![](http://neo.khorasannews.com/content/upload/d74a9fba-40fe-4521-9550-dc94f83babf7.jpg)
محمود درویش
روی ساحل دخترکی است
و برای دخترک خانوادهای
و خانه ای
خانه دو پنجره دارد
و یک در
روی دریا ناوچهای است
سرگرم ِشکارِ رهگذرانی
که بر ساحل قدم میزنند
چهار پنج هفت
بر ساحل فرو میغلتند
دخترک کمی شانس میآوَرد
و زنده میمانَد
انگار دستی از غیب نجاتش داده است
دخترک جیغ میکشد:
پدر پدر پاشو برگردیم
دریا به ما نیامده است
اما از پدرش صدایی در نمیآید
که در گذرگاه نسیم
بر سایه اش فرو افتاده است
چون ردی از خون بر چهره نخل
بر چهره ابر
جیغِ دخترک از ساحل فراتر میرود
فراتر از شبی کویری
اما پژواکی وجود ندارد
دخترک فریادی ابدی میشود
در اخبارِ فوری
که اکنون دیگر فوری نیست
زیرا هواپیماها بازگشتهاند
تا خانه را بمباران کنند
خانهای که یک در دارد
و دو پنجره
![](http://neo.khorasannews.com/content/upload/42190ab3-47cd-458f-aa84-9001c8cfe86e.jpg)
احمد مطر
مردم در سرزمینِ من
سه گونه میمیرند
و مُرده هم یعنی کشته شده
گونهای به دستِ اصحاب فیل میمیرند
و گونه دوم را اسرائیل میکُشد
و گونه سوم را عربائیل
و عربائیل سرزمین من است
که از حجاز تا نیل ادامه دارد
خدایا دلتنگ شدیم
دلتنگ برای مرگی راحت
خدایا دلتنگ شدیم
نجاتمان بده ای عزرائیل