ملی شدن صنعت نفت، مدیون قیام آیتا...
تهدید آیتا... کاشانی به صدور حکم جهاد در قیام 30 تیر 1331، چگونه موجب بازگشت دکتر مصدق و تداوم نهضت شد؟
جواد نوائیان رودسری – دکتر مصدق، پس از استعفای ناگهانی در 25 تیرماه سال 1331، به این دلیل که شاه حاضر نشد پست وزارت جنگ را همراه با نخست وزیری به او بسپارد ، عملاً نشان داد که به تنهایی قادر نیست در معرکه پرجدال با دربار و نمایندگان وابسته به انگلیس دوام بیاورد. هرچند دکتر مصدق نقش به سزایی در نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت اما استعفای او، بدون هماهنگی با سران نهضت و حتی دوستان خودش در جبهه ملی صورت گرفت و آنچه در این میان به خطر افتاد، ثمره تلاشهای مجدّانه ملت برای قطع دست استعمار از ثروتهای خدادادی مملکتشان بود. برخی مورخان معاصر مانند یرواند آبراهامیان، در آثارشان، ماجرای استعفای مصدق را یک رودرویی تمامعیار میان وی و شاه توصیف کردهاند؛ اما واقعیت این است که اقدام دکتر مصدق را نه یک رودررویی، بلکه باید نوعی گریز از زیر بار مسئولیت به حساب آورد. اگر پس از خانهنشینی او در روز 25 تیرماه 1331، آیتا... کاشانی به میدان نمیآمد و دربار را با صدور فرمان جهاد و کفنپوشیدن تهدید نمیکرد، کار دولت دکتر مصدق عملاً تمام بود. نادیده انگاشتن قیام 30 تیر و نقشآفرینان اصلی آن، موضوعی است که برخی از مورخان روشنفکر، از پذیرش و بیان بسیاری از شواهد موجود درباره آن، طفره رفتهاند. «سیدجلالالدین مدنی» در جلد نخست کتاب «تاریخ سیاسی معاصر ایران» مینویسد:«ملت ایران با مبارزات طولانی، قدرت حاکمیت را به دست آورده و آن را با هدایت و رهبری مذهبی آیتا...کاشانی به دکتر مصدق سپردهبود. او نمیبایست به یکباره این قدرت مأخوذ از ملت را با استعفای خود، به سادگی، در اختیار شاه میگذاشت. او حق نداشت قدرت عمومی را، که به رسم امانت در اختیارش بود، با یک حق خصوصی یکسان میدید و بیاطلاع مردم قهر میکرد و استعفا میداد و به خانهاش بازمیگشت و با این عمل، نتیجه یک کودتای موفق را به دست قدرتهای سلطهگر میداد.»
تنها مرد میدان مبارزه با قوام
احمد قوامالسلطنه که روز 27 تیر 1331، با حمایت دربار و رأی نمایندگان وابسته، به نخستوزیری رسید تا تکلیف ملی شدن صنعت نفت را یکسره کند، سیاستمداری کارکشته، توانمند و صاحبنفوذ بود و کارنامه او در ماجرای مذاکرات مسکو برای خروج نیروهای شوروی از آذربایجان، شهرت فراوانی دارد. جبهه مقابل قوام، به رهبری نیاز داشت که اولاً، سیاست و روش انگلیسیها را درست بشناسد و ثانیاً، بتواند در برابر خدعهها و تهدیدهای قوام، از قدرت مؤثری که در اختیار دارد، به خوبی استفاده کند. اگر آیتا... کاشانی وارد میدان مبارزه با قوام نشده و نیروی عظیم ملت را با قدرت ایمان مذهبی آنها به کار نگرفتهبود، هیچ فرد دیگری نمیتوانست در برابر قوامالسلطنه ایستادگی کند و پیروز شود. او بلافاصله پس از رسیدن به نخستوزیری، اعلامیه شدیداللحنی با عنوان «کشتیبان را سیاستی دیگر آمد و سیاست از دین، بعد از این، جدا خواهد بود» صادر کرد و در این اعلامیه، به تهدید مخالفان خود پرداخت و نوشت:«وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم، مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند. اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبهرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان دادهام، بدون ملاحظه از احدی، بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین، کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم.»
