چرا ارتباط راکفلرها با شاه، حتی پس از فرار او ادامه یافت؟
تعداد بازدید : 166
اسرار یک رابطه پنهانی
نویسنده : سیدمرتضی حسینی info@khorasannews.com
هنگامی که آمریکا از ترس انقلابیون ایران، نمیتوانست شاه را، حتی برای درمان بیماری اش بپذیرد، این دیوید راکفلر بود که با فشار بر کارتر، زمینه پذیرش شاه را در بیمارستانهای ایالات متحده فراهم کرد. به راستی دلیل دوستی میان راکفلر و شاه و تلاش های او در راستای منافع پهلویها چه بود؟در فاصله 19 ماهه بین دی ماه1357 تا مرداد 1359، یعنی دورانی که شاه، در سرگردانی پس از فرار به سر میبرد و سرانجام، غم فقدان تاج و تخت و بیماری مهلک، جانش را در قاهره گرفت؛ تنها تعداد معدودی از دوستان خارجی او در کنارش ماندند. همه دولتها و مقامات سیاسی و اقتصادی خارجی، دریافته بودند که آفتاب عمر سیاسی شاه به لب بام رسیده و ستاره اقبالش، رو به خاموشی است. کشورهای گوناگونی که شاه همواره بر رابطه قوی خود با آنها میبالید و آن را نشانهای از قدرت ایران معرفی میکرد، از میزبانی او سرباز میزدند. در چنین وضعیتی و در حالی که شاه بین مصر، پاناما، مراکش، آمریکا و باهاما میچرخید، یکی از معدود افراد پشتیبان شاه و خانوادهاش، «دیوید راکفلر» از خاندان شناخته شده و بسیار ثروتمند «راکفلر» بود. او پس از رایزنی با کارتر، زمینه سفر درمانی هر چند کوتاه مدت شاه به آمریکا را فراهم و بامشاهده عدم تمایل دولت آمریکا به تداوم میزبانی از شاه،کمکهای پزشکی و حمایتهای امنیتی قابل توجهی را برای دوست قدیمی خود مهیا کرد. اما ریشه این دوستی، کجا و نسبت میان شاه و خاندان راکفلرها چه بود؟
وابستگی طرحهای شاه به سرمایهداران آمریکایی
از دهه40 شمسی، ایران شاهد تغییرات قابل ملاحظهای در عرصههای مختلف بود که نخستین جرقههای آن، با طرح موسوم به «انقلاب سفید» زده شد. طرحی که بیانگر چارچوب فکری و عملی شاه برای نوسازی بود. این طرح، گرچه ریشه در نسخههای دولت «کندی» برای توسعه کشورهای جهان سوم، به منظور جلوگیری از در غلتیدن این کشورها به دامان کمونیسم داشت، امّا به تدریج به رویکرد کلان اداره کشور، از نگاه محمدرضا پهلوی نیز تبدیل شد. شاه برای عملیاتی کردن این برنامه بلندپروازانه و به زعم خود، رساندن ایران به دروازههای تمدن بزرگ، بیش و پیش از هر چیز، به حمایت ایالات متحده آمریکا و تقویت رابطه با کشورهای صنعتی تکیه داشت. به همین دلیل، میتوان دوره زمانی نیمه دوم دهه 1340هـ.ش تا وقوع انقلاب اسلامی را، ماه عسل روابط ایران و آمریکا و اوج همکاریهای سیاسی و اقتصادی این دو کشور دانست.شاه در سالهای ریاست جمهوری لیندون جانسون(1969-1963)، سه بار و پس از آن، در تیرماه 1343(ژوییه 1964)، مرداد1346 و خرداد1347به آمریکا سفر کرد. از آن سو، «اورل هریمن» نیز، در فاصله زمانی اردیبهشت 1344 تا آبان 1346، چهار بار از سوی رئیس جمهور آمریکا به ایران فرستاده شد و هر بار، در ملاقاتهای خود با محمدرضاپهلوی، او را به همکاری بیشتر با آمریکا تشویق و ترغیب کرد. در میدان عمل نیز، افرادی همچون «اردشیر زاهدی» و «هوشنگ انصاری» از ایران و «دیوید لیلنتال» و «برادران راکفلر» از آمریکا، زمینههای تقویت این همکاری را فراهم میکردند.
دید و بازدیدهایی با بوی پول
افزایش رفت و آمد هیئت های اقتصادی و سرمایه گذاران آمریکایی هم، جلوه دیگری از گسترش روابط ایران و آمریکا در بُعد اقتصادی بود. به عنوان نمونه، در دی ماه 1350(ژانویه 1972) هیئت اقتصادی ایران به منظور شرکت در دومین کنفرانس سرمایه گذاران آمریکایی در ایران عازم آمریکا شد تا زمینه عملی حضور آمریکاییها را در ایران فراهم آورد. در ضیافت شامی که به افتخار هیئت ایرانی، از طرف «کمیته آمریکایی تشویق سرمایه گذاری» ترتیب داده شد، « اسپیرو واگنیو»، معاون رئیس جمهور و 260 نفر از شخصیتهای اقتصادی و مالی و صاحبان صنایع آن کشور شرکت داشتند. در این ضیافت، «دیوید راکفلر» به عنوان رئیس هیئت مدیره بانک «چیس مانهاتان»، در نطقی، پیشرفتهای صنعتی و دگرگونیهای اجتماعی ایران را ستود. واقعیت آن بود که رابطه شاه با قدرتمندترین کانونهای سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده، توسط بازوهای اجرایی همچون خاندان راکفلر و مشاوران آنها عملیاتی میشد؛ مشاوران و نزدیکانی که گاه مانند « هنری کیسینجر»، تا بالاترین ردههای دیپلماسی آمریکا نیز صعود میکردند. برادران راکفلر(نلسون،دیوید و جان) بارها، در سالهای دهه 1350 هـ.ش، به ایران سفر کردند و با شاه و مقامات سیاسی و اقتصادی ایران جلسات پر تعدادی داشتند که حتی در آستانه انقلاب هم ادامه داشت. گفته میشد که راکفلرها، تنها آمریکاییهایی بودند که قرار ملاقاتشان با شاه، پیش از سفرشان به ایران هماهنگ میشد. دیدار با راکفلرها هم، از برنامههای ثابت شاه در سفرهایش به آمریکا بود. از سوی دیگر، «هنری کیسینجر» به عنوان یکی از نزدیکان و مشاوران خاندان راکفلر، در رایزنی با نمایندگان کنگره، از حامیان شاه ایران محسوب میشد. زمانی هم که کیسینجر در دوران ریاست جمهوری «نیکسون» و «فورد» بر کرسی اول سیاست خارجی آمریکا نشست، این فرایند بیشتر تقویت شد.
شاه و راکفلر، روایت یک دوستی عمیق
علاوه بر این، شاه روابط شخصی دوستانهای با «نلسون راکفلر» داشت. در میان اشخاص بی تاج و تخت، نلسون راکفلر یکی از کسانی بود که شاه از مصاحبت با او بسیار خشنود میشد. این مسئله قابل درک بود؛ زیرا نلسون راکفلر بیش از هرکس دیگری به شاه شباهت داشت. او هم صاحب درباری عریض و طویل بود که در نیویورک استقرار داشت. راکفلر نیز مانند شاه، آرزوهای دور و درازی در سر داشت. هر دو آنها، بی اندازه درباره خواستههایشان، بلند پرواز بودند. هیچ کدام دوست صمیمی نداشتند، ولی هردو هنری کیسینجر را میستودند. شاه و راکفلر، هر دو کتابهایی در تعریف و تمجید از شخصیتشان انتشار میدادند که در ظاهر، به قلم خودشان بود، ولی در اصل یک یا چند نویسنده مزدور برایشان نوشته بودند. هر دو آنها، بنیادهای عظیم خانوادگی داشتند؛ هرچند بنیاد پهلوی بیش از بنیادراکفلر انتقادهای تند وتیز را بر میانگیخت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی که تقریبا با مرگ «نلسون راکفلر»همزمان شد، «دیوید راکفلر» و «کیسینجر»، بر حمایت کاخ سفید از شاه که آواره شده بود و تعلیقی خوفناک را تجربه میکرد، تاکید داشتند. سفارت آمریکا در ایران، به کاخ سفید اعلام کرد که شاه را نپذیرد. با این حال، رایزنیهای دیوید راکفلر و کیسینجر باعث شد که سرانجام، با آمدن شاه به آمریکا موافقت شود. بعدها معلوم شد که یکی از دلایل این رایزنی ، سهامدار بودن این دو، در بانک چیس منهتن بود که بخش عمدهای از دوازده میلیارد دلار پول ایران در آمریکا را، در صندوقهایش حفظ میکرد. میزان نفوذ راکفلر در محافل آمریکایی، کارتر را هم وسوسه کرد تا در آستانه انتخابات ریاستجمهوری، با نظر او موافقت کند و اجازه ورود شاه به آمریکا را بدهد. تکیه شاه به منابع مالی سرمایه داران آمریکایی و نیاز او به نفود و قدرت رایزنی آنان، از دلایل عمده نزدیکی به خاندان راکفلر بود. با این حال، شاید تنها لطف این قرابت، حمایتها و اقداماتی بود که «دیوید راکفلر»، در ایام آوارگی شاه نسبت به او انجام داد. هرچند تلاشهای دیوید، برای ورود شاه به ایالات متحده، کاملاً به ضرر آمریکا و شخص کارتر تمام شد.