ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 33
تقویت رابطه کودکان و طبیعت به یاری شاهنامه
دکتر فاطمه محمدزاده در گفتوگو با خراسان از رابطه انسان و طبیعت در شاهنامه و اهمیت آن در بازآفرینیهای این اثر بزرگ حماسی برای کودک و نوجوان میگوید
الهه آرانیان- شاهنامه فردوسی بزرگ پس از هزار و چندسال همچنان منبع الهام و اقتباس و بازآفرینی نویسندگان و شاعران است. این اقتباس و بازآفرینی در آثار شاعران و نویسندگانِ کودک و نوجوان به شکلی ویژه خودش را نشان میدهد؛ چرا که یکی از وظایف ادبیات در دوره حاضر آشنایی گروههای سنی پایین جامعه با متون ادبی گذشته و پاسداری از آنها بهعنوان میراثی ارزشمند است. یکی از جنبههای کاربردی که امروزه میتوان از رهگذر آن به شاهنامه مراجعه کرد، رابطه انسان و طبیعت و نقد آن در این اثر حماسی است. شاهنامه فردوسی پر است از جلوههای گوناگون ارتباط انسانها با مظاهر مختلف طبیعت مانند درخت، آب، سنگ، کوه، آتش و باد؛ همانچیزی که در روزگار ما کم رنگ شده و بهویژه بچههای نسل جدید کمتر با آن در ارتباط هستند.
فاطمه محمدزاده که به تازگی از رساله دکترای خود در رشته زبان و ادبیات فارسی دفاع کردهاست، در پژوهش خود به تحلیل و نقد رابطه انسان و طبیعت در اقتباسهای شاهنامه برای کودکان و نوجوانان پرداختهاست. او در گفتوگو با خراسان از رابطه انسان و طبیعت در شاهنامه و اهمیت آن در بازآفرینیهای شاهنامه برای کودک و نوجوان میگوید.
انسان و طبیعت چه رابطهای در شاهنامه دارند؟
طبیعت در شاهنامه فردوسی، همان رنگ و بوی طبیعتمحور در سبک خراسانی را دارد. سبکی که طبیعت هنوز در صور خیال شاعران غرق نشده است و ذات خود را به کمال، آشکار می کند. توصیفات فردوسی از طبیعت، آنقدر به واقعیت نزدیک است که گاهی احساس میکنیم در طبیعت شاهنامه راه میرویم و آن را به صورت ملموس، تجربه میکنیم. شاهنامه بنمایهای اسطورهای دارد و در اسطورهها انسان و طبیعت از یکدیگر جدا نمیشوند. این بنمایههای اسطورهای در شاهنامه سبب شدهاست که جلوههای مختلفی از رابطه انسان و طبیعت به صورت نمادین وجود داشته باشد؛ مثلاً درختان در شاهنامه ممکن است نمادی برای پهلوانان و پادشاهان و ویژگیهای آنها باشد، اما توصیفات این اثر سترگ، چنان است که ما وجود ذاتی خود درخت را نیز در شاهنامه درک میکنیم. موجودات فراطبیعی همچون سیمرغ نیز ما را به طبیعت فرا میخواند، اما همین طبیعت فرامادی، چنان در شاهنامه و به ویژه در داستان زال بیان شده است که رابطه انسان و طبیعت را به روشنی نشان میدهد. بنابراین فردوسی در میان نبردهای حماسی، بیتوجه به طبیعت نبوده است.
اقتباسهای شاهنامه برای کودک و نوجوان از نظر مسائل محیطزیستی چه اشکالاتی دارند؟
انتظار میرود اقتباسگران شاهنامه به همان اندازه که به روزآمدسازی زبانی و محتوایی این آثار میپردازند، به همان اندازه به مسائل مختلف محیط زیست نیز توجه داشته باشند. گاهی اقتباسها نگاه منفی به طبیعت را به مخاطب خود منتقل میکنند؛ مثل پرداختن به شکار حیوانات و نوع شکار که چگونگی کشتن آنها را توصیف میکند و به این شدت در شاهنامه موردی دیده نمیشود. استفاده از ترکیبات زبانی خاص که احتمالا ناآگاهانه در آثار اقتباسی به کار رفته و نوعی هراس از طبیعت را ایجاد کرده است و.... اما ویژگیهای مثبت محیطزیستی هم در این آثار وجود دارد؛ به طوری که برخی اقتباسگران، برخی از نمونههای رابطه انسان و طبیعت را به خوبی تجسم بخشیده و به زندگی امروز نزدیک کردهاند؛ مثل رابطه انسان و اسبها که در شاهنامه نیز نمونههای زیادی از رابطه پهلوانان و اسبها دیده میشود.
