- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
علیرضا بیرانوند در لیگ هفدهم آنقدر پراشتباه ظاهر شده بود که پیش از جامجهانی همه با تردید درخصوص حضور او در ترکیب اصلی تیم ملی صحبت میکردند اما درنهایت او انتخاب اول کارلوس کیروش باقی ماند و همین انتخاب آغاز درخشش خیرهکننده او بود. بیرانوند در جامجهانی فوقالعاده ظاهر شد و با مهار پنالتی کریس رونالدو نمایش فوقالعاده خود را کامل کرد. بعد از جام جهانی بیرانوند در بازیهای ملی و باشگاهی ثابت کرد که درخشش او در روسیه اتفاقی نبوده و حالا او به عنوان یک دروازهبان ششدانگ در قفس توری تیم ملی و پرسپولیس میایستد. درخشش بیرانوند در جامجهانی و رقابتهای این فصل لیگ قهرمانان آسیا میتواند با یک جایزه انفرادی ویژه تکمیل شود و او را به اولین دروازهبان ایرانی با توپ طلای آسیا تبدیل کند؛ جایزهای که با توجه معیارهای ایافسی برای انتخاب مرد سال آسیا برای دروازهبان ملیپوش کشورمان چندان دور از دسترس به نظر نمیرسد.
هر سال کنفدراسیون فوتبال آسیا مرد سال فوتبال قاره کهن را معرفی میکند. انتخاب مرد سال فوتبال آسیا براساس نمراتی است که به هر بازیکن در بازیهای ایافسی و فیفا داده میشود. بعد از هر بازی ناظران بازی، گروه مطالعات فنی و آنالیزورهای فنی به بازیکنان نمره میدهند و درنهایت در پایان فصل مجموع امتیازهای داده شده به هر بازیکن شمارش میشود و 3 بازیکنی که بیشترین امتیاز را به دست آوردهاند به مراسم بهترینهای سال آسیا دعوت میشوند تا درنهایت براساس همین امتیازات مرد سال فوتبال آسیا معرفی شود.
مسلما با توجه به معیارهای ایافسی و عملکرد بیرانوند در بازیهای ملی و باشگاهی میتوانیم شانس زیادی برای مرد شماره یک تیم ملی و پرسپولیس در مراسم برترینهای آسیا قائل شویم؛ عنوانی که با توجه به نمایش درخشان در جامجهانی و لیگ قهرمانان آسیا برازنده این گلر بلندقامت است. در سال 2018 میلادی، علیرضا بیرانوند 12بازی در لیگ قهرمانان آسیا، 7 بازی دوستانه در تیم ملی و 3 بازی هم در جامجهانی داشته که درمجموع این 22 بازی 11 کلینشیت را ثبت کرده است. بیرانوند در هر 3 بازی جامجهانی یکی از بهترین بازیکنان تیم ملی کشورمان بوده و به احتمال فراوان نمرات بسیار بالایی از تیم آنالیز ایافسی گرفته است. در لیگ قهرمانان آسیا هم عملکرد بیرانوند فوقالعاده بوده و قطعا در این رقابتها هم نمرات بالایی برای او ثبت شده است. در بازی برابر الدحیل بیرانوند بهترین بازیکن تیمش بود. در دیدار رفتو برگشت، الدحیلیها خیلی نتوانستند خطرساز شوند اما در دوحه او یک شوت از راه دور را به زیبایی گرفت و در بازی برگشت هم خروجهای بسیار خوبی داشت. بیرانوند با پرسپولیس به نیمهنهایی آسیا رفت. در قطر ۷ بار دروازه تیمش را نجات داد و بارها ضربات اکرم عفیف، حسن الهیدوس و ژاوی را مهار کرد و در شبی که پرسپولیس با محرومان و مصدومان زیادی پا به میدان گذاشته بود، مطمئن ظاهر شد و توانست عنوان بهترین بازیکن هفته لیگ قهرمانان آسیا را هم از آن خود کند. اما عملکرد او در بازی برگشت مقابل السد نمایشی ویژه بود. تعداد سیوهایش نسبت به بازی رفت کاهش یافت اما تمام توپهایی که مهار کرد، موقعیتهای صددرصد گل بود؛ آن چه که حالا بیشتر در یادها مانده، سیو یک تک به تک در پایان نیمه اول و البته مهار ضربه سر دیدنی ژاوی در دقیقه ۸۶ است. این دو بدونشک مهمترین سیوهای بیرانوند در لیگ قهرمانان ۲۰۱۸ بودند. وی همچنین ۲ دفع توپ هم داشت و همچون اکثر مواقع در خروجها مطمئن عمل کرد و این بازیهای درخشان مسلما دروازهبان ملیپوش کشورمان را به توپ طلای آسیا روز به روز نزدیکتر خواهد کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شاید این روزها شرایط مالیِ خیلی از ما، رضایت بخش نباشد. گاهی در طول روز چندین بار با خودمان حساب و کتاب میکنیم و هر بار به این نتیجه میرسیم که دخل و خرجمان چندان با هم نمیخواند. شاید شما هم گاهی با خودتان خیالپردازی کردید که «اگر فلان مبلغ پول داشتم، الان وضعم بهتر بود و احساس خوشبختی بیشتری میکردم!». و این جور وقتها مینشینید چرتکه میاندازید که با این مبلغ خیالی، چه تغییراتی میتوانستید در زندگی کنونیتان به وجود آورید، چه کارهای نکردهای را انجام میدادید، چه نداشتههایی را تهیه میکردید و به چه آرزوهایی جامه عمل میپوشاندید. ولی واقعا این روزها، آدمهای معمولیِ دور و برمان در کوچه و خیابان، با چه مقدار پول احساس خوشبختی دارند؟ این پول را صرف انجــام چه کاری میکنند؟ و اصولا ارتباط میزان پول و دارایی با احساس خوشبختی و رضایتمندی چیست؟ برای دانستنِ پاسخ این سوالات، به سراغ شهروندان رفتیم؛ بعضی از پاسخها معمولی و قابل پیشبینی بود و بعضی هم غیرمنتظره و جالب. در ادامه، یک روان شناس به تحلیل رابطه میزان پول و احساس خوشبختی میپردازد که خواندنی و قابلتامل است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی 15 تبعه سعودی به همراه چهار تن دیگر ، برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان عظیم پنتاگون را در واشنگتن هدف قرار دادند و سه هزار آمریکایی را به کام مرگ فرستادند ، آمریکا علیه ریاض شورش نکرد ، بلکه بهای این حمله تروریستی را طالبان در افغانستان پرداخت کرد . اما قتل یک روزنامه نگار سعودی - که حتی تابعیت آمریکا را نیز نداشت – در کنسولگری عربستان در شهری خارج از خاک آمریکا ، به شورش تمام عیار و بی سابقه ای علیه ریاض و خاندان سعودی ، از جمله ولیعهد جوان این کشور انجامیده است . چرا ؟ * در حادثه 11 سپتامبر چند تبعه یاغی نقش داشتند در حالی که در قتل جمال خاشقچی ، راس نظام سیاسی عربستان یا حداقل فرد شماره دو ، محمد بن سلمان دخیل بوده است . *عربستان در روز وقوع حادثه 11 سپتامبر متحدی گوش به فرمان و مطیع بود در حالی که این کشور از مدت ها قبل از کشته شدن خاشقچی نشانه هایی از ماجراجویی ، یکدندگی و حتی تمرد در برابر نظم آمریکایی را به نمایش گذاشت که محاصره قطر و بازداشت چند روزه سعد حریری در ریاض از جمله آن موارد بودند .مسلما آمریکا در برخورد با ماجرای 11 سپتامبر و قتل خاشقچی واکنش متفاوتی در پیش گرفت .چگونه ؟ * بعد از 11 سپتامبر ، آمریکا با کمک دربار سعودی تحت حاکمیت فرزندان بنیان گذار کشور ، غده سرطانی وهابیت را در داخل عربستان جراحی کرد و پس مانده آن را به خارج از مرزهای عربستان راند . *بعد از قتل خاشقچی ، آمریکا با کمک یا بدون کمک دربار سعودی تحت حاکمیت نوه های بنیان گذار کشور، قصد دارد غده در حال شکل گیری سرکشی و هویت خواهی عربستان را جراحی و از رانده شدن این بیماری به خارج از مرزهای عربستان جلوگیری کند . تردیدی نیست که آینده روابط آمریکا و عربستان بعد از دو حادثه 11 سپتامبر و قتل خاشقچی تفاوت خواهد داشت .به چه شکل ؟ *حتی با مرگ سه هزار آمریکایی در حادثه 11 سپتامبر ، روابط استراتژیک میان واشنگتن و ریاض حفظ شد و دو کشور بیش از پیش به هم نزدیک شدند . *بدون مرگ حتی یک آمریکایی در ماجرای قتل خاشقچی ، روابط استراتژیک میان واشنگتن و ریاض به شدت آسیب دیده است و دو کشور در مسیر کاهش وابستگی به هم حرکت می کنند .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوران سلطنت لوئی چهاردهم در فرانسه را باید اوج اعتلای این کشور در کسوت یک دولت قدرتمند، با مستعمرات وسیع و ثروت بسیار دانست. در همان حال، باید این دوره را، آغاز فروپاشی نظام استبدادی حاکم بر فرانسه و ورود این کشور به عصر انقلابی که بعدها با عنوان «انقلاب کبیر فرانسه» در تاریخ جاودانه شد نیز، بدانیم. دوران سلطنت لوئی چهاردهم، 72 سال و دوران سلطنت پادشاه پس از او، یعنی لوئی پانزدهم، 59 سال طول کشید؛ یعنی دو پادشاه فرانسه، در مجموع، به مدت 131 سال حکومت این کشور را در اختیار داشتند. هرچند که به نظر میرسد این دوران طولانی سلطنت، باید برای فرانسه، ثبات و قدرت به همراه بیاورد، اما اتخاذ رویکرد استبدادی و عیاشیهایی که پایانی برای آن متصور نبود، باعث شد که حکومت فرانسه به تدریج، از درون بپوسد؛ به طوری که فرانسویها، به تدریج تمام مستعمرات خود را در قاره جدید یعنی آمریکا، به انگلیسیها واگذار کردند. ایالت «لوئیزیانا» که به نام لوئی چهاردهم نام گذاری شده بود، یکی از معروفترین بخشهای مستعمرات فرانسه محسوب میشد که به دست انگلیسیها افتاد. هنگامی که لوئی شانزدهم حکومت فرانسه را در دست گرفت، آشوب، اعتراض و بینظمی، تقریباً در همه نقاط این کشور حکمفرما بود. مردم فرانسه از خاندان «بوربون» که از سال 1589 میلادی و با به قدرت رسیدن هانری چهارم، حکومت خود را بر فرانسه آغاز کرده بود، نفرت شدیدی داشتند و این نفرت، بعد از روی کار آمدن لوئی شانزدهم و اقدامات همسر وی، ماری آنتوانْت، به اوج خود رسید؛ زنی که ملکه فرانسه بود و به دلیل وابستگی به دربار اتریش، در بین فرانسویها، هیچ محبوبیتی نداشت.
