پربازدید شدن ویدئوهایی از برنامه «مهمونی» به ویژه شخصیت عروسکی بچه که دیالوگهای بامزه و البته گاه بیادبانهای میگوید، توجه کودکان را به تماشای این برنامه جلب کرده است. «مهمونی» یک مجموعه تلویزیونی عروسکی و گفتوگومحور ایرانی به نویسندگی، کارگردانی و مجریگری «ایرج طهماسب» است که از نوروز ۱۴۰۱ در شبکه نمایشخانگی پخش میشود. شخصیت بچه در این مجموعه که تقریبا از همه محبوبتر است، کمی بددهن و عاشق فحشدادن است مثلا تکیه کلام هایی دارد مانند تورو سننه، از مادر نزاییده و ... که بعضی بچهها هم از او تقلید میکنند. در این مطلب میخواهیم به سه سوال پاسخ دهیم: 1-والدین این فیلم را با کودکشان ببینند یا نه؟ ۲- اگر دیدند، به بچه چه بگویند که این عبارتها را تکرار نکند؟۳- اگر تکرار کرد، چه واکنشی داشته باشند؟
این اتفاق، عجیب و غریب نیست!
هر از گاهی تماشای یک برنامه خیلی همهگیر میشود. آن موقعها که فضای مجازی نبود، همه میدیدیم که در فضای عمومی یا مدرسه همه بررسی میکردند و میپرسیدند که مثلا دیشب آن قسمت شبهای برره را دیدی یا نه؟ این سوالها و گفتمان(دیالوگها) هم بیشتر درباره سریالهای کمدی بود. اگر پولهای برره را یادتان باشد، برای بچهها خیلی جذاب بود که آن را میخریدند! قبل از آن هم سریال زیرآسمان شهر و دیالوگهای حمید لولایی بود که خیلی محبوب شده بود و همه مدام میگفتند. پس این موضوع خیلی عجیب و غریب نیست که ما الان ببینیم بعد از یک برهه نسبتا طولانی یک سری دیالوگها و صحبتهایی که توسط افراد و شخصیتها در برنامههای تلویزیونی گفتهمیشود، بین بچهها ردوبدل شود.
اولین راهحل، منع کودک از تماشای این برنامه است اما...
نکته اول این است که خود «ایرج طهماسب» هم در قسمتهای اولیه و بعد از اعتراض به شخصیت بچه، اعلام کرد که این برنامه اصلا برای بچهها ساخته نشده و والدین نباید توقع یک برنامه خیلی سالم و پاستوریزه را داشتهباشند.حتی در خود پلتفرم ارائه دهنده هم کنار این برنامه ۱۲+ درج شده است اما چون این برنامه شخصیتهای عروسکی دارد که خیلی هم محبوب هستند، قاعدتا بچهها کنجکاو میشوند آن را ببینند. از این طرف هم رسانههای تصویری ما از نوعی نیست که مرتب برنامه تلویزیونی جذاب بسازد تا ما بگوییم که اگر بچه را از دیدن برنامه مهمونی محروم کردیم، گزینه «ب» را دارد که آن را ببیند. در نتیجه خانوادهها هم آن قاطعیت را ندارند که بگویند چون مختص بچهها نیست مانع دیدن این برنامه بشویم و به هیچعنوان اجازه ندهیم چنین برنامه ای را ببینند. اولین راهحل یا شاید خوشبینانهترین راهحلی که میتوانیم داشتهباشیم، منع کودک از دیدن چنین برنامهای است. اما این راهحل مناسب نیست چون کودک ممکن است در مدرسه، کوچه، شبکههای اجتماعی و ... این دیالوگها و بخشهایی از برنامه را ببیند. در نتیجه این گونه محدود کردن ممکن است موجب ایجاد جاذبه بیشتر برای او شود. پس باید چه کنیم؟
شخصیت بچه را برای فرزندتان توضیح دهید
اول از همه سعی کنیم خودمان(یعنی پدر و مادر) به هیچعنوان بازگو کننده این دیالوگها و شکاندن قبح آن در خانواده نباشیم. اما در گام بعد اگر میبینید کودک در حال تکرار این دیالوگهاست، کاری که باید کرد توضیح شخصیت «بچه» به صورت کامل برای فرزند است. یعنی چه؟ یعنی میشود با توضیح دادن به کودک به او گفت این شخصیت(بچه) به دلیل شرایط ناخواسته از فرهنگ ضعیف جامعه است و این حرفهایی هم که از زبان این شخصیت میشنوی، کلماتی نیست که ما در روزمره و جمع خانواده استفاده کنیم و تو با گفتن این حرفها شخصیت خودت را زیر سوال میبری. در این جا من(پدر یا مادر) سعی میکنم این آگاهی را به فرزندم بدهم که شاید شنیدن این جملات در قالب یک برنامه تلویزیونی برای تو جالب باشد اما آن چه تو در حال بیان آن هستی چیزی نیست که در فرهنگ خانواده و اجتماع ما پذیرفتهشده باشد.
