به مناسبت سی سالگی پیام تاریخی امام (ره) به گورباچف، آخرین رهبر شوروی سابق
تعداد بازدید : 78
چگونه شناسنامه «کمونیسم » مهر باطل خورد؟
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
30 سال پیش، در چنین روزی، هیئتی به نمایندگی از سوی امام خمینی(ره) وارد مسکو شد و با میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، یکی از دو ابرقدرت آن روزگار، دیدار کرد. این هیئت، حامل پیامی راهبردی برای او بود؛ پیامی که به رهبر بزرگ ترین و مقتدرترین حکومت کمونیستی دنیا هشدار میداد که دوران سیاست گذاری با شیوه لنین به سر آمده است و از این پس، باید کمونیسم را، در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستوجو کرد. برای گورباچف و دیگر سران بلندپایه شوروی که خود را مالک نیمی از جهان میدانستند، این پیام صریح و روشن، تکان دهنده بود. شاید آن ها توقع داشتند که محتوای پیام رهبر جمهوری اسلامی ایران، مشتمل برپیشنهادها و راهکارهایی برای توسعه روابط دو کشور باشد؛ اما واقعیت چیز دیگری بود. کمتر از دو ماه بعد، ادوارد شوارد نادزه، وزیر خارجه شوروی، به تهران آمد تا پاسخ پیام امام(ره) را بدهد، اما برخورد مقتدرانه بنیان گذار جمهوری اسلامی، شواردنادزه را در موضع انفعال قرار داد. امام(ره) همانطور که در پیام به گورباچف تأکید کرده بود، میخواست راهی جدید را فراروی رهبران سردرگم شوروی بگشاید و به آن ها، درباره درغلتیدن به دامان سرمایهداری و لیبرالیسم غربی، هشدار دهد و در ضمن، یادآوری کند که از توجه به آموزههای اسلام غفلت نکنند. حدود سه سال بعد، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پیشبینی حضرت امام(ره) محقق شد.
بیراهه طی شده
کمونیستها پس از انقلاب اکتبر سال 1917 روسیه، به تدریج قدرت را در این کشور به دست گرفتند تا بر ادعای مارکس که معتقد بود انقلاب کمونیستی ابتدا در یکی از سه کشور آلمان، انگلیس یا فرانسه آغاز میشود، خط بطلان بکشند! در میان کمونیستها هم، وحدت رویه وجود نداشت؛ بلشویکها که در اقلیت قرار داشتند، به تدریج زیر پای منشویکها را رُفتند و لنین، رهبر بلشویکها، زمام امور را به دست گرفت تا در کشور دهقانی روسیه، نظام کمونیستی و به اصطلاح، بدون طبقه ایجاد کند. بگذریم که پس از مرگ او، بلشویکها هم به جان هم افتادند و در نهایت، استالین با حذف رقبایی مانند تروتسکی که سرانجام، هنگام فرار از چنگ پلیس مخفی شوروی، در مکزیک کشته شد، قدرت را به دست گرفت.
کمونیستها مالکیت خصوصی را از بین بردندو دولت مالک همه چیز اعلام شد؛ دولتی که ادعا میکرد قصد دارد همه جامعه را در یک طبقه جا دهد و به «پرولتاریا»(طبقه کارگر)، جایگاه واقعیاش را بازگرداند. اما همه اینها شعار بود! با وجود تغییرات مثبتی که اتفاق افتاد، استبداد حزبی که مدتی بعد، دیکتاتوری استالین از آن سربرآورد، چشمه رغبت مردم به کار و تولید مؤثر را خشکاند. آن ها شاهد بودند که سران کمونیست، از همه نعمتها برخوردار بودند، اما دم از برابری و دفاع از حقوق طبقه کارگر میزدند! گزارشی که حسین فردوست در خاطراتش، از وضعیت شوروی قبل از جنگ جهانی دوم ارائه میکند، آیینه تمام نمای میزان محقق شدن ادعای کمونیستهاست!
واقعیت این است که اگر جنگ جهانی دوم و حمله هیتلر به شوروی پیش نمیآمد، کار حکومت شوراها در شوروی، خیلی زودتر از این تمام شده بود. استالین که کار تبدیل روسیه از کشوری دهقانی را به کشوری صنعتی، از مدتها قبل آغاز کرده بود، در سایه جنگ و وحشت ناشی از آن، به رویکرد خود شتابی مضاعف بخشید.
امپریالیسم زیر نقاب مارکسیسم!
در پایان جنگ جهانی دوم، شوروی با بیش از 20 میلیون کشته، یکی از طلبکاران اصلی محسوب میشد و حاضر نبود از خیر سرزمینهای اروپای شرقی که طی جنگ به چنگ آورده بود، بگذرد. استالین، خود را رهبر بلامنازع بزرگ ترین کشور جهان میدانست. عقبنشینی از اصول مارکسیسم که از دوران لنین، با شعار مضحک «یک قدم به عقب و دو قدم به جلو»، آغاز شده بود، در دوران استالین، سرعت گرفت. او در دیدار با مادرش، خود را تزار روسیه خواند! در واقع حکومت استالین، حکومتی امپریالیستی، زیر نقاب مارکسیسم بود؛ تلفیق دهشتناک این دو الگو، به افزایش سرسامآور اختناق در شوروی انجامید و به تدریج، وقتی که صحبت از رقابت با غرب به میان آمد، میلیتاریسم(ارتشسالاری) را به اوج خود رساند.