لوئی شانزدهم؛ یک پادشاه زن ذلیل!
نفوذ زنان در دربار پادشاهان فرانسه، مسبوق به سابقه بود. پیش از ماری آنتوانت، «مادام پمپادور»، معشوقه لوئی پانزدهم، بسیاری از مقدرات کشور فرانسه را در اختیار داشت و با حمایت شاه و «کاردینال فلوری»، صدراعظم مقتدر لوئی پانزدهم، هر چه میخواست انجام میداد. شاید اقدامات امثال مادام پمپادور، مقدمه نفرت عمومی از ماری آنتوانت بود؛ اما به هر حال، خود او نیز در دامن زدن به این دشمنیها، نقش عمدهای ایفا کرد. شوهر او، لوئی شانزدهم، نوه لوئی پانزدهم بود. آلبر ماله، مورخ مشهور فرانسوی در کتاب «انقلاب کبیر فرانسه»، درباره شخصیت وی مینویسد:«زنش او را مرد بیچاره میخواند. هوشی کُند و ضعیف داشت و بسیار خجول و محجوب بود، زیرا بنا بر قول برادرش .... شاه میدانست که لیاقت سلطنت را ندارد.» لوئی شانزدهم به شدت زیر نفوذ همسرش، ماری آنتوانت، قرار داشت؛ ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن، بخش «روسو و انقلاب»، به این موضوع اشاره میکند و میافزاید که این مسئله باعث شده بود لوئی، حتی نسبت به روابط غیراخلاقی ملکه با سرهنگ «فرسن» بیتفاوت بماند و ماری را بیگناه فرض کند. موضوعی که عمیقاً بر جامعه فرانسه تأثیر منفی گذاشت و باعث شیوع اشعار بسیار مبتذلی درباره شخصیت ملکه فرانسه شد و بر نفرت عمومی از او افزود. در خارج از قصر لوئی شانزدهم در ورسای و حتی در داخل قصر، بسیاری از افراد، ماری آنتوانت را زنی هوسباز میدانستند که به شوهرش وفادار نیست و با افراد مختلفی ارتباط دارد.
ملکهای به نام ماری
ماری آنتوانت در سال 1755 میلادی(1134 هـ.ش)، در وین اتریش به دنیا آمد. پدرش، «فرانتس یکم»، پادشاهی درمانده و شکست خورده بود که روزگاری، عنوان امپراتور مقدس روم را یدک میکشید و با همین عنوان، شوهر «ماری ترز»، دختر امپراتور اتریش و مادر ماری آنتوانت شد. ماری ترز مانند شوهرش بدشانس نبود و توانست عنوان ملکه اتریش را به دست آورد و بر ممالکی همچون اتریش، مجارستان، کرواسی، بوهم، ایتالیا، لهستان و بخشهایی از آلمان، حکومت کند. در واقع آن چه دربار فرانسه را به برگزیدن دختر وی برای ازدواج با ولیعهد برانگیخت، قدرتی بود که امپراتوری اتریش در این دوره تاریخی، صاحب آن بود. ماری آنتوانت در سال 1770 با لوئی شانزدهم ازدواج کرد؛ عروس در آن زمان 15 ساله و داماد، 16 ساله بود.
بوالهوسی های ملکه!
به نظر میرسید که این ازدواج بتواند به اختلافات گستردهای که میان دو دربار وجود داشت، پایان دهد و عملاً نیز، تا حدودی چنین شد. اما مردم فرانسه اعتقاد داشتند که با این وصلت، کشورشان عملاً زیر بلیت اتریشیها قرار گرفته است؛ موضوعی که شاید به حقیقت نزدیک بود و در قراردادی که بین فرانسه و اتریش، یک سال بعد از این ازدواج، در ورسای منعقد شد، انعکاس پیدا کرد. ماری آنتوانت، بر خلاف شوهرش، انسانی بسیار تند خو بود. آلبر ماله در کتاب خود گزارش داده است که اصولاً، «اخلاق ثابت و راسخ در طبیعت او وجود نداشت و از این جهت به هیچ وجه شباهتی با مادر خود ماری ترز نشان نمیداد. نادان و بوالهوس و در مقابل موانع و حوادث ناشکیبا بود.» ماری از نظر اخلاقی نیز، شهرت خوبی نداشت. از اینکه او را با افراد هرزه و بدنام ببینند، ترسی به خود راه نمیداد. یک بار وی را در جشن بالماسکهای که در یکی از تالارهای پاریس برگزار شده بود، در میان رقاصان شناسایی کردند! ماری آنتوانت، از یک نظر کاملاً شبیه همسرش بود و آن اینکه به سرعت تحت تأثیر حرف اطرافیان قرار میگرفت و به هیجان میآمد و بدبختانه در همین حالت، اقدام به گرفتن تصمیمهای مهم و راهبردی میکرد! ماری اطرافیانی داشت که ابداً معتقد به انجام اصلاحات در کشور نبودند و خاندان «پولینیاک»، در رأس این اطرافیان قرار داشت. به همین دلیل بود که ملکه فرانسه، بدون آنکه اطلاعات دقیقی داشته باشد، به مخالفت با اصلاحاتی پرداخت که خواست قاطبه ملت فرانسه بود؛ اقدامی که میتوانست بر مخالفت و عداوت مردم با ملکه، دامن بزند. اما او که اشرافزادهای خودستا و بیتوجه به عامه مردم و در یک کلام، خودرأی و مستبد بود، خواست مردم را به هیچ گرفت و تصور کرد که میتواند با این شرایط، استیلای خود را بر فرانسه تداوم بخشد.