همه اقتباسهای شاهنامه در پژوهش شما بررسی شدهاند یا بخشی از آنها؟
تعداد آثار اقتباسی برای کودکان و نوجوانان بسیار است و از سال ۱۲۹۰ شمسی این آثار در ایران تولید شده است. در سالهای گذشته نیز نویسندگان بسیاری به پدید آوردن اقتباسها علاقه نشان دادهاند. اما در این رساله، به آثار اقتباسی که برای گروه سنی «د» و «ه» نوشته شده، با رویکرد بومگرایانه پرداخته شده و با دیدگاههای مختلف محیطزیستی تحلیل شده است. مبدا تاریخی این رساله، از دهه30 (۱۳۰۰) است. به طور کلی ۲۹۰ اثر اقتباسی برای گروه سنی «د »و «ه» وجود دارد که در این رساله فقط به آثار بازآفرینی شده توجه شدهاست.
آیا این رساله دستاورد کاربردی هم دارد؟
بله. رساله حاضر با دو زمینه تئوری و کاربردی نوشته شده است؛ به عنوان مثال، در رساله از بیوفیلیا(دوستداری طبیعت) نام برده شده است. همین شهر سبز در شهرهای اسطورهای دیده میشود و این مورد میتواند دستمایه ساخت المان ها (نشانه های)شهری باشد. همینطور که در آستانه نوروز، نشانههای خوبی با محوریت طبیعت و بهار در شهرهای مختلف ساخته و نصب میشود، میتوان شهرهای اسطورهای را در قالب سازههایی برای کودک و نوجوان ساخت. این کار از سویی، کودک و نوجوان را با شهرهای اسطورهای و شاهنامه آشنا میکند و از سوی دیگر او را به ساحت طبیعت اسطورهای میبرد و سرگرم میکند. شهرهای اسطورهای میتواند برای ساخت اسباب بازیها به ویژه لگوهای ساخت خانه استفاده شود. بسیاری از این نوع اسباببازیها وامگرفته از نمونههای خانهسازی غربی است و اغلب نیز با محیطزیست ارتباط ندارد و حتی گاهی ضد محیطزیست است.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 63
مانند تو ای سید مظلوم خوش است در راه وطن شهید خدمت باشیم
سوگواره های شاعران فارسی زبان و اهل ادب از ایران، افغانستان و پاکستان در رثای «شهیدجمهور»
گروه ادب و هنر- شهادت آیتا... سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور کشورمان در پی سانحه سقوط بالگرد، جامعه را در بهت و ناباوری فرو برد. این غم سنگین دل اهالی فرهنگ و ادب را هم به درد آورد و نه تنها شاعران و نویسندگان کشورمان، بلکه اهالی ادب از کشورهای فارسیزبان افغانستان و پاکستان هم در رثای این سوگ مرثیه سرودند و نوشتند؛ مرثیههایی که از هر مصرع و سطرشان غم و اندوه میبارد. همچنین جمعی از اهالی ادب، هنر و رسانه مهاجر افغان به مناسبت شهادت رئیسجمهور در پیامی نوشتهاند: «آیتا... سیدابراهیم رئیسی همواره در پی تحکیم مناسبات نیک میان دو ملت و تکریم مهاجرین افغانستان بود». در ادامه، سوگسرودهها و یادداشتهای تعدادی از شاعران و نویسندگان را میخوانید.
دکتر محمدرضا ترکی
در خدمت خلق بیریا باید بود
لبریز محبّت و صفا باید بود
راضی به رضای دوست میباید شد
مانند تو خادمالرّضا باید بود
علیرضا قزوه
در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم
ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم
ما را خبر از خویش بیخود کرده اما تو
اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم
تو شاد از دیدار با مردم دلتنگ
ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم
از ابتدا هم تو شهید زندهای بودی
سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم
دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست
دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم
نجیب بارور، از افغانستان
بمان برادر من، وقت، وقت رفتن نیست
بمان، شتاب مکن، وقت، وقت مردن نیست
هنوز جنگ من و جنگ ما تمام نشده
هنوز فرصتِ اینگونه رختبستن نیست
اگرچه قصه ما، قصه شهادت ماست
اگرچه مرگ در این راه گَرد دامن نیست
مباد خاطر ما بشکند بدون شما
مباد گریه بیاریم، وقت شیون نیست!
یکی برفت و هزاران دوباره برخیزد
سپاه میرزمد گر در آن تهمتن نیست
شهید خدمت مردمشدن سزای دل است
که هیچ خوشه چنین در تمام خرمن نیست
به خاک دفن شدن، لذتِ مبارزه است
مباد اینکه بمانیم و خاک میهن نیست
بمان برادر من، تا نهایتِ این راه
نرو که طاقت لبخندهای دشمن نیست
احمد شهریار، از پاکستان
من و تو بارها دیدیم در تاریخ، در تقویم
مسیرِ آتش از بهرِ سیاووش است و ابراهیم
به استقبالِ مرگت رفتی و فهمید استکبار
کسی جرئت ندارد تا شهادت را کند تحریم
به پایان میبری چون مصطفی شصت و سه سالت را
و جانت را به سلطانِ خراسان میکنی تقدیم
اگر مرد است و دارد در دلش شوقِ شهادت را
نباید تا شهادت منصرف گردد از این تصمیم
و کارت در کویرِ تشنه دنیا که پایان یافت
نشستی در کنارِ صاحبانِ کوثر و تسنیم
به من گفتی: حروفِ عشق را از هم جدا بنویس
نوشتم من «الف، با، را، الف، ها، یا، در آخر میم»
بهارِ هشتمین نورِ امامت هست و پیشِ آن
درختی اینچنین باید فرود آرد سرِ تعظیم
نغمه مستشارنظامی
با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما
دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما
«تا شهادت با ولایت» راه و رسم کوثری است
مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما
زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه
آری اما عاقبت غم میشود تسلیم ما
میرسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست
میکند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما
روز میلاد علی موسی الرضا جان سالهاست
روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما
در میان کوههای کشورت آسودهای
آه، ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم ما
سید مسعود علوی تبار
هر چند اسیر داغ و محنت باشیم
مستغرق بهت و غرق حیرت باشیم
مانند تو ای سید مظلوم خوش است
در راه وطن شهید خدمت باشیم
مصطفی جلیلیان مصلحی
غرق دردیم، بگو داغ مکرّر برسد!
