گزارشی ازجلسۀ نقد شعر در حوزه هنری مشهد
تعداد بازدید : 34
یک شاعرو دو کتاب در ترازوی نقد
جلسه نقد دو کتاب رضا یاوری عصر یک شنبه با مدیریت محمد کاظم کاظمی با سخنان قاسم رفیعا و عذرخواهی از تأخیرشروع شد. در ادامه رضا یاوری سپاسگزاری کرد و دربارۀ این که چرا این شعرها در دو کتاب منتشر شده است، توضیحی داد.
شاعران بایدساختمانهای
جدید بسازند
پوریا مرتضایی : معمولاً شاعران بزرگ، اصولی را در کار خود رعایت میکنند که به اعتبار آن، ما میتوانیم گفتهای را به آن شاعر نسبت دهیم که برای بسیاری از شعرهایش صادق باشد.درست این است که شاعران ساختمانهای جدید بسازند، نه این که مصالح ساختمانهای قدیمی را برای ساختمان جدید استفاده کنند.در شعر یاوری اندیشهای وجود دارد که او آن را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بیان میکند و این چیزی است که شعر امروز ما از آن خیلی فقیر است.بخش دوم سخن من این است که شاعر باید مقدم بر نظریات باشد و بر اساس یک رویکرد به شعر نپردازد، بلکه سرایش شعر مقدم بر مکتب فکر او باشد. مثلاً مکتب دادائیسم الان هیچ حضوری ندارد، چون در آن، نظریه بر شعر مقدم بود، بر خلاف مکتب رومانتیسم.مسئلۀ دیگر الهام در شعر است. الهام به این معنی نیست که شعر از ناکجایی بر انسان وارد میشود.در کتاب «زنی در لباسهای روی بند» این رویکرد بر خود شعر غلبه دارد.مسئله دیگر، مسئلۀ بومیبودن است که باید به آن توجه کنیم. متأسفانه شعر آزاد ما از بومیبودن خارج میشود و این به نظر من در صمیمیت و درک توسط مخاطب تأثیر منفی میگذارد و شاعر خود را از ظرفیت هایی که میتواند استفاده کند محروم میکند.
بین شهود و تصنع
علیرضا جهانشاهی : من کتاب «زیباترین زنی نبودی که دیدم» را در همان سالی که چاپ شد خواندم و تصور میکنم که این دو کتاب همزاد هستند. بنابراین در این نقد به همان کتاب «زنی در لباس های روی بند» میپردازم.ترازوی این مجموعه بین شهود و تصنع در نوسان است. نوگرایی حقیقی نیازمند یک زمان است و آقای یاوری میخواهد این زمان را میانبر بزند.دربارۀ زبان، نمیگویم باید الزاماً کلاسیک بگوید، ولی به نظرم شاعر به یک عرقریزی روح نیاز دارد.
تجربه های شاعر در شعر
ابوطالب مظفری : در مثنوی معنوی مولانا میگوید که زلیخا نام همه وسایل خانه را یوسف گذاشته بود. یعنی همه چیز برای او نشانۀ یوسف بود.چرا من این را میگویم؟ در هنر برای ما این مهم است که آدم با تجربههایش داخل یک شعر باشد. یعنی در هر شیئی که روی آن درنگ میکنیم، یکی از تجربیات انسانی باید باشد، مثلاً تجربۀ «وصال» و «فراق».به این دلیل من با این که این نوع کارها را خیلی خوش دارم، در مورد تکرار این سوژهها به تردید میافتم. مگر موارد خاصی که گفته شده است مثلاً «بعضی سوپرمارکتها ابلهاند».نکتۀ کلیتر این که من به این برداشت رسیدم که شاعر در این شعرها مثل کسی است که تجربه ندارد و فقط چند حس را به کار بسته و به کمک آن احساسها چیزهای بیرون را توصیف میکند. ولی فقط همین است که شعرها را میسازد. مثل شعر شماره ۲۷ از کتاب «زنی در لباس های روی بند» که شاعر از یک کامیون حرف میزند. در اینجا همه چیز شعر بسامان است. توصیفها خوب است، ولی انگار شاعر یک تجربۀ درونی ندارد. انگار نمیتواند در خاطرات خود عمیق شود.
توصیفهای خوب
علی عربی:من برای شعر سه مؤلفۀ اصلی قائل میشوم. پیشتر از همه تصویر، دوم روایت و سوم قصه یا داستانپردازی.
آیا ما در شعرهای کوتاه در کتاب «زیباترین زنی نبودی که دیدم» با این فرم یا روایت روبهروییم؟ به نظرم در شعرهای کوتاه یک در هزار میتوانیم شعری را بیابیم که ما را با مکثی در جهان هستی روبهرو کند. ما فقط با شعرهای بلند میتوانیم به آن اصل برسیم. در شعرهای کوتاه ما قادر به ایجاد چنین فضایی نمیشویم.در شعرهای کوتاه کتاب«زیباترین زنی نبودی که دیدم» ما با چنین چیزی روبهرو نیستیم. این میتواند دلایل گوناگون داشته باشد. از جمله پراکندگی ذهن شاعر.اما توصیفها در این مجموعه اشعار خوب هستند. توصیفهایی که به جایی نمیرسند.
توصیف تصویرها یک مرحلۀ ابتدایی است
یوسف بینا: من به نکتۀ مهم و نازنینی در اخلاق آقای یاوری اشاره میکنم که از نقد ناراحت نمیشود. آقای یاوری مهارت خوبی دارد برای انتخاب شعرهای خوب در یک کتاب (زیباترین زنی نبودی که دیدم) و شعرهای بد در یک کتاب (زنی در لباس های روی بند)
در این جریان شعری که یاوری را منسوب به آن میدانند، یعنی شعر ساده آزاد سرودن، گفته شد که شاعر بیشتر تصویر ارائه میکند. در این مورد ما مراتب مختلفی داریم. سادهترین شکل آن، توصیف تصویرهاست. این یک مرحلۀ ابتدایی است. ولی توصیف از این مرحله شروع میشود و به مراحل بالاتر میرود. من کتاب «بلاغت تصویر» دکتر محمود فتوحی را در این مورد توصیه میکنم.دیگر چه ازیک شعر می ماند، وقتی که کارهای زبانی و موسیقی و بلاغت سنتی از آن گرفته شد. در این صورت فقط حس باقی میماند. این طور شعرها فقط در کسانی تأثیر میگذارد که فضای ذهنیشان خیلی شبیه شاعر است.
مونتاژ شعرها
کلاهی اهری: من فکر میکنم این ادبیات شگفت گذشته کار ما را سخت کرده است و ما برای ورود به این جهان شگفتانگیز باید مقدماتی فراهم کنیم. یا کتابهای درسی ما را از ادبیات کهن بیزار کردند، یا نظام آموزشی. من یک شور در رضا یاوری میبینم که تا آن شور در رضا یاوری باشد راه خودش را خواهد رفت.
چیزی که باید جدی به آن فکر کرد، مونتاژ شعرهاست. در شعرها پارههای خوبی هست که گاهی همدیگر را خوب پوشش نمیدهند. باید یک چیدمان خوب صورت گیرد.