منادیان وحدت اسلامی
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com
در روزگاری که استعمار بر سرزمین های اسلامی سیطره داشت و مسلمانان، سرگردان در بیابان فقر و جهل، در پی کورسوی امیدی برای رهایی از این سیه روزی بودند، بزرگ مردانی به پا خاستند و کوشیدند پرده های جهل و تزویر را کنار بزنند و نور امید را بر دل شب زدگان بتابانند؛ اندیشمندانی که در هنگامه تفرقه و تعصب برخاسته از جهلی که استعمار دائماً بر آتش آن می دمید، ندای امیدبخش وحدت را، دوباره، سردادند و کلام دلنشین وحی را به گوش خفتگان زمزمه کردند که: «إِنَّ هذهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُون.»(انبیاء-92) آرزوی بزرگ آن رادمردان، بازگشت دوران عظمت و شکوفایی تمدن اسلامی، در پرتوی وحدت و همدلی مسلمانان بود. منادیان وحدت اسلامی، در پی برافراشتن پرچم عزت و عظمت اسلام در سراسر جهان بودند؛ هدفی عالی که رسیدن به آن هیچ گاه دور از انتظار نیست. در این نوشتار برآنیم به معرفی تعدادی از منادیان وحدت اسلامی بپردازیم.
سیدجمالالدین اسدآبادی و برافراشتن پرچم وحدت اسلامی
بیتردید، سیدجمالالدین اسدآبادی نخستین شخصیتی است که در دوره معاصر، منادی وحدت اسلامی بود. سیدجمال الدین حسینی اسدآبادی همدانی، در سال 1217هـ.ش، در اسدآباد همدان متولد شد. پدرش «سید صفدر» و مادرش «سکینه بیگم»، دختر مرحوم «میرشرف الدین حسینی قاضی» بود. امروزه، آثار خاندان اسدآبادی هنوز هم در اسدآباد وجود دارد. او در 5 سالگی، فراگیری علوم دینی را نزد پدر دانشمندش آغاز کرد و مدتی بعد، برای تکمیل درس راهی تهران و قزوین شد. سید به سرعت مقدمات علوم دینی را فراگرفت و با تفسیر قرآن آشنا شد. او چندی بعد، به نجف اشرف رفت و در آن جا، از محضر علمای بنام عصر، همچون شیخ مرتضی انصاری، در فقه و اصول و ملا حسینقلی درجزینی همدانی، در اخلاق و عرفان، بهره های علمی و معنوی فراوان برد. سید در سال 1232هـ.ش، به پیشنهاد شیخ انصاری، عازم هندوستان شد و در آن جا، ضمن آشنایی با علوم جدید، تلاش کرد مردم و به ویژه مسلمانان را، علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد. با این حال، او به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها، پس از یک سال ونیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به عثمانی رفت. در این کشور نیز جایگاه علمی و توجه سلطان عثمانی به سید، حسادت درباریان را برانگیخت و او را وادار کرد به مصر مهاجرت کند. سید در مصر توانست یک نهضت فکری ضداستعماری را بر مبنای توجه به اصل وحدت مسلمانان پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام «انجمن مخفی» به وجود آورد. انگلیسی ها که از بیدارگری های سید به شدت بیمناک بودند، او را وادار به ترک مصر کردند. با این حال، شاگرد خاص وی، «محمد عبده»، توانست راه او را در مصر ادامه دهد. با انتشار اندیشه های سیدجمال، مصر به کانون بیداری اسلامی در سال های پایانی قرن نوزدهم میلادی تبدیل شد. سید سال های پایانی عمر خود را در عثمانی گذراند و به صورت غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه، توسط میرزارضا کرمانی، به اسلامبول رسید، سلطان عثمانی که نسبت به سید جمال بیمناک شده بود، دستور قتل او را صادر کرد. سرانجام روز 19 اسفندماه 1275، سیدجمال الدین اسدآبادی را مسموم کردند و به شهادت رساندند و پیکر او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاک سپردند.
