چرا قرارداد« دارسی» لغو شد؟
تعداد بازدید : 47
پشت پرده تبانی نفتی رضاخان با انگلیسی ها
گروه اندیشه
info@khorasannews.com
زمانی که سپاه روسیه تزاری در حال پیشروی در خاک ایران بود و فتحعلیشاه راهی جز قبول صلح نداشت؛ دستور داد مجلسی با حضور بزرگان برگزار شود. او بر تخت نشست و گفت اگر فرمان دهیم سپاه ایالات شمال و جنوب به جنگ روس بروند، چه خواهد شد؟ همه فریاد زدند: بدا به حال روس! این کار چند بار تکرار شد تا اینکه دو نفر از درباریان، خود را روی پای شاه انداختند و التماس کردند که «نکش، نکش!». شاه هم به مجلس نگاهی کرد و گفت: حال که نظر بزرگان بر صلح است، ما هم اراده بر مصالحه میکنیم!
کارشکنی انگلیس در اجرای مفاد قرارداد دارسی
بعد از جنگ جهانی اول و از سال 1920 به بعد، شرکت نفت ایران و انگلیس، با توصیه مشاوران حقوقی و مالی خود و نیز با توجه به اهمیت نفت جنوب ایران برای دولت بریتانیا، درصدد برآمد تا علاوه بر تمدید امتیاز دارسی، برخی اختلافاتی را که درباره مسائل مالی و فنی قرارداد وجود داشت، رفع کند. به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، نیاز بریتانیا به نفت ایران سبب شد تولید نفت ایران از یکمیلیون و 743 هزارتن در سال 1921، به رقم هفت میلیون و 87 هزار تن در سال 1933 افزایش یابد. با این حال، میزان رشد حق امتیاز ایران در این سالها، نهتنها بهاندازه رشد استخراج نفت نبود، بلکه برخی از سالها کمتر از میزان تعیینشده نیز میشد. بهعنوانمثال، در سال 1931، حق امتیاز ایران 872 هزار لیره برآورد شد؛ در حالی که سال قبل به ایران یکمیلیون و 288 هزار لیره پرداختشده بود.
انگلیس با چنین رویکردی، تصمیم گرفت در سال 1927(1306) مذاکراتی را بهمنظور تمدید قرارداد دارسی، با دولت ایران شروع کند. ازاینرو، در سال 1929، سرجان کدمن، رئیس هیئتمدیره شرکت، به ایران آمد و پیشنهادهایی را به ایران ارائه داد. این پیشنهادها، شامل واگذاری 20 درصد سهام شرکت نفت به ایران و محدود شدن حوزه عملیات امتیاز به یکصد مترمربع و پرداخت دو شیلینگ حق امتیاز برای هر تن استخراجی و تمدید امتیاز دارسی به مدت 30 سال بود. از طرفی، دولت ایران نیز درخواست 25 درصد سهام و حق انتخاب دو مدیر در هیئتمدیره شرکت را ارائه داد. همچنین، ایران خواهان تضمین حداقلی از درآمدهای نفتی بود، بهطوریکه درآمدهایش مانند گذشته نوسان زیادی نداشته باشد. ایران همچنین، درخواست مشخص شدن وضعیت مالیاتی شرکت را نیز داشت.
ماجرای سوزاندن قرارداد دارسی
بیتوجهی انگلیس به خواستههای ایران سبب شد تا به دستور رضاخان، روزنامههای ایران شروع به انتقاد از قرارداد نفتی کنند. علی دشتی نماینده مجلس هم با انتقاد از قرارداد نفتی، خطاب به تقیزاده، وزیر مالیه، درخواست تجدیدنظر در قرارداد را کرده بود. در این زمان، دولت انگلیس به ایران، درباره مطالب مندرج در روزنامه ها اعتراض کرد اما مقامات ایرانی به بهانه اینکه روزنامهها آزاد هستند، از خود رفع مسئولیت کردند. بیتوجهی به درخواستهای ایران باعث شد رضاخان در یکی از جلسات دولت، قرارداد نفتی دارسی را درون بخاری بیندازد و بسوزاند. آن زمان به دستور رضاخان همه روزنامهها دراینباره مطلبی نوشتند و تلاش کردند تا این اقدام او را ایستادگی در برابر دولت انگلیس نشان دهند. به دستور دولت وقت، جشنهایی نیز به مناسبت لغو قرارداد در ایران برپا شد و روزنامهها درباره خیانتهایی که قاجارها با انعقاد قرارداد به ایران کرده بودند، مطالبی نوشتند. در واقع لغو قرارداد دارسی برای رضاخان فرصتی را فراهم کرد تا نسبت انگلیسی بودن خود را که از زمان کودتای 3 اسفند در اذهان عمومی وجود داشت، انکار و خودش را قهرمان ملی معرفی کند؛ اما پشت ماجرای این نمایش نامه، چیز دیگری وجود داشت.