در برابر تکرار دیالوگها توسط فرزندمان چه کنیم؟
اما اگر فرزند شما تازه شروع به تکرار این دیالوگها کرده است، سعی کنید بیتفاوتی مطلق داشتهباشید یعنی اصلا نه بخندید و توجه مثبت نشاندهید و نه خشمگینشوید و واکنش شدید نشان دهید که فرزندتان تصور کند این نقطه ضعف شماست. اما اگر دیدید این رفتار همچنان ادامه دارد یا حتی در حال تشدید است، خیلی قاطعانه به فرزندتان بگویید این گونه صحبتها در خانواده ما پذیرفته شدهنیست و اگر بار دیگر این حرف را بشنوم مجبور خواهم شد تو را از دیدن دوباره این سریال منع کنم. اگر در این حالت هم با بیاعتنایی بچه روبهرو شدید باید علاوه بر محدود کردن بچه از دیدن برنامه، در کنارش تصمیمهای سختگیرانهتری-البته خیلی توصیه نمیکنم- از جمله محرومکردن بچه از یک فعالیت مفرح روزانه مثل پارک رفتن یا دیدن فلان برنامه کارتونی را به صورت کوتاهمدت و موقت اعمال کنید.
نکته پایانی
نکته آخری که باید بگویم این است که این تکیه کلامها که توسط برنامه «مهمونی» خیلی فراگیر شدهاست، یک تب و موج است. همان طور که خیلی از دیالوگها آمدند و رفتند؛ یعنی به تاریخ سپردهشدند این مسئله یا تکیهکلامها هم بعد از اتمام این برنامه تمام میشود و خیلی لزومی ندارد روشهای تنبیهی سختی را بهکار ببرید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
همیشه در اطرافمان آدمهایی هستند که خوب بلدند مرهم دل شکسته باشند و آن را بند بزنند. «چینی بندزنها» هم خوب بلدند تکههای شکسته چینی را به هم بند بزنند. شاید همین شباهت باعث شده است این حرفه به موسیقی راه پیدا کند و خواننده بخواند: «چینی بند زن/ یه دل شکسته رو بند میزنی؟ / هرچی دارم به تو میدم / تو بگو چند میزنی؟». شاید سن خیلیها قد ندهد تا چینی بندزنها را به یاد بیاورند اما میتوان با چند نشانه، از آنها یک تصویر در ذهن ساخت و شاید با کمی جستوجو هنوز بتوان چینی بندزنها را در بازارهای قدیمی شهر پیدا کرد. در روزگار دور، چینی بندزنهایی که دکان نداشتند با کیسه ابزارشان در کوچهها دوره میافتادند و مردم، ظروف چینیِ شکسته شان مانند قوری، کاسه و بشقاب را به آنها میسپردند تا چینی بندزن، تکههای شکسته را به کمک چسب و بستهای فلزی سرِ پا کند و ظرف شکسته را با همه نقصهایی که دارد دوباره نو کند. هزینه خرید ظروف چینی در آن سالها زیاد بود و فناوری تولید آن سخت. در هر خانه، به زحمت یک سرویس چینی پیدا میشد که آن هم به اقتضای تصمیم مادرِ خانه برای نورچشمیها و مهمانهای عزیز کرده از گنجه بیرون میآمد. پس منطقی بود که مردم، ظرف شکسته و تکههایش را مدتها نگه دارند تا چینی بندزن از راه برسد و عملیات مونتاژ را اجرا کند. مته، یک کمان کوچک و ظریف، تسمههای باریک فلزی، یک میز کار جمعوجور و چسب «سریشم» یا «زامیشگه» - چسب حیوانی که از پوست یا استخوان حیوانات ساخته میشود- و چسبهای گیاهی مانند صمغ عربی، کتیرا یا عصاره ریوند که از ریشه گیاه ریواس گرفته میشود؛ اینها ابزار ساده یک چینی بندزن است که برای به سرانجام رساندن کارش باید مهارت زیادی داشته باشد. «محمد امین بابامحمدی» یک چینی بندزنِ شیرازی است که به سختی پیدایش کردیم. او بعد از چند دهه احیای چینیهای شکسته، «اوستا» شده است و حالا مشتری ثابت دارد. حتی گردشگران هم میخواهند از «چینی بندزدن» او سر دربیاورند و به مغازهاش سر میزنند. با او درباره هنر چینی بندزدن که یادگاری از نیاکانِ هنرمندما ن است و سالهایی که با این شغل از سر گذرانده است ،گفتوگو کردیم.