آیتا...العظمی بروجردی؛ حامی مالی و معنوی تقریب
در میان شخصیتهایی که گامهای مؤثری در جهت تحقق وحدت اسلامی برداشتند، آیتا...العظمی بروجردی، جایگاهی ویژه و کم نظیر دارد. این مرجع تقلید عالی قدر شیعیان، در سال 1254هـ.ش، در شهر بروجرد متولد شد و پس از فراگیری مقدمات، به حوزه علمیه اصفهان رفت. برخی از شاگردان ایشان، مانند «آیت ا...واعظ زاده خراسانی»، معتقدند که اندیشه های تقریبی آیت ا... بروجردی، نخستین بار، در حوزه علمیه اصفهان و تحت تأثیر آموزه های علمای بزرگ آن، همچون «سید محمدباقر دُرچه ای»، شکل گرفت. آیت ا...بروجردی در حوزه علمیه اصفهان، از محضر درس استادانی مانند «ابوالمعالی کلباسی»، «جهانگیرخان قشقایی» و «سید مدرس» بهره برد و پس از مدتی توقف در زادگاهش، برای تکمیل درس، راهی نجف اشرف شد. ایشان در نجف نیز از درس مرحوم «آخوند خراسانی»، «سیدکاظم یزدی» و «شیخ الشریعه اصفهانی» بهره برد و از آن بزرگواران اجازه اجتهاد دریافت کرد. زعامت حوزه علمیه قم آیت ا...بروجردی، پس از بازگشت به بروجرد، حدود 30 سال، به تدریس، تألیف و پاسخگویی به مسائل شرعی مردم مشغول بود. ایشان به دعوت «آیت ا...شیخ عبدالکریم حائری» به قم هجرت کرد و پس از درگذشت «آیت ا...حائری»، زعامت حوزه علمیه قم را برعهده گرفت. در زمان زعامت آیت ا...العظمی بروجردی، حوزه علمیه قم، رونق فراوانی یافت و با مدیریت ایشان، به قطب علمی جهان تشیع تبدیل شد.ظاهراً، فکر تأسیس «دارالتقریب مذاهب اسلامی»، پیش از جنگ جهانی دوم و با توجه به اندیشه های تقریبی «سیدجمال الدین اسدآبادی»، در مصر شکل گرفت و مرحوم «شیخ محمدتقی قمی» و «شیخ محمد مصطفی راغی»(شیخ الازهر)، نقش مهمی در پیدایش آن داشتند. با این حال، وقوع جنگ جهانی دوم و بازگشت اجباری «شیخ محمدتقی قمی» به ایران، اجرای این تصمیم مهم را به تأخیر انداخت. مانع دیگر در برابر تأسیس «دارالتقریب مذاهب اسلامی»، فقدان حمایت های مالی و معنوی مناسب از این اقدام راهبردی بود. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، آیت ا... بروجردی به حمایت از تأسیس دارالتقریب پرداخت. در پرتوی حمایت های ایشان بود که «شیخ محمدتقی قمی» به مصر بازگشت و سنگ بنای «دارالتقریب» را با حمایت تعدادی از علمای دانشگاه «الازهر» گذاشت که روز اول اسفندماه سال 1325، رسماً تأسیس شد.آیت ا...العظمی بروجردی، تنها به حمایت معنوی از تأسیس دارالتقریب اکتفا نکرد. کمک های مالی آن مرحوم و تأمین هزینه های این مرکز راهبردی، یکی از دلایل اصلی تداوم فعالیت دارالتقریب مذاهب اسلامی بود. «آیت ا... واعظ زاده خراسانی» نقل می کند:«آقای حاج سید جمال الدین میردامادی، از فضلای اصفهانی الاصل ساکن تهران، که سابقه ممتد تحصیل در اصفهان داشته و از رفقای قدیمی و یار مصاحب مرحوم شیخ محمد تقی قمی و در حقیقت نماینده او در تهران بود، پیش از این، به من گفت: مرحوم آیت ا... بروجردی به دارالتقریب و مجله رسالة الاسلام، کمک می کرد. یک روز در بازار تهران، مرحوم حاج عباسقلی بازرگان را، که وکیل آیت ا...بروجردی بود، دیدم. به او گفتم: حاجی این مرد، یعنی آقای قمی، در قاهره خدمت می کند؛ پول بده برایش بفرستم. گفت : من از آیت ا... بروجردی استفسار می کنم؛ اگر اجازه داد می دهم. چند روز دیگر باز او را در بازار دیدم که جلو می آمد و می خندید. گفتم: حاجی چه کردی؟ گفت: خدمت آیت ا... مطلب را عرض کردم؛ فرمودند: حاجی هم خودت پول بده، هم از دیگران بگیر و بده؛ اما فعلاً مصلحت نیست نام مرا ببری. پس از آن، مرتباً از حاجی پول می گرفتم و برای آقای قمی می فرستادم. من عرض می کنم، به احتمال قوی، باعث تعطیلی دارالتقریب و مجله رسالة الاسلام، آن بود که آیت ا...بروجردی در سال 1340 شمسی فوت کرد و دیگر کسی به آن کمک نکرد.» البته باید توجه داشت که دیدگاه های مبتنی بر «پان عربیسم» حکومت «جمال عبدالناصر»، نیز، نقش مؤثری در توقف فعالیت «دارالتقریب مذاهب اسلامی» داشت.آیت ا...العظمی بروجردی، ارتباط نزدیکی با علمای الازهر داشت؛ ارتباطی توام با احترام متقابل، که افزون بر ایجاد زمینه برای تقریب مذاهب اسلامی، الگویی درخور برای طی کنندگان این طریق محسوب می شود. سرانجام، آیت ا...العظمی بروجردی، حامی بزرگ تقریب مذاهب اسلامی و اتحاد مسلمانان، روز 10 فروردین ماه سال 1340، بر اثر عارضه قلبی، به دیار باقی شتافت.