آتشهای زیر خاکستر
فساد مالی و اداری، از مدتها قبل دامنگیر دربار فرانسه شده بود. اواخر دوران لوئی پانزدهم، اقتصاد فرانسه با کسری بودجه عظیمی روبه رو بود. فرانسویها، 250 سال قبل، حدود 22 میلیون فرانک کسری بودجه داشتند! دولت، 78 میلیون فرانک از درآمد سالهای بعد را پیشخور کرده و مبلغی بیش از 235 میلیون فرانک مقروض بود! با وجود اقداماتی که «تورگو»، صدراعظم کاردان لوئی شانزدهم برای بهبود شرایط انجام داد، به دلیل فساد ریشهدار موجود، وضعیت بهتر نشد و بحران، هر روز بیشتر و عمیقتر از قبل میشد. پارلمان فرانسه که از زمان لوئی چهاردهم و برای پیشنهاد دادن قانون به شاه تأسیس شده بود، عملاً در تنقیح قوانین و تصویب مقررات جدید، منفعلانه عمل میکرد. در این بین، نقش احزاب آشکار و مخفی که برخی از آن ها با دولتهای بیگانه و به ویژه انگلیس ارتباط داشتند، در دامن زدن به بحران، غیرقابل کتمان بود. پس از آنکه تورگو نتوانست کاری از پیش ببرد، «نِکِر» روی کار آمد تا شاید بتواند با توجه به سابقهای که در امور مالی دارد، اوضاع را سامان دهد؛ اما او نیز قادر به کنترل کردن اقدامات خودسرانه وابستگان به دربار و به ویژه، ماری آنتوانت، نبود و به همین دلیل، اواخر سال 1783، از کار برکنار شد و این بار، لوئی شانزدهم در یک اشتباه راهبردی، سکان اداره کشور را به «کالون» سپرد؛ مردی مورد حمایت درباریان و ملکه و متخصص در ویران کردن بنیان اقتصاد کشور! او برای جلب قلوب درباریان، مستمری آن ها را از 23 میلیون فرانک به 32 میلیون فرانک رساند و به قول آلبرماله، «جوی پول در دربار لوئی روان شد.» کالون برای پر کردن خزانه تهی دولت فرانسه، به گرفتن مالیاتهای جدید روی آورد. این کار، همچون جرقه در انبار باروت بود و خشم مردم را برانگیخت. با فرا رسیدن سال 1789، فرانسه آماده طغیانی سراسری بود. شاه کوشید با تشکیل مجلس موسسان، بر آتش افروخته شده، آبی بریزد، اما این آب، تکافوی خاموش کردن آن آتش را نمیکرد. روز 14 ژوئیه 1789، مردم خشمگین پاریس به سمت زندان معروف «باستیل» هجوم بردند. فتح باستیل، سرآغاز انقلاب کبیر فرانسه بود.
انقلاب فرانسه؛ پایان ماری آنتوانت
لوئی شانزدهم در مقابل خواست انقلابیون فرانسه عقبنشینی کرد و تن به اصلاحات مد نظر آن ها داد، اما همسرش، ماری آنتوانت، این تمکین را بر نمیتابید. به همین دلیل تصمیم گرفت به برادرش لئوپلد دوم، امپراتور اتریش، نامهای بنویسد و تقاضای کمک کند. منظور ملکه این بود که اتریشیها برای سرکوب انقلاب و بازگرداندن قدرت مستبدانه شاه، وارد عمل شوند. لئوپلد دوم به درخواست خواهرش جواب مثبت داد. البته این جواب مثبت، بیشتر به دلیل نگرانی او از نفوذ افکار انقلابی در اتریش بود تا اجابت ملکه فرانسه! قشون اتریش در بهار سال 1792 از مرزهای فرانسه گذشتند، اما نتوانستند نیروی رو به تزاید انقلابیون را مهار کنند. در عوض، فرانسویهای خشمگین، کینه چند ساله را از سینه بیرون ریختند و در 10 اوت 1792، به سلطنت لوئی شانزدهم خاتمه دادند و او و همسرش را به اسارت گرفتند. برخی از سران انقلاب فرانسه، معتقد بودند که باید ماری آنتوانت را به عنوان گروگان نزد خود نگهدارند تا بتوانند بر سر او با امپراتوری اتریش، معامله کنند، اما شدت خشم مردم، بیش از آن بود که این افراد آینده نگر، بتوانند آن را مهار کنند. به این ترتیب، فرمان اعدام لوئی شانزدهم و همسرش، ماری آنتوانت، صادر شد. دادگاه ماری، دادگاهی بسیار پرجنجال بود و طبق گزارشهای موجود، او میکوشید با استفاده از چهره زیبا و لحن به ظاهر معصومانهاش، اعضای قاضی و دادستان را بفریبد؛ اما موفق به این کار نشد.
انجام اعدام با آخرین اختراع!
فرانسویها برای اعدام شاه و ملکه جدیدترین ابزار اختراع شده را برگزیدند؛ گیوتین! وسیلهای که چند سال قبل، توسط «ژوزف گیوتین»، پزشک فرانسوی طراحی و یک سال قبل از اعدام لوئی شانزدهم، نمونههایی از آن برای اعدام محکومان فرانسوی، با دستور و سفارش «شارل هانری سانسون»، مشهور به جلاد پاریس، ساخته و به کار گرفته شده بود. روز 21 ژانویه 1793 (زمستان 1171 هـ.ش)، لوئی شانزدهم را کشان کشان به میدان «کنکورد» در پاریس بردند و سرش را با گیوتین قطع کردند. 9 ماه بعد و در حالی که فرانسه، دوران وحشت خود را با حکومت افرادی مانند «روبسپیر» تجربه میکرد، در 16 اکتبر 1793 (پاییز 1172 هـ.ش)، ماری آنتوانت را نیز، در میان هیاهوی مردم به میدان «کنکورد» آوردند و گردنش را زیر گیوتین گذاشتند و به زندگی این زن اشرافی، خودرأی و مستبد، خاتمه دادند.
منابع:
انقلاب کبیر فرانسه؛ آلبر ماله و ژول ایزاک؛ ترجمه رشید یاسمی؛ امیرکبیر
تاریخ تمدن؛ ویل و آریل دورانت؛ بخش «روسو و انقلاب»(بخش دوم)؛ ترجمه ضیاءالدین علائی؛ انتشارات علمی و فرهنگی
انقلاب فرانسه؛ میشل وول؛ ترجمه محمد مظلوم خراسانی؛ انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مانند بسیاری از هنرمندان نام آشنای این آب و خاک، از اوان کودکی زمینه و استعداد درونی خود را می شناسد و با تلاش و همت فراوان به آن پر و بال می دهد تا امروز که شاهد رشد و بالندگی هنری وی در عرصه تخصصی آهنگ سازی، نوازندگی و رهبری گروه کُر هستیم. فعالیتهای حرفه ای موسیقایی اش به داخل کشور محدود نمی شود و چه برای آموختن و چه تجربه اجرا روی صحنه های جهانی راه های دشوار زیادی را طی کرده است. نیم نگاهی به کارنامه پرو پیمان هنری اش، نشان از همکاری با رهبران ارکستر بلندآوازه ملی و بین المللی و گروه های مطرح موسیقی چون ارکستر سمفونیک تهران دارد.وی با نقد شرایط کنونی توجه و حمایت مسئولان متولی فرهنگ و هنر، معتقد است در صورت ادامه این بی مهری ها به موسیقی فاخر، تا چند سال دیگر کشورهایی مثل ترکیه، کویت و قطر از ما پیشی می گیرند. به نظر وی، تقدس و احترام هنر قربانی پول شده است و عرصه بزرگ تالار وحدت هم از این یکه تازی های اقتصادی دور نمانده و به محل رونمایی یک خودرو تقلیل جایگاه یافته است. در فرصت یک گفت وگوی کوتاه، با «میلاد عمرانلو» از سال ها تجربه اندوزی، تحصیل و اجرای موسیقی و رهبری گروه های کُر صحبت میکنیم.
خاطرات یک رهبر کُر
عمرانلو در آغاز سخن، به چند کار در دست تولید و ضبط خود به همراه گروهش اشاره میکند و می گوید: در حال ضبط چند کار صوتی هستیم. پروژهای را با گروه آوازی تهران دنبال می کنیم که قرار است به صورت تصویری منتشر شود. همین طور کاری را به همراه گروه کُر تونال با مجموعهای از آهنگ سازان ایرانی و خارجی در دست پیگیری داریم. همچنین به عنوان رهبر کُر و نوازنده ارکستر تئاتر موزیکال بینوایان مشغول همکاری هستم. کودکی وی با موسیقی عجین بوده و لحظه به لحظه برای فراگیری موسیقی به ویژه ارتقای مهارت خود در مقام رهبری کُر تلاش کرده است. وی دانش آموخته رشته موسیقی با تخصص ساز سنتور و آهنگ سازی است و با وجود سالها فعالیت حرفهای در خدمت بزرگان این هنر چون علی رهبری و لوریس چکناواریان، افزون بر این دورههای تخصصی رهبری کُر را در خارج از کشور نزد استادانی مانند آندره دوکوآدروس ارتقا میدهد. با نقل خاطرهای از اصول مورد تاکید استادان پیش کسوت موسیقی که نزد آنها سالها تلمذ کرده است، میگوید: استاد «رهبری» بر نظم تاکید داشت و اگر ما حتی دقایقی دیرتر به کلاس میرسیدیم، اجازه حضور در آن جلسه را نداشتیم. این روش و منش او روی کار حرفهای من اثر گذاشت و اکنون من به وقت و نظم و ترتیب کاریام متعهدم.
فرق هنرمند واقعی با کپی کار
کارنامه هنری عمرانلو نشان دهنده همتش بر ایجاد سبک و خلاقیت در حوزه موسیقی ایرانی است. از او درباره اعتقاد به امضای هنرمند پای آثارش جویا می شویم که نظرش را در این باره این گونه بیان می کند: در طول تاریخ هنرمندان سعی کردند امضای خودشان را داشته باشند، اما در ابتدای کار هنرمند ناچار از تقلید است و بعد از بلوغ امضا در آثار اتفاق میافتد. من وقتی می خواهم یک سبک تازه را شروع کنم، اول از استادان خودمان تقلید می کنم و در مرحله بعد می توانم در لهجه کاری خودم تغییر و تفاوت ایجاد کنم. وی با تشریح مشکلی که اکنون حوزه موسیقی به ویژه سبک پاپ با آن دست به گریبان است، می گوید: خوانندگانی که ظهور میکنند همه کپی همدیگر هستند و به بلوغ و ایجاد تفاوت نمیرسند. اجراهایی که با شنیدن آنها بتوانیم تشخیص دهیم متعلق به کدام خواننده است، به 15-10 اثر نمیرسد. بقیه شبیه یکدیگر هستند، مردم هم از این بین، آن کار و هنرمندی را که متفاوتتر است، انتخاب میکنند.
