گروه ادب و هنر- آگاتا کریستی هیچ وقت یک زن عادی و سر به زیر نبود. برخلاف همه آدمها که در دام ماجراها اسیر میشوند، زندگی او همیشه پر بود از حادثهها و ماجراهایی که خودش آن ها را خلق کرده بود و با کمال میل در آن ها درگیر میشد. او عاشق داستان سرهم کردن بود و از این که میدید ملت جذب داستانش شدهاند تا ته ماجرا را دربیاورند، کیف میکرد. او کسی بود که بیشتر از همه داستان پلیسی نوشت؛ داستانهایی که از خیلی کتابها، بیشتر خواننده و کشته مرده داشت. او برای لذت بردن، ماجرا خلق میکرد و حتی یک بار که داستان هم خستهاش کرده بود، خودش برای خودش یک ماجرای اسرارآمیز خلق کرد؛ چند روزی ناپدید شد و مردم را چند وقتی سر کار گذاشت و متهم شد که میخواسته کار تبلیغاتی کند. آگاتا کریستی استاد سر کار گذاشتن مردم است. با این که سالها از مرگ او گذشته اما مردم همچنان داستانهای او را میخوانند و لذت میبرند. در همین ایران خودمان هم همیشه طرفداران پر وپا قرصی داشته است. به مناسبت سالروز درگذشت این خیال پرداز و داستان نویس که 12 ژانویه است، به بررسی زندگی و داستان هایی که خلق کرده است پرداخته ایم که در ادامه خواهید خواند.
قصههای آگاتا
آگاتا که از بچگی داستان تعریف کردن را دوست داشت، با خانواده کوچکش در یک شهر تفریحی انگلستان زندگی میکرد. دختر کوچولوی با استعداد، دوستانش را دور هم جمع میکرد و ساعتها برایشان قصههای عجیب و غریب تعریف میکرد. همین ذوق و علاقهاش باعث شد مادرش به توانایی دخترش توجه کند. حتی یک بار وقتی آگاتای کوچک آنفلوآنزای سختی گرفته بود، مادرش به او گفت: «بهتر است داستان بنویسی و به هیچ وجه فکر نکنی که نمیتوانی. من مطمئنم تو از عهده اش برمیآیی.» این همه اعتماد به نفس به علاوه استعداد ذاتی نوشتن، از او یک «ملکه جنایت» ساخت، لقبی که هموطنانش در انگلستان به او داده اند.
زندگی آگاتا در یک نگاه
آگاتا کریستی، خوانندهها را با داستانهای پر رمز و رازش میخکوب میکرد. تخیل فوقالعاده و ذهن منسجمش او را برای نوشتن داستانهایی با ساختارهای منظم و محکم توانا میکرد. او اولین داستانش را وقتی با مادرش در قاهره بود نوشت؛ یک داستان پرشخصیت که بعد از مدتی بیخیالش شد. جنگ جهانی داشت تمام میشد که با یکی از اعضای ارتش سلطنتی به اسم «آرچیبالد کریستی» ازدواج کرد؛ ازدواجی که به جز یک دختر برای آگاتا ثمرهای نداشت و منجر به طلاق شد. آگاتا نوشتن اولین رمان چاپ شده اش را وقتی شروع کرد که در بیمارستانهای نظامی صلیب سرخ، پرستار زخمیهای جنگ جهانی اول بود. سال 1921 که اولین رمانش با نام «رسوایی پر رمز و راز استایلز» چاپ شد، ناشران انگلیسی حسابی هیجانزده شدند . آگاتا در همان روزهای اول کارش با محوریت شخصیت پوآرو، حدود 50 داستان نوشت. او بعد از طلاق در یکی از سفرهایش با یک باستانشناس آشنا شد و با او ازدواج کرد. از آن به بعد آن باستانشناس تا هنگام سکته مغزی و مرگش با او زندگی کرد.
بانوی رکورددار
آگاتا کریستی با وجود پدر آمریکاییاش، هیچ وقت تابعیت آمریکایی نگرفت و تا آخر عمرش برای انگلیسیها داستانهای پلیسی خواندنی نوشت. 66 داستان، نام او را درکتاب رکوردهای گینس به عنوان پرفروشترین نویسنده کتاب برای همیشه ثبت کرده است. او بعد از شکسپیر ، دومین نویسنده پرفروش در ژانرهای مختلف است. نمایش نامه «تله موش» را که نوشت، رکورد بیشترین اجرا در کل نمایش نامههای دنیا را به دست آورد.
سبیلهای برگشته جناب پوآرو
هرکول پوآرو را دیگر همه میشناسند. او یکی از مشهورترین شخصیتهای تاریخ ادبیات است که در 30 داستان بلند و بیشتر از 50 داستان کوتاه نقش اصلی بوده است. او یک بلژیکیالاصل است که قبلا در بلژیک پلیس بوده اما به دلایلی تغییر عقیده میدهد و کارآگاه خصوصی میشود. او اتفاقی، یک دستیار خوب پیدا میکند به اسم هستینگز. آگاتا کریستی بعدها زیرآب پوآرو را زد و گفت: «دربارهاش اشتباه میکردم و باید بعد از چند داستان، این پیرمرد را بیخیال میشدم و سراغ یک آدم جوان تر میرفتم!» واقعیت این است که آگاتا کریستی از خوانندهها و علاقهمندان پوآرو ترسید و این کار را نکرد. اما بعد پوآروی بیچاره را کشت و خانم مارپل را آفرید.»
فضولیهای خانم مارپل
دوشیزه مارپل 70 ساله در 12 رمان و 20 داستان کوتاه آگاتا کریستی حضور دارد. بعد از این که تلویزیون بی بی سی 12 فیلم تلویزیونی بر اساس داستانهای خانم مارپل را نشان داد، خانم مارپل شد یک صفت؛ وقتی خانمی میخواست سر از یک ماجرا دربیاورد به او میگفتند: «خانم مارپل بازی درنیار!» کنجکاوی، بارزترین خصوصیت پیرزن روستایی داستانهای کریستی بود. او پیرزنی سنتی و شیک پوش است. آگاتا کریستی شخصیت خانم مارپل را خیلی دوست داشت، طوری که میگویند محبوبترین شخصیت داستانی برای او بوده است.
برای نوشتن این مطلب از مطالب همشهری جوان و تارنمای تبیان استفاده شده است.