پایان دیکتاتوری پهلوی چگونه رقم خورد؟
تعداد بازدید : 60
22 بهمن؛ طنین صدای راستین ملت ایران
پایان رژیم پهلوی فرا رسیده بود؛ پایانی که خشم ملت رقم زد و دودمانی را که حدود 53 سال، عرصه را بر ملت مظلوم ایران تنگ کرده و خفقانش، جانها را به لب رسانده بود، برانداخت. با تشکیل دولت موقت به فرمان امام(ره) در 15 بهمنماه سال 1357، رژیم شاه در معرض سقوط کامل قرار گرفت و روند سرنگونی آن، شتابی مضاعف پیدا کرد. بختیار که با پیوستن همافران به جریان انقلاب و بیعت آن ها با امام(ره)، کاملاً مستأصل شده بود، تصمیم گرفت انبارهای اسلحه نیروهای هوایی را، در محدوده پایگاه «فرحآباد»، بمباران کند؛ اما از این اقدام منصرف شد. ساعت 10 و 30 دقیقه صبح روز 22 بهمن 1357، شورای عالی ارتش، با شرکت «قرهباغی»، رئیس ستاد و بیشتر فرماندهان نظامی برگزار شد. آن ها پس از بررسی اوضاع، به این نتیجه رسیدند که کار رژیم شاه تمام است و ارتش، باید اعلام بی طرفی کند. در همان حال، خیابانهای تهران، توسط مردم سنگربندی شده بود و جنگ میان بقایای رژیم با مردم، به شدت ادامه داشت. در این بین، تعدادی از نیروهای انقلابی، به همراه جمعی از نظامیانِ پیوسته به مردم، خود را به زندان قصر رساندند و با گشودن درِ زندان، زندانیان سیاسی باقی مانده در بند رژیم شاه، آزاد شدند. پادگان «حشمتیه» و زندان آن نیز، پس از 4 ساعت زد و خورد، بالاخره به تصرف مردم درآمد. سردمداران رژیم، دیگر هیچ تسلطی بر اوضاع نداشتند.
مردم تمامی مراکز حساس اداری و نظامی را، یکی پس از دیگری فتح میکردند و هیچ نیرویی جلودارشان نبود. شاپور بختیار طی یک مکالمه تلفنی، برای دیدار با مهندس بازرگان اعلام آمادگی کرد. هدف از این دیدار، تقدیم استعفانامه به بازرگان و کنارهگیری از نخستوزیری بود. محل ملاقات، منزل مهندس «جفرودی» تعیین شد؛ اما بختیار به آن جا نرفت. او دو ساعت پیش از برگزاری جلسه، یعنی در ساعت 2 بعدازظهر روز 22 بهمن و پس از محاصره ساختمان نخستوزیری توسط مردم، خود را به دانشکده افسری رسانده و از آنجا، با استفاده از بالگرد، به منزل یکی از اقوامش گریخته بود؛ جایی که 6 ماه در آن مخفیانه زندگی کرد و سپس، به همان صورت از ایران خارج شد.حدود ساعت 6 بعدازظهر روز 22 بهمن، تعداد زیادی از نیروهای انقلابی خود را به ساختمان رادیو و تلویزیون رساندند. مأموران مستقر در ساختمان، انگیزهای برای درگیر شدن با مردم نداشتند. به همین دلیل، ساختمان با کمترین زد و خورد، به تصرف مردم درآمد. لحظه تاریخی فرا رسید. حجتالاسلام فضلا... محلاتی از روحانیان مبارز و شاگرد حضرت امام(ره)، پشت میکروفون رادیو قرار گرفت تا جملاتی تاریخی را بر زبان آورد:«اینجا تهران است. صدای راستین ملت ایران؛ صدای انقلاب. امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فروریخت. یکی از این آخرینها، همین رادیو بود؛ صدای واقعی استبداد. ملت به ما نیرو داد و راهمان را هموار کرد تا بتوانیم همچون پارهای کوچک از پیکر عظیم مردم، صدای راستین انقلاب را به گوشها برسانیم.» این جملات در تاریخ ماندگار شد؛ جملاتی که به شنوندگان اطمینان میداد، دوران استبداد ستمشاهی به سرآمده است و باید طلوع خورشید استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را، با یاد شهیدان در خون خفته، جشن گرفت.