درویش زنده بود تنها همدم پدر در خانه بود. او به حاج علی میگفت آقا. چند سالی کهولت سن اجازه نمیداد حاج علی قهوهخانه را بچرخاند و به همین دلیل آن جا را به پسرش حاج کاظم سپرد. حاج کاظم هر شب که به خانه میآمد دخل را به پدر تحویل میداد و از این که چه کسی آمده و رفته، چه کسی جویای احوال پدر شده و مسائلی از این دست را با حاج علی درمیان میگذاشت تا پدرش خود را زیاد از قهوهخانه و امورش دور نبیند. گاهی هم از او مشورت میخواست و از او میپرسید امروز چای دیر دم کشید، فلان چای خوب درنیامد و... دلیلش چیست؟
نمیدانم روزی چقدر چای دم میکنم!
حاج کاظم قهوهخانه را با چند قوری چینی، چند دست استکان کمرباریک و نعلبکیهای خوشرنگ و لعاب میچرخاند. همه مساحت قهوهخانه 110 در 117 سانتی متر است. چای ساده، هل، نعناع، آویشن، دارچین و چای مهربانی که مخلوط عرق نعناع، آب لیمو و زعفران است از جمله چایهایی است که میتوان در قهوهخانه درویش تجربهاش کرد. حاج کاظم در این باره میگوید: «قهوهخانه را از سال 86 مدیریت میکنم. بعضی روزها که سرم شلوغ است دو نفره با برادرزادهام کار را پیش میبریم و تا حالا حساب نکردم روزی چقدر چای دم میکنم و این کار را نخواهم کرد. بیشتر دلی قهوهخانه میروم و احتیاجی به پول آن جا ندارم.» او درباره این که از چه نوع چای در قهوهخانه استفاده میکند، میگوید: «چای ایرانی به درد قهوه خانه ما نمیخورد چون محیط ما کوچک است و چای ایرانی دیر دم میکشد. به همین دلیل متاسفانه از چای خارجی استفاده میکنم. برادرزادهام پیشنهاد فروش چایهای طعمدار در فضای مجازی را داد اما چون هزینه پست و پیک گران است، صرفه ندارد. با وجود این کسانی که چای قهوهخانه را خوردهاند خودشان میآیند و از چای خشک با طعمی که دوست دارند میخرند و به خانهشان میبرند.»
این جا چای برای همه پولی نیست
منوی قهوهخانه درویش شبیه هیچ کدام از منوهای کافی شاپی امروزی نیست. هر استکان چای در این قهوهخانه 10 هزار تومان است اما بسته به این که از کدام بعضیها باشید، این قیمت تغییر میکند و کم و کمترمی شود. حاج کاظم در پاسخ به این که آیا دیگران را به چای مهمان میکنید، میگوید: «من گداپروری نمیکنم. اگر کسی بیاید و بگوید: آقا! من پول ندارم یک چای به من بده یک جارو و خاک انداز دارم، آنها را نشان میدهم و میگویم این جلو را جارو کن 10 هزار تومان هم میدهم. اگر این کار را بکند به او چای هم میدهم ولی بیشتر این دسته از افراد فحش میدهند و میروند. به چرخیها، باربرها و دست فروشها که خودمان آنها را میشناسیم تخفیف هم میدهیم و از بعضیها هم اصلا پول نمیگیریم.» مدیر قهوهخانه درویش با این مقدمه که معروف شدن قهوهخانه برای مردم خوشحال کننده است اما برای من مسئولیت دارد چون در اوج خستگی وقتی مردم مراجعه میکنند باید با مهربانی از آنها پذیرایی کنم و این یعنی مسئولیتم زیادتر شده است، میگوید: «قهوه خانه مال مردم است. ما در قهوهخانه کارهای زیادی انجام میدهیم. یک قلک کوچک داریم و مردم در آن پول میاندازند تا آن را صرف کارتن خوابها کنیم. هر کاری انجام میدهیم در صفحه اینستاگرام قهوهخانه گزارش میدهیم.»
بیشتر مشتری هایم گردشگرهای خارجی بودند تا ایرانیها
در بیشتر کتابهای جهانگردی که درباره ایران نوشتهاند نام قهوهخانه درویش را هم آوردهاند. اصلا به گردشگران توصیه شده است که بعد از کاخ گلستان به این قهوهخانه بروید و چای بخورید. اینها را حاج کاظم میگوید و ادامه میدهد: «چند رسانه خارجی آمدند و از قهوهخانه گزارش تهیه کردند. به این ترتیب قهوهخانه در بین خارجیها معروفتر شد. اصلا تا قبل از کرونا بیشتر از این که مشتری ایرانی داشته باشم گردشگرهای خارجی مشتریام بودند. بعد از آن گردشگرهای خارجی که میآمدند و چای میخوردند از قهوهخانه برای دوستانشان تعریف و به آنها پیشنهاد میکردند در سفر به ایران به ما سر بزنند. امسال در ایام نوروز مشتری ایرانی هم زیاد داشتم. بعضیها اتفاقی به قهوهخانه برمیخوردند و میگفتند این همان قهوهخانه معروف است. بعضیها هم مشخصا یادداشت کرده بودند که وقتی به بازار بزرگ آمدند حتما پیش ما بیایند.» حاج کاظم صحبتهایش را این طور ادامه میدهد: «کار کردن در قهوهخانه کوچک ما، یعنی باید از صبح تا شب در نیم متر جا درجا بزنی و هی دور خودت بچرخی. به همین دلیل است که دوست ندارم بستگانم این کار را ادامه دهند. از طرفی قهوهخانه ثبت میراث فرهنگی است. مغازه کنار قهوهخانه 25 میلیارد تومان است و نمیشود فکری برای گسترش آن کرد.»
شهرت کوچک ترین قهوهخانه در بزرگ ترین خبرگزاریها
شهرت قهوهخانه درویش محدود به بازار بزرگ تهران و ایران نیست. خبرگزاریهای زیادی در سراسر دنیا به این قهوهخانه کوچک سر زدهاند. در روزنامههای شان از این قهوهخانه و بازار بزرگ و حاج علی، حاج کاظم و فرهنگ چای در ایران نوشتهاند که به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد.
CNN خبرگزاری آمریکا
خبرگزاری CNN اولین شبکه خبری 24 ساعته آمریکا و یکی از خبرگزاری های تاثیرگذار دنیاست. این خبرگزاری ویدئوی مفصلی از قهوهخانه درویش تهیه کرده و در توضیح آن نوشته، ممکن است این قهوهخانه کوچکترین قهوهخانه دنیا باشد. این خبرگزاری در این گزارش حاج کاظم و قهوهخانهاش را این طور به تصویر میکشد: «حاج کاظم دوست دارد در شبکههای اجتماعی فعالیت کند و به خصوص عکس خود را با گردشگرهای خارجی در قهوهخانهاش به اشتراک بگذارد. او در یک فضای 2 متری کار و از سال 1918 در این قهوهخانه چای و قهوه سرو میکند.»
AFP خبرگزاری فرانسه
خبرگزاری فرانسه یکی از قدیمیترین خبرگزاری های جهان و یکی از سه خبرگزاری بزرگ دنیاست. خبرنگار این خبرگزاری معتبر به قهوهخانه درویش رفته و از آن چه در این قهوهخانه میگذرد و شخصیت حاج کاظم نوشته است. این گزارش در سال 2021 منتشر شده و در بخشی از این گزارش آمده است: «کاظم مبهوتیان با ریشهای کوتاه شده و جلیقه برنزیاش، در کوچکترین و قدیمیترین چایخانه تهران به مشتریهایش یکسره خدمات میدهد. چایخانه 1.5 متری او که در یکی از کوچههای بازار بزرگ، بین لباس فروشی و درِ مسجد فرو رفته است، از خیابان اصلی دیده نمیشود اما با این حال او در بین قهوهچیهای پایتخت ایران مشهورترین است. روی دیوار این قهوه خانه، گواهی وزارت گردشگری تضمین می کند که این مکان «بخشی از میراث ناملموس فرهنگ ملی است.» با توجه به اندازه مینیاتوری چایخانه، میزی وجود ندارد، اما مشتریان می توانند در میان شلوغی بازار، یک چهارپایه پلاستیکی بیرون بیاورند. او به بهداشت احترام میگذارد.»
KUWAIT TIMES روزنامه کویت
کویت تایمز یک روزنامه انگلیسی زبان است که هر روز در کویت چاپ و منتشر میشود. این روزنامه هم گزارش خبرگزاری فرانسه از این قهوهخانه کوچک را در سایت خود بارگذاری و بازنشر کرده است.
ntv شبکه ترکیه
شبکه ntv یکی از شبکههای تلویزیونی ترکیه است. این شبکه نیز برای تهیه یک گزارش ویدئویی به سراغ قهوهخانه حاج کاظم رفته است و درباره آن میگوید: «حاج کاظم درویش، صاحب فعلی کوچک ترین چایخانه جهان در بازار بزرگ تاریخی تهران، در تلاش است تا سنت 70 سالهای را که به ارث برده است، ادامه دهد. این چایخانه که به عنوان میراث فرهنگی ملی ایران نیز به ثبت رسیده است ، قدمتی 100 ساله دارد.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در چند سال اخیر روند کاهش شرکت پسران در کنکور سراسری شدت گرفته است. امسال بیش از یکمیلیون و ۴۸۹هزار نفر برای کنکور اقدام کردهاند که از این تعداد ۶۱ درصد زن و ٣٩ درصد مرد هستند. در سال گذشته هم تعداد زنان بیش از مردان بود. براساس اعلام سازمان سنجش در سال 1400، تعداد زنان داوطلب کنکور، 55/59 درصد و سهم مردان 45/40درصد بود. در سال 99 هم وضعیت به همین شکل بود و دانشجویان زن، 53 درصد قبولیها را بهخود اختصاص دادند.(منبع خبر: همشهری) بررسیها نشان میدهد کاهش متقاضیان مرد برای ورود به دانشگاه، روندی است که از چند سال پیش آغاز شده و بهگفته کارشناسان آموزشی ادامهدار خواهد بود. موضوعی که ظاهرا جدی گرفته نمیشود. در ادامه، به علل و عوارض این اتفاق نگاهی میاندازیم.
بیکاری دانش آموختگان، دلیل کاهش شرکت پسران
در کنکور
مهمترین دلیل کاهش شرکت پسران در کنکور سراسری، بیکاری بیشتر از میانگین دانش آموختگان دانشگاه است. دیگر کلیشه قدیمی «درس بخون که به جایی برسی» از اعتبار افتاده و بیشتر دانش آموختگان دانشگاه بیکار هستند یا شغلی غیرمتناسب با تحصیلات خود دارند. در نتیجه تمایل به تحصیل بهشدت کم شده است. در این میان چون طبق فرهنگ ما، مردان نانآور خانواده قلمداد میشوند در نتیجه پسران به دنبال کسب درآمد میروند و دانشگاه رفتن را وقت تلفکردن میدانند.
به همخوردن تناسب ازدواج و افزایش بیکاری زنان
اگر این کاهش علاقه به دانشگاه بین همه یعنی دختر و پسر متناسب بود، پدیده خوب و سازندهای بود چون از تلف شدن وقت بسیاری از افراد جلوگیری میکرد. اما الان که این کاهش بیشتر در پسران است، بنابراین در آینده بازار ازدواج را دچار نبود تناسب خواهد کرد زیرا تعداد دختران دانشگاه رفته بسیار بیشتر از پسران دانشگاه رفته خواهد شد. از سوی دیگر، بیکاری بین زنان را هم افزایش خواهد داد چون چشماندازی برای تغییر شرایط بازار کار دانش آموختگان دانشگاه دیده نمیشود. متاسفانه استفاده از دانشگاه برای به تاخیر انداختن ورود جوانان به بازار کار، اعتبار مدارک دانشگاهی را کم و نوعی توقع هم ایجاد کرده است.
کاهش شدید نیروی ماهر در آینده نزدیک
در این بین جوانان باید در نظر داشته باشند که علاقه به شغل مهمترین عامل پیشرفت شغلی است. انتخاب شغل صرفا بر اساس بازار کار و درآمد معقول نیست. بیشتر جوانان الان دنبال درآمد بالا در کوتاه مدت هستند به همین دلیل مشاغل کاذب مورد توجه قرار گرفتهاند، مانند خرید و فروش رمزارز، دلار و ... .
این روند باعث کمبود شدید نیروی کار ماهر در 10 سال آینده خواهد شد. تا 10 سال آینده تمام متولدان دهه ۶۰ یا وارد بازار کار یا بازنشسته شدهاند. هزینهای که بهجامعه تحمیل خواهد شد، شامل میلیونها فردی است که شغل کامل یا اندوخته زیادی ندارند اما در میان سالی و پیری نیازمند خدمات بهداشت و درمان و ... خواهند بود. از آن طرف، جوانان امروزی مهارت کافی برای پر کردن نیازها را نخواهند داشت چون بیشترشان به دنبال مشاغل کاذب پردرآمد هستند یا به فکر مهاجرت از کشورو ... .
باید زودتر فرهنگسازی شود وگرنه ...
اگر روند اشتغال بانوان هم مثل الان باشد که بیش از نیمی از زنان دانش آموخته دانشگاه وارد بازار کار نمیشوند، 10 یا 15 سال آینده کمبود شدید نیروی کار مرد اقتصاد کشور را تهدید خواهد کرد. از سوی دیگر، موانع اشتغال مثل سربازی مردان بیشتری را از بازار کار خارج کرده و عدم تناسب شدیدی ایجاد خواهد شد. راه حل این مشکلات، بازنگری در سیستم آموزشی مدارس است. تمرکز مدارس باید بیشتر بر مهارت آموزی باشد تا فردی که دیپلم میگیرد، مهارت مفیدی برای بازار کار داشته باشد. تغییر فرهنگ ازدواج هم ضروری است. فرهنگی که از پسران انتظار خانه، خودرو و امکانات کامل برای ازدواج را دارد، خود باعث تشویق جوانان به گرایش به شغلهای کاذب میشود. از یک سو کاهش سن ازدواج تبلیغ میشود، از سوی دیگر یک پسر برای ازدواج حداقل نیاز به یک میلیارد تومان سرمایه ، یک خانه و یک خودرودارد، چطور می توان در ۲۰ سالگی این پول را به دست آورد؟به طور نسبتا مطلقی فقط یک جواب دارد: کلاهبرداری و آسیب به اقتصاد و معیشت کل جامعه. در چند سال اخیر بسیاری از جوانان تحصیلکرده کسب و کار خود را تعطیل کرده و وارد دلالی خودرو ، خانه و ارز شدهاند، روندی که باعث افزایش قیمت شده ولی ثروت آسان برای آنها فراهم کرده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدخلیل سجادپور- عصر یک شنبه گذشته، ماجرای تکان دهنده ای در مشهد رخ داد که بسیاری از مخاطبان روزنامه خراسان را در شوک فرو برد. مرد 32 ساله ای که با شکایت همسرش دستگیر شده بود، ناگهان راز قتل دو فرزند 7 و 4 ساله اش را فاش کرد و در حضور قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) محل دفن اجساد را در بیابان های طبرسی شمالی 76 نشان داد. دقایقی بعد با دستور مقام قضایی، امدادگران آتش نشانی در حالی جست وجوها را برای یافتن بقایای اجساد قربانیان این جنایت هولناک آغاز کردند که گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز برای ادامه تحقیقات در محل حضور داشتند.گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، پس از مدتی جست وجو، همدست متهم به قتل نیز که «علی – ر» نام دارد، به محل مذکور هدایت شد و بالاخره بقایای اجساد قربانیان این حادثه وحشتناک، از زیر خاک های سرد بیرون آمد. متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوالات فنی سروان منفرد (افسر پرونده) که با نظارت و در حضور قاضی صفری صورت گرفت، انگیزه این جنایت را اختلافات خانوادگی ذکر کرد. او در گفت وگویی کوتاه به سوالات خبرنگار روزنامه خراسان درباره سرگذشت خود و چگونگی آشنایی با همسرش نیز پاسخ داد که نتیجه این گفت وگو به مخاطبان «خراسان» تقدیم می شود.
نامت چیست؟ جابر- الف
اهل کجایی؟ لنگرود
سواد داری؟ بله! تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟ به درس و مدرسه علاقه زیادی نداشتم از سوی دیگر هم می خواستم سرکار بروم و برای خودم درآمد کسب کنم.
چه شغلی برای خودت انتخاب کردی؟ از همان زمان به کارگری ساختمان روی آوردم ولی بیشتر در زمینه گچ کاری فعالیت می کردم.
الان چند ساله هستی؟ متولد 1368 هستم.
پدرت چه کاره است؟ در اداره پست کار می کرد. البته کشاورزی هم داشتیم ولی من می خواستم مستقل زندگی کنم.
مادرت خانه دار است؟ بله!
خدمت سربازی را در کجا گذرانده ای؟ دوران آموزشی را در شهرستان شیروان از توابع خراسان شمالی بودم و بعد هم به لاهیجان منتقل شدم و تا پایان خدمت سربازی آن جا بودم.
چه سالی ازدواج کردی؟ سال 91 بود.
با همسرت چگونه آشنا شدی؟ او را در مسیر مدرسه دیدم! به دنبالش رفتم تا این که بالاخره شماره تلفن او را گرفتم و حدود دو ماه با یکدیگر در ارتباط بودیم تا این که به خواستگاری اش رفتم و با هم ازدواج کردیم.
در واقع با یک آشنایی خیابانی، عاشق شدی؟ بله! اما نمی دانستم که این آشنایی به چنین سرانجامی می رسد!
چند سال بعد از ازدواج اختلافات شما با همسرت آغاز شد؟ از همان اوایل زندگی!
چرا؟ همه زندگی مرا یک «پیامک» نابود کرد. یک شب وقتی قصد رفتن به سرویس بهداشتی را داشتم و همسرم در پذیرایی منزل نشسته بود، احساس کردم یک «پیامک» به گوشی تلفن همسرم ارسال شد. سوء ظن همه وجودم را گرفت، خیلی زود بازگشتم و از همسرم خواستم گوشی تلفنش را به من بدهد ولی او مقاومت کرد. به همین دلیل گوشی را به زور از او گرفتم و پیامکی با این مضمون دیدم که «می توانی صحبت کنی؟» این پیامک روح و روانم را به هم ریخت و سوء ظن مانند خوره به جانم افتاد.
همسرت چه می گفت؟ او انکار می کرد که عامل ارسال پیامک را می شناسد.
شاید یک فرد ناشناس به اشتباه آن را ارسال کرده بود؟
دیگر نمی دانم! اما همان پیامک مرا نابود کرد.
بعد از این ماجرا اختلافات شما آغاز شد؟ بله! من از ساعت 6 صبح تا 8 شب سرکار بودم ولی روابط عاطفی ما با آن که دخترم به دنیا آمده بود، خیلی سرد بود.
چگونه با این شرایط به زندگی مشترک ادامه می دادی؟ همیشه باهم قهر بودیم. او بیشتر اوقات را در خانه مادرش بود. حتی گاهی شب ها نیز به خانه خودمان نمی رفتیم! البته همسرم مدام می گفت: بی خیال شو! اما باز هم این روابط سرد ادامه می یافت.
چرا طلاق ندادی؟ به او گفتم بیا طلاق بگیریم و آبرومندانه از یکدیگر جدا شویم تا دیگران درباره ما حرفی نزنند ولی نتوانستیم به توافق برسیم. این درحالی بود که سال 95 پسرم نیز به دنیا آمده بود.
چرا به مشهد آمدی؟ با آن وضعیت نمی توانستم در لنگرود زندگی کنم. از طرف دیگر فقط مشهد را می شناختم چون هنگام خدمت سربازی در شیروان مرخصی می گرفتم و به مشهد می آمدم.
به همین دلیل در سال 95، همسر و فرزندانم را رها کردم و به مشهد آمدم تا در این جا کار کنم!
همسرت غیابی طلاق گرفت؟ بله! او سال 97 پس از دو سال بالاخره به صورت غیابی طلاق گرفت و از من خواست فرزندانم را تحویل بگیرم.
چرا از بزرگ ترها نخواستی برای ادامه زندگی مشترک شما میانجی گری کنند؟ من با خانواده ام زیاد ارتباطی نداشتم از طرف دیگر هم آن ها مرا مقصر می دانستند و از همسرم حمایت می کردند چرا که او با گریه و زاری دل خانواده ام را به دست آورده بود.
در مشهد خانه اجاره کردی؟ نه! با آن که از تابستان سال 98 فرزندانم را به مشهد آوردم ولی در خیابان ها و اماکن تفریحی و زیارتی سرگردان بودم.
پسر 4 ساله و دختر 7 ساله را چگونه نگهداری می کردی؟ گاهی با خودم به سرکار بنایی و گچ کاری می بردم و برخی شب ها را روی چمن ها و زیر پل ها می خوابیدیم!
فکر نمی کردی دخترت باید به مدرسه برود؟ چاره ای نداشتم! کاری از دستم ساخته نبود.
ولی از سال 98 اوج کرونا بود و کسب و کارها رونق نداشت، چگونه زندگی می کردی؟ با همان درآمد اندکی که گاهی سرکار می رفتم هزینه ها را تامین می کردم.
گدایی هم کردی؟ نه!
با «علی – ر» کجا آشنا شدی؟
او از من بزرگ تر است و در لنگرود هم محله ای بودیم. از آن زمان با هم دوست هستیم.
او را چگونه در مشهد پیدا کردی؟ یک روز که سرکار ساختمانی رفته بودم، او هم اتفاقی در همان ساختمان کار می کرد! این گونه دوباره با هم ارتباط برقرار کردیم.
او در مشهد خانه داشت؟ بله! در حاشیه صدمتری زندگی می کرد و گاهی مرا با خودش سرکار می برد.
او هم از همسرش طلاق گرفته است؟ بله! او هم پارسال زنش را طلاق داد ولی بدون آبروریزی از هم جدا شدند.
چه شد که تصمیم به قتل فرزندانت گرفتی؟ نمی خواستم آن ها را بکشم اتفاقی این حادثه رخ داد. مدت زیادی نبود که آن ها نزد من زندگی می کردند. پسرم وقتی من به مشهد آمدم 5 ماهه بود و تقریبا مرا نمی شناخت. دخترم نیز به خواست مادرش مرا اذیت می کرد و رفتارهای بی ادبانه داشت.
شهریور سال 98 بود که برای ترساندن دخترم طناب را دور گردنش انداختم اما دیدم چشمانش بسته شد.
چرا با «علی – ر» تماس گرفتی؟ چون او دوستم بود. وقتی به خانه آمد کمک کرد تا جسد را دفن کنیم.
پسر 4 ساله ات را چرا کشتی؟ او هم آن قدر روی اعصابم راه رفت که خسته شدم و با لگد به شکمش زدم که بعد هم با کمک «علی – ر» جسد او را نیز در کنار خواهرش دفن کردیم.
پشیمانی؟ بله!
وقتی فرزندانت را کشتی، چه احساسی داشتی؟ گریه کردم!
هیچ وقت کابوس ندیده ای؟ چرا! یک شب آن ها را در خواب دیدم که پسرم به من گفت: بابا گریه نکن!
معتاد هستی؟ نه! فقط قلیان می کشم دیگر اهل هیچ نوع مواد مخدری نیستم!
ریشه این جنایت را در چه چیزی می دانی؟ سوء ظن! بعد از آن که در خیابان عاشق همسرم شدم! پیامک آن فرد ناشناس، مرا به این جا رساند.
اگر زمان به گذشته بازگردد چه می کنی؟ عاقلانه تصمیم می گیرم.
وقتی بقایای اجساد فرزندانت از زیر خاک بیرون آمد چه حالی داشتی؟ فقط گریه می کردم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.