از دیدگاه این هنرمند باسابقه عرصه موسیقی، هنرمند واقعی درعین توجه به سلایق عمومی تلاش میکند، حق انتخاب دیگری را هم پیشروی آن ها قرار دهد. اگر آهنگ ساز فقط به تولید کارهای عامه پسند و مورد اقبال بسنده کند و سطح سلیقه جدیدی را به وجود نیاورد، هیچ تغییری در مسیر هنر و جامعه خود ایجاد نکرده است.
سازندگان آثار ماندگار نگاه فرانسلی داشتند
وی با توجه به رشد کمّی علاقهمندان به عرصه موسیقی و خوانندگی، فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی را با آوردن نمونهای بیشتر موشکافی میکند: شاید بتوان ظهور فضاهای نوین رسانهای را به ورود و رواج فست فودها تشبیه کرد. با همه معایب و مضرات این نوع جدید وعده غذایی، نمی توانیم فضا را طوری محدود کنیم که کسی این سبک غذا را انتخاب نکند، فقط میتوانیم درباره مضرات و عوارض بعدی خوردن مداوم آن اطلاعرسانی کنیم. همین ماجرا درباره موسیقی های ارزشی در مقایسه با موسیقی های خالی از محتوا نیز صدق میکند؛ ما به عنوان هنرمند و همچنین نهادها و متولیان فرهنگی باید موسیقی خوب را ترویج کنیم. به نظر این موزیسین و مدرس دانشگاه، سازندگان آثار ماندگار در حوزه موسیقی کشورمان به خلق اثر هنری و بااصالت برای یک نسل فکر نمی کردند و چندین نسل بعد را هم هدف گذاری می کردند.
نسبت موسیقی فاخر با شمار علاقه مندان موسیقی نمی خواند
سرپرست گروه آوازی تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداوسیما را دو متولی اصلی رعایت حقوق هنرمندان و حمایت از آثارشان می داند و با انتقاد از عملکرد صداو سیما در این زمینه خاطرنشان می کند: «من یک اثر را با منابع مالی شخصی تولید می کنم که به صورت آلبوم منتشر می شود، صداوسیما بدون درنظر گرفتن هیچ نوع حقی برای مولف، آن را هر وقت و با هر تصویری که می خواهد پخش می کند، بدون این که ریالی به صاحب اثر پرداخت کند.» آرزویش این است که موسیقی در جامعه ما به سمت حرفهایتر شدن پیش برود. به ویژه ارکسترهای سمفونیک حرفه ای تری اجرا شود. وی اضافه می کند: موسیقی فاخر که نیاز به آموزش و حمایت بیشتر دارد، متاسفانه در سطح بسیار پایینتری از آن چه که باید باشد، قرار دارد. به نسبت جمعیت کشورمان و نیاز، مدرسان تراز اول خیلی کمی داریم. این نوازنده و رهبر ارکستر، از سال ٩٠ فراگیری حرفه ای فنون رهبری کُر را وجه همت خود قرار داده و در رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی حتی سفر به دیگر کشورها از جمله هلند، نروژ و آمریکا برای استفاده از محضر استادان فرنگی فروگذار نمی کند. وی با انتقاد از کاستی های موجود در عرصه آموزش و حمایت نهادهای دولتی دست اندرکار موسیقی کشورمان، تصریح می کند: بارها مجبور شده ام برای فراگیری فنون و نکاتی در تخصصم فراتر از آن چه استادانم به من آموخته اند، دوره هایی را خارج از کشور بگذرانم، این در حالی است که اگر تعاملات علمی ما با استادان و مراکز آموزش این هنر در جهان تقویت شود، میتوانیم استادان برجستهای را برای آموزش گروه بیشتری از مشتاقان به ایران دعوت کنیم.
اگر امروز مسئولان به داد موسیقی نرسند...
وی تاکید می کند: اگر الان مسئولان دولتی ما از این بخش موسیقی حمایت های لازم را نکنند، تا چند سال دیگر کشورهایی مثل ترکیه، کویت و قطر از ما پیشی می گیرند. زیرا با نداشتن استعداد و استاد بومی، همه تلاش خود را برای رشد هنر موسیقی مملکت خود به خرج می دهند، حتی از هنرمندان دیگر کشورها برای آموزش موسیقی و راه اندازی یک گروه ارکستر سمفونیک دعوت می کنند. ولی ما با داشتن این همه استعداد و مدرس هیچ حرکتی نمی بینیم که نشان دهنده نبود مدیریت در این حوزه است.
وی با آوردن شاهدی از اخبار نامتعارف این روزهای حوزه فرهنگ، حال و روز ناخوش موسیقی را این گونه توصیف می کند: در تالار وحدت کشورمان که روزگاری بزرگ ترین رویدادهای فرهنگی و هنری در آن اجرا می شد، از خودرو رونمایی می کنند و شاید چند صباح دیگر به کارخانه شیر پاستوریزه کرایه دهند. یک زمانی اگر می خواستید پای تان را بر سِن تالار وحدت بگذارید، باید چندین فیلتر را می گذراندید چون تقدس و احترامی برای آن قائل بودند و مثل امروز همه چیز در خدمت پول نبود. تنها کافی است به حساب بنیاد رودکی پول واریز کنید، مهم نیست چه کاری در آن انجام می دهید. سال ها پیش، ساعت ها در صف می ایستادیم تا بلیت اجرای برنامه استادانی چون پایور یا ناظری را بگیریم. الان چنین اجراهایی اصلا برگزار نمی شود که کسی بخواهد در صف بایستد یا نه؟!
اگر مردم شاد باشند، من هم شادم
عمرانلو، چهار سال پیش اثری را به سفارش آستان قدس رضوی با موضوع حضرت رضا(ع) به نام «صحن رضا» روی شعری از عبدالجبار کاکایی ساخته که با تک خوانی علیرضا قربانی و همراهی گروه همخوانان مرد ضبط شده است. کاری موسیقایی که معتقد است به واسطه انتساب به نامِ نامی امام رئوف، اثری متفاوت از کار درآمده است. از او می پرسیم: در خلوتش با ثامن الحجج(ع) چه می گوید و از پیشگاه حضرتش چه می طلبد؟ زبان حال خود را برای مان می گوید: معمولا برای خودم هیچ چیزی نمی خواهم. اما در شرایط امروز کشورمان، آرزومندم به برکت نگاه و عنایت حضرت شان اوضاع اقتصادی به سمت صحیح تر و با ثبات تری برود و مردم از زیر این فشارها خارج شوند. چرا که با شادی و آرامش مردم سرزمینم، من هم در آرامشم و هنرمند در چنین شرایطی قادر به خلق اثر خواهد بود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آنانی که رژیم آل سعود را می شناسند، می دانند که رابطه آل سعود و دولتمردان آمریکا ، فراتر از رابطه شریک و همراه است. حتی بر اساس مفاهیم عرف بین الملل، نمی توان آل سعود را فقط یک دولت دست نشانده خواند. رابطه دولت آمریکا و حکومت آل سعود، رابطه ارباب و برده است. برده ای که مال و جان و آبروی او به دست ارباب خود است و هیچ گونه اختیار و ولایتی بر سرزمین و تعاملات سیاسی و اقتصادی و حتی فرهنگی خود ندارد. رژیم آل سعود نمی تواند بدون اجازه و اذن آمریکا، قدم از قدم بردارد. این موضوع نه تنها در تعاملات و اقدامات بین المللی عربستان صدق می کند ( مانند حمله به یمن ، تجهیز داعش، دخالت در امور سیاسی لبنان و ...) بلکه حتی تصمیمات داخلی کشور و نیز سیاست ها و راهبردهای درون خانوادگی آل سعود نیز توسط آمریکا طرح ریزی و مدیریت می شود یا حداقل اجازه و رضایت آمریکا را به همراه دارد.علاوه بر این ، سیستم امنیتی عربستان در اختیار کامل سیستم های امنیتی آمریکا مانند سیا و پنتاگون قرار دارد به ویژه مسائلی که مستقیم یا غیر مستقیم به پادشاه یا ولیعهد و شاهزادگان مربوط می شود . در کلیه اقدامات تروریستی که در سال های گذشته صورت گرفته، به وضوح دست هدایتگر آمریکا دیده شده است. رهبر انقلاب بارها در قضایایی که به نحوی ، عربستان بازیگر نقش اول آن بوده است ، متذکر شده اند که جهان اسلام از دست های پشت پرده و دشمن اصلی غافل نشوند.با این مقدمه نمی توان قبول کرد که قضیه قتل خاشقچی، بدون اطلاع آمریکا و شخص ترامپ صورت گرفته باشد. نه خاشقچی ، فردی معمولی است و نه دولت ترکیه ، که داعیه رهبری جهان اسلام و پرچمداری مبارزه با تروریست را دارد، دولتی است که از کنار این ماجرا به راحتی بگذرد. اطلاعات به دست آمده ( که اغلب توسط سرویس های خبری وابسته به آمریکا و لابی صهیونیست و نیز مراکز امنیتی ترکیه به صورت حساب شده و قطره چکانی ، مخابره می شود ) نیز حکایت از اطلاع سرویس های امنیتی آمریکا و ترکیه دارد.