گامهای بلند شیخ شلتوت برای تحقق وحدت اسلامی
«شیخ محمود شلتوت»، دوم اردیبهشت ماه سال 1272 (هـ.ش)، در روستای «منشات بنی منصور»، از توابع بخش «ایتای البارود» استان «بحیره» مصر، به دنیا آمد. پدرش «شیخ محمد شلتوت»، خیلی زود از دنیا رفت و «محمود» دوران کودکی خود را تحت سرپرستی عمویش، «شیخ عبدالقوی شلتوت» گذراند. با تشویق او بود که «محمود»، خیلی زود، تمام قرآن را حفظ کرد و در 17 سالگی، برای ادامه تحصیل به دانشگاه اسکندریه رفت. «شیخ محمود شلتوت»، به دلیل تلاش و مطالعات مستمر و استعداد فراوان، توانست در 25 سالگی، عالی ترین مدرک تحصیلی دانشگاه اسکندریه را دریافت کند. او پس از پایان تحصیل، از سال 1303ش، به تدریس در دانشگاه اسکندریه پرداخت و همزمان با انقلاب مردم مصر، به رهبری «سعد زغلول»، علیه استعمار انگلیس، به انقلابیون پیوست و با آن ها همکاری نزدیک و مؤثری داشت. «شیخ محمدمصطفی مراغی» رئیس وقت دانشگاه «الازهر» و استاد «شیخ محمود شلتوت» در دانشگاه اسکندریه، که بر دانش و صلاحیت وی واقف بود، در سال 1320ش از «شیخ محمود شلتوت» دعوت کرد در سطوح عالی دانشگاه «الازهر» تدریس کند. «شلتوت» از این دعوت استقبال کرد و به تدریس در دانشگاه قدیمی و معتبر «الازهر» مشغول شد. او در سال 1339ش، به قائم مقامی ریاست دانشگاه «الازهر» رسید و در سال 1342ش، در حالی که از مدت ها قبل ریاست شورای فتاوای این دانشگاه را برعهده داشت، رسماً به عنوان رئیس دانشگاه «الازهر» منصوب شد.آرمان «شیخ محمود شلتوت»، قبل و بعد از ریاست بر دانشگاه «الازهر»، تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بود. البته انجام این امر به سادگی ممکن نبود. سال ها بود که سیطره استعمار، بر جهل و نفاق دامن زده بود و برخی افراد، دانسته یا ندانسته، به ابزاری برای مانع تراشی در برابر تقریب تبدیل شده بودند. گام برداشتن در این مسیر، هر اندیشمندی، ولو رئیس دانشگاه «الازهر»، را گرفتار تیرهای تهدید و توهین می کرد. پیش از «شلتوت»، «مراغی» نیز در پی ایجاد زمینه های تقریب مذاهب اسلامی بود که ناگاه جزوه ای جعلی، توسط دست های پنهان و مرموز، میان استادان و دانشجویان «الازهر» پخش شد و فعالیت های او را به شدت محدود کرد. با این حال، «شیخ محمودشلتوت»، حاضر نبود از آرمان مقدسش عقب نشینی کند. او به تهدیدها و توهین ها وقعی نمی گذاشت. به همین دلیل در اقدامی انقلابی اعلام کرد که فقه مذهب شیعه نیز همچون مذاهب اهل سنت، باید مورد توجه قرار گیرد و در دانشگاه «الازهر» تدریس شود.فتوای تاریخی «شیخ محمود شلتوت»، روز 17 ربیع الاول سال 1378، صادر شد. از او پرسیده بودند:« عده ای از مردم معتقدند که هر فرد مسلمان، برای آن که عبادات و معاملاتش صحیح انجام گیرد، باید تابع احکام یکی از مکتب های معروف چهارگانه باشد و در میان این مکتب های چهارگانه، نامی از مکتب شیعه امامی و شیعه زیدی برده نشده است. آیا جنابعالی با این نظر کاملاً موافقید که پیروی از مکتب امامیه اثنا عشری، مغایرتی با دین ندارد؟» و او در پاسخ گفته بود:«۱- دین اسلام بر احدی از پیروانش متابعت از مذهب خاصی را لازم نمی شمرد، بلکه ما می گوییم: برای هر فرد مؤمن چنین حقی است