اظهارات رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس مبنی بر خروج بیش از 2.5 میلیارد دلار از کشور تا به امروز و برای خرید ارزهای مجازی نشان می دهد که مسئله ارزهای رمز پایه می تواند به تهدیدی علیه اقتصاد کشور منجر شود. به ویژه اگر پیام رسان های پرمخاطبی نظیر تلگرام بخواهند وارد عرضه ارزهای مجازی شوند .
به گزارش خراسان، در ماه های اخیر و همزمان با افزایش نرخ ارز، حساسیت ها به مدیریت عرضه و به ویژه تقاضای ارز افزایش یافت. گزارش های رسمی بانک مرکزی درباره خالص تراز حساب سرمایه این حساسیت را تایید کرد. بر این اساس، در 9 ماهه سال 96، تراز حساب سرمایه کشور به منفی 14 میلیارد دلار رسیده است که به طور خلاصه به معنای خروج میزان زیادی از سرمایه در مقابل ورود سرمایه به کشور است.
در جریان بحران ارزی ابتدای سال نیز مسئولان دولت از خروج سرمایه از کشور برای خرید ملک در خارج از کشور خبر دادند، اما به نظر می رسد این موضوع به همین جا ختم نشود و عوامل رو به رشد دیگری می توانند در کنار فرصت های موجود، برای سرمایه های ارزی کشور تهدیدزا باشند. در این میان می توان از ارزهای رمزپایه، دیجیتال و مجازی نام برد. ارزهایی که امروزه بیت کوین به نمادی برای آن ها تبدیل شده است.
در این باره خبرگزاری تسنیم به نقل از پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، گفت: تا به امروز رقمی بیش از 2.5 میلیارد دلار برای خرید ارز دیجیتالی از کشور خارج شده و بیشتر فعالان حوزه پول دیجیتالی برای سفتهبازی و سودهای کلان وارد این عرصه میشوند.
وی با اشاره به لزوم استفاده از ارز دیجیتال ملی گفت: ارز رمزنگاریشده ملی میتواند یک بستر برای پیمانهای پولی چندجانبه میان ایران و کشورهای دیگر باشد. همچنین یکی از مزایای ارز دیجیتال نبود ارتباط با رگولاتور مالی ایالات متحده آمریکاست و همین مسئله باعث شده تا تحریمها دور زده شود.
شواهدی بر مصارف سفته بازانه بیت کوین
ارزش بیت کوین، حاصل کمیابی خود و جذابیت تلاش برای حل یک مسئله رایانه ای است که صرفاً توسط رایانه ها و در قالب شبکه اینترنت انجام می شود. این برنامه رایانه ای به گونه ای نوشته شده است که تعداد جواب های نهایی آن محدود است و سرعت دستیابی به پاسخ ها یا در حقیقت همان بیت کوین ها نیز به مرور کمتر می شود.
موضوعی که درباره بیت کوین دارای اهمیت است، نوسانات با قاعده تقریباً نامعلوم و بسیار شدید آن است که سبب شده نه تنها این پول، قابلیت کاربرد به عنوان یک واحد معاملاتی و سنجش ارزش دیگر کالاها را از دست بدهد، بلکه امکان تحلیل به عنوان یک واحد سرمایه گذاری را نیز نداشته باشد. بنا بر داده های ارائه شده توسط شبکه اطلاع رسانی طلا، سکه و ارز تهران، قیمت هر واحد بیت کوین که تا قبل از سال 96، با نرخ بسیار ملایم به 1000 دلار رسیده بود، در سال گذشته به شدت نوسان یافت. به طوری که تا آذر 96، این رقم به بیش از 19 هزار دلار رسید. اما مجدد تا پایان سال 96، ارزش هر بیت کوین تا هفت هزار و 400 دلار سقوط کرد.با توجه به همین ایرادات اساسی، قاعده ناپذیر بودن این ارزها و نیز شبه سفته بازی بودن فعالیت های معاملاتی در این حوزه تاکنون، بانک مرکزی با احتیاط با این پدیده برخورد کرده و به کارگیری ابزار بیت کوین (Bit Coin) و دیگر ارزهای مجازی را تاکنون در تمام مراکز پولی و مالی کشور ممنوع اعلام کرده است.
بازی خطرناک تلگرام با امنیت پولی کشور
اما دیگر ارز رمزینه ای که در ماه های اخیر، از آن زیاد صحبت شده است، ارز برپایه شبکه پیام رسان تلگرام است. هر چند در روزهای اخیر خبرهایی مبنی بر انصراف توسعه دهندگان تلگرام از پیشبرد این پروژه در نرم افزار تلگرام منتشر شده است، اما جدا از هرگونه برداشت سیاسی و نیز فناوری گریزانه، باید از آن به عنوان یکی از تهدیدهای پیش روی نظام ارزی کشور یاد کرد. چرا که با رها بودن فضای تلگرام از نظر حداقل نظارت اقتصادی، زمینه برای خروج منابع ارزی از کشور، آن هم در فضایی غیر شفاف از نظر پول شویی و مکانیزم های شناخته شده بازار برای تعیین نرخ گرام به وجود می آید.
و صدها ارز دیجیتال دیگر...
موارد یادشده، دو نمونه از زمینه های خروج ارز از کشور با استفاده از ارزهای رمزنگار بودند. ارزهایی که گفته می شود تعداد آن ها به بیش از 1300 عنوان رسیده است و این که امروزه رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس از خروج 2.5 میلیارد دلار ارز از کشور برای خرید ارزهای مجازی خبر می دهد، نشان از یک مسئله پیش روی اقتصاد کشور دارد که می تواند به تهدید جدی برای اقتصاد ملی تبدیل شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گروه ادب و هنر- از زبان فارسی که سخن بگویی باید در کنار نام حکیم سخن «ابوالقاسم فردوسی»، از میراث داران او نیز یاد کنی. آن هایی که عمر خود را برای پاسداری از زبان، فرهنگ و تاریخ ایران زمین گذاشته و تلاش کرده اند این میراث، ماندگار بماند و از باد و باران روزگار گزندی نبیند. دکتر «محمدجعفر یاحقی» از جمله این میراث داران است که نامش در فهرست حافظان زبان پارسی ماندگار شده است. متولد 1326 در فردوس است و چه همنشینی زیبایی دارد نام زادگاهش با راهی که دکتر یاحقی در طول عمر خویش در پیش گرفت، راه «فردوسی».
دکتر محمدجعفر یاحقی نامی آشناست برای مردمی که به زبان فارسی و فرهنگ ایرانشهری عشق می ورزند. در زبان فارسی اندک اند محققان و دانشگاهیانی که هم کار علمی کنند و هم در بیرون دانشگاه دارای پایگاه اجتماعی ممتاز باشند و دکتر یاحقی از انگشت شمار دانشگاهیانی شناخته می شود که پایگاه اجتماعی و فرهنگی ویژه ای در میان فرهنگ دوستان بیرون از دانشگاه دارد. صبح امروز به پاس سال ها تلاش و همت دکتر محمدجعفر یاحقی، نکوداشت این زبان شناس، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی، در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار می شود. دانشگاهی که سال هاست خانه دوم دکتر یاحقی است و حالا میزبان آیین تجلیل و قدردانی از او خواهد بود.
این مناسبت را بهانه ای کردیم تا درباره دکتر یاحقی بیشتر بشنویم، از زبان استادان و فرهیختگانی که سال هاست با او آشنا هستند و خوب می دانند دکتر یاحقی چه دُر کمیابی برای فرهنگ ایران بوده و هست. آن چه می خوانید بخشی از خاطرات نزدیکان دکتر یاحقی در کتابی است که امروز در مراسم نکوداشت ایشان رونمایی می شود.
از دکتر یا حقی تا پدری شوخ
نگار یاحقی
سالی که باید در دبیرستان انتخاب رشته می کردیم، من از انتخاب ادبیات و علوم انسانی شرم نداشتم، نه از روی ناچاری و این که گمان شود در علوم و ریاضیات ضعیف بودم بلکه به دلخواه، تحصیل در این رشته را انتخاب کردم. برای من خلاف فکر رایج آن زمان، رشته انسانی بودن مخصوص بچه های تنبل و بی استعداد نبود. من بابایی جلوی چشمانم حی و حاضر داشتم، مثال بارز استعداد، عشق، شور و موفقیت در علوم انسانی.
از همان کودکی بابا را دو نفر می دیدم: دکتر محمدجعفر یاحقی و بابای خانه. گاهی می شد که برنامه ای از بابا در تلویزیون پخش می شد یا در مجلسی شرکت می کردم که نام بابا را اعلام می کردند تا سخنرانی کند یا لوح و جایزه ای تقدیم کند. در این نوع محفل ها و موقعیت ها، با دیدن دکتر محمدجعفر یاحقی یا شنیدن نامش، حس عجیبی به من دست می داد و نمی توانستم بابا و محمدجعفر یاحقی را با هم یکی ببینم.محمدجعفر یاحقی، استاد دانشگاه بود، محقق و نویسنده، یک شخصیت ادبی برجسته و جدی که کت و شلوار می پوشید و در مجالس رسمی و اداری شرکت می کرد و پشت میکروفون و جلوی دوربین سخنرانی می کرد و جایره و لوح تقدیر می گرفت.
بابا، اما آرام و کم حرف، کسی بود که صبح های زود زمستانی می رفت حلیم می خرید. بیدارم می کرد و می گفت نگار، بیدار شو ببین چه برفی آمده! مدرسه ها تعطیل شدند! برایم ساندویچ و میوه و چای آماده می کرد. بعد ازظهرهای پاییزی، صدا می زد: بچه ها بیایید قوقو! من و برادر و خواهرم می دویدیم به سمت سینی پر از انار درشت فردوس و دست های بزرگ بابا، سرخ از انار دانه شده.