اما ، سخن بالاتر از این است. نگارنده معتقد است نه تنها آمریکا مطلع بوده است بلکه اصولا قتل خاشقچی به دستور آمریکا و با نقشه و طراحی سیستم های امنیتی دولت ترامپ رخ داده است. طرح ترور خاشقچی توسط آمریکا و به دست نیروهای امنیتی آل سعود،به گونه ای طرح ریزی می شود که ولیعهد به طور مستقیم در جریان امور قرار داده شود و در نهایت آخرین تماس ها و مجوزها نیز توسط شخص بن سلمان و رئیس دفتر مخصوص وی صورت می گیرد تا هیچ شبهه ای برای دخالت و آمریت بن سلمان باقی نماند.حداقل ترین نکات امنیتی در این طرح به ظاهر رعایت نمی شود تا همه چیز به ضرر بن سلمان پیش رود. تلفن و ساعت خاشقچی که مجهز به میکروفن بوده، از وی تحویل گرفته نمی شود، مکالمات ضبط و تماس ها از طریق تلفن های سفارت انجام می شود و موارد بسیاری از این قبیل که باز شاهدی است بر این مدعا که قرار است جنایتی رخ دهد و هزاران سند و مدرک علیه ولیعهد عربستان در اختیار عموم قرار گیرد.بعد از عملیات ترور ، قسمت دوم تئاتر ترامپ ، کلید می خورد. این بار نقش اول را روزنامه های واشنگتن پست ، نیویورک تایمز، خبرگزاری سی ان ان و نیروهای امنیتی ترکیه بازی می کنند و اردوغان به عنوان منجی و پرچمدار ضد تروریسم، محوریت بخش دوم این سناریو را بر عهده می گیرد.روزنامه هایی که تا همین دیروز ، یمن و عراق و سوریه را سانسور و از بن سلمان و حکومت آل سعود، به عنوان دولتی مترقی یاد می کردند و تصاویر صفحه اول خود را به رقص شمشیر شاه عربستان یا اقدامات انسان دوستانه بن سلمان اختصاص داده بودند، صفحات شان و مقالات و تحلیل هایشان پر می شود از جنایات آل سعود به رهبری بن سلمان.اردوغان نیز چنین وانمود می کند که انگار از هیچ چیزی اطلاع نداشته و از این که در کشورش ، چنین جنایت هولناکی رخ داده است، عصبانی و اندوهناک است و عزم جدی دارد تا مسببان آن را به سزای خویش برساند.و اما جالب تر از همه ، نقش ترامپ است که ابتدا، موضعی مسامحه کارانه می گیرد تا مبادا دوستان و شریکان عربش گمان کنند که ترامپ، رفیق نیمه راه است اما زمانی که اقدامات اردوغان و تیم امنیتی ترکیه با اطلاع رسانی های ممتد خود و روزنامه ها و خبرگزاری ها و شبکه های ماهواره ای با پوشش خبری خود، شرایط را آماده می سازند، به یک باره ترامپ ، بن سلمان را عامل قتل خاشقچی معرفی و در عین حال، پادشاه عربستان را از اتهام مبرا می کند و این یعنی پایان کار بن سلمان و پایان زمان اعتبار وی .یعنی دیگر بن سلمان ، برای آمریکا مهره ای سوخته به حساب می آید و ماندنش بیش از این بر قدرت نه تنها شاید منافعی برای آمریکا نداشته باشد بلکه ممکن است حمایت از وی به ضرر آمریکا تمام شود.ترامپ ، به عنوان منجی و فرشته ضد تروریسم ، با برکناری و حتی مجازات بن سلمان ، عملا دست خود را هم از همه جنایات داعش، یمن، سوریه، لبنان و عراق شسته و هم مهره جدید را با کارآمدی جدید بر تخت ولیعهدی می نشاند.متاسفانه برخی رسانه های کشور نیز با درک نکردن صحیح این نقشه، در ایفای نقش به آمریکا ، اردوغان و روزنامه ها وشبکه های خبری وابسته به آن ها کمک کردند و برخی از مسئولان نیز ، بن سلمان و آل سعود را مسبب اصلی این جنایت بر شمردند و به دست های پشت پرده و فرمانده اصلی که دولت آمریکا و لابی صهیونیسم هستند اشاره ای نداشتند.شاید اگر این گونه به مسئله نگاه می شد، زمان خوبی بود تا کشورهای عربی و حتی عربستان ، نوع دوستی آمریکا را بهتر درک کنند و بدانند در پشت نقاب همراهی و شراکت آمریکا ، چه چهره ای مخفی شده است و این آمریکا ، دولتی است که هیچ کس حتی آنان که دست نشانده وی هستند و سال ها به او و رژیم صهیونیستی خدمت رسانده اند از نقشه های شوم و استکباری اش در امان نیستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با تصمیم وزارت خارجه آمریکا به لغو روادید 21 تبعه سعودی، نخستین گام واشنگتن برای مجازات عربستان به دلیل قتل جمال خاشقچی برداشته شد. همزمان، «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد؛ ممکن است قانون ماگنیتسکی (Magnitsky) درباره عربستان به کار گرفته شود.با اجرای این قانون، تحریم هایی متوجه سعودی خواهد شد. این در حالی است که به نظر می رسد دونالد ترامپ، پس از چند هفته مقاومت و سماجت در نهایت پشت بن سلمان را خالی کرده و وی را در قتل خاشقچی مقصر شناخته است. با توجه به اقدامات و مواضع چند روز اخیر مقامات آمریکایی، چنین به نظر می رسد کاخ سفید زیر فشار سنگین افکارعمومی و طیف وسیعی از چهره های سیاسی - رسانه ای داخل و خارج از آمریکا، سرانجام مجبور شده است فعلا از سعودی ها، به ویژه ولیعهد جوان فاصله بگیرد.ترامپ اعلام کرده است که نحوه پاسخ گویی به قتل خاشقچی و مجازات احتمالی علیه ریاض را به کنگره واگذار خواهد کرد.کنگره ای که با وجود صرف میلیون ها دلار و لابی گری های فشرده سعودی ها درسال های اخیر، این روزها به کانون انتقادات تند علیه ریاض بدل شده است. اما دلیل خالی کردن پشت بن سلمان از سوی ترامپ چیست؟آیا آمریکااز عربستان دور میشود؟واقعیت این است که دلایل مختلفی برای واکنش شدید ترامپ علیه بن سلمان مطرح شده است. اولین دلیل، ترس از تضعیف بیش از پیش موقعیت جمهوری خواهان در انتخابات میان دوره ای کنگره است. به نظر میرسد در سایه حملاتی که روزنامههای واشنگتن پست و نیویورک تایمز (نزدیک به لابی قطری در آمریکا) به راه انداختند، بخشی از این واکنش ترامپ به ویژه در آستانه انتخابات میاندورهای کنگره از سر ناچاری است و هر گونه ضعفی در این زمینه از خود نشان دهد مورد بهرهبرداری دموکراتها قرار خواهد گرفت که نظرسنجیها حاکی از بهبود جایگاه آنها در انتخابات پیش روست. واشنگتن پست که جمال خاشقچی یکی از ستوننویسهای ثابت آن بود، با کمک چند رسانه دیگر توانست به نوعی ترور خاشقچی را اقدامی علیه این رسانه 141 ساله و روزنامهنگاران آمریکایی قلمداد و فضای سنگینی در داخل آمریکا ایجاد کند. از این رو، ترامپ از یک سو متاثر از این فضا و از سوی دیگر برای این که خود را نسبت به دموکراتها مدافعتر در قبال مسائل حقوق بشری و آزادی بیان نشان دهد، این چنین به بن سلمان تاخته است اگرچه لحن سخنان روز گذشته ترامپ بیشتر از آن که تاسف از قتل یک انسان باشد تاسف از بد اجرا کردن نقشه قتل یک انسان بود .دومین دلیل نحوه سر به نیست کردن یک روزنامه نگار منتقد در کنسولگری عربستان در کشور دیگری است که موجب خشم گسترده افکارعمومی در جهان، از جمله در آمریکا شده است.با این حال، خاشقچی، نخستین فردی نبود که توسط ماشین سرکوب سعودی ها به شکل فجیعی کشته شد.گزارش های مستندی از ناپدید شدن و قتل برخی از شاهزادگان منتقد سعودی در سال های اخیر منتشر شده است که سیاستمداران آمریکایی در برابر آن سکوت کرده اند. دلیل سوم، تلاش آمریکا برای بیشتر سرکیسه کردن خاندان آل سعود در ازای سرپوش گذاشتن بر رسوایی قتل خاشقچی است. آمریکایی ها با تجربه ای که از ماجرای 11 سپتامبر دارند به این نتیجه رسیده اند که از پرونده های این چنینی بهتر می توانند برای آن چه زمانی ترامپ از آن به دوشیدن عربستان تعبیر کرد، به عنوان اهرم فشار استفاده کنند. آن چنان که ترامپ دیروز ، بار دیگر به سخنان قبلی خود در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد که عربستان در حملات یازدهم سپتامبر سال 2001 دست دارد.