که بتواند در ابتدای امر، از هر یک از مذاهبی که صحیحاً نقل شده و در کتاب های مخصوص، احکام آن مذهب نوشته شده است، پیروی کند. همچنین کسی که از یک مذهب، از این مذاهب، پیروی می کرده است، می تواند عدول به مذهب دیگر کند، هر مذهبی باشد، و در این عمل باکی بر او نیست. ۲- مذهب جعفری، معروف به مذهب امامی اثناعشری، مذهبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مذاهب اهل سنت جایز است. سزاوار است مسلمانان این مطلب را بدانند و از عصبیت و طرفداری های بی جا و بدون حق و حمایت از مذهب معینی خودداری کنند. دین خدا و شریعت او، تابع مذهبی یا منحصر در مذهبی نیست. هر کس به مقام اجتهاد فائز شود، عنوان مجتهد بر او بار می شود و در نزد خدای تعالی عملش مقبول خواهد بود. جایز است برای کسی که اهلیت نظر و اجتهاد ندارد از آن ها تقلید کند و به آنچه در فقه شان مقرر داشته اند، عمل کند و در این مسئله بین عبادات و معاملات تفاوتی نیست.»این طلایه دار تقریب و منادی وحدت اسلامی، سرانجام در 23 آذرماه سال 1342، در هفتاد سالگی، درگذشت.
امام موسی صدر؛ منادی همزیستی مسالمتآمیز
وقتی در سال ۱۳۳۸هـ.ش، سیدموسی صدر به لبنان رفت تا زعامت شیعیان این کشور را برعهده بگیرد، لبنان، سرزمین اختلاف و آشوب بود. اقلیت مسیحی، مناصب اصلی حکومتی، مانند ریاستجمهوری و فرماندهی ارتش را در اختیار داشت. بر اساس قانون اساسی لبنان که توسط استعمارگران فرانسوی به این کشور تحمیل شدهبود، شیعیان نمیتوانستند متصدی پستهای کلیدی حکومت شوند. این قانون اساسی، خود عاملی برای دامنزدن به اختلافات طایفهای و مذهبی بود. این اختلافات، گاه رنگ و بوی خشونت به خود میگرفت و خسارات بسیاری در پی میآورد. واقعیت این بود که در آن بحبوحه، هیچ کس در لبنان، امیدی به بهبود شرایط نداشت. در جنوب این کشور، رژیم صهیونیستی، پس از اشغال فلسطین، چشم طمع به اراضی جنوب لبنان و مزارع «شبعا» دوخته بود. دفاع از تمامیت ارضی لبنان، با وجود اختلافات عمیق سیاسی و مذهبی، کاری ناممکن به نظر می رسید؛ اما سید خوش سیما و بلند قامت ایرانی، آمده بود تا ناممکنها را ممکن کند. امام موسی صدر، راه تعامل با سایر مذاهب و ادیان را به خوبی میدانست.او آگاه بود که بدون ایجاد زمینه دوستی، مودت و همدلی، نمیتوان امیدی به تقریب مذاهب اسلامی و همزیستی مسالمتآمیز با پیروان سایر ادیان، در لبنان داشت. برای فراهم شدن این زمینه، لازم بود شخصیتی قدم پیش بگذارد؛ اما چه کسی؟ گمان رهبران طوایف لبنانی این بود که برای پیشگامی در این عرصه، باید دست از اعتقادات و ادعاها برداشت. این گمان واهی وقتی با جاهطلبی و خودخواهی سیاستمداران فرصتطلب آمیخته میشد، راه را بر هر نوع تفاهم میبست. با این حال، امام موسی صدر ثابت کرد که میتوان در مسیر تقریب و همزیستی مسالمت آمیز گام برداشت و از اعتقادات بحق هم، کوتاه نیامد.