هدف قوام از نوشتن اعلامیه
طرح موضوع جدایی دین از سیاست در اعلامیه مشهور قوام، نشان میدهد که او نیز یگانه حریف خود را در میدان، آیتا... کاشانی میدانست و عملاً از دیگر مخالفان و حتی دکتر مصدق، بیمی در دل نداشت؛ درستی این دیدگاه را، ترفند دیگر قوام در تلاش وی برای توافق با آیتا... کاشانی و پیشنهاد چند روز بعد نخستوزیر برای واگذاری شش وزارتخانه به افراد مورد وثوق آیتا...، تقویت میکند. در چنین شرایطی، اگر آیتا... کاشانی از رهبری قیام پا پس میکشید، قهقرای نهضت ملی شدن صنعت نفت و شکست آن، قطعی بود.
مقابل دربار، علیه قوامالسلطنه
روز 29 تیرماه 1331، آیتا...کاشانی طی مصاحبهای با خبرنگاران رسانههای داخلی و خارجی، گفت:«تا خون در شاهرگ من و این ملت است، زیر بار این نمیروم که قوام بر ما حکومت کند. ما یک خوشحالی داریم که صنعت نفت ملی شده و بالاتر از آن بیداری و شهامت ملت است که از جان خود در راه وطن و استقلال مضایقه نمیکنند.» او با اشاره به اعلامیه شدیداللحن «قوام»، تأکید کرد:«آقای قوام لیاقت و استعداد نخستوزیری را ندارد. یک مشت جنایتکار، دزد و خائن میخواهند او را وسیلهای برای چپاول و غارت و برای مسلطکردن مستعمرین انگلیسی قرار بدهند.» آیتا...کاشانی، با ارسال نامهای به حسینعلاء، وزیر دربار، نوشت:«اگر در بازگشت دولت مصدق، تا فردا، اقدام نکنید، دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد.» نتیجه این مقاومت، قیام پیروزمندانه 30 تیر بود؛ یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب»، درباره شرایط آن روز تهران مینویسد:«اوضاع شهر[تهران] طی پنج ساعت بعدی آشفتهبود... هنگامی که مأموران انتظامی شهر یونیفرم خود را از تن درآوردند و پنهان شدند، 600 نفر از کسانی که در تظاهرات چهار روز پیش بازداشت شدهبودند، از زندان فرار کردند. پس از پنج ساعت تیراندازی، فرماندهان نظامی، که از میزان وفاداری نیروهایشان نگران بودند، دستور دادند تا افراد به پادگانها بازگردند و شهر را در اختیار تظاهرکنندگان قرار دهند.»
همراهی سربازان و افسران
نافرمانی میان نیروهای نظامی، پس از اعلامیه آیتا...کاشانی، خطاب به سربازان و افسران ارتش، بیشتر به چشم میآمد. او در این اعلامیه که روز 29 تیرماه سال 1331 منتشر شد، نوشتهبود:«امروز جنگ و جدال، بین دو صف حق و باطل است. اعمال قوام که تنها برای جاهطلبی و برگشت انگلیسیها و استعمار است، نباید به دست شما انجام شود و شما را در مقابل خونها و حقکشیها مسئول کند. بیایید برای رضای خدا و رسول(ص)، به روی برادران خود سرنیزه و گلوله نکشید و بیدار باشید که این گلولهها باید به روی دشمنان ملت و وطن کشیدهشود.» به این ترتیب، رهبری آیتا... مصدق و حضور مردم در صحنه، در غروب روز 30 تیر 1331، دوباره دکتر مصدق را به قدرت بازگرداند تا به مسیری که برای نهادینهکردن ملی شدن صنعت نفت پیش گرفتهبود، ادامه دهد.