از این دید به نظر می رسد آمریکا و به ویژه جناح راست گرای حاکم از پرونده قتل خاشقچی به عنوان اهرم فشار دیگری در کنار بخش محرمانه گزارش 11 سپتامبر علیه عربستان و شخص بن سلمان برای وادار کردن وی به تامین خواسته های خود استفاده کنند که شاید یکی از این خواسته ها و مطالبات وادار کردن عربستان به عرضه سهام آرامکو در بازار بورس وال استریت برای رونق بخشیدن به اقتصاد این کشور در برابر رقبای بین المللی خود باشد. بر اساس قانون موسوم به جاستا قربانیان حملات 11 سپتامبر می توانند از آل سعود شکایت کنند و واکنش احتمالی ریاض در برابر آمریکا می تواند به پیگیری این قانون و همچنین افشای بخش های سانسور شده 28 صفحه از تحقیقات در باره حادثه 11 سپتامبر منجر شود که بر نقش عربستان در این حملات تروریستی تاکید دارد.دلیل چهارم این که ترامپ بعد از سخنرانی اردوغان در پارلمان این کشوربه نوعی مجبور بود از وی و ترکیه در برابر عربستان حمایت کند چرا که ترکیه پیش از این به آزادی اندرو برانسون کشیش آمریکایی مظنون به مشارکت در کودتای سال 2016 ترکیه اقدام کرده و حداقل در ظاهر مابه ازایی در برابر آن دریافت نکرده بود و این در حالی است که آزادی وی یک برگ مهم تبلیغاتی برای ترامپ و جمهوری خواهان در انتخابات کنگره بوده است. این بدین مفهوم است که هر چند امکان دارد تا حدودی از حساسیت خبری ماجرای قتل خاشقچی کاسته شود اما به منزله حل بحران ناشی از این قتل برای عربستان نخواهد بود و رویکرد بازیگران دخیل در این بحران بر مدیریت بحران استوار است تا حل آن. با این حال، تجربه 70 سال روابط نزدیک کاخ سفید با خاندان آل سعود نشان می دهد که دولت عربستان با دست و دلبازی، دلارهای نفتی را با خرید تسلیحات پیشرفته و ارائه پروژه های پرخرج، به آمریکا برگردانده است.از این رو، به نظر نمی رسد باج خواهی مالی واشنگتن از ریاض به دلیل رسوایی قتل خاشقچی، تنها دلیل انتقادات بی سابقه آمریکایی ها علیه سعودی ها باشد. به همین دلیل گروهی از تحلیلگران معتقدند آمریکا باید با برخی اقدامات ماجراجویانه و مخاطره آمیز بن سلمان از جمله محاصره اقتصادی قطر و بازداشت چند روزه «سعد حریری»، نخست وزیر لبنان در ریاض برخورد کند. ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا می گوید: باید به حمایت بی قید و شرط از «بن سلمان» پایان داد، چراکه او نشان داده بیش از حد بی پرواست و استحقاق چنین حمایتی را ندارد. تحولات این روزهای پرونده قتل جمال خاشقچی نشان می دهد که این مسئله به مرحله نهایی خود نزدیک می شود. اکثر تحلیل گران معتقدند عمر مفید این پرونده تا انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا خواهد بودزیرا جناح رقیب جمهوری خواهان حداکثر توان خود را برای بهره برداری از آن در آرای رای دهندگان به کار بسته وترامپ و جمهوری خواهان نیز با توجه به حساسیت این مسئله تا کنون چند بار مواضع خود را متناسب با فشاررسانه ها و افکار عمومی تغییر داده و هم راستا کرده اند بنابراین موضع گیری های کاخ سفید را باید با توجه به این نکته تاثیر گذار تحلیل کرد.بدیهی است ترامپ سعی می کند ضمن مدیریت زمان دراین پرونده برای عبور از ایستگاه انتخابات حداکثر امتیاز را از شاهزاده کم تجربه سعودی بگیرد. تلاش وی در تفکیک نقش پادشاه از بن سلمان دراین موضوع یک روز بعد از سخنرانی اردوغان که وی نیز دقیقا روی همین مسئله تاکید کرد، پیامی صریح به بن سلمان بود که احتمالا باید تصمیمات مهمی در پس پرده بگیرد تصمیماتی که اهداف سیاسی و اقتصادی را دنبال می کند ترامپ بعد از آن که نتوانست در ماجرای اختلاف عربستان و قطر ریاض را راضی به نرمش کند اکنون با یک تیر دونشان خواهد زد و در این شرایط نه از موضع خواهش که از موضع دستور بن سلمان را مجبور به عقب نشینی از سیاستش درقبال قطر می کند تا همزمان ترکیه متحد دوحه و یک ضلع مهم ماجرای خاشقچی را هم راضی و وارد یک مصالحه با ریاض کند.مکالمه تلفنی روز گذشته بن سلمان با اردوغان و تمجید سلمان از ترکیه در سخنرانی علنی در ریاض و همچنین گفت وگوی تلفنی اردوغان و ترامپ حکایت از رایزنی های فشرده در پشت پرده دارد. جدای از این ترامپ قطعا از فرصت اقتصادی به وجود آمده برای دوشیدن بیشتر آل سعود هم به راحتی نخواهد گذشت.بن سلمان اکنون به واقع در مخمصه عجیبی گیر افتاده است که خروج وی از این تنگنا نیز قطعا جایگاه وی را برای همیشه آسیب پذیر خواهد کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حضرت آیتا... خامنهای رهبر انقلاب اسلامی روز دوشنبه سیام مهرماه در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم، با اشاره به شباهت حرکت مدافعان حرم اهل بیت (ع) در سالهای اخیر با حرکت کسانی که در دوران خلفای عباسی با نثار جان خود نگذاشتند قبر مطهر سیدالشهدا از بین برود، فرمودند «اگر آن جا کسانی فداکاری نمی کردند، امروز شوکت و هیمنه محبت اباعبدا... الحسین (علیهالسلام) اینجور دنیا را فرا نمی گرفت این خشت اول و اصلیِ این کار را همان کسانی گذاشتند که درواقع جانشان را برای زیارت قبر اباعبدا... (علیهالسلام) فدا کردند. این بچههای شما هم همینجور... اگر این کسانی که رفتند آن جا مجاهدت کردند نبودند، دشمن تا نزدیکی قبر مطهر حضرت اباعبدا...، چند کیلومتری کربلا، جلو آمده بود».
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، خانوادههای مکرم و معظم شهدای عزیزمان! حرکت این شهدای شما که در این برهه در خارج از کشور به شهادت رسیدند، درواقع شبیه حرکت آنکسانی است که با جانِ خودشان توانستند قبر حضرت اباعبدا... را حفظ کنند. یک روزی بود که خلفای بنیعباس همت گماشته بودند که قبر مطهر حضرت اباعبدا... و لابد به تبعِ آن، بقیه قبور مطهره را از بین ببرند؛ یک عدهای با جانِ خودشان نگذاشتند؛ یعنی [آن ها] گفتند اگر بیایید، دستتان را قطع می کنیم، پایتان را قطع می کنیم، شما را به قتل می رسانیم؛ درعینحال [این ها] رفتند. همان رفتنها بود که حالا رسیده به 20 میلیون زائر پیاده اربعین. اگر آن جا کسانی فداکاری نمی کردند، امروز شوکت و هیمنه محبت اباعبدا... الحسین (علیهالسلام) اینجور دنیا را فرا نمی گرفت؛ که شما میبینید در راهپیمایی اربعین از کشورهای مختلف -از فارس و ترک و اردو و کشورهای اروپایی و حتی از آمریکا- افرادی بلند می شوند میآیند آن جا؛ این [کار] را چهکسی کرد؟ این خشت اول و اصلیِ این کار را همان کسانی گذاشتند که درواقع جانشان را برای زیارت قبر اباعبدا... (علیهالسلام) فدا کردند. این بچههای شما هم همینجور؛ اگر چنان چه این فرزندان عزیز شما، شهدای عزیز شما، این کسانی که رفتند آن جا مجاهدت کردند نبودند، دشمن تا نزدیکی قبر مطهر حضرت اباعبدا...، چند کیلومتری کربلا، جلو آمده بود؛ با خمپاره کوتاهبُرد -خمپاره ۶۰- کربلا را می زدند؛ اینقدر نزدیک آمده بودند! به کاظمین نزدیک بودند، به زینبیه نزدیک بودند، در واقع [آن جا را] محاصره کرده بودند. این جوان های شما رفتند در خلال هزاران نفرِ دیگر، رفتند این بلا را از سرِ اسلام و مسلمین در واقع رفع کردند؛ کار بزرگی که این جوان های شما انجام دادند، این است. و این برای خدا بوده؛ وَالّا ما که کسی را تشویق نکردیم [برود]؛ مثل دوره جنگ که تشویق می کردیم و امام دستور می دادند و مارش عملیات می زدند؛ این خبرها نبود، اما درعینحال این جوان ها با شوق، با التماس، با علاقهمندی، بلند شدند رفتند؛ این اخلاص است دیگر؛ این اخلاص را خدای متعال برکت می دهد. انشاءا... در آینده نهچندان دور، برکات این ها را دنیای اسلام خواهد دید.
