![](/Resource/images/titrbullet.png)
پاتوق داستان
تعداد بازدید : 15
یک چشمه از فوتوفنهای گابریل گارسیا مارکز
نویسنده : گروه ادب و هنر
گابریل گارسیا مارکز به دلیل خلق رمان های شگفتانگیز،چهرهای شناخته شده است. بیتردید چنین نویسندهای فوتوفنهایی برای خود داشته که آگاهی از آن برای هنرجویان و داستان نویسان کارگشاست.
در ادامه به خوانش برشی کوتاه یکی از مصاحبههای او میپردازیم. مارکز در این مصاحبه چند نکته کلیدی را بیان میکند. او میگوید: «اگر یک روز، کار نکنم این احساس را دارم که سزاوار نانی که میخورم نیستم»، «برای نوشتن، آدم باید خیلی سالم و در شرایط بدنی ورزشکارها باشد»، «از مردن خودم به این دلیل، ناراحتم که مهمترین واقعه زندگی من است، اما نمیتوانم دربارهاش چیزی بنویسم».
زمانی دستبهکار نوشتن میشوم که ...
او در این مصاحبه که در مجله سخن منتشر شده است، ادامه میدهد:«اولها، کاغذ سفید را که جلویم میگذاشتم خیلی برایم سخت بود چون گاهی نمیدانستم چه کار کنم، اما حالا دیگر از این مسئله ترسی ندارم. تنها زمانی، دستبهکار نوشتن کتابی میشوم که به همهچیزش فکر کرده باشم که همهچیزش را در ذهن داشته باشم و همه مسائلش برایم حل شده باشد ،مثل کتابی آماده که خوانده باشم. نوشتن فصل اول ممکن است حتی یک سال، طول بکشد، اما بقیه، سهماهه به پایان میرسد. فصل اول کتاب، شیوه و مایه کتاب را مشخص میکند. از همان فصل اول میشود گفت که حجم کتاب چقدر میشود.
شگرد مارکز در کار روزانه
اما درباره کار روزانه شگردی دارم که از همینگوی یاد گرفتهام. همینگوی میگفت هیچوقت نباید کار روز را تمام کرد، بلکه باید کمی از آن را برای فردا گذاشت. درنتیجه روز بعد که آدم از خواب بیدار میشود، این مشکل را ندارد که کار را از کجا شروع کند. بهاینترتیب هرروز باید یک خردهکار را برای روز بعد باقی گذاشت.
نگاه متفاوت مارکز به عشق
عشق تنها ایدئولوژی من است. همه آن چه انجام میدهم و همه آن چه را وجود دارد تنها از طریق عشق میتوانم بفهمم. عشق به همسر و دیگر انواع آن را نمیتوان از هم جدا دانست. برای من، عشق احساسی است که همهچیز را در برمیگیرد.
هراس متفاوت مارکز از مرگ
از مرگ نمیترسم، اما از مردن چرا، بهعنوان یک نویسنده بهویژه از یک چیز ناراحتم. مهمترین واقعه زندگیام یعنی مردنم، تنها رویدادی است که نخواهم توانست دربارهاش چیزی بنویسم.
برشی از سخنان گابریل گارسیا مارکز منتشر شده در مجله دنیای سخن