فلسفه مشترک چینی بندزدن و کینتسوگی
زمانی که فنجان مورد علاقه «آشی گاگا یوشی ماسا» یکی از حکمران های ژاپن شکست آن را به چین فرستادند تا ترمیمش کنند. چینیها آن را با بستهای فلزی ترمیم کردند و برای او فرستادند. اما مقبول نیفتاد و به همین دلیل، این بار، فنجان را به هنرمندان ژاپنی سپردند. آنها تصمیم گرفتند ترکهای فنجان را با ترکیبی از پودر طلا بپوشانند و به این ترتیب، فنجان با ظاهری ناقص ولی زیباتر از قبل، مورد پسند حکمران واقع شد. ژاپنیها از آن به بعد تَرک و شکستگی ظروفشان را با پودر طلا، نقره یا پلاتین پر میکنند و به این هنر «کینتسوگی» یا «اتصال طلایی» میگویند. آنها معتقدند باید نقص ها و شکستها را بپذیریم چون زندگی را برای ما زیباتر از قبل میکنند. ژاپنیها، چینی شکسته و ترمیم شده را به انسانهایی شبیه میدانند که نقصی دارند یا زخم خوردهاند اما هیچ کس حریف امیدواری و جنگندگی آنها نمیشود. این زخمها و نقصها، همان رگههای طلایی هنر کینتسوگی هستند که فرد را در عین داشتن کاستی یا زخم در کمال و زیبایی قرار میدهند. به همین دلیل ژاپنیها اصطلاحی دارند که میگوید: «وقتی بشکنی زیباتری». فلسفهای که میتوان آن را به هنر چینی بندزدن ایرانی هم تعمیم داد.
جوانها حوصله چینی بندزدن
را ندارند
45 سال است که چینیهای شکسته را آب بندی میکند و بند میزند؛ محمدامین بابا محمدی را میگویم، مردی 66 ساله و ساکن شیراز. بیمقدمه و با لهجه شیرین شیرازی در گفتوگو با ما درباره ورودش به این هنر توضیح میدهد: «قدیمترها کنار مغازه پدرم، مغازه پیرمردی بود. هرچیزی برایش میآوردند، میگفت بگذار زمین، تعمیرش میکنم. ساعت، چینی شکسته، چتر و هر چیزی. من بچه بودم که در مغازه پیرمرد مشغول کار شدم. وقتی 20 ساله شدم دیگر میتوانستم بعضی از کارهایش را انجام بدهم. برایش چینی بند میزدم و «اوستا» به من دستمزد میداد. تعمیر چتر خیلی مشکل بود ودر 25، 30سالگی در تعمیرش ماهر شدم. پیرمرد هنرمندی بود و سالهاست به رحمت خدا رفته. من همین دو کار را از او یاد گرفتم.» او در پاسخ به این سوال که این کار را به شخص دیگری هم آموزش داده است، میگوید: «من یک پسر 28 ساله دارم که کار دیگری دارد. چینی بندزدن حوصله میخواهد و الان جوانها، حوصله ندارند . کدام جوان را میشناسید که ساعتها بنشیند تا تکه های چینی را سرِ هم کند؟ میگویند این شغل از مد رفته است و قدیمی شده ولی برای مردمی که عشق چینیهای قدیمی هستند هنوز جالب است.»
