نشان بده به غزل آب وتاب یعنی چه!
سید حسین سیدی
سلام کن و بگو آفتاب یعنی چه!
شکوه ماه بدون نقاب یعنی چه!
شبیه لاله عرق کن که عطر برخیزد
بگو به مردم قمصر، گلاب یعنی چه!
به باده نوش وبه انگوریان اجازه بده
که چشم هات بگوید شراب یعنی چه!
به پیش اهل ادب ابرویی تکان بده و
بگو که معنی تک بیت ناب یعنی چه!
بلند شو که قدت محشری برانگیزد
بگو قیامت و یوم الحساب یعنی چه!
بدون وصل تو اصلا کسی نمی فهمد
در این هجوم بلا، کامیاب یعنی چه!
جهنمی است بدون تو زندگی کردن
جهان بی تو بفهمد، عذاب یعنی چه!
به موی پر تب وتابت نشسته شبنم صبح
نشان بده به غزل آب وتاب یعنی چه!
تویی که معنی نوری و آب و آبادی
مرا ببین که بفهمی خراب یعنی چه!
سید محمد رضا شرافت
ای انتظار جاری ده قرن تا هنوز
بی تو غروب می شود این روز ها هنوز
اما هنوز چشم جهانی به راه توست
این جمعه آه می رسی از راه یا هنوز...؟
با اشتیاق رویت تو رو به آسمان
هر چشم خیره است ولی ابر ها هنوز...
باران پاک رحمتی و خاک می کشد
هر لحظه انتظار نزول تو را هنوز
تو وعده خدایی و جاری است یاد تو
در خواهش مکرر هر ربنا هنوز
در انتظار جمعه تو ندبه می کند
ناحیه مقدسه کربلا هنوز
سید ناصر فضایلی
مهربان مثل نگاه خورشید
بردل یخ زده خواهی تابید
منتظرباش مسلمان روزی
می رسد لحظه مرگ تردید
خون اگر گریه کند حق دارد
دل که این غیبت کبری را دید
هرچه که می گذرد بیش از پیش
می شود مهر تو در دل تشدید
کاش با لطف تو امشب می شد
نامه نوکری ما تمدید
سعید بیابانکی
خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ
که آن انارترین روز چیدنش برسد
چه سال ها که درین دشت، خوشه چین ماندم
که دست خالی شوقم به خرمنش برسد
بر این مشام و بر این جان چه می شود یارب!
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد
خدای من دل چشم انتظار من تا چند
به دور دست فلک بانگ شیونش برسد؟
چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن؟
خدا کند که از آن دور توسنش برسد
میلاد عرفان پور
با گردش بی امان، زمان در پی کیست؟
اینگونه جهان، با هیجان در پی کیست؟
دنبال که این چنین زمین می گردد؟
با این همه چشم، آسمان در پی کیست؟
*
روزی گره اززمانه واخواهدشد
رازشب تار برملا خواهدشد
درراه عزیزیست که باآمدنش
هرقطب نما قبله نما خواهدشد
علیرضا حیدری
مردیم از این درد فراوان، آقا
از بی کسی و غربت و هجران، آقا
تاجان نفسی تازه کند، بی زحمت
سمت دل ما چشم بگردان، آقا
*
ماندیم به انتظار، تا کی برسد
ازگوشه وازکنار، تا کی برسد
این دشت پر ازغبار گمراهی شد
ما چشم به آن سوار، تاکی برسد
محبوبه بزم آرا
آبی تر از نگاه تو پیدا نمی شود
دریا بدون چشم تو معنا نمی شود
تو آنقدر بزرگی و عاشق که وصف تو
در شعر ناسروده من جا نمی شود
در انتظار تو به که باید پناه برد
وقتی که پلک پنجره ها وا نمی شود
این آسمان شب زده این لحظه های تار
در غیبت حضور تو فردا نمی شود
بغضی که راه حنجره ام را گرفته است
جز با حضور چشم تو دریا نمی شود
مهدی جهاندار
چه روز ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه اشک ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
برای عده ای ولی چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی
محمد رضا زاهد رحیمی
گریبان می درم امشب که امشب یار می آید
شدم دیوانه باز امشب که دیگر بار می آید
دوچشمم سال ها بردر، دلم هرروز عاشق تر
طبیبم بهر درمان دل بیمار می آید
تنم تبدار و جان بر لب ز هجرانش
کنون آرام جان این دل بیمار می آید
چو می داند که غرقم من به دریای غم و هجرش
کنون آن ناجی دریا و دریادار می آید
پس از عمری که سرگردان صحرا و بیابانم
صدای کاروان و کاروان سالار می آید
چو می داند دلا بازار عشق تو کسادی شد
صبوری کن که دلبراز برای رونق بازار می آید