محمّد قهرمان
پایم شکسته نیست ولی راه بسته است
روزی دهند راه که پایم شکسته است
زان پیشترکه غم برسد، فکر ِچاره کن
در نیمه های ِشب، در ِمیخانه بسته است
ای شبنم ِسرشک، ز افتادنت به خاک
گردِ غمی به خاطر ِآن گل نشسته است
ازشوره زار ِعمر، جوانی چوباد رفت
پنداشتی که آهوی ِاز بند جسته است
دربرگِ سبز، چند گریزم چوبرگِ زرد؟
پیوندِ من ز شاخۀ هستی گسسته است
محتاج ِمومیـــــایی ِلطفِ تو مانده ام
اکنون که درهوای ِتو بالم شکسته است
ای نور ِدیده، مردم ِچشمم ز شوق ِتو
همچون نگاه، برسر ِمژگان نشسته است
از خوابِ مرگ، بستر ِراحت فکن مرا
کاین رهنورد، بس که دویده است خسته است
***
عبدالجبار کاکایی
کجا جدا شوم از تو که بعد از آن تو نباشی
کسی که داده مرا از خودم امان، تو نباشی
کجای زندگی ام دست می دهد که به تلخی
گریزم از تو و آغوش مهربان، تو نباشی
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم
که پشت گریه و لبخند، توامان تو نباشی
کدام قصه بسازم که بی تو رنگ نبازد
کدام شعر بخوانم که در دهان تو نباشی
به رغم عشق من و تو، سپاه بد دلی و شک
هزار جهد بکردند در جهان، تو نباشی
تو را اگر چه نمی یابمت، هنوز برآنم
که در مکان تو نگنجی که در زمان تو نباشی
هزارچشم تو از هر کجاست خیره به سویم
کجا نگاه کنم من که این و آن تو نباشی
***
سعید بیابانکی
به نام عشق که زیباترین سرآغاز است
هنوز شیشه عطر غزل درش باز است
جهان تمام شد و ماه پارههای زمین
هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است
هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است
پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است
به بام شاه و گدا مثل ابر میبارد
چقدر عشق شریف است و دست و دلباز است
بگو هر آن چه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است