مشتری هایم از شهرهای دیگر چینی شکسته میآورند
مغازهاش در یکی از قدیمیترین محلههای شیراز یعنی سنگ سیاه است و داخل پس کوچه. اهل تبلیغ هم نیست و مشتری هایش، مشتری میآورند. بابامحمدی درباره مشتری هایش میگوید: «خیلیها آدرس مغازهام را ندارند. بعد از این که چینیها را به مشتری تحویل میدهم، آدرسم را به بقیه میدهند. ساعت هم میفروشم اما چینی بندزنی همیشگی است و این کار را از دست نمیدهم. به تازگی قوری های قدیمی گران شدهاند و خیلیها قوری های شکستهشان را میآورند تا بند بزنم. البته کار بعضیها با یک آب بندی ساده، تمام میشود و به نفعشان است. نمیتوانم به مشتریهایی که مرا میشناسند، بگویم کارَت را قبول نمیکنم. چند وقت دیگر که پاییز و زمستان شروع شود و باران ببارد خیلیها چترشان را برای تعمیر میآورند. بعضی غریبه هستند و بعضی آشنا.» او در ادامه صحبت هایش از مشتریهای غیر شیرازیاش میگوید: «من از تهران و اصفهان و شهرهای دیگر هم مشتری دارم. خیلیها وقتی برای تعطیلات به شیراز میآیند، قوری و چینیهای شکسته شان را میآورند تا آنها را در مدتی که در شهرمان اقامت دارند، بند بزنم. بعضیها میگویند یادگاری است و میخواهیم آن را نگه داریم و بعضیها میگویند آنتیک است.»
گردشگران مغازهام را شلوغ میکنند
«همین چند روز پیش 15، 16 گردشگر به مغازهام سر زدند. میخواستند با چینی بندزدن آشنا شوند و از من با قوری های بندزده عکس بگیرند». وی اینها را با ذوق تعریف و آن روز را این طور توصیف میکند: «گردشگران از آلمان و چند کشور اروپایی بودند. یک راهنمای ایرانی داشتند که آدرس مغازه من را از کسی گرفته بود. یکی برایشان آهنگ «چینی بندزن اومده...» را خواند. همگی خندیدند و از من خواستند درباره چینی بندزدن توضیح دهم. من هم ابزارهایم را نشان و توضیح دادم که چطور چینیهای شکسته را بند میزنم. گردشگران قوری بند زده را دستم میدادند و عکس میگرفتند. از روند بند زدن چینی هم فیلم گرفتند. نمیدانید چه خبر بود، همه دور مغازهام جمع شده بودند. البته شاید این سیامین باری باشد که گردشگران به مغازهام میآیند. یک بار هم یکی از آشناها یک گردشگر را آورده بود تا برایش یک قوری بند بزنم و آن را با خودش ببرد که خاطره آن روز هم هنوز در ذهنم مانده است.»
چینی های قدیم، چینیتر بود
این هنرمند پیش کسوت درباره ویترین خانهاش میگوید که ویترین خانهام را با قوری گل سرخی، روسی و مسعود چیدهام. بابامحمدی با اشاره به این که جنس چینیهای قدیمی رقیب ندارد و هنوز خیلی از مشتری هایش به دنبال چینی قدیمی میگردند، میگوید: «الان قوری چینی درجه یک، کم پیدا میشود. چینی درجه یک، شفاف است و رنگ سفید آن با چینی معمولی فرق دارد. قالب صاف و آینهای دارد. قوری معمولی، کدر است و وقتی گرم میشود رنگ کدر آن بیشتر مشخص میشود. سر و دسته قوری باید یکی و یک میزان باشد. الان بعضی قوریها دستهاش بالاست و سر لوله پایین. من این قدر روی قوریها کار کردهام تا این چیزها را یاد گرفتم. اصلا چای فقط در قوری چینی مزه میدهد. بعضیها چای را در فلاسک میریزند که اصلا خوب نیست. از قدیم گفتهاند خوراک را در ظرف مسی بخور که برای معدهات سود داشته باشد و چایَت را در چینی که اعصابت آرام شود. در یک قوری چینی چای دم کنید و چند پر بهار نارنج هم به آن اضافه کنید. حالا هی چای بخورید. این چای تا آخر شب هم مزه میدهد. اینها را همیشه به مشتریهایم میگویم. حتی اگر چینیهای شان بعد از بند زدن قابل استفاده نباشد میگویم آن را بگذار داخل ویترین.»
