![](http://neo.khorasannews.com/content/upload/85ab2089-551c-49b5-a1e7-eaf858ea469b.jpg)
شعراول:
مرداب جان ! هرچند اکنون غرق در اویی
فردا نمی ماند برایت جز پر قویی
فرقی برای او ندارد بستر عشقش
پهنای دریایی ست یا باریکه جویی
قشلاق دلچسب تو را از یاد خواهد برد
دلخوش نشو هرگز به قوی ماجراجویی
تو آن مسافرخانه دنجی که آدم ها
در تو می آسایند دور از هر هیاهویی
باز است آغوش نجیبت رو به قایق ها
تا پشت سر بگذاردت هر بار پارویی
از رهگذرها غیر اندوهی نمی ماند
از خرمن گل های بادآورده جز بویی
دریاب آن ها را که عمری با تو می مانند
نیلوفرانت را نرنجانی سر مویی...
شعر دوم :
ماهی قرمز بمان، حتی اگر بد بگذرد
می رسد روزی که این دریاچه از سد بگذرد
در پی این مرگ تدریجی تولد نیز هست
ماه گاهی لازم است از هرچه دارد بگذرد
بی تو ای اوج و فرود دیدنی! جذاب نیست
داستانم حول اول شخص مفرد بگذرد
آه نه! تو قصد دریا داری و انصاف نیست
رود در آغاز راه از خیر مقصد بگذرد
ماهی زندانی ام! تلخ است وقتت بیش از این
بین این دیوارها، بی رفت و آمد بگذرد
گرچه هر سنگی برای رود، کشف تازه ای ست
مایه رنج است هر چیزی که از حد بگذرد