نخستین گامی که امام موسی صدر در مسیر تقریب مذاهب اسلامی و زمینهسازی برای همزیستی مسالمتآمیز با پیروان سایر ادیان برداشت، تقویت جایگاه و موقعیت اجتماعی و اقتصادی شیعیان لبنان بود. او به خوبی میدانست که زمانی میتواند به طرح این بحث راهبردی در جامعه لبنان بپردازد که سخنان او، به عنوان زعیم شیعیان لبنان، شنیده شود؛ موضوعی که عمیقاً، به جایگاه و موقعیت اجتماعی شیعیان لبنان بستگی داشت. اما امام موسی صدر برای رسیدن به این هدف مهم، مانند برخی سیاستمداران، به دسیسهچینی و توطئه روی نیاورد. او ابزار اتحاد، نیکوکاری و تشریک مساعی را برای حل مشکلات برگزید و با آن به جنگ محرومیت شدید شیعیان لبنان، در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی رفت. تأسیس جمعیت «برّ والاحسان»، مدرسه صنعتی «جبلعامل»، «بیتالفتات»(خانه دختران) و بعدها، «مجلس اعلای شیعیان لبنان» و «امل»، اقداماتی در همین زمینه بود. امام موسی صدر، با اقدامات حساب شده و به دور از هرگونه تنش، اولاً، جایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شیعیان لبنان را تقویت کرد و ثانیاً، با کنار زدن غبار سوءتفاهم و بدبینی سایر طوایف نسبت به شیعیان، موفق شد باب گفت وگو با آنها را باز کند. اما او، فعالیت خود را در این زمینه، به گفتوگوی صِرف محدود نکرد.حمایت امام موسی صدر از شهروندان غیرشیعه و حتی غیرمسلمان لبنانی، باعث ایجاد علاقه و اعتماد به او و شیعیان لبنانی شد و راه را برای اقدامات بعدی هموار کرد. به عنوان نمونه، میتوان به ماجرای حمایت امام موسی صدر از بستنیفروش مسیحی و بازتاب آن در جامعه آن روز لبنان یا حمایت مؤسسات خیریه او از یتیمان و فقرای سایر مذاهب و ادیان اشاره کرد. افزون بر این، تعامل توام با متانت، ادب و احترام با دیگران، امام موسی صدر را به شخصیتی کاریزماتیک در لبنان تبدیل کرد؛ شخصیتی که میتوانست با استفاده از ظرفیت خود، گره کور اختلافات میان طوایف لبنانی را باز کند. او برای دستیابی به این مقصود، وجب به وجب کشور کوچک لبنان را زیر پا گذاشت، با سران طوایف و مذاهب دیدار و تصورات آنها را از شیعه تصحیح کرد. امام موسی صدر کوشید این باور را در زعمای سایر مذاهب و ادیان نهادینه کند که میتوان با گفتوگو بسیاری از سوءتفاهمها را برطرف کرد. اقدامات او در این زمینه، بسیار کارساز بود. مدتی بعد، امام موسی صدر، در پرتو همین رفتار و مشی اسلامی و انسانی، برای مسیحیان، تبدیل به یک قدیس و برای پیروان سایر مذاهب اسلامی، مبدل به برادری مهربان و خیرخواه شد. امام موسی صدر در گفتوگو با پیروان سایر مذاهب اسلامی و نیز، سایر ادیان، همواره بر نقاط مشترک تأکید میکرد. او عمیقاً اعتقاد داشت که ادیان توحیدی، مشترکات زیادی دارند که می توان با تکیه بر آنها، زمینه همزیستی مسالمتآمیز را میان پیروان ادیان فراهم کرد. به اعتقاد امام موسی صدر، این راهبرد در تقریب مذاهب اسلامی، با توجه به مشترکات فراوان اعتقادی و تاریخی، دارای کارایی بیشتری است. نگاهی به تلاشهای او در این زمینه، نشان میدهد که امامموسی صدر در گفتوگو با علمای سایر مذاهب اسلامی، در پی مجاب کردن آنها و نشان دادن برتری یک مذهب بر مذهب دیگر نبود. او با وجود اعتقاد راسخ به مذهب تشیع و تلاش و اهتمام خستگی ناپذیرش در زمینه احقاق حقوق شیعیان مظلوم لبنان، از حقوق پیروان دیگر مذاهب اسلامی و دیگر ادیان نیز، دفاع میکرد. این روش پسندیده، چنانکه اشاره کردیم، امام موسی صدر را به شخصیتی محبوب برای همه انسانها تبدیل کرد.