بند زدن چینیِ چند تکه، مهارت و دقت میخواهد
معلوم نیست پشت هر کاسه و قوریِ بند زده چقدر قصه خوابیده است. «بابامحمدی» چینی بندزنِ گزارش ما، سالها تلاش کرده است تا این قصهها از هم نپاشد و آنها را با هر ترفند و مهارتی که شده، جان دوباره ببخشد. خودش در همین باره میگوید: «تا به حال حتی چینی شکستههای مردم را نشکستهام. یک قوری 6 تکه شده بود، همه اش را آببندی کردم، بست کشیدم، بند زدم و حتی کارسازی هم کردم تا شبیه اولش شود چون یادگاری بود. قوری بدون دستهای بود که دسته قوری دیگر را روی آن انداختم. یک قوری لوله نداشت و لوله قوری دیگری را روی آن سوار کردم. بعضی وقتها سرلوله قوری شکسته است که برای تعمیر آن یک حلقه به اندازه یک انگشتر در میآورم و میاندازم سرش. لوله را هم به تنه قوری بست میزنم تا مثل روز اول کار کند. تکهاش را هم داشته باشند یک سرلوله حلبی به قوری اضافه میکنم تا عمرش اضافه شود. هر وقت مشتری برایم چینی شکسته میآورد میگویم تکههای شکستهاش را بیاورید تا بند بزنم. اگر تکه بزرگش گم شده باشد نمیشود آن را بند زد. تکه کوچک را میشود با چسب پر کرد. این روزها مردم بیشتر قوری میآورند تا بند بزنم. اول باید آببندی شود، بست های فلزیاش را هم اندازه، بچینم و ببُرم. کم و زیاد یا باریک و کلفت نباشد. کار هر قوری یک ساعت و نیم طول میکشد.»
قوری 3 میلیونی را با 150 هزارتومان بند میزنم
بابامحمدی خاطرههای جالبی از مشتریهای خود دارد که با حوصله و ذوق از پشت تلفن، همه را تعریف میکند. او میگوید: «محمدآقا یکی از دوستانم است که در یک پاساژ در خیابان نمازی، مغازه دارد. قوری شکسته مردم و مسافرانی که آدرس من را ندارند، جمع میکند تا من تعمیرشان کنم و بعد از ترمیم، تحویل بدهم. بعضیها دوست دارند قوری نو را بست بیندازند و داخل ویترین بگذارند. باز همین محمدآقا 10 تا قوری نو میخرد و من بست میزنم. بعضیها هم از عتیقه فروشیها قوریهای روسی یا گل سرخی قدیمی را میخرند و میگویند بست بینداز تا ظاهرش قدیمیتر شود. چند وقت پیش یکی سفارش کرد که یک قوری روسی خیلی بزرگ برایش پیدا کنم. قیمت اصلی قوری 3میلیون تومان بود اما چون مشتری، دربه در دنبال آن بود گفت اگر پیدا کردی تا 5 میلیون هم میخرم. آن قدر گشتیم تا برایش قوری را پیدا کردیم». از دستمزدش که میپرسم، میگوید:«رزق دست خداست. چینی بندزدن از 60 هزار تومان شروع میشود تا 150 هزار تومان اگر ببینم قوری ارزش دارد، آن را بند میزنم و گرنه به مشتری آدرس ارزان فروشیها را میدهم و میگویم ارزش تعمیر ندارد تا یک قوری نو بخرد.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به بهانه تیتراژخوانی خواننده محبوب برای سریال های جدید «آمستردام» و «عقرب عاشق»،از خاطره انگیزترین هنرنمایی های او در این عرصه نوشته ایم