البته برای شماها -چه پدر، چه مادر، چه همسر، چه فرزند، چه برادر و خواهر- سخت است، [این] معلوم است، لکن خب این سختی است که در مقابلش چشمروشنی خدای متعال هست که به صابرین وعده فرموده که «أُولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة»؛(۱) خدای متعال بر کسانی که صبر می کنند در این مصائب، درود می فرستد و صلوات می فرستد و رحمت می فرستد؛ این وعده الهی است، آیه قرآن است؛ انشاءا... مشمول این الطاف الهی خواهید بود. خداوند انشاءا... ما را هم به این جوان های شما ملحق کند؛ ما هم دنباله همان ها، در همان راه حرکت کنیم و به همان سرنوشت برسیم. خب یک صلوات دیگر بفرستید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بالاخره سکوت ترامپ شکست. یک روز پس از این که جینا هاسپل رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، به ترکیه رفت تا درباره جزئیات قتل جمال خاشقچی اطلاعات کسب کند، رئیس جمهور آمریکا نقش بن سلمان در این جنایت را پذیرفت. دونالد ترامپ در مصاحبهای با والاستریتژورنال در پاسخ به سوالی درباره دست داشتن محمد بن سلمان در قتل گفت: «در مرحله فعلی، ولیعهد اداره بیشتر امور را در دست دارد. او کارها را اداره میکند و بنابراین، اگر کسی [در قتل] دست داشته، او بوده است.» اما او از این که جنایت ولیعهد سعودی قابل انکار نیست، احساس خوشایندی نداشت. ترامپ در کاخ سفید به خبرنگاران گفت که «نقشه اولیه آن ها خیلی بد بود، به بدی اجرا شد و در تاریخ سرپوش گذاری، این بدترین نمونه بود. به نظرم هرکسی این ایده را مطرح کرده به مخمصه بدی افتاده و باید هم افتاده باشد.» سخنان ترامپ در حالی است که مارکو روبیو، سناتور ایالت فلوریدا پیش از این گفته بود که «قضیه قتل خاشقچی بی احترامی به ترامپ و همه آن هایی بود که از اتحاد استراتژیک با عربستان سعودی حمایت می کردند. نه تنها آن ها این مرد را کشتند که رئیس جمهور آمریکا و متحدان شان در کنگره را در مخمصه بدی گذاشتند.» با این حال بن سلمان دیروز با شنیع دانستن قتل خاشقچی تاکید کرد که روابط ریاض با آنکارا ناگسستنی است. حالا در آستانه انتخابات میان دوره ای کنگره که کمتر از دو هفته دیگر برگزار می شود، ترامپ باید بحران پیش آمده توسط متحد نزدیک خود را به نفع خود خاتمه دهد. اما رئیس جمهور آمریکا باید چگونه با این بحران مواجه شود؟ و روابط ریاض-واشنگتن به کدام سو گرایش پیدا می کند؟ مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به خبرنگاران گفته است: «درباره مرگ خاشقچی، ما دست کم تعدادی از افراد مسئول از جمله آن هایی را که در سرویسهای اطلاعاتی، دربار سلطنتی، وزارت خارجه و دیگر وزارتخانههای سعودی شاغل هستند شناسایی کردهایم.» این افراد که تعداد آن ها به 21 تن می رسد مشمول مجازات هایی از جمله لغو ویزا و ثبت نام در فهرست اشخاص تحت نظر برای ویزای ورود، می شوند. همچنین وزارت خارجه در حال بررسی امکان به اجرا گذاشتن تحریمهای مرتبط با قانون «ماگنیتسکی» است. این قانون برای تحریم مرتکبان نقض فاحش حقوق بشر در سراسر دنیا تصویب شده و سنای آمریکا از دولت خواسته است اجرای آن علیه مقامات سعودی مسئول قتل جمال خاشقچی را مورد توجه قرار دهد. مایک پمپئو می گوید: «این مجازاتها به معنی حرف آخر آمریکا در این باره نیست، ما به بررسی اقدامات بیشتری برای تنبیه مسئولان این قتل ادامه خواهیم داد»همان طور که پمپئو می گوید، مسئولان حادثه تنبیه می شوند و نه حکومت سعودی. عربستان هنوز برای واشنگتن مهره ای ارزشمند است. آمریکا با چشم پوشی از جنایات سعودی، تلاش دارد با پشتیبانی از آن به جنگ خود با نفوذ منطقه ای ایران برود. همچنین، عربستان به عنوان دومین تولید کننده نفت در جهان پس از آمریکا، در تعیین قیمت جهانی نفت عنصری تاثیر گذار به شمار می رود. از طرفی، در حوزه صادرات تسلیحات به عربستان، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا معتقد است اگر واشنگتن از فروش محموله های بزرگ تسلیحات به عربستان امتناع ورزد، ریاض از روسیه یا چین سلاح خواهد خرید. ترامپ پیشتر گفته بود، ریاض قبلاً سامانه های موشکی، ناو و دیگر وسایل به مبلغ 110 میلیارد دلار به واشنگتن سفارش داده که برای آمریکاییان 500 هزار فرصت شغلی به وجود آورده است. پس به سادگی نمی توان از این گاو شیرده گذشت. علاوه بر این، عربستان حالا دیگر خریدار صرف تسلیحات آمریکا نیست، بلکه یکی از پایههای اصلی سرمایهگذاری در فناوریهای نوین آمریکاست و دلارهایش در سیلیکون ولی نقشی مهم بازی میکند. بیش از شش میلیارد دلار سرمایهگذاری در شرکت تاکسی اوبر، بیش از دو میلیارد دلار در شرکت مستغلاتی مربوط به نوآوریهای اطلاعاتی WeWork و ۹۰۰ میلیون دلار در شرکت سازنده خودروهای الکتریکی لوسید، تنها بخشی از سرمایه های سعودی در بازار آمریکاست. روزنامه وال استریت ژورنال مدعی است که عربستان بزرگ ترین سرمایهگذار در عرصه استارتآپهای آمریکاست. به عبارتی بخش اعظم ۱۰ میلیارد دلاری که در این زمینه در آمریکا سرمایهگذاری شده از آن سعودیهاست.
بن سلمان قربانی جنایت خود
ورای مسائل مالی و نقش عربستان در تحکیم و تقویت جبهه علیه ایران ارتباط تنگاتنگ بن سلمان با جرد کوشنر، داماد ترامپ از عوامل عمده نزدیکی کمسابقه ریاض و واشنگتن بوده است. این دوستی باعث شده بن سلمان از دست زدن به جنایت در کنسولگری استانبول ابایی نداشته باشد، با این حساب که اگر ماجرای خاشقچی در تنگنا هم قرار گرفت، واشنگتن تلاش خود را خواهد کرد تا خدشهای متوجه متحد حیاتیاش نشود. بن سلمان قبلا هم دیده بود که در جنگ ماجراجویانه یمن یا تحریم و اعمال فشار بیسابقه علیه قطر دولت ترامپ در کنارش ایستاده یا دستکم درونش بر سر رویکرد در قبال این سیاستهای ریاض اختلاف نظر است. در ماجرای بیسابقه اسارت سعد حریری در ریاض هم از همه صدایی انتقادآمیز و قابل شنیدن بلند شد به جز از دولت ترامپ. بر همین اساس میتوان تعلل ترامپ در افشای جزئیات قتل خاشقچی را درک کرد. اگر فشار افکار عمومی، روشنگری رسانههایی مانند واشنگتن پست و نیویورک تایمز، رقابتهای انتخابات میان دورهای کنگره (که ماجرای خاشقچی هم از سوی دموکراتها به موضوعی برای فشار بر ترامپ و جمهوری خواهان بدل شده) نبود، شاید بعید بود که ترامپ از موضع ابتداییاش درباره قابل قبولبودن توضیحات ریاض عقب بنشیند. سیاست خارجی آمریکا اغلب براساس حمایت از «متحد قابل اعتماد و قابل اتکا» برای منافع واشنگتن بوده است. اولویت نه دیکتاتور/دموکرات، که «قابل اعتماد بودن» بود. پیامد منفی این تغییرات را به وضوح میتوان در بحران قتل خاشقچی و نقش بن سلمان دید. لیندسی گراهام (سناتور محافظه کار نزدیک به ترامپ) بهتر از هر فردی در آمریکا متوجه خطر تغییری که ترامپ در سیاست خارجی آمریکا به وجود آورده، شد. او در مصاحبه با فاکس، با عصبانیت خواهان برکناری بن سلمان شده بود. نه لزوماً به خاطر سلاخی خاشقچی، بلکه به قول خودش او خطاب به بن سلمان گفته بود «بعد از همه حمایتی که من و ترامپ از تو کردیم، با چه جرئتی ما دوتا رو در این شرایط قرار دادی.» حالا زمان آن رسیده که آمریکا ریسک در کشور متحد خود را کم کند. اقدامی که ممکن است با تغییر بن سلمان رخ دهد.