ماجراهای پشت پرده!
قبل از تشکیل جلسه لغو قرارداد دارسی، رضاخان به فروغی گفته بود که «امروز میآیم به جلسه هیئت دولت و یک تندی به هیئت دولت وزرا میکنم اما تو ناراحت نشو.» در جلسه همین اتفاق افتاد و بعد از انتقاد از کمتحرکی دولت در برابر شرکت نفت، رضاخان پرونده نفت را برداشت و داخل بخاری انداخت و به وزیران دستور داد بنشینند و ترتیب الغای امتیاز دارسی را بدهند. با این اقدام، دولت ایران به اطلاع انگلیس رساند که قرارداد نفتی لغو شده است. این کار سبب شد دولت انگلیس به ایران اعتراض و از ایران به جامعه ملل متحد شکایت کند. دبیرکل جامعه ملل، به دنبال ارائه این شکایتنامه، از ایران خواست تا نمایندگان خود را برای رسیدگی به ژنو اعزام کند. در این زمان، ایران نمایندگان خود را به ریاست علیاکبر داور، وزیر دادگستری، به ژنو اعزام کرد و آن ها دلایل لغو قرارداد را در آن جا توضیح دادند. ظاهر قضیه نشان میداد که ایران بر احقاق حقوق خود پافشاری میکند و حاضر به عقبنشینی از موضع خود نیست؛ اما تقی زاده در خاطرات خود نقل میکند :«باوجود این که رضاخان دستور داده بود، داور به ژنو برود اما از رفتارش تزلزل نسبت به ادامه تخاصم علیه شرکت نفت مشخص بود؛ برای همین بهزودی دستور داد که با این شرکت تفاهمنامهای امضا شود.»
انعقاد تفاهم نامه دوباره با انگلیسی ها
براین اساس و با دستور رضاخان، قرارداد 1933 منعقد شد. روزنامهها و دولت اعلام کردند که با این قرارداد، ایران امتیازاتی مانند محدود شدن حوزه عملیات شرکت و افزایش سهم ایران و رفع حق انحصاری لولهکشی به خلیجفارس را به دست آورده و شرکت نیز متعهد شده است سالانه 10 هزار لیره برای اعزام دانشجویان ایرانی به اروپا به منظور آموزش تخصص نفت اختصاص دهد. همچنین، شرکت باید تمامی مدارک و نقشههای مهم را در اختیار ایران قرار دهد. با وجود تلاش رضاخان برای اینکه نشان دهد این قرارداد با تلاش وطنپرستانه او و ایستادگی در برابر بریتانیا بهدستآمده است، قرارداد جدید، ایرادهای فراوانی داشت. بهعنوانمثال، در قرارداد 1933، شرکت نفت انگلیس و شرکتهای تابعه، از کلیه معافیتهای گمرکی و مالیاتی بهرهمند شدند. این شرکت، هرچند دایره حوزه عملیاتیاش محدود شد اما توانست به اختیار خود، این حوزهها را مشخص کند و مکانهایی که بیشترین حوزه نفتی را داشت، برگزیند. همچنین با اینکه به شرکت حق لغو قرارداد دادهشده بود اما ایران این حق را نداشت. با این حال، رضاخان با به راه انداختن تبلیغات همه جانبه، این طور وانمود می کرد که شخصیتی ملی و ضد انگلیسی است که توانسته بعد از صدسال خمودگی و انفعال، در برابر بریتانیا ایستادگی کند و حقوق ایران را پس بگیرد. او برای تحقق این پروژه، از تمامی افرادی که در کنارش بودند مانند داور، فروغی و روزنامههای رسمی کشور استفاده کرد و برای اینکه این اقدام را پروژه ای طبیعی جلوه دهد، انگلیسی ها را هم پایکار آورد و آن ها هم با اتخاذ موضع انتقادی، دولت ایران را به برهم زدن توافقی که جنبه بینالمللی داشت، متهم کردند. اما واقعیت امر این بود که تمامی صحنه، بهگونهای آراستهشده بود تا نتایج انعقاد قرارداد، به تداوم حضور طولانیتر انگلیس در ایران منجر شود. رضاخان توانست در آن مقطع با لغو قرارداد دارسی و سپس انعقاد قرارداد 1933، هم خود را فردی ملی و میهندوست نشان دهد و هم منافع طولانیمدت دولت بریتانیا را در ایران تضمین کند. چینش صحنه این نقشه به گونه ای بود که حتی تقیزاده را مجبور به امضای قرارداد کردند تا اگر روزی انتقادی هم به آن وارد شد، همه خرابکاری ها را به گردن وزیر مالیه بیندازند. این مسئله ای است که بعدها، سیدحسن تقی زاده، ضمن جریانات منتهی به ملی شدن صنعت نفت به آن اذعان کرد و خود را تنها مجری اوامر شاه دانست.