با محسن چاوشی از 86 تا 1401
چهره ها
آقای مصلح، این شیوه حمد نعمتها نیست
پست اینستاگرامی «شایان مصلح» در سواحل مالدیو با نقل قولی از امام صادق(ع) با واکنش گسترده کاربران فضایمجازی مواجه شده، این انتقادها بهجاست؟
جواد رستمی | کارشناس مذهبی
بازیکن تیم گلگهر سیرجان که این روزها در مالدیو به یک سفر تفریحی رفته، تصاویر به نسبت لاکچری از تفریحاتش در صفحه اینستاگرامیاش منتشر کرده است. او در توضیح این تصاویر نوشته: «عمر بنیزید نقل میکند که به حضرت امام صادق علیهالسّلام عرض کردم: من از خداوند مال و ثروت خواستهام، خدا به من داده است؛ فرزند خواستهام، آن را هم داده است؛ خانه و منزل خواستهام، منزل هم عنایت فرموده و این که من هر چه خواستهام به من داده است. میترسم این اجابتها خود استدراج(نزدیک شدن تدریجی به عذاب الهی) باشد. حضرت فرمود: به خدا سوگند اگر در برابر این نعمتها حمد و سپاس باشد، قطعا استدراج نیست. اصول کافی ۲: ۳۸۳»
شکر نعمت، آداب دارد
اولین سوال از مصلح این است که آیا زندگی تو شبیه ناقل حدیث عمربن یزید است؟ !دوم آنکه پاسخ امام شکر نعمت است، آیا شکر نعمتی که منظور ایشان بوده و در آیات و روایات بیان شده را میدانی چیست و چگونه است؟! شکرگزاری دارای مراحل زبانی، قلبی و عملی است. شکر هر نعمت به تناسب نوع نعمت است، مثلا شکر علم آموختن، علم آموزی است. حالا سوال این است که آیا رفتن به مالدیو، تفریح در آنجا، انتشار این عکسها و ...، شکر نعمت محسوب میشود؟
اگر از کار مردم گرهگشایی نمیکنی حداقل...
در آیات و روایات شکرگزاری از نشانههای ایمان مطرح شده که دارای دو مرتبه است. نخست شکر منعم و سپاس از نعمتهای خدا و دیگری تشکر از کسانی که راه رسیدن به نعمات الهی را فراهم کردند. آقای مصلح، حتما قبول داری که این مردم بودند که با توجه و نگاهشان به تو زمینه رشد و دیده شدن و رسیدن به ثروت را فراهم کردند(البته تلاش خودت هم بوده)، خواستن آنها در امتداد خواست خدا تو را به نعمت رسانده و اکنون اگر میخواهی شکرگزار باشی، این احسان مردم را شاکر باش تا بعد توفیق شکر خدا را به دست آوری. شکر مردم در این است که اگر گرهگشایی نمیکنی با نشر زندگی آن چنانی در این زمان، آنها را بیش از این سرخورده و نگران نکنی و از سوی دیگر به وسیله دین و حدیث رفتارو کردار خود را توجیه نکنی!
