بیشتر ما عبارت «صاحبقران» را بارها شنیدهایم؛ به ویژه در توصیف ناصرالدینشاه قاجار. اما بد نیست بدانید که استفاده از این عبارت، تا پیش از دوره تیموری، معمولاً برای مباحث نجومی و قرین شدن دو سیاره یا ستاره با یکدیگر بود. بعدها و به ویژه در میانه دوره تیموری، صاحبقران، مترادف با سعادتمند و خوشاقبال گرفته میشد. در این دوره، سلاطین و امرایی را که هنگام قرین شدن دو سیاره به دنیا میآمدند، صاحبقران میگفتند؛ البته در این بین، فرمانروایانی هم بودند که در چنین زمانی متولد نشده بودند، اما خودشان را صاحبقران میدانستند؛ به هر حال، دارندگی است و برازندگی! در دوره صفویه استفاده از عبارت صاحبقران به شاه اختصاص یافت و از آن به بعد، دیگر زیردستان او را به این صفت نمیخواندند. احتمالا در همین دوره بود که به تدریج مفهوم قرین شدن دو سیاره در عبارت صاحبقران، جای خود را به معنای «صاحبِ دو قرن» داد؛ یعنی کسی که دو قرن از عمر یا فرمانروایی وی گذشته باشد؛ البته وقتی میگوییم قرن، حواستان به عدد 100 نرود و با خودتان نگویید یعنی طرف 200 ساله بودهاست؟! قرن در محاسبات این دوره معادل 20 یا 25 سال گرفته میشد و هنگامی که دوران حکومت شاه یا سن او از 40 یا 50 سالگی میگذشت، صاحبقران محسوب میشد. البته توصیف شاهان با این عبارت، خیلی هم قاعدهمند نبود؛ اما درمجموع، میتوان برای عبارت صاحبقران، معنای سعادتمند، خوشقدم و خوشاقبال را در نظر گرفت؛ چرا که طول عمر و افزایش مدت فرمانروایی، خود به نوعی از اقبال و سعادتمندی فرمانروا ناشی میشد.