فرا خبر
11 سپتامبر و خاشقچی
امیرعلی ابوالفتح
وقتی 15 تبعه سعودی به همراه چهار تن دیگر ، برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان عظیم پنتاگون را در واشنگتن هدف قرار دادند و سه هزار آمریکایی را به کام مرگ فرستادند ، آمریکا علیه ریاض شورش نکرد ، بلکه بهای این حمله تروریستی را طالبان در افغانستان پرداخت کرد . اما قتل یک روزنامه نگار سعودی - که حتی تابعیت آمریکا را نیز نداشت – در کنسولگری عربستان در شهری خارج از خاک آمریکا ، به شورش تمام عیار و بی سابقه ای علیه ریاض و خاندان سعودی ، از جمله ولیعهد جوان این کشور انجامیده است . چرا ؟ * در حادثه 11 سپتامبر چند تبعه یاغی نقش داشتند در حالی که در قتل جمال خاشقچی ، راس نظام سیاسی عربستان یا حداقل فرد شماره دو ، محمد بن سلمان دخیل بوده است . *عربستان در روز وقوع حادثه 11 سپتامبر متحدی گوش به فرمان و مطیع بود در حالی که این کشور از مدت ها قبل از کشته شدن خاشقچی نشانه هایی از ماجراجویی ، یکدندگی و حتی تمرد در برابر نظم آمریکایی را به نمایش گذاشت که محاصره قطر و بازداشت چند روزه سعد حریری در ریاض از جمله آن موارد بودند .مسلما آمریکا در برخورد با ماجرای 11 سپتامبر و قتل خاشقچی واکنش متفاوتی در پیش گرفت .چگونه ؟ * بعد از 11 سپتامبر ، آمریکا با کمک دربار سعودی تحت حاکمیت فرزندان بنیان گذار کشور ، غده سرطانی وهابیت را در داخل عربستان جراحی کرد و پس مانده آن را به خارج از مرزهای عربستان راند . *بعد از قتل خاشقچی ، آمریکا با کمک یا بدون کمک دربار سعودی تحت حاکمیت نوه های بنیان گذار کشور، قصد دارد غده در حال شکل گیری سرکشی و هویت خواهی عربستان را جراحی و از رانده شدن این بیماری به خارج از مرزهای عربستان جلوگیری کند . تردیدی نیست که آینده روابط آمریکا و عربستان بعد از دو حادثه 11 سپتامبر و قتل خاشقچی تفاوت خواهد داشت .به چه شکل ؟ *حتی با مرگ سه هزار آمریکایی در حادثه 11 سپتامبر ، روابط استراتژیک میان واشنگتن و ریاض حفظ شد و دو کشور بیش از پیش به هم نزدیک شدند . *بدون مرگ حتی یک آمریکایی در ماجرای قتل خاشقچی ، روابط استراتژیک میان واشنگتن و ریاض به شدت آسیب دیده است و دو کشور در مسیر کاهش وابستگی به هم حرکت می کنند .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مدیرعامل سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی گفت: ما پروژه شفافیت را به خواست حجت الاسلام و المسلمین رئیسی از مدتی قبل شروع کردهایم و به دنبال این هستیم همه داراییها و سرمایههای آستان قدس را احصا کنیم.
سید رضا فاطمی امین در گفت و گو با جام جم در پاسخ به این سوال که خروج آستان قدس از پروژه مشهدمال دارد یک ساله میشود؛ آیا آستان قدس توانسته سرمایهاش را از این پروژه بیرون بکشد؟ بیان کرد: بحث مشهدمال و مبالغش به بخش پشتیبانی آستان قدس مرتبط است و به حوزه کاری من مربوط نمیشود اما فقط این را میگویم که مبالغ حاصل از خروج از مشهدمال، صرف امور دیگری میشود. مشهدمال محل استقرار برندهای خارجی و در یک نگاه، دروازه ورود کالاهای خارجی به کشور است اما ما داریم با مبالغ حاصل از این خروج، در بخشهای مختلف از جمله صندوق سرمایهگذاری دانشبنیان سرمایهگذاری میکنیم. این کار، درست نقطه مقابل پروژههایی است که مسیر خارجیها را هموار میکنند.
وی همچنین در پاسخ به این سوال که در استان خراسان رضوی و حتی در شهر مشهد، بحث خشکسالی بسیار جدی است و روستاها دارند خالی از سکنه میشوند، با توجه به این موضوع در حوزه آب و آبرسانی هم کاری کردهاید؟ اظهار کرد: در حوزه آب، درحال انجام کارهای خوبی هستیم که مبنای آن ها استفاده از آب شور یا کشت محصولاتی است که به آب کمی نیاز دارند؛ مثل کینوا که دانه بسیار باارزش و مشهور به خاویار گیاهی است. این محصول گلوتن ندارد و برای کسانی که به گندم حساسیت دارند مفید است، همچنین آهن بالایی دارد و میتواند جایگزین قطره آهن شود. علاوه بر این، ما در بحث مرتع داری نیز ورود کردهایم و در حال احیای زمینهای بدون آب هستیم. باغی متراکم از درختان سیب احداث کردهایم که درهرهکتار 50 تن محصول میدهد یا مثلا روی توسعه کشت گیاه خارشتر کار میکنیم که یکششم یونجه آب میبرد و میتواند جایگزین آن شود.
مدیرعامل سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی در بخش دیگری از این گفت و گو اظهار کرد: این که میگویید آستان قدس خیلی پولدار است، تصوری است که مردم دارند و چندان بر واقعیت منطبق نیست. شاید مردم وقتی میبینند در حرم ساختمانها و صحنهایی با معماری خاص ساخته میشود، تصور پولداری آستان قدس به آن ها دست میدهد؛ درحالی که آن طور که مردم فکر میکنند منابع در اختیار آستان قدس رضوی نیست.
وی افزود: این را بدانید که ثروت آستان قدس حاصل نذور و موقوفات آن است و هیچ چیز در این تشکیلات خارج از وقف و نذر نیست.
فاطمی امین در پاسخ به این سوال که آستان قدس سالانه چقدر سرمایهگذاری میکند؟ ادامه داد: ما پروژه شفافیت را به خواست حجت الاسلام و المسلمین رئیسی از مدتی قبل شروع کردهایم و دنبال این هستیم که همه داراییها و سرمایههای آستان قدس را احصا کنیم. مثلا مشخص کنیم نان رضوی چقدر درآمد دارد و کجا هزینه میشود. این اطلاعات که جمعبندی شد، آن ها را روی سایت قرار میدهیم تا به اطلاع عموم مردم برسد و شما هم جواب سوالات تان را بگیرید.
وی درباره زمان تکمیل این اطلاعات نیز گفت: ما کار را تازه شروع کردهایم و تا آخر سال ادامه خواهد داشت. نتایج آن هم احتمالا سال آینده اعلام میشود.
مدیرعامل سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی درباره ماموریت صندوق سرمایهگذاری دانشبنیان رضوی هم اظهار کرد: ما در حوزه دانشبنیان دو کار انجام میدهیم؛ اول ورود به حوزههایی که مردم کمتر به آن ها وارد میشوند مثل تولید داروهای نوترکیب؛ مثلا فاکتور هشت که مخصوص بیماران هموفیلی است و در دنیا فقط پنج شرکت قادر به تولید آن هستند یا تولید پنج داروی ضدسرطان.
وی افزود: حوزه دوم کار ما حمایت از شرکتهای دانشبنیانی است که با سرمایه اولیهشان پروژه را پیش بردهاند اما هنوز موفق به تولید محصول نشدهاند یا محصولشان طوری نیست که بانکها اعتماد کنند و به آن ها وام بدهند یا آن محصول وارد بورس شود. این جاست که صندوق سرمایهگذاری دانشبنیان ایفای نقش و حلقه مفقوده موجود را پر میکند. در واقع صندوق از طرحهای دانشبنیانی که در این مراحل گیر کردهاند با سرمایهگذاری حمایت میکند، ضمن این که کمک میکند موفق شوند و برای بازاریابی محصولات شرکتهای دانشبنیان نیز تلاش میکند.
فاطمی امین در پاسخ به این سوال که آیا این صندوق از شرکتهای دانشبنیان ضمانت هم میگیرد؟ ادامