
یادداشت حقوقی
تعداد بازدید : 85
جای خالی «اخلاق» در حل و فصل دعاوی خانوادگی
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com

حقوق و اخلاق، دو مقوله به هم پیوستهاند. اخلاق، مجموعه قواعدی است که لازمه نیکوکاری و رسیدن به کمال محسوب میشود؛ معیاری است که با آن، خوب یا بد بودن یک کار را میتوان دریافت.(کاتوزیان؛ ص85) حقوق نیز، مجموعه قواعد و مقرراتی است که نظم اجتماعی را تأمین میکند.(نوربها؛ ص23) با وجود تفاوت مفهوم و در تعریف، از دیرباز رابطهای ناگسستنی میان حقوق و اخلاق برقرار بودهاست؛ به این ترتیب که هر قاعده حقوقی لزوماً بار اخلاقی نیز دارد. به دیگر سخن، می توان حقوق را زیرمجموعهای از اخلاق دانست. در دورههای ابتدایی شکلگرفتن تمدنهای بشری، حقوق و اخلاق در ذهن انسانها مفهوم واحدی داشتند.
ضمانت اجرای حقوق انسانها در آن روزگار، چیزی غیر از ضمانت اجرای مفاهیم اخلاقی، یعنی وجدان آدمی، نبود. به مرور زمان، انسانها دریافتند که برای برقراری نظم و پاسداری از حقوقشان، به ضمانت اجرای قویتری نیاز دارند. به همین دلیل، قوانین و مقررات متنوعی از سوی حکومتها وضع شد که ضمانت اجرای آن، مجازاتهای عینی و محرومیت از برخی حقوق فردی و اجتماعی بود.
به این ترتیب، مقوله حقوق، تعریفی جدا از مفهوم اخلاق پیدا کرد. اما، این امر به آن معنا نبوده و نیست که ارتباط میان اخلاق و حقوق خاتمه یافته است و هیچگونه وابستگی میان این دو مقوله وجود ندارد. باید به این نکته توجه داشت که همیشه، اعتبار قواعد و مقررات حقوقی، به اخلاقی بودن آنهاست.
این موضوع چنان اهمیت دارد که گاه تدوینکنندگان مقررات و قواعد حقوقی، برخی قواعد اخلاقی را عیناً امضا میکنند و آن را در متن قوانین میگنجانند. ماده 1103 قانون مدنی، یکی از این قواعد اخلاقی است که توسط قانونگذار مورد تأکید قرار گرفته و ضمانت اجرای آن، همان ضمانت اجرای قواعد اخلاقی است. در این ماده قانونی میخوانیم:«زن و شوهر مکلف به حُسن معاشرت با یکدیگرند.»
وقتی اخلاق نادیده گرفته میشود
با وجود این پیوستگی عمیق، میان حقوق و اخلاق، به نظر میرسد در روزگار ما، قواعد اخلاقی، اغلب نادیده گرفته میشود و توجه مردم بیشتر به سوی قواعد حقوقی است. این موضوع را، به ویژه در دعاوی خانوادگی بیشتر میتوان مشاهده کرد.
در گذشته روابط میان همسران، بیشتر مبتنی بر قواعد اخلاقی برخاسته از مبانی دینی بود. با وجود آنکه بر اساس آموزههای شرع مقدس، زوجین دارای حقوق متقابلی بودند و قانوناً میتوانستند از آنها بهرهمند شوند و آنها را به طور کامل استیفاء کنند، اما ارتباط توام با محبت و مبتنی بر اخلاق و برجسته بودن مفهوم «گذشت»، به عنوان یک ارزش اخلاقی مهم و تأثیرگذار، باعث میشد کمتر زن و شوهری دچار اختلاف، به ویژه در عرصه مسائل مالی، شوند.
اعتبار بزرگترها و بهرهگیری از جایگاه اجتماعی آنها، در برقراری صلح و سازش میان زوجین، زندگیهای مشترک را پایدارتر و بنیان خانوادهها را استوارتر میکرد. در واقع، تمسک به ارزشهای اخلاقی، نخستین گام در مسیر حل اختلافات بود.
اما متأسفانه این روزها، شاهد عبور از تمسک به ارزشهای اخلاقی و در مقابل، درآویختن به مقررات و قواعد خشک و بعضاً غیرقابل انعطاف حقوقی، برای رفع اختلافاتی هستیم که میشد آنها را با چاشنی گذشت و میانجیگری خیرخواهان، به سادگی فیصله داد و مانع از بالا رفتن سرسامآور آمار طلاق شد. شاید بتوان عبور از تمسک به ارزشهای اخلاقی برای حل اختلافات را، یکی از مهمترین دلایل افزایش پروندههای قضایی، به ویژه در عرصه دعاوی خانوادگی دانست. معضلی که زنگ خطر را برای آینده خانوادههای ایرانی به صدا درآورده است.
منابع:
کاتوزیان، ناصر؛ اخلاق و حقوق؛ فصلنامه اخلاق در علوم و فنون؛ شماره 1 و 2؛ بهار و تابستان 1385؛ ص85
نوربها، رضا؛ زمینه حقوق جزای عمومی؛ چاپ سی و چهارم؛ گنج دانش؛ تهران