فقدان رقابت در عرصه تولید، شوروی را به تولید کنندهای تبدیل کرد که کارش تولید اجناس «بُنجُل» بود. اقتصاد مارکسیستی، نمیتوانست پاسخگوی نیازهای رژیمی که کاملاً، اما نه آشکار، سودای تحقق رؤیاهای امپریالیستی را داشت، باشد. کمونیستها حتی خدا را هم از مردم گرفته بودند. چالشهای مختلف و پرشمار، اقتصاد شوروی را به اقتصادی به شدت بیمار تبدیل میکرد.
در سراشیبی سقوط
هنگامی که استالین، در مارس سال 1953 درگذشت، میراثخواران او میدانستند که با شیوه دیکتاتور شوروی، نمیتوان به مسیر ادامه داد. تمامی سران بعدی شوروی، نیکیتا خروشچف(تا 1964)، لئونید برژنف(تا 1982)، یوری آندروپوف(تا 1984) و کنستانتین چرنیکو(تا 1985)، در پی یافتن راهی برای برون رفت از شرایط به وجود آمده بودند. شوروی افزون بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی، در عرصه بینالمللی هم مجبور به پرداخت هزینههای هنگفت بود. انعقاد پیمان ورشو که توافقنامهای نظامی میان کشورهای اقماری شوروی، برای مقابله با سازمان ناتو محسوب میشد، از یک سو و مداخلات نظامی روسها در این کشورها و دست آخر مداخله اشغالگرانه در افغانستان، از سوی دیگر، مشکلات متعددی را برای آن ها به وجود آورد.
کمونیستها از اوایل دهه 1980، عملاً تسلط خود را بر کشورهای اقماریشان در اروپای شرقی از دست دادند که وقایع لهستان، در سال 1981، به تعبیر «برایان کروزیر»، نویسنده کتاب «ظهور و سقوط امپراتوری شوروی»، سرآغاز این سستی و ضعف آشکار محسوب میشد. هنگامی که گورباچف به عنوان آخرین رهبر شوروی، زمام امور را به دست گرفت، شمارش معکوس برای مرگ ابرقدرت شرق، از مدتی قبل، آغاز شده بود. کار به جایی رسید که در ماه ژوئیه سال 1990، حدود یک سال قبل از فروپاشی شوروی، این کشور به کمکهای اقتصادی فوری غرب نیاز پیدا کرد؛ موضوعی که در کانون توجه سران هفت کشور بزرگ صنعتی که اجلاس خود را در هوستن آمریکا برگزار کرده بودند، قرار گرفت.
آخرین تکاپوهای بی حاصل
گورباچف در باتلاقی که سران پیشین برای او ساخته بودند، دست و پا میزد. غربیها پیشنهاد کرده بودند برای دریافت کمک، ابتدا قیمتها در شوروی آزاد شود، قدرت رقابت افزایش یابد، شوروی سیستم تجارت بینالمللی را بپذیرد و از سرمایهگذاری خارجی استقبال کند؛ در یک کلام، فاتحه روشهای مارکسیستی خود را بخواند! آخرین رهبر شوروی بخشی از اصلاحات را پذیرفت، بدون آنکه بیندیشد آیا میتوان این نسخهها را در شوروی اجرا کرد یا نه؟ ابتدا تصمیم به اجرای طرح «گلاسنوست» گرفت؛ هدف از این اقدام، افزایش شفافیت و نیز، ایجاد فضای باز بود. اما وقتی دید این سیاست نمیتواند ترمز خوبی برای متوقف کردن شوروی در سرازیری سقوط باشد، تن به «پروستریکا» داد که عبارت بود از اصلاحات اقتصادی. اما درد حکومت شوروی، فقط اقتصاد نبود؛ آن ها در همه عرصهها و به ویژه در فرهنگ و باورهای عمومی، گرفتار چالش بودند. چالشی که سرانجام، ابرقدرت شرق را به کام فروپاشی کشاند.
منابع:
استالین؛ ادوارد راژینسکی؛ ترجمه مهوش غلامی؛ اطلاعات 1390
اتحاد شوروی از تکوین تا فروپاشی؛ الهه کولائی؛ وزارت امور خارجه؛ 1376
مشکلات اقتصادی شوروی؛ بینا؛ مجله تازههای اقتصاد؛ شماره 15؛ اسفند 1369
پروستریکا، گفتوگویی با میخائیل.س.گورباچف؛ ترجمه ف.م.هاشمی؛ مجله چیستا؛ شماره 81؛ مهر 1370