کاش حواست به شرایط اقتصادی مردم میبود
آقای مصلح، بسیاری از هموطنان تو در شرایط سخت گذران زندگی میکنند و همین که امور جاری و روزانه را در حد خوراک و پوشاک و تامین احتیاجات اولیه فراهم کنند خدا را شاکرند. آیا رضای خدا در این نوع زندگی که در برابر چشمان همین مردم قرار دادی وجود دارد؟ بسیاری ازجوانان هم سن تو حتی زمینه کار را ندارند چه رسد به چنین زندگی که در برابر چشمان آنها به نمایش گذاشتی. نشر عکس از سفری که برای درصد زیادی از مردم به ویژه جوانان که مخاطب و دنبالکننده صفحه تو هستند، دست نیافتنی است، با کدام ملاک اخلاقی و مذهبی که بدان افتخار میکنی و میکنیم، تطابق دارد؟ این روزها همه ما باید یاد بگیریم که در رفتار و گفتارمان، حواسمان به شرایط اقتصادی مردم باشد. البته کم نیستند کسانی که چنین زندگی و تفریحاتی دارند و حتی ناجوانمردانه در فضای مجازی در چشم مردم فرو میکنند اما با لعاب دین و مذهب نمایش نمیدهند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روز گذشته قیمت ارز بازار آزاد با سرعت بیشتری به روند نزولی ادامه داد و قیمت دلار در معاملات دلالی به کف کانال 30 هزار تومان افت کرد. سکه نیز با افت قابل توجه به 14.3 میلیون تومان کاهش یافت.در همین حال خبرگزاری دولتی ایرنا گزارش داد: بررسیهای میدانی بازار ارز حاکی از این است که در ادامه روند نزولی روزهای اخیر، قیمت دلار دیروز دوباره به کانال ۲۹ هزار تومان بازگشت.به گزارش ایرنا، پس از انتشار سیگنالهای مثبت از روند مذاکرات پس از سفر «جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا به کشور بازار ارز و طلا به این صحبتها واکنش نشان داد و قیمتها در مدار نزولی قرار گرفت.ریزش قیمت دلار بر بازار طلا نیز تاثیر گذاشته و سکه تمام بهار آزادی که هفته گذشته تا کانال ۱۶ میلیون تومان نیز پیش رفته بود از روز گذشته وارد کانال ۱۴ میلیون تومان شده و در لحظه تنظیم این خبر با قیمت ۱۴ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان داد و ستد میشود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- زورگیران مشکی پوشی که برای فرار از چنگ قانون به روی شهروندان مشهدی چاقو کشیده بودند در حالی با تلاش نیروهای گشت کلانتری شهرک ناجای مشهد به دام افتادند که تاکنون توسط 9 تن از مال باختگان شناسایی شده اند.
به گزارش اختصاصی خراسان، زن جوان بدون توجه به اطراف خود در حاشیه خیابان وکیل آباد 68 نشسته و سرگرم جست وجو در گوشی تلفن همراهش بود اما 4 چشم شیطانی در آن سوی خیابان او را می پاییدند. دو جوان موتورسوار که برای گوشی قاپی از لانه مجردی خود خارج شده بودند، زن جوان را طعمه ای مناسب برای سرقت یافتند چرا که او گوشی آیفون گران قیمت را طوری در دست گرفته بود که تبهکاران زورگیر را به وسوسه انداخت. طولی نکشید که موتورسیکلت بنفش رنگ به سمت زن جوان به حرکت درآمد و در نزدیکی او متوقف شد. در همین حال ناگهان سرنشین موتورسیکلت که جوانی لاغراندام بود و همانند راکب موتورسیکلت تی شرت و شلوار مشکی به تن داشت در یک چشم برهم زدن، گوشی تلفن را از دست زن جوان ربود و بر ترک موتورسیکلت نشست. راکب نیز بی درنگ گاز موتورسیکلت را فشرد و دو جوان گوشی قاپ به طرف ابتدای بولوار وکیل آباد گریختند اما راننده یک خودرو بنابر احساس وظیفه شناسی و با دیدن این صحنه سرقت در حالی به تعقیب موتورسواران مشکی پوش پرداخت که زن جوان در حالت بهت و حیرت فرو رفته بود. دزدان موتورسوار زمانی که به ابتدای بولوار اقبال لاهوری رسیدند، به خاطر سرعت زیاد به مخمصه افتادند و راکب جوان که دیگر نمی توانست موتورسیکلت را به درستی کنترل کند، هنگام دور زدن زمین گیر شد و با واژگونی موتورسیکلت، آن ها نیز نقش بر زمین شدند. تعدادی از شهروندان مشهدی که شاهد صحنه سرقت تبهکاران مشکی پوش بودند بلافاصله در اطراف دزدان خطرناک حلقه زدند تا از فرار آنان جلوگیری کنند اما یکی از دزدان مخوف خنجری را از زیر لباس هایش بیرون کشید و به سمت شهروندان حمله ور شد تا راه گریزی برای فرار از چنگ قانون بیابد.
در همین لحظه تلفن پلیس 110 نیز به صدا درآمد و خبر گوشی قاپی به نیروهای گشت نامحسوس گزارش شد. ماموران گشت تجسس کلانتری شهرک ناجا که در همان اطراف مشغول گشت زنی بودند با دریافت این خبر، بلافاصله به سوی بولوار وکیل آباد حرکت کردند اما دو جوان لاغراندام مشکی پوش با تهدید شهروندان در حالی از معرکه گریخته بودند که موتورسیکلت آنان در صحنه جرم رها شده بود. بنابراین نیروهای تجسس با صدور دستوری از سوی سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) به جست وجوی تبهکاران مخوف پرداختند و با مشخصاتی که از آنان در دست داشتند وارد بولوار لادن شدند چرا که ردزنی سارقان از حضور احتمالی آنان در بولوار لادن حکایت داشت. گزارش خراسان حاکی است: با توجه به صدور دستورات ویژه ای از سوی سرهنگ حسین دهقان پور (فرمانده انتظامی مشهد) نیروهای انتظامی برای برخورد قاطع با سارقان زورگیر و اخلالگران در امنیت مردم در حالت آماده باش قرار داشتند و برای دستگیری مجرمان باید از همه امکانات پلیسی و تحقیقات میدانی استفاده می کردند به همین دلیل افسران زبده دایره تجسس پس از حدود یک کیلومتر ردزنی سارقان زورگیر، آنان را در حالی شناسایی کردند که قبل از ورودی بولوار لادن و پشت یکی از پست های برق حاشیه بولوار وکیل آباد مخفی شده بودند تا دیگر همدستانشان به یاری آنان بیایند. بنابراین گزارش، نیروهای نامحسوس پلیس در یک عملیات ضربتی و غافلگیرانه دو جوان مشکی پوش را به محاصره درآوردند اما یکی از آنان دوباره خنجر را بیرون کشید تا شاید از چنگ پلیس هم فرار کنند ولی این بار با لوله سلاح کلت روبه رو شدند که آنان را نشانه رفته بود. دزدان مسلح به سلاح سرد که دیگر همه چیز را پایان یافته می دیدند، خنجر ترسناک را به زمین انداختند و بدین ترتیب حلقه های قانون بر دستانشان گره خورد.فرمانده انتظامی مشهدبا تایید چاقو کشی دزدان و حمله آنان به سوی شهروندان، در باره این ماجرا به «خراسان» گفت: با انتقال دو سارق زورگیر و موتورسیکلت بنفش رنگ آنان به کلانتری در حالی بازجویی های تخصصی از آنان آغاز شد که گوشی سرقتی زن جوان از جیب یکی از دزدان کشف و تحویل مال باخته شد.سرهنگ حسین دهقان پور افزود: در همین حال 9 تن از مال باختگان دیگر که گوشی تلفن همراه آنان با شیوه گوشی قاپی مورد دستبرد قرار گرفته بود با حضور در کلانتری شهرک ناجا، سارقان جوان را شناسایی کردند.«کلیددار امنیت شهر» اضافه کرد: متهمان با هماهنگی های قضایی در اختیار افسران دایره تجسس قرار گرفتند تا بازجویی ها برای کشف سرقت های احتمالی دیگر آنان و دستگیری مالخران ادامه یابد به همین منظور تحقیقات گسترده ای به سرپرستی سروان سیفی (رئیس دایره تجسس کلانتری شهرک ناجا) آغاز و مشخص شد که زورگیران مذکور لانه مجردی در شمال شرق مشهد دارند و سرقت های خود را در اوایل شب انجام می دهند به گفته سرهنگ دهقان پور، در حالی که زورگیران مذکور به 4 فقره گوشی قاپی در مناطق بولوار هاشمیه، هفت تیر و میدان حر اعتراف کرده اند تلاش برای دستگیری مالخر مورد ادعای آنان نیز ادامه دارد.فرمانده با تجربه انتظامی مشهد همچنین با تاکید بر این که متهمان ادعا می کنند گوشی های سرقتی را به فردی در منطقه خواجه ربیع فروخته اند، تصریح کرد: آنان گوشی های گران قیمت را با مبالغ اندکی به فروش رسانده اند و مدعی هستند که وجه آن را به طور نقدی از مالخر دریافت کرده اند.مقام ارشد انتظامی مشهد خاطرنشان کرد: دو سارق زورگیر با دستور مقام قضایی روانه زندان شده اند اما بررسی های پلیسی زیر نظر سرهنگ فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) همچنان ادامه دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.