
دکتر مسعود رضایی در پاسخ به پرسش خراسان درباره چرایی واقعه 10 آذر 1316 مطرح کرد:
تعداد بازدید : 49
وحشت رضاشاه از «الگو شدن» شهید مدرس
جواد نوائیان رودسری - آیتا... سیدحسن مدرس، با دستور رضاشاه، شب 16 مهر سال 1307 بازداشت و تحتالحفظ به خواف تبعید شد، اما پهلوی اول که وجود آیتا... مدرس برایش قابل تحمل نبود، در 22 مهر سال 1316 دستور انتقال او را از خواف به کاشمر صادر کرد. عوامل رضاشاه، 85 سال پیش در چنین روزی، در غروب روز 10 آذر سال 1316، آیتا... مدرس را، با دهان روزه و به طرز فجیعی به شهادت رساندند. درباره چرایی این اقدام، صحبتهای متفاوت و حتی ادعاهای متناقضی مطرح میشود، اما در این بین، سوال اساسی این است که چرا رضاشاه نمیتوانست وجود شهید مدرس را حتی در حالت تبعید تحمل کند؟ آیا صرفاً میتوان به شهادت رساندن آن عالم مبارز و مجاهد را ناشی از رویکرد دیکتاتورمابی رضاشاه و میل وی برای حذف همه مخالفان و حتی دوستان قدرتمند و صاحب نفوذش دانست؟ هر چند که این رویکردِ ذهنی در شخصیت رضاشاه، نقش مهمی در حذف بسیاری از مخالفان و موافقان وی داشت، اما درباره شهید مدرس، با توجه به سوابق او و پیشینه فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش، باید دلایل مهم دیگری را هم لحاظ کرد؛ دلایلی که در گفتوگو با دکتر مسعود رضایی، مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به دنبال شناخت و بررسی آن ها بودیم.
اختلاف ماهوی شهید مدرس و رضاشاه
رضایی دلیل اساسی تحملناپذیر بودن شهید مدرس را برای رضاشاه، اختلاف ماهوی میان آن ها میداند و میگوید: شهید مدرس، یک شخصیت کاملاً مستقل و با انگیزههای کاملاً اسلامی و ملی بود؛ در مقابل او، رضاشاه فردی است که با توجه به اسناد موجود و حتی اقرار خودش، توسط بیگانگان به حکومت رسید و لاجرم، خودش را وابسته به بیگانه میدانست. به همین دلیل، شهید مدرس و رضاشاه در دو جبهه متفاوت و متضاد قرار داشتند. این پژوهشگر تاریخ معاصر تصریح میکند: از سوی دیگر، مدرس در مقابل سلطهگری و دیکتاتوری رضاشاه، رویکردی شجاعانه و بسیار بیپروا داشت. طبیعی است که تحمل چنین شخصیتی، برای رضاشاه که یک تمامیتخواه تمامعیار است، سخت باشد. همه کارشناسان و محققان بر این باورند که پهلوی اول، بعد از به دست گرفتن قدرت، یک دیکتاتوری بسیار سنگین و توام با خشونت را بر کشور مسلط کرد؛ حتی از مجلس ششم به بعد، دیگر آن انتخاباتی که تا قبل از آن برای برگزیدن وکلای ملت برگزار میشد هم، تحت سلطه دربار قرار گرفت که البته، خودِ دربار هم تحت تسلط انگلیسیها بود و مدرس در برابر اینها، شجاعانه میایستاد.
سیاستمدارِ شجاع و به دور از سازش
رضایی در بخش دیگری از سخنانش، به مقایسه سیاستمداران همعصر شهید مدرس با وی میپردازد و میگوید: دیکتاتوری رضاشاه باعث شد که برخی از سیاستمداران، از ترس سکوت پیشهکنند؛ بزرگانی بودند که پای خودشان را از مسائل سیاسی کنار کشیدند و برای حفظ جانشان سکوت کردند؛ حتی گاهی به همراهی با دستگاه رضاشاهی هم پرداختند، اما شهید مدرس اهل اینگونه عقبنشینیها و سازشها نبود و به عنوان یک شخصیت شناخته شده، میتوانست الگویی برای دیگران در راستای مقاومت در برابر سلطهگری و استبداد رضاشاهی باشد. شهید مدرس با چنین رویکردی، میتوانست به خیلیها انگیزه مبارزه بدهد و از مأیوس شدن آن ها در این مسیر، جلوگیری کند. این مسئله زمانی که به یاد بیاوریم شهید مدرس یک روحانی بسیار برجسته، با سوابق سیاسی طولانی بود، اهمیت بیشتری می یابد؛ اهمیتی که باعث وحشت و ترس رضاشاه هم میشد. به همین دلیل، حتی با وجود تبعید آن مرحوم به خواف، باز هم از حضور وی واهمه داشت و دستور به شهادت رساندن او را صادر کرد.
تداوم مبارزه در تبعید
با دکتر مسعود رضایی درباره ارتباطات شهید مدرس با علما و سیاستمداران کشور، طی دوران تبعیدش صحبت میکنم و از او میپرسم که آیا این ارتباطات، نقشی در برانگیختن ترسی که به آن اشاره کرد، دارد؟ وی پاسخ میدهد: شهید مدرس یک شخصیت خستگیناپذیر بود که بر مبنای تفکرات اسلامی خودش، به آن چه که تکلیف تشخیص میداد، عمل میکرد و برایش شرایط و سختیهای کار اهمیتی نداشت. او وظیفه خود میدانست که با ظلم و ستم حاکم بر کشور مبارزه کند؛ چه زمانی که در مجلس حضور داشت و کیفیت آن را میدانید و چه زمانی که در تبعید بود و ظاهراً زیر نظر قرار داشت. مبارزات صریح و شجاعانه او زمانی بروز و ظهور یافت که رضاخان در اوج قدرت قرار داشت و اختیار نیروهای نظامی کشور در دست او بود. در دوران تبعید هم، شهید مدرس با وجود محدودیتهای گسترده به این روش ادامه داد و طبعاً چنین اقداماتی هم، در تشدید نگرانی رضاشاه بیتأثیر نبود.