بابا کسی بود که صبح روزهای تعطیل شلوار ورزشی می پوشید و می رفت کوه، پیاده روی می کرد یا می رفت به باغ و گل و گیاه ها و درختان را آب می داد.
بابا شوخ بود و می خندید و طنز را دوست داشت. گاهی سعی می کرد جدی بودنش را حفظ کند و راحت نخندد، ولی قرمز می شد و ناگهان قهقهه سر می داد.
اﺳﺘﺎد؛ ﺗﻨﺎقضی شیرین
دکتر لیلاﺣﻖ ﭘﺮﺳﺖ
استاد را از ﺳﺎلﻫﺎی دور ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻢ؛ دﻫﮥ ﻫﻔﺘﺎد ﮐﻪ داﻧﺶآﻣﻮز دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن ﺑﻮدم و ﺑﺮادرﺷﺎن ﻣﻌﻠﻢ ﺗﺎرﯾﺦ ادﺑﯿﺎﺗﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ اﯾﺸﺎن ﺗﺪوﯾﻦ ﮐﺮده ﺑﻮد. از ﻫﻤﺎن وﻗﺖﻫﺎ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﮐﻢﺳﻮ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﻤﺎن ﻣﯽﺷﺪ اﯾﺸﺎن را ﯾﮏ اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪ ﻣﻨﺠﯽ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ؛ اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪ از آن رو ﮐﻪ ﻣﯽداﻧﺴﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﻨﺠﯽ ﺑﺮای آن که ﺧﯿﺎل ﻣﯽ ﮐردﯾﻢ در رﺧﻮت ﻣﺰﻣﻦ ﮔﺎه و بیگاهی ﮐﻪ ﻓﻀﺎی ادﺑﯽ ﺷﻬﺮﻣﺎن را ﻣﯽﮔﯿﺮد، ﻫﻤﻮاره ﮐﻠﯿﺪ ﮔﺸﺎﯾﺸﯽ در آﺳﺘﯿﻨﺶ ﻫﺴﺖ. ﻣﺪرﺳﻪﻣﺎن از آن ﻣﺪرﺳﻪﻫﺎی ﻣﺨﺼﻮص رﺷﺘﮥ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮد و ﺑﺮای ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﺑﺎری در ﺳﺎل ﻣﯽﺷـﺪ وﻗـﺎﯾﻊ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮدی را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯾﺎ از ﺑﻌﻀﯽ ﻣﮑﺎنﻫﺎ ﺑﺎزدﯾﺪ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﺮاﯾﺶﻫﺎی اﯾﻦ رﺷﺘﻪ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﻮد. ﯾﮏ ﺑﺎر ﻫﻢ ﺑﻪ داﻧﺸﮑﺪه ادﺑﯿﺎت رﻓﺘﯿﻢ ﮐﻪ آن روزﻫﺎ ﻫﻤﺎن ﺟﺎی ﻗﺒﻠﯽ و ﭘﺮﺧﺎﻃﺮه اش ﺑﻮد... در ﺳﺎﻟﻦ اﺟﺘﻤﺎﻋﺎت ﺑﺎﺷﮑﻮه داﻧﺸـﮑﺪه، ﺑـﺮای اوﻟﯿﻦ ﺑﺎر اﺳﺘﺎد را دﯾﺪﯾﻢ. ﭘﺮ از ﺷﻮر و ﺣﺮﮐﺖ و ﭘﻮﯾﺎﯾﯽ ﺑﻮد و ﺑﺮاﯾﻤﺎن ﭼﻨﺪ دﻗﯿﻘﻪ ای از ادﺑﯿﺎت، از ﺣﻤﺎﺳﻪ و از ﻓﺮدوﺳﯽ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﺣﺲ ﻣﺨﻠﻮﻃﯽ از اﺣﺘﺮام و اﺣﺘﺮاز به اﺳﺘﺎد داﺷﺘﻢ. ﺟﺎذﺑﻪ و داﻓﻌﮥ همزمانی داﺷﺖ ﮐﻪ درﺳﺖ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﯿﺪی ﮐﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﯽ ﺑﻪ اﯾﺸﺎن ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﻮی و ﺳﻮاﻟﯽ ﺑﭙﺮﺳﯽ. اﻣﺎ وﻗﺘﯽ داﻧﺸﺠﻮی ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ اﺳﺘﺎد ﺷﺪم و رﺳﺎﻟﮥ دﮐﺘﺮایم ﺑﻪ راﻫﻨﻤﺎﯾﯽ اﯾﺸﺎن ﻣﺰﯾﻦ ﺷﺪ، ﻣﺠﺎل ﺑﯿﺸﺘﺮی ﺑﻮد ﺗﺎ ﺑﺸﻮد راز اﯾﻦ اﺣﺴﺎس دوﮔﺎﻧﻪ را درﯾﺎﻓﺖ...
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ را ﺳﺮاغ دارﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺮاﯾﺸﺎن اﻧﮕﺎر ﻧﻪ اﻧﮕﺎر ﺷﺒﺎﻧﻪروز، «ﺷﺐ»ی دارد ﺑﺮای ﻏﻨﻮدن و «روز»ی ﺑﺮای ﭘﻮﯾﯿﺪن؟ ﮐﻪ ﺷﺒﺸﺎن و روزﺷﺎن وﻗﻒ آن ﭼﯿﺰی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ اﻋﺘﺒﺎرش و ﺑﻪ ﺗﻘﺪﺳﺶ ﯾﻘﯿﻦ دارﻧﺪ؟ﺑﺮاﯾﺶ ﭼﻨﺪ ﭼﯿﺰ ﺑﺨﺸﻮدﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ: ﺑﻪ ﺧﻮدت ﺑﺎور ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﺑﯿﮑﺎر و ﺧﻤﻮده ﯾﮏ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ و دﺳﺖﮐﻢ ﯾﮏ زﺑﺎن ﺧﺎرﺟﯽ ﻧﺪاﻧﯽ! اﺳﺘﺎد ﺟﻤﻊ اﺿﺪاد اﺳﺖ: ﺳﺨﺘﮕﯿﺮی اﺳﺘﺎداﻧﻪ دارد و دﻟﺠﻮﯾﯽ ﭘﺪراﻧﻪ.
ﻣﺪﯾﺮی ﻣﻨﻀﺒﻂ و ﺑﺪون ﮔﺬﺷﺖ اﺳﺖ و ﻣﺴﺌﻮﻟﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎن و ﭘﯿﮕﯿﺮ. در ﮐﺎر ﺑﺴﯿﺎر ﺟﺪی و ﺑﺪون ﮔﺬﺷﺖ اﺳﺖ، اﻣا درﺳﺖ ﻫﻤﺎن زﻣﺎن ﮐﻪ ﺑﺮ ﭼﻬﺮه ات ﻋﺮق ﺷﺮم را از ﺣﺎﺻﻠﯽ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﻧﺸﺎﻧﺪه، ﺑﺎ روی ﮔﺸﺎده و ﮐﻼم ﻣﺤﺒﺖآﻣﯿز سر خم شده ات را دوﺑﺎره ﺑﺎﻻ ﻣﯽﮔﯿﺮد ﺗﺎ دﻟﺖ آرام ﺑﮕﯿﺮد و ﻣﺤﮑﻢﺗﺮ و اﺳﺘﻮارﺗﺮ ﺑﻪ راﻫﺖ اداﻣﻪ دﻫﯽ. اگر قرار است ﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ﺑﻪ اﯾﺸﺎن ﺗﺤﻮﯾﻞ دﻫﯽ، رﻫﺎﯾﺖ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﯿﮏ از ﻋﻬﺪه ﺑﺮآﯾﯽ. ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻫﻤﮥ آن چه را ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪای ﭘﺎره ﮐﻨﺪ ﺑﯿﻨﺪازد دور، ﺗﺎ ﺑﺎز ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ و ﺑﺎز ﻫﻢ ﺑﺮت ﮔﺮداﻧﺪ ﺳﺮ ﻧﻘﻄﮥ اول. اﻣﺎ ﺑﻌﺪ از ﻫﻤﮥ اﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻫﺎ و ﭘﺎره ﮐﺮدنﻫﺎ و ﺑﺎزﻓﺮﺳﺘﺎدنﻫﺎ و ﺑﺎزﻧﮕﺮیﻫﺎ، دﺳﺖ آﺧﺮ، ﺑﺎ «آﻓـﺮﯾﻦ» و «اﺣﺴﻨﺖ» و «ﺣﺎﻻ ﺷﺪ» ﻫﺎﯾﺶ ﭼﻨﺎن ﺧﺴﺘﮕﯽات در ﻣﯽرود ﮐﻪ اﻧﮕﺎر ﺑﺮﺟﺴﺘﻪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻫﮑﺎر ﻋﻠﻤﯽ زﻧﺪﮔﯽات را ﻧﻮﺷﺘﻪای و ﺑﻞ ﻏﻨﯿﻤﺖﺗﺮﯾﻦ ﭘـﮋوﻫش ﺗﺎرﯾﺦ ادﺑﯽ ﮐﺸﻮرت را ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮده ای.