که مقرّب شده را رنج، فزونتر برسد!
دلمان کاسه خون است و به آغوش وطن
هر دم از مشهد مرغانِ حرم، پَر برسد!
ای خوشا جانِ شهیدی که شود شاهد حق!
در ره دوست، طوافی که به آخر برسد!
سند زنده آزادگی و پیروزی است
با بهاران اگر آلاله پرپر برسد!
خدمتِ خلق کن و عاقبت خیر طلب
این حدیثی است که از قولِ پیمبر(ص) برسد!
سید خادم ما رفت و به یاران پیوست
پیکرش باز به این خاکِ مطهّر برسد!
صبر آموخته مکتب نوریم، آری...
کوهِ عزمیم، خوشا امر ز رهبر برسد!
حق گواه است در این بیشه عاشقپرور
نوبتِ غرّش شیران وطن گر برسد!
باز با پنجه خیبرشکنان میآییم
ذوالفقاریم اگر رخصتِ حیدر(ع) برسد!
انقلابی که پر از عطرِ شهید است، سزاست...
پرچمِ آن به کفِ منجیِ داور برسد!
محمدمهدی سیار
همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از این جا باز میگردیم
با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف
با پای خود یکروز اما باز میگردیم
چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد
چون رودها صحرا به صحرا باز میگردیم
این زندگی مکثی است مابین دو تا سجده
استغفراللهی بگو، ما باز میگردیم
ما عاقبت «انا الیه راجعون» بر لب
از کوچه بنبست دنیا باز میگردیم
حسن زرنقی
ماییم و پی حادثهای دربه دریها
هر لحظه خبر میرسد از بیخبریها
دل طاقت این داغ جگرسوز ندارد
برگرد و رهامان کن از این خونجگریها
برگرد که ما خاطره خوب نداریم
از آن شب تاریک و از آن بیپدری ها
همصحبت ما بودی و هرگز نشنیدی
اخبار وطن را فقط از دور و بریها
در سیل بلاها عوض کاخنشینی
دیدیم تو را خاکنشین با کپریها
دیدیم صفای تو و صافی تو، وقتی
خون بود دل ملتی از حیلهگریها
غلامرضا کافی
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم
که زخمدارِ فسادیم آی ابراهیم
دریغ این که نشد کار را تمام کنید
به ماتم تو فُتادیم آی ابراهیم
به خصمِ خسته نکردی تو اعتماد آری
که ما حماسهنژادیم آی ابراهیم
تو سر به صولت دشمن فرو نیاوردی
که بر بلند چکادیم آی ابراهیم
تو بازتاب شکوفاییِ وطن بودی
چنان که آینهزادیم آی ابراهیم
قبای همت ما تاروپود تاریخ است
که از تبار قُبادیم آی ابراهیم
کم از بهشت نخواهیم خاک ایران را
که ما فرشته نهادیم آی ابراهیم
برای دفع فسادی که آفت باغ است
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم
دریغ این که تبر وانهاده شد ناگاه
به سینه داغ نهادیم آی ابراهیم
دریغ مرگِ تو ای رادمرد نیک آیین
صبورِ داغ مُرادیم آی ابراهیم
به آرمان تو سوگند، آرمان برجاست
که مرد جَهد و جهادیم آی ابراهیم
به نوگشایی سدّ رفتی و چه پیش آمد؟
که سدّ گریه گشادیم آی ابراهیم
محمدرضا سرشار؛ نویسنده و پژوهشگر ادبی
بخواب و استراحت کن به اندازه تمام سالها و شبها و روزهای بیقراریات برای مستضعفان. خستهای، خدا هم نخواست این قدر خودت را به آب و آتش بزنی برای مردمی که ولی و امامشان را یادشان رفته و شبها و روزها و سالها را بیاضطرار طی میکنند. بخواب و استراحت کن و ما را حلال کن که آن چه حقت بود در مورد تبیین اهداف و آرمان و اعمالت بیان نکردیم. سلام ما را خدمت آقا علی ابنموسیالرضا برسان و تولدشان را در کنار هم در نزد اولیاء ا... جشن بگیرید و ما را هم دعا کنید تا خدا صبرمان دهد از این داغ و فراق.
بشکست اگر دل من
به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت
شکند اگر سبویی.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.