رفاقت ۵۰ ساله
عباس جلالی
درباره رفاقتی دور و دراز و پنجاه ساله با کسی، به راستی چه می توان گفت و چگونه می توان آن را بر برگ های اندک شمار کاغذ نشاند که بشاید! آن هم برای کسی که خود ادیب است و کارش نوشتن و آموختن خط و ربط به نسلی و به هستانی در راه که چگونه می باید درست نوشت. از آن روزی می آغازم به سال 1345 خورشیدی که نوجوانی میانه بالا و آفتاب سوخته را در گوشه ای از حیاط دبیرستان دیده بودم با کتابی بر دست، همچون سپری بر روی سینه نهاده تا مگر از گزند تنه و طعنه بچه های پرجوش و خروش این پلنگ خانه در امان باشد. بی اختیار به سویش رفتم و سلامی! به همین سادگی با محمدجعفر یاحقی هم نیمکت شدم. شاید غم تنهایی و بی کسی، کششی مشترک را پدید آورده بود، من از گرگان آمده بودم و او از فردوس.
در آن سال تحصیلی پر از دلشوره و سرنوشت ساز سال آخر دبیرستان، تصادفی دیگر همه چیز را برای پا گرفتن این دوستی فراهم ساخت؛ هم محله بودن در خیابان ضد. آمد و شد به دبیرستان آن هم بیشتر پیاده که فرصتی بود برای گفت و گوهای پایان ناپذیر. عطش جستن فضاهای تازه و آدم های تازه تر ما را به سرگرمی نوتری کشانید، نامه نگاری با سفارتخانه ها که سرگرمی ها و دلبستگی های جوانان آن سال ها شمرده می شد که معمولا بی پاسخ نمی ماند. آن هایی که نرم خوتر بودند، مثل ژاپن و آلمان، پاسخ هایشان کتاب و مجله های رنگین پرجاذبه بود و گونه ای تشخص برای یک دانش آموز. هنوز کتاب «ژاپن امروز» آن روزها به فارسی با نفیس ترین چاپ را که برای هر دویمان فرستاده بودند، دارم با امضای سفیر ژاپن ماسایوشی اوهیرا و چه احساس غرورآمیزی که برایمان به بار آورده بود...
جعفر برای رفتن مان به دبیرستان به در خانه می آمد، مادرم بیشتر وقت ها او را سوال پیچ می کرد و این یعنی که می خواهد رفیق پسر نوجوانش را بشناسد و چه تایید سعادت باری بود از سوی مادر برای تداوم این دوستی و تاکید پدر بر گردشگاه های کتاب به ویژه به قول خودش کتابخانه حضرت.
یک عمر پویایی و عشق و نشاط علمی
دکتر علی اصغر باباصفری
از جمله مواردی که با تأمل در زندگی و سلوک علمی و عملی استاد دکتر یاحقی برای بنده بسیار آموزنده بوده است و می تواند سرمشق و الگوی بسیار مناسبی برای همه شیفتگان علم ، فرهنگ ، تمدن ، زبان و ادبیات ایران باشد، پویایی و نشاط علمی جناب استاد است. ایشان همواره با سکون ، رکود ، رخوت و سستی مخالف بوده اند و سخن از ناامیدی و مرگ و... را برنمی تابند و خوش نمی دارند و این مسئله ای است که از رفتار علمی و عملی شان آشکار است. رفتاری که لبریز از سرزندگی، تازگی، طراوت و پویایی علمی و پا به پای تحولات و دگرگونی های روزگار ما و با توجه به نیازها و گرایش های نسل امروز است و در این راه از بذل همه توان و هستی خود دریغ نکرده اند.
به یاد دارم هنگامی که در سال های 73-72 در دانشگاه پیام نور فریمان تدریس می کردم ایشان به اتفاق همسرشان (سرکار خانم دکتر بوذرجمهری) برای تشویق و ترغیب دانشجویان به فریمان آمدند و سخنرانی و تعدادی از کتاب هایشان را نیز به کتابخانه دانشگاه هدیه کردند و چه شور و نشاطی در دانشجویان ایجاد شد.
طی سالیان متمادی (بیش از 27 سال) که توفیق شناخت و شاگردی جناب استاد را پیدا کرده ام، همواره ایشان را در حال کار و تلاش مستمر و خستگی ناپذیر در عرصه های مختلف فرهنگی و ادبی دیده ام به گونه ای که بزرگ ترین رسالت شان را که نگهبانی و پاسداری از هویت ملی و زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی و اسلامی است، به خوبی و به درستی انجام داده و به شاگردان و مخاطبانشان نیز منتقل کرده اند. امید که درخت بارور اندیشه و اراده شان همواره سایه گستر باشد.
هیچ یادداشتی ﺑﺮﻧﺪاﺷﺘم
دکتر سید ﻣﻬﺪی زرﻗﺎنی
اوﻟﯿﻦ ﺑﺎر ﮐﻪ دﯾﺪﻣﺶ، داﻧﺸﺠﻮی دوره ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﻮدم. درس ﺗﺎرﯾﺦ ادﺑﯿـﺎت(2) داﺷـﺘﯿﻢ؛ درﺳـﯽ ﮐـﻪ در سرﺗﺎﺳﺮ دوره دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن از آن ﻧﻔﺮت داﺷﺘﻢ؛ از ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺪ ﺗﺪرﯾﺲ ﻣﯽﺷـﺪ؛ اﻟﺒﺘﻪ انصافا ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﻢ اﺻﻼً ﻣﻮﺿﻮﻋﺶ ﻫﻢ ﺑﺮای ﻣﺎ ﺟﺎذﺑﻪای ﻧﺪاﺷﺖ؛ ﻧﻪ ﺷﻌﺮی ﮐﻪ ﭼﻨﮕﯽ ﺑﺮ دل زﻧﺪ، ﻧﻪ ﺣﮑﺎﯾﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﻧﺪه ﺧﯿﺎل را ﺑﻪ ﭘﺮواز درآورد؛ ﺗﻌﺪادی ﻋﺪد و رﻗﻢ ﺑﻮد و ﭼﻨﺪ ﺷﺠﺮهﻧﺎﻣﻪ و ﻧﺎم ﭼﻨﺪ ﮐﺘﺎب ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎن ﻫﻢ ﺷــﺒﯿﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻮدﻧﺪ و زﺟﺮﮐُﺶ ﻣﯽﺷﺪی ﺗﺎ همه آن ﻫﺎ را ﺣﻔﻆ ﻣﯽﮐﺮدی. درﺳﺖ ﯾﺎدم ﻫﺴﺖ ﺳـــﺮ ﮐﻼسﻫﺎی دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن، در ﻫﻤﺎن ﻋﻮاﻟﻢ ﺑﭽﮕﯽ، ﺳﺮ در ﮔﻮش ﻫﻢ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺜﻼً اﮔﺮ ﺑﺪاﻧﯿﻢ ﺷﻤﺎره شناسنامه ﻓﻼن ﺷﺎﻋﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻮده ﯾﺎ ﺷﻤﺎره ﮐﻔﺶ آن ﺷﺎﻋﺮ دﯾﮕﺮ ﭼﻨﺪ، ﭼﻪ دردی از دﻧﯿﺎ ﯾﺎ آﺧﺮﺗﻤﺎن دوا ﻣﯽﺷﻮد؟
و از اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﻫﺎ. وﻗﺘﯽ وارد داﻧﺸﮕﺎه ﺷﺪﯾﻢ، ﺑﺎ ﺧﻮد ﺧﯿﺎل ﻣﯽﮐﺮدﯾﻢ ﮐﻪ این جا داﻧﺸﮕﺎه اﺳﺖ و ﻻﺑﺪ ﺑﺮای درس ﺗﻠﺦ ﺗﺎرﯾﺦ ادﺑﯿﺎت ﻫﻢ ﻓﮑﺮی ﮐﺮده اﻧﺪ، اﻣﺎ ﺗﺎرﯾﺦ ادﺑﯿﺎت(1) را ﮐﻪ ﮔﺬراﻧﺪﯾﻢ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻣﺸﮑﻞ از اﯾﻦ ﺣﺮفﻫﺎ ﭘﯿﭽﯿﺪهﺗﺮ اﺳﺖ... اﻣﺎ روش ﻫﻤﺎن ﺑﻮد ﮐﻪ در دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن دﯾﺪه ﺑﻮدﯾﻢ، ﺑﺎ اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ وﺳﯿﻊﺗﺮ و ﺑﯿﺎﻧﯽ ﺷﮑﻮﻫﻤﻨﺪاﻧﻪﺗﺮ... وﻗﺘﯽ درس ﺗﺎرﯾﺦ ادﺑﯿﺎت(2) را اﻧﺘﺨﺎب ﮐﺮدﯾﻢ، ﺳﺎل ﺑﺎﻻﯾﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ اﯾﻦ درس ﺑﺎ دﮐﺘﺮ ﯾﺎﺣﻘّﯽ ﺣﺎل و ﻫﻮای دﯾﮕﺮی ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﯽﮔﯿﺮد و اﯾﻦ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎری ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﺎم اﺳﺘﺎد ﯾﺎﺣﻘّﯽ را ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪم. جلسه ﻧﺨﺴﺖ را درﺳﺖ ﺑﻪ ﯾﺎد دارم؛ اﺳﺘﺎدی وارد ﮐﻼس ﺷﺪ ﮐﻪ از ﺑﻘﯿه اﺳﺘﺎدان ﺟﻮان ﺗﺮ ﺑﻮد؛ ﺑﺎ ﮔﺎمﻫﺎی ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف ﻣﯿﺰش رﻓﺖ و ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﯽﮐﺮدﯾﻢ، اﻣﺎ ننشست. دﺳﺘﺎﻧﺶ را ﮔﺬاﺷﺖ دو ﻃﺮف ﻣﯿﺰ و اﯾﺴﺘﺎد. اﯾﺴﺘﺎد و ﺷﺮوع ﮐﺮد ﺑﻪ ﺣﺮف زدن. ورﻗﻪ و ﺟﺰوه ای ﻫﻢ دﺳﺘﺶ ﻧﺒﻮد و ﻫﻤﯿﻦﻃﻮر ﯾﮏرﯾﺰ از ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ... ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ، ﺑﺮ ﺣﺮارت ﮐﻼم و اﻧﺮژی ﺑﯿﺎﻧﺶ اﻓﺰوده ﻣﯽﺷﺪ؛ اﻧﮕﺎر ﮐﻠﻤﺎت از وﺟﻮدش ﻣﯽﺟﻮﺷﯿﺪﻧﺪ و ﺳﺮرﯾﺰ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ. ﻣﯽ ﮔﻔﺖ و ﻣﺎ ﻣﺴﺘﻐﺮق ﺑﻮدﯾﻢ؛ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ و ﻣﻦ ننوﺷﺘﻢ و ﺳﺨﺖ ﺷﯿﻔﺘﻪ و ﻣﺴﺤﻮر ﮐﻼﻣﺶ ﺷﺪه ﺑﻮدم. او ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﻮد. ﺟﻠﺴﻪ، ﺑﻪ ﻗﻮل اﺧﻮان ﺟﺎﻧﻤﺎن، ﺑﻪ شیرین آبﻫﺎﯾﺶ رﺳﯿﺪه ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮد آﻣﺪم ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﺎدداﺷﺘﯽ ﺑﺮﻧﺪاﺷﺘﻪ ام.
استادی که متاثرشد
شهزاده سمرقندی
دکتر یاحقی را یک بار دیده ام وقتی بهار همین سال در منزل ما در هلند مهمان بودند. وقتی با ایشان دور یک میز می نشستیم و شام، صبحانه یا ناهار می خوردیم احساس می کردم استادان سمرقندی ام پروفسورها رزاق غفاراف یا پروفسور صدری سعدیوف هستند که در برابرم نشسته اند. صمیمی و انگار سال ها هم صحبت هم بوده باشیم. شباهت های زیاد خو و رفتار این سه استاد بیشتر از هم زبانی و دانش و علاقه شان به ایران زمین بود. در رفتار و گفتار ایشان عمق سنت های مردمی را می دیدم.
شباهت های ما به یکدیگر قدیمی تر از شباهت های لاله های هلند بود. فصل گل لاله بود و صحبت از طبیعت و زمین شناسی بین ما زیاد بود. یادم است که با نگرانی از رسم های خوب باغداری سمرقند گفتم که در حال سپرده شدن به فراموشی رسیده اند. پیوند زدن های انواع و اقسام درختان که حالا خود من نیز مجبورم از طریق جستار در اینترنت اطلاعاتم را به روز کنم.
احساس می کردم که ایشان نگرانی مرا درک می کردند و از تجربه های مشابه خود در ایران می گفتند...
هنگام خداحافظی با تردید سه رمانم را به ایشان دادم و گفتم سرافراز خواهم بود اگر بخوانند و نظر خود را بنویسند؛ اما چیزی در دلم می گفت که شاید استاد وقت نداشته باشند، در سفر اروپا هستند و خستگی شاید به ایشان اجازه ندهد کتاب مرا ورق بزنند. احساس می کردم که شاید رمان هم کمتر بخوانند آن هم رمان دختری که زنانه و تنانه می نویسد و از فاصله سه نسل و یک قرن دوری. اما وقتی به مرز بلژیک رسیدند نامه ای از ایشان دریافت کردم که مرا شگفت زده کرد. ذوق زده و بیش از قبل به توانایی های نویسندگی خود امیدوار شدم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هنوز ماجرای شکایت ژوزه مانوئل و پرونده 7 میلیاردی او با پرسپولیس از اذهان پاک نشده که خبر میرسد دوباره پولی هنگفت در باشگاه پرسپولیس که ظاهرا بابت دستمزد برانکو ایوانکوویچ در فهرست پرداختیهای حسابداری باشگاه بوده، بدون آنکه به مقصد یعنی حساب برانکو واریز شود نیست و نابود شده است! ظاهرا داستان پولهای گمشده در باشگاه پرسپولیس تمامی ندارد و به قول معروف هر دم از این باغ بری میرسد! اخیرا و پس از اعتراض برانکو به عدم پرداخت بخشی از طلبش، مسئولان باشگاه متوجه یک موضوع عجیب در بخش مالی شدند. باشگاه ابتدا اصرار داشت که 200 هزار دلار از طلب برانکو چند ماه پیش به حساب او واریز شده اما برانکو انکار میکرد و خواستار ارایه اسناد واریز پول از باشگاه بود. با تعلل باشگاه برای ارایه مدارک برانکو در سفری که به کرواسی داشت گردش مالی حسابش را گرفت و به ایران آورد. پرینت 30 صفحهای ابتدا توسط حسابدار معتمد برانکو بررسی و سپس به باشگاه ارایه شد با این توضیح که در تاریخی که باشگاه ادعا میکرد که به زمان مدیریت علیاکبر طاهری برمیگردد پولی آن هم به مبلغ 200 هزار دلار به حساب برانکو واریز نشده است. جالب اینجاست که باشگاه با دریافت مدارک حساب بانکی برانکو به سرمربی تیم اعلام کرد در این زمینه دچار اشتباه شدهاند و چنین پولی به او ندادهاند اما جایی هم نگفتهاند که این پول به حساب برانکو نرفته اما در اسناد مالی باشگاه ثبت شده حالا سر از کجا درآورده است؟
مفقودیهای میلیاردی
درباره 200 هزار دلار ناپدید شده اخیر البته 2 احتمال وجود دارد. اول اینکه این پول به صورت نقدی به برانکو پرداخت شده باشد و دوم اینکه به اسم برانکو برداشت شده اما صرف امور دیگری شده باشد! هر 2 نظریه با توجه به سابقه باشگاه پرسپولیس در زمینه پولهای مفقودی باورپذیر است چراکه باشگاه در مدتی که برانکو سرمربی پرسپولیس بوده گاهی دستمزد او را به دلایل نامعلوم نقدی پرداخت کرده است. ظاهرا در مورد پرداخت نقدی به برانکو شاهدانی هم وجود دارند که حداقل 2 بار دیدهاند باشگاه بخشی از طلب مرد کروات را نقدی پرداخت کرده به طوری که جیبهای لباس او به خاطر حجیم بودن دریافتی برجسته و به سوژهای برای شوخی و خنده تبدیل شده است! و اما درباره نظریه دوم هم مثال و نمونه زیاد است که پرونده ژوزه مانوئل جنجالیترین آنهاست. در پرونده سرمربی پرتغالی و سابق پرسپولیس هم موضوع شکایت پولی بود که باشگاه مدعی بود نقدی به ژوزه پرداخت کرده و ژوزه زیر بار آن نمیرفت و به مبلغ ذکر شده در قرارداد کتبی تاکید داشت. در واقع پرسپولیسیها بخش قابل توجهی از پول را در همان روزهای نخست به ژوزه داده بودند اما نقدی و بدون رسیدهای معتبر. اگر از ماجرای ژوزه بگذریم نمونههای جدید هم کم نبوده است. پس از شکایت آنتونی گولچ مدافع کروات و سابق پرسپولیس به فیفا، حسین هدایتی از این شاکی بود که چرا مسئولان باشگاه پرسپولیس به صورت شبانه سراغ او آمده و 200 هزار یورو برای پرداخت مطالبات آنتونی گولچ از او گرفتند و به این بازیکن هم ندادهاند تا او برای دریافت طلبش به فیفا شکایت کند! کمی بعد پول مفقوده دیگری رو شد و خبرگزاری میزان نوشت: حالا با اسنادی که در اختیار ماست مشخص میشود که مبلغ 700 میلیون تومان از طرف حسین هدایتی به باشگاه پرسپولیس پرداخت شده که این مبلغ توسط ترکاشوند دریافت و رسید شده است. نکته عجیب اینجاست که این مبلغ در حسابهای باشگاه ثبت نشده! این مبلغ در 2 فقره چک 300 و 400 میلیونی توسط ترکاشوند برای جذب وحید امیری از هدایتی گرفته شده ولی در حسابهای باشگاه ثبت نشده است! ایسنا هم در آذرماه سال گذشته گزارشی منتشر کرد که از خبر از یک پول گمشده دیگر در پرسپولیس میداد آن هم مبلغی چند ده میلیاردی! بررسی ترازنامه مالی باشگاه پرسپولیس طی سالهای ۹۴ و ۹۵ نشان میدهد حدود ۶۱ میلیارد از داراییهای ثابت مشهود این باشگاه به یکباره ناپدید شده و در هیچ سند مالی قابل ردیابی نیست. نکته جالب و عجیب اینکه داورزنی معاون وزیر ورزش در واکنش به 61 میلیارد گمشده پرسپولیس اظهار بیاطلاعی کرد و خواستار ورود سازمان بازرسی به موضوع شد، آن هم در حالی که وزارت ورزش متولی اصلی این باشگاه است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دونالد ترامپ، برای دومین بار در مقام ریاست جمهوری آمریکا در نشست بزرگ ترین لابی اسلحه این کشور شرکت و بار دیگر حمایت کامل خود را از آزادی حمل سلاح اعلام کرد.هر چند در هفته های گذشته، فعالان اجتماعی، معلمان و دانش آموزان، مکرر تظاهرات و تجمعات گسترده ای در جای جای آمریکا از جمله در برابر کاخ سفید برپا کردند تا مسئولان این کشور را به اقداماتی برای تامین امنیت جان دانش آموزان و تشدید کنترل سلاح وادار کنند.فراموش نکرده ایم که در روزهای نخست کشتار دبیرستان استونمن داگلاس، مقامات آمریکایی از جمله ترامپ، با بازماندگان قربانیان ابراز همدردی کردند و وعده هایی نیز دادند. با این حال، با گذشت زمان مشخص تر شد که مقامات دولتی با ارائه طرح هایی مانند مسلح کردن معلمان، از کشتار چند دانش آموز دبیرستانی برای رونق بخشیدن به فروش سلاح در آمریکا استفاده می کنند.البته ترامپ در جریان انتخابات 2016نیزبیش از 11 میلیون دلار کمک مالی مستقیم دریافت کرد و 33 میلیون دلار از پول انجمن سلاح برای تخریب هیلاری کلینتون، رقیب دموکرات ترامپ هزینه شد. در مقابل، ترامپ در سال 2017 به عنوان نخستین رئیس جمهور آمریکا طی سه دهه در نشست سالانه انجمن ملی سلاح شرکت کرد؛ اقدامی که امسال نیز تکرار شد. با این حال به دلیل وابستگی شدید متقابل ترامپ و این انجمن ، به نظر نمی رسد حتی کشتارهایی بزرگ تر از دبیرستان استونمن داگلاس نیز به فرهنگ خشونت در آمریکا و عطش سیری ناپذیر آمریکایی ها به خرید هرچه بیشتر سلاح پایان دهد؛ حتی اگربه ازای هرسه آمریکایی، دو قبضه سلاح گرم در این کشور وجود داشته باشد و هر ساعت، چهار تن بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست بدهند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گروه اندیشه
info@khorasannews.com
ایران بعد از شهریور 1320، دوره جدیدی را در تاریخ خود آغاز کرد که شاید مشابه آن را در کمتر دوره تاریخی پیش از آن بتوان یافت؛ دورهای که از آن با عناوینی مانند «دموکراسی نیمبند» و دوران «شبه دموکراسی» یاد میشود؛ این دوره، علاوه بر رهاورد آزادیهای نیمبند برای احزاب و گروههای داخلی، نتیجهای دیگر نیز در پی داشت؛ طی 10 سال، آمریکاییها توانستند به تدریج نفوذ خود را در ایران افزایش دهند و جای انگلیسیها را بگیرند. به گزارش مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، واقعیت این بود که تا پیش از دوران کودتای 28 مرداد 1332، شوروی بازیگری فعال در سپهر سیاست ایران محسوب میشد، اما پس از کودتای 28 مرداد، معادله تغییر کرد و آمریکا به قدرت مسلط در ایران تبدیل شد. به همین دلیل، میتوان گفت که فوبیا و هراس از کمونیسم و نفوذ و سیطره آن در ایران، یکی از عواملی بود که تلاش برای نفوذ بیشتر در ایران را، در اتاق فکر دیپلماسی آمریکاییها توجیه میکرد. اما اینکه چه میزان از این کمونیسم هراسی واقعی و چه میزان از آن، صرفاً بهانهای بود تا آمریکا از طریق آن حضور خود را در ایران بسط دهد، مسئلهای است که باید نگاهی تاریخی به آن داشت و در این زمینه، میتوان دوران نخستوزیری دکتر محمد مصدق و اتفاقات رخ داده منتهی به کودتای 28 مرداد را بررسی کرد.
جنگ سرد و کمونیسم
بعد از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد میان ابرقدرتها، آمریکا یکی از اهداف اصلی خود را جلوگیری از توسعه کمونیسم در کشورهای خاورمیانه قرار داد و در این بین، برخی از کشورها از درجه اهمیت بالاتری برای آمریکاییها برخوردار بودند که یکی از آن ها ایران بود. ایران قرار بود به پایگاهی جدید برای توسعه نفوذ آمریکاییها در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا تبدیل شود و برای رسیدن به این مقصود، کمونیسم یک سد راه بزرگ بود؛ آن قدر که آمریکاییها، حتی حاضر بودند ولو به صورت کوتاه مدت، با انگلیسیها همکاری کنند و در برههای، مانند دوران نخستوزیری دکتر مصدق، سازش با او را از ترس فراهم شدن زمینه بیشتر برای توسعه کمونیسم کنار بگذارند و راه حل را در حذف وی ببینند.
کابوس حزب توده
حزب توده یکی از منسجمترین تشکیلات، در میان نمونههای احزاب ایرانی بوده است؛ پس از شهریور 1320 و متأثر از آزادی عمل ناخواستهای که شاه به فعالان سیاسی داده بود، حزب توده در عرصه سیاست ایران شروع به رشد کرد و تا کودتای 28 مرداد 1332، مقطع تاریخی مهمی را در دوران فعالیت حزبی خود پشت سر گذاشت و در یکی از مهم ترین مسائل تاریخ معاصر ایران، یعنی ملی شدن صنعت نفت نیز، ایفای نقش کرد. مسئله دیرینه حزب توده، حمایت و طرفداری پروپا قرص از منافع شوروی در ایران بود و همواره درصدد بود، بدیلی در برابر امتیازی که به انگلیسیها در جنوب ایران در زمینه نفت داده شده بود، در شمال به شوروی اعطا شود و همین مسئله، سبب شده بود ارتباطی دوگانه با دولت مصدق داشته باشد. اما نکته مهمی درباره حزب توده، در این برهه تاریخی، وجود دارد؛ با این که حزب، دیگر آن یال و کوپال گذشته را نداشت، اما همچنان مهم ترین ابزار توسعه کمونیسم یا حداقل «احتمال» توسعه کمونیسم محسوب میشد و این، همان نقطهای بود که سبب بدبینی آمریکاییها به آنان میشد؛ زیرا آمریکاییها میدانستند حزب توده و کمونیسم، هر لحظه که اراده کند، میتواند در قامت یک اپوزیسیون واقعی ظهور کند. وزیر خارجه آمریکا در این برهه زمانی معتقد بود: «تشدید فعالیت حزب غیر قانونی توده در ایران و اغماضی که دولت ایران نسبت به فعالیت حزب مزبور روا میدارد، باعث نگرانی آمریکا و موجب شده است که اعطای کمک از طرف آمریکا به ایران را مشکلتر کند».
جنگ روانی علیه کمونیسم
در سالهای منتهی به کودتای 28 مرداد 1332 و در دورانی که هنوز دکتر مصدق سر کار بود، آمریکاییها اقدامات روانی وسیعی را علیه کمونیسم در ایران آغاز کردند. در همین برهه تاریخی، مستشاران آمریکایی و متخصصان جنگ روانی سیا، مقالات، کاریکاتورها و جزوهها و کتابهای متعددی را تهیه می کردند و در اختیار ایرانیان قرار میدادند که براساس آن ها، حزب توده و کمونیسم عاملی ضد اسلام و ضد ایران معرفی میشد. هرچند رویکرد ضدمذهبی کمونیستها، مسئلهای عیان بود اما دستکم در آن برهه، حزب توده ترجیح میداد ابداً به این مسئله ورود و افکار عمومی را تحریک نکند.
نفت یا کمونیسم؟
پرسش بنیادی درباره حضور و مشارکت آمریکاییها در رخدادهای منتهی به کودتای 28 مرداد این است که آیا کمونیسم هراسی آنان یک مسئله واقعی بود یا امری ساختگی و ناشی از توهم آمریکاییها برای حضور و نفوذ بیشتر در ایران؟ در واقع، چه میزان میتوان به کمونیسم هراسی آمریکاییها اطمینان داشت و چه میزان باید آن را صرفاً بهانهای برای حضور بیشتر در ایران دانست؟ شاید اگر تحلیلی واقعبینانه داشته باشیم، بتوان گفت که آمریکا در برهه شکلگیری کودتای 28 مرداد، منافع اقتصادی چندان زیادی در ایران برای خود تعریف نکرده بود. برخلاف انگلیسیها که دقیقاً چشم به نفت ایران داشتند، آمریکاییها حداقل در برهه زمانی مورد بحث، بهرهای از استخراج و اکتشاف نفت در ایران نداشتند؛ هرچند که برتری در کودتای 28 مرداد، سبب شد آنها نیز بینصیب نمانند و سر سفره نفت ایران بنشینند. بنابراین، شاید بتوان گفت که نفت، انگیزه مناسب و بالایی برای آمریکاییها در این حوزه ایجاد نکرده بود و مسئلهای که در محور دغدغه آن ها قرار داشت، کمونیسم و هراس از آن بود. از سوی دیگر به نظر میرسد آمریکاییها، به اشتباه، به این جمعبندی رسیده بودند که دکتر مصدق و دولتش ممکن است ایران را به دامان کمونیسم بیندازد و به تنهایی قادر نیست در برابر نفوذ کمونیستها مقابله کند و همین، دلیل کافی را در اختیار آنها قرار داد تا با انگلیسیها، در طرح کودتا علیه دکتر مصدق و در عملیات «تی. پی. آژاکس» مشارکت کنند. رویکرد آمریکاییها پس از پیروزی در کودتای 28 مرداد نیز، بیانگر بخش دیگری از راستیآزمایی کمونیسم هراسی آمریکاییهاست؛ آن ها یک دولت نظامی به سرکردگی فضلا... زاهدی را روی کار آوردند؛ آمریکاییها همواره در پی این بودند که آیا دولت فضلا... زاهدی توانایی مقابله با حزب توده و سرکوب کردن تشکیلات، سازمان افسران، کمیتههای ایالتی و کمیته تهران را دارد یا خیر و این، به یکی از دغدغههای همیشگی و اصلی آن ها تبدیل شده بود و با همین استدلال نیز، روز به روز دامنه و گستره نفوذ خود را در ایران، پس از کودتای 28 مرداد، بسط دادند.
واقعیت آن است که بررسی برهه تاریخی کودتای 28 مرداد، نشان میدهد که آمریکاییها در آن زمان، چندان در پی منفعتی به نام نفت در ایران نبودند و کلیت دستیابی به قدرت در ایران مد نظر آن ها بود که بعدها، نفت نیز در این پازل قرار گرفت. اما در این مسیر، اندیشه چپ و کمونیسم را مانعی مهم در مسیر دستیابی به هدف خود میدیدند و به همین علت است که در گام نخست، دست به جنگ روانی وسیعی علیه کمونیستها زدند و در گام دوم، با انگلیسیها پیمان اتحاد بستند تا دکتر مصدق را برکنار کنند؛ زیرا دکتر مصدق را مانند یک ساعت شنی میدیدند که لحظه به لحظه ممکن است بخش وسیعتری از منافع آن ها را در اختیار کمونیستها قرار دهد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«معلم» الفبای زندگی به ما می آموزد و راه آزادگی را نشان مان می دهد و تنها دیدن موفقیت های مان است که گرد خستگی را از شانههایش می زداید. در وصف او زیاد گفته و زیاد شنیدهایم اما هر سال حوالی 12اردیبهشت، دوباره سینه پُر می شود از کلماتی که باید در وصف این خادمان آگاهی و روشنایی گفت و نوشت.در آستانه هفته معلم به سراغ معلم روشندلی رفتیم که به عنوان چهره سال نابینایان انتخاب شده است. او برایمان از یک مبارزه پایان ناپذیر گفت.
انتقال تجربیات ادبی
موسی عصمتی متولد سرخس است. برایمان تعریف میکند که چطور در 12سالگی، بیماری مننژیت، بینایی او را میگیرد و ناگزیرش میکند تا درس و مشق را رها کند: «معالجاتم افاقه نکرد و والدینم که ناامید از بهبودی من شده بودند، مرا برای ادامه تحصیل به یک مدرسه نابینایان سپردند.»
وی به دشواری کنار آمدن با این حقیقت تلخ اشاره میکند و میگوید: در ابتدا پذیرش نابینا بودن برایم سخت بود و منتظر بودم تا معجزهای بشود و چشمهایم یک بار دیگر رو به جهان پیرامونم گشوده شود اما چون اتفاقی نیفتاد، به تدریج با این حقیقت کنار آمدم. در آن روزها برای ادامه تحصیل، به واسطه نبود مرکزی شبانه روزی در مشهد، ناگزیر از مهاجرت به تهران شدم و در مدرسه شبانه روزی شهید محبی، شش سال دبیرستان را گذراندم. بعدتر، دیپلمم را در مشهد گرفتم و سال ۷۶ نیز در رشته ادبیات، وارد دانشگاه بیرجند شدم و تا مقطع فوق لیسانس ادامه دادم.
او این روزها در جامه معلمی به جامعه خود خدمت میکند، از وی درباره دلایل ورودش به این حرفه میپرسیم که در جواب بیان میکند: معلمی را از همان ابتدا دوست داشتم و با توجه به این که رشته ام ادبیات بود می خواستم تجربه ادبی خود را به بقیه انتقال دهم. بچه های نابینا با توجه به شرایط جسمی خود، محدودیت مطالعه دارند البته با پیشرفت فضای مجازی و فناوری اوضاع بهتر شده است اما انتقال تجربه های ادبی بین آن ها کم پیش می آید و این یکی از انگیزه های من برای انتخاب این شغل بود.
این معلم روشندل در ادامه از سختی ها و شیرینی های حرفهای میگوید که طی این سالها با جان و دل در آن ایفای نقش کرده است: «معلمی از نظر من یک حرفه دشوار نیست بلکه سراسر شیرینکامی است. وقتی تجربههایمان را در اختیار دیگران قرار می دهیم، انگار بخشی از جریان ساختن یک شخصیت و انسان شدهایم. لذت دارد وقتی میبینی دانش آموزت سرنوشت خوبی پیدا کرده و در مسیر درستی قرار گرفته است. انگار دلت آرام می گیرد. این حس خوب برای معلمانی که در مدارس استثنایی تدریس می کنند، دوچندان است. سختی های کار آن قدرها به چشم نمی آید چون همه از یک جنس هستند و درد مشترکی دارند. »
حنجره هایی از جنس طلا
عصمتی برایمان توضیح می دهد: برای دانش آموزان نابینا، به دلیل شرایط شان، کمتر از وسایل تصویری استفاده می کنیم و بیشتر با کلام و چهره به چهره گفت وگو داریم. آن هم به صورت انفرادی تا درک از موضوع به صورت کامل اتفاق بیفتد. معلمان استثنایی و معلمانی که در مدارس نابینایان تدریس می کنند، از حنجره های طلایی بهره مند هستند و دلیلش هم این است که از طریق کلام و با بیانی عاطفی با بچه ها ارتباط برقرار می کنند، جالب است بدانید دانش آموزان نابینا با معلمان نابینای خودشان ارتباط عاطفی و کلامی بهتری دارند. البته ما همکاران بینا نیز در مدارس استثنایی داریم که با دلسوزی تمام کار می کنند، اما وقتی دانش آموز درک می کند که معلمش از جنس اوست و شرایط جسمی مشابهی دارد، ارتباطش با او قوی تر می شود و احساس نزدیکی بیشتری پیدا می کند که این ارتباط دوسویه روی یادگیری نیز تاثیر مطلوبی دارد.
چهره برتر نابینایان در 3 سال گذشته
این معلم روشندل از عمق رابطهاش با دانش آموزان خود چنین می گوید: بعضی از آنها حتی در ایام تعطیلات تابستان هم با من در ارتباط هستند و چه بسا بعد از دانش آموختگی نیز سراغم را می گیرند. واقعا حس خوبی است که تاثیر تو چنان باشد که گرد فراموشی، نامت را از خاطره آدم ها پاک نکند.
وی چندی پیش، در یک نظر سنجی به عنوان چهره برتر نابینایان در سه سال گذشته معرفی می شود. خودش درباره این موفقیت می گوید: علاوه بر این، کتابم با عنوان «بی چشمداشت» برگزیده جشنواره ملی کتاب نابینایی و کم بینایی شد و همین اثر در تابستان ۹۶ نیز کاندیدای قلم زرین از طرف انجمن قلم ایران شد، در واقع بین سه هزار و 500 کتاب شعری که در سرتاسر ایران چاپ شده بود، ۹ کتاب به مرحله نهایی راه یافتند که این مجموعه جزو آنها بود.
هر روز برایم روز معلم است
او برایمان میگوید که هر روز حضورش سر کلاس درس و تعامل با دانش آموزانش برای او به خاطره ای ماندگار تبدیل می شود و ادامه می دهد: سعی کرده ام طوری رفتار کنم که دانش آموزانم در کنارم احساس خستگی نکنند. راحت بگویم هر روز برای من روز معلم است. این حس خوب را مدیون دانش آموزان مهربان و قدرشناسم هستم.
وی یادآور می شود: ما حتی در اوقات فراغت مان نیز درگیر بچه ها هستیم و به این فکر می کنیم که چطور دغدغه هایشان را برطرف کنیم.
وی می افزاید: معلم ها باید قدر خودشان را بدانند، آنها نسل آینده یک جامعه را پرورش می دهند و می سازند. متاسفانه گاهی خبرهای ناگواری می شنویم که به معلمی هتک حرمت می شود. این طور رفتارها نیاز به رسیدگی جدی دارد تا حرمت این شغل مهم، محفوظ بماند.
وی تاکید می کند: به عنوان معلم از شغلم بسیار راضی هستم و از این که به دانش آموزان نابینا درس می دهم افتخار می کنم و زمانی که می فهمم به مدارج عالی رسیده اند خستگی ام رفع می شود.
به من از راه نگویید خودم می بینم
این معلم روشندل اشاره ای هم به اشعارش می کند و چندبیتی از آنها را برایمان می خواند: «به من از راه نگویید خودم می بینم/از شب و ماه نگویید خودم می بینم... جاده های سفرم تا به خدا نزدیک است/راه را چاه نگویید خودم می بینم...» این مطلع یکی از شعرهای من است که بسیار دوستش دارم. به لطف خدا در جشنواره های شعر مختلف رتبههایی کسب کرده ام. این زبان شاعرانگی را بخشی از نعمتی می دانم که به نوعی با حرفه معلمیام پیوند خورده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زهرا حاجیان - طبق اعلام مسئولان مربوط بیشترین میزان تجسس اینترنتی در دنیا از شبکههای تلفن همراه و رایانه کاربران ایرانی انجام گرفته است. نکتهای که در کنار اقبال روزافزون شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل، قابل تامل و تعمق است، بی توجهی به سطح دسترسیهایی است که کاربران هنگام نصب این قبیل از نرم افزارها با دستان خود در اختیار سرویسدهندگان خارجی این قبیل از نرمافزارها میگذارند و بدین ترتیب زمینه نفوذ به حریم خصوصی را برای سرویس دهندگان نرمافزارهای نسخه خارجی به راحتی فراهم میکنند.
جمع آوری ۱۴ میلیارد قطعه داده از کاربران ایرانی توسط آمریکا تنها دریک ماه
به گزارش ایسنا ؛ افشاگریهای ادوارد اسنودن نشان میدهد، آمریکا تنها در یک ماه ۱۴ میلیارد قطعه داده از شبکههای تلفن همراه و رایانه کاربران ایرانی جمعآوری کرده که این میزان پوشش اطلاعاتی در میان کشورهای دنیا بیسابقه است. در این باره سرهنگ محمدخانی -رئیس پلیس فتای استان گیلان- با اشاره به خواندن فهرست مخاطبان، اطلاعات تماس ذخیره شده در گوشی، فعال کردن میکروفن، استفاده از دوربین دستگاه بدون اطلاع کاربر را نمونهای از سطح دسترسیها برشمرد که سرویسدهندگان خارجی برای فعالسازی نرم افزار به آن نیاز دارند.
توصیه پلیس فتا به استفاده کاربران از پیامرسانهای داخلی
کارشناسان پلیس فتا به کاربران توصیه میکنند که از پیامرسانهای داخلی و مزایا و امکانات آنها استفاده کنند تا خیال شان از امنیت و سلامت اخلاقی این شبکهها راحتتر باشد. هر روز بر تعداد کاربران نرمافزارهای پیامرسان موبایلی افزوده میشود اما نکتهای که در کنار این اقبال روزافزون قابل تامل و تعمق است، بی توجهی به سطح دسترسیهایی است که کاربران هنگام نصب نرمافزار با دستان خود در اختیار سرویسدهندگان این قبیل از نرمافزارها میگذارند و بدین ترتیب زمینه نقض حریم خصوصی برای سرویسدهندگان پیامرسانهای موبایلی نسخه خارجی به راحتی فراهم می شود. بررسیهای صورت گرفته درباره یکی از این نرم افزارهای پیامرسان نشان داده که خواندن فهرست مخاطبان یا اطلاعات تماس ذخیره شده در گوشی، فعال کردن میکروفن، استفاده از دوربین دستگاه بدون اطلاع کاربر و ... نمونهای از سطح دسترسیهایی است که سرویس دهنده برای فعالسازی نرم افزار به آن نیاز دارد. در این باره کارشناسان با تاکید بر اهمیت حمایت از شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل بومی و ملی تولید داخل، تاکید دارند که استفاده از نرمافزارهای پیام رسان بومی و ملی تولید داخل برای حفظ حریم خصوصی افراد و مقابله با تهدیدها و آسیبهای جدی شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل نسخه خارجی ضروری است.
لزوم رفع موانع موجود بر سر راه پیامرسانهای داخلی
در این باره حمایت و تقویت پیامرسانها یا شبکههای اجتماعی داخلی برای رقابت با انواع مشابه خارجی از جمله موضوعاتی است که علاوه بر مجموعه وزارت ارتباطات در جلسات مرکز ملی فضای مجازی هم مورد تاکید رئیس دولت تدبیر و امید قرار گرفته است و شکی نیست که اگر وزارت ارتباطات و متولیان امر در اجرای وظایف خود، موانع موجود بر سر راه پیامرسانهای داخلی را بر دارند، آنها به زودی قلههای موفقیت را فتح میکنند.
بدون شک طراحی اپلیکیشنهای ایرانی بدون ایراد نیست. البته این موضوع تنها به نمونههای بومی مختص نیست و همه اپلیکیشن ها در نسخههای اولیه خود با مشکلاتی مواجهند اما در زمینه فرهنگسازی کاربران برای استفاده از پیام رسانهای داخلی باید به نکات مختلفی توجه شود؛ از جمله این که کاربران ما با سیستمی مثل تلگرام آشنا شدند که از ۱۰ سال پیش کارش را آغاز کرده است، درحالی که داخلیها مدت زیادی از فعالیت شان نمیگذرد.
به گزارش خراسان ؛ تاکنون هشدار های بسیاری از سوی مسئولان وصاحب نظران حوزه فناوری اطلاعات وفضای مجازی درباره خطرات سوءاستفاده از اطلاعات کاربران در فضای مجازی مطرح شده است که این هشدار ها تنها مختص کار بران ایرانی نیست .بلکه موضوعی است که تقریبا همه دنیا را تهدید می کند . شاهد آن نیز انتشار روزانه اخبار مربوط به شرکت های نام آشنای بزرگ وغول های اینترنتی است که این روزها به اتهام جاسوسی وفروش اطلاعات کار بران خودتحت پیگرد های قانونی قرار گرفته اند. این موضوع نشان دهنده این واقعیت است که نگاه ما به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی وپیام رسان ها نباید یک ابزار ارتباطی صرف باشد و اگر می پذیریم که یکی از مهم ترین موارد در زندگی ما انسان ها موضوع حریم خصوصی است بنابراین باید با حساسیت بیشتری درباره هر گونه فعالیت خود در فضای مجازی اقدام کنیم . همه ما می دانیم که مرکزیت پیام رسان های خارجی ؛ یک کشور ثالث است بنابراین اطلاعات کار بران کشور ما توسط آن کشور ثالث جمع آوری می شود که این به خودی خود بزرگ ترین جاسوسی تاریخ در بحث فضای مجازی است که هم اکنون در ایران هم در حال اتفاق افتادن است ومی تواند آینده وهم انگیزی را برای کشور ها از جمله کشور ما رقم بزند . از سوی دیگر مواجهه ما با اخبار حوادث و جرایم فضای مجازی نشان می دهد که جرم هایی که در فضای حقیقی روی می دهد به صورت خیلی پیشرفته تر و عمیق تر در فضای مجازی اتفاق می افتد و دلیل آن هم این است که پنهان کردن هویت در این فضا به راحتی امکان پذیر است و فرار از جریان های کنترلی راحت تر است بنابراین آسیب بیشتری از این طریق به جامعه وارد می شود بر همین اساس شاهد هستیم که ارتکاب جرم بیشتر به سمت فضای مجازی کشیده شده است.همین موضوع می تواند بهترین دلیل باشد که ما برای حفظ حریم خصوصی خود و مصون ماندن از تمامی تهدید ها به جای استفاده از پیام رسان های خارجی که و هیچ نوع دسترسی به صاحبان آن ها نداریم به پیام رسان های داخلی اعتماد کنیم .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محمد آگاهی- در هفته جاری عملیات لایه دوم آسفالت 7.5 کیلومتر از محور بجنورد-گلستان در محدوده چمن بید به رباط قره بیل آغاز خواهد شد. یکی از مدیران شرکت آب و خاک با اعلام این خبر افزود: اواخر سال گذشته این شرکت یک لایه آسفالت ریزی را روی 7.5 کیلومتر از محور بجنورد-گلستان در محدوده چمن بید تا رباط قره بیل انجام داد اما با توجه به نامناسب بودن شرایط هوایی آسفالت ریزی لایه دوم انجام نشد. «منشی زاده» با بیان این که برای ریختن آسفالت لایه دوم دمای هوا باید بالای 10 درجه باشد، افزود: با توجه به گرم شدن هوا از چند روز آینده شرکت ما عملیات ریختن لایه دوم آسفالت را در این محدوده آغاز خواهدکرد. وی درباره زمان بهره برداری از این 7.5 کیلومتر گفت: در صورت انجام عملیات آسفالت ریزی لایه دوم، با نصب تابلوی علایم، این محدوده آماده بهره برداری می شود اما این مهم منوط به تزریق اعتبارات نقدی برای خرید تابلوی علایم و گاردهای محافظ به شرکت ماست. وی تصریح کرد: پرداخت ها تاکنون به صورت اوراق مشارکت بوده است اما برای خرید تابلوی علایم شرکت ما به اعتبارات نقدی نیاز دارد و در صورت پرداخت این اعتبارات پیش از آغاز تابستان این قطعه بهره برداری خواهد شد.وی خاطرنشان کرد: شرکت ما 50 میلیارد ریال از شرکت ساخت و توسعه راه های وزارت راه و شهرسازی طلب دارد و طی امسال، تاکنون اعتباری به این شرکت تزریق نشده است. به گفته «منشی زاده»، علاوه بر این 7.5 کیلومتر، ساخت 1.5 کیلومتر دیگر از باند دوم محور بجنورد –گلستان نیز بر عهده شرکت آب و خاک است که به تملک اراضی کشاورزی برای پایان عملیات نیاز است. به گزارش خبرنگار ما، تاکنون 57 کیلومتر از محور 142 کیلومتری بجنورد-گلستان چهار بانده شده است در حالی که مطابق وعده رئیس جمهور در سفر به خراسان شمالی این پروژه باید تا پایان سال گذشته به اتمام می رسید. محور بجنورد-گلستان در سال گذشته با افزایش حدود 40 درصدی قربانیان تأثیر به سزایی در افزایش قربانیان جاده ای استان داشت به گونه ای که خراسان شمالی سال گذشته رتبه نخست افزایش قربانیان جاده ای را در کشور به خود اختصاص داد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در شرایطی که قیمت ارز چند روزی است روند صعودی به خود گرفته است، قیمت سکه طلا نیز، دیروز رکورد شکنی کرد و از 2 میلیون تومان گذشت.
به گزارش خراسان، قیمت ارز چند روزی است که روند صعودی به خود گرفته است. به طوری که بنا بر داده های شبکه طلا، سکه و ارز تهران، هر یورو به نرخ آزاد که در تاریخ 10 اردیبهشت، 6 هزار و 864 تومان معامله می شد، دیروز یعنی 15 اردیبهشت ، در بازار به حدود 7 هزار و 600 تومان رسید. از طرف دیگر خبرها از بازار غیر رسمی و غیر قانونی دلار حاکی از آن است که نرخ هر دلار در این بازار نیز روند افزایشی داشته است. به طوری که به گزارش ایلنا، دیروز این ارز در بازار یادشده، در حدود 6 هزار و 300 تومان معامله شده است.
همزمان با این تحولات در بازار ارز، قیمت طلا نیز که رابطه مستقیمی با قیمت ارز دارد، در بازار روند صعودی گرفت. هر قطعه سکه که دو روز قبل به پشت دروازه 2 میلیون تومان رسیده بود، دیروز از این مرز رد شد و به 2 میلیون و 67 هزار تومان رسید. سکه بهار آزادی طرح قدیم نیز 2 میلیون و 50 هزار تومان معامله شد. بر اساس این گزارش، هر گرم طلای 18 عیار نیز با افزایش 6 هزار تومانی، به 194 هزار و 500 تومان افزایش یافت. نیم سکه به یک میلیون و 47 هزار و 500 تومان و ربع سکه نیز به 616 هزار و 500 تومان رسید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- فرد بهایی که قصد داشت با نفوذ در میان کانون های صنفی مختلف در آستانه روز کارگر و هفته معلم، اقدامات ضدامنیتی را در مشهد رقم بزند، با تیزهوشی سربازان گمنام امام زمان(عج) در اداره کل اطلاعات خراسان رضوی و با صدور دستورات ویژه قضایی زیر چتر اطلاعاتی قرار گرفت و به دام افتاد. معاون سیاسی و امنیتی دادستان مرکز خراسان رضوی روز گذشته با تایید این خبر به خراسان گفت: این متهم که حدود 37 سال دارد از مدتی قبل به دلیل ارتباط های گسترده با عوامل گروهک تروریستی منافقین تحت نظر نیروهای اطلاعاتی خراسان رضوی قرار گرفت تا انگیزه ها و اهداف وی برای اقدامات ضدامنیتی مشخص شود. قاضی حسن حیدری افزود: بررسی های میدانی و غیرمحسوس سربازان گمنام امام زمان(عج) بیانگر آن بودکه این فرد بهایی قصد دارد با نفوذ و سوءاستفاده از مطالبات به حق کانون های صنفی مختلف که مورد حمایت نظام هستند، زمینه های گسترده ای را برای فعالیت های ضدامنیتی در مشهد فراهم کند. این مقام قضایی تصریح کرد: پس از جمع آوری اطلاعات از این عامل گروهک تروریستی منافقان، وی در آستانه روز کارگر و هفته معلم، با صدور دستور قضایی بازداشت شد که تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در ابتدای اردیبهشت ، گوشت قرمز رکورددار بیشترین رشد هفتگی قیمت بود و بیشترین رشد قیمت در هفته اول اردیبهشت را به نام خود ثبت کرد. با این رشد، متوسط قیمت خرده فروشی یک کیلوگرم گوشت قرمز در پایتخت از 51 هزار تومان هم عبور کرد. طبق گزارش بانک مرکزی از قیمت خرده فروشی اقلام اساسی در تهران، بعد از گوشت قرمز با رشد 4.6 درصدی در هفته اول اردیبهشت، تخم مرغ با 3.1 و قند و شکر با 0.8 درصد بیشترین رشد قیمت را ثبت کردند. بیشترین کاهش قیمت هم مربوط به میوه ها و سبزی های تازه با حدود دو درصد افت بود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گروه اجتماعی- اگر میزان گردشگران ورودی خارجی به کشور و در مقابل خروج گردشگران ایرانی به کشورهای دیگر به ویژه کشورهای همسایه را روی دو کفه ترازو بگذاریم، بدون تردید شاهد فاصله فاحشی خواهیم بود. آمارها حکایت از آن دارد که در مقابل حدود پنج میلیون گردشگر خارجی که وارد ایران شده اند، حدود 9 میلیون گردشگر ایرانی به خارج از ایران سفر کردهاند یعنی نزدیک به دو برابر.
بررسی سفرها نشان می دهد که در فصول عادی روزانه 20 پرواز و در فصلهای ویژه 40 پرواز از ایران به مقصد استانبول میرود. این ها تنها بخشی از 9 تا 12 میلیون گردشگر ایرانی هستند که ایران را به مقصد کشورهای دور و نزدیک ترک میکنند. از این میان حدود یک سوم این سفرها به مقصد ترکیه، دبی، گرجستان و آذربایجان است. تنها در سال 95 میزان سفرهای خارجی ایرانیان به این چهار کشور 45 درصد افزایش یافته است. شاید همین شرایط نامساعد باعث شده است اکنون دولتمردان به تقلا بیفتند تا با ایجاد محدودیت های ارزی بازی را به نفع گردشگری داخلی عوض کنند و این بار نوبت رئیس کل بانک مرکزی است که آستین را بالا بزند. ولی ا... سیف دو روز پیش در توییتی با اشاره به این که مسافرت خارجی ارز قابل توجهی را به اقتصاد ما تحمیل می کند، خواستار ترویج ایران گردی و سفرهای ارزان داخلی شد. البته وی رقمی را در زمینه میزان ارزی که توسط مسافران از کشور خارج می شود اعلام نکرد اما به گفته محمد باقر نوبخت مسافران ایرانی سالانه ۹میلیارد دلار ارز از کشور خارج می کنند که فشار زیادی به بازار ارز وارد می کند.
رشد 7 برابری گردشگری در 3 دهه
اما در شرایطی گردشگری داخلی خیلی راحت قافیه را به گردشگری خارجی باخته است که طبق آمار اعلامی از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سال 1950 میلادی شمار گردشگران در سرتاسر جهان فقط 25میلیون نفر بود، در طول سه دهه این عدد هفت برابر شد و در سال 1980 به 178میلیون نفر رسید. همچنین این عدد درسال 2000 به 674میلیون نفر و در سال 2015 به یکمیلیارد و 186میلیون نفر افزایش پیدا کرده است . این آمارها به خوبی نشان میدهد که هیچ بخشی در اقتصاد به اندازه این صنعت رشد نکرده است. به گفته مونسان معاون رئیس جمهور، سهم صنعت گردشگری در سال 2015، به 1260میلیارد دلار و سهم مستقیم گردشگری در GDP در دنیا 2200میلیارد دلار بوده و نقش مستقیم گردشگری در اشتغال هم به عدد 108میلیون شغل رسیده است. در این میان، از نظر اشتغال مستقیم و غیرمستقیم به عدد 284میلیون شغل در این صنعت سبز میرسیم، یعنی بهازای هر 11 شغل در جهان یکی از شغلها به حوزه گردشگری مربوط است.اینها همه درحالی است که در برنامه ششم اقتصاد ایران به ایجاد سالانه یکمیلیون شغل اشاره شده است.اما چه شده که ایران قافیه صنعت گردشگری را به رقبا باخته؟ یکی از ضعیفترین عملکردها در گردشگری مربوط به زیرساختهای خدمات گردشگری با رتبه 117 است، این بخش محدود به سازمان میراثفرهنگی نمیشود و موضوعی فرابخشی است. رتبه زیرساختی در بنادر و زمین که تأثیر مستقیمی در وضع گردشگری دارد در مجموع 75 است. اما عواملی که موجب شده ارزانترین مقصد گردشگری جهان، سالانه تنها 5.2 میلیون گردشگر خارجی داشته باشد به همین جا ختم نمی شود . حتی اگر به گواه یونسکو به لحاظ تعداد بناها و سایتهای تاریخی و طبیعی رتبه دهم جهان را داشته باشد. موفق نبودن ایران در جذب گردشگر خارجی تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه افزایش روزافزون سفرهای ایرانیان به خارج از کشور است. آمارهایی که میگوید تراز گردشگری ایران منفی چهار میلیون نفر در سال است و ایران نهتنها نتوانسته گردشگران خارجی بیشتری را به سرزمین خود دعوت کند که سالانه دو برابر این عدد گردشگر به دیگر کشورها فرستاده است.
برای جذب گردشگر مذهبی هم برنامه کاملی نداریم
این آمار در حالی است که چندی قبل معاون گردشگری کشور از افزایش ورود گردشگران اروپایی به ایران خبر داد . البته محمد محبخدایی گفت: ظرفیتها و امکانات ما در حوزه گردشگری و سیستم و شبکه گردشگری بسیار گستردهتر از بسیاری از کشورهای جهان است اما در ایران از داشتههایمان آنطور که باید بهرهبرداری نمیکنیم شاید به این دلیل است که ما در ایران سیستم رقابتی نداریم. وی با بیان این که شمار گردشگران ورودی به کشور در سال گذشته پنج میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بود اظهار کرد: در صورت بهبود زیرساختها و امکانات فیزیکی، در کنار تعریف و اجرای بستهها و مسیرهای هدفمند، میتوان مطلوبیت سفر به ایران را برای گردشگران خارجی بالا برد. معاون گردشگری افزود: این سوال مهمی است که بدانیم کشور ما چقدر برای جذب گردشگر برنامهریزی کرده است. ما حتی برای جذب گردشگر مذهبی هم برنامه کاملی نداریم. این خیلی بد است که آژانسهای ما به جای توجه به ظرفیتها، فقط دنبال خروج مسافر از کشور هستند. وی گفت: اکنون حدود چهار هزار و 700 آژانس در کشور موجود است که حدود ۱۰۰ دفتر، گردشگر به ایران وارد میکنند، آن هم در شرایط سخت و با پرداخت مالیاتهای سنگین و تقبل هزینههای نمایشگاهی که حدود ۱۳۰ درصد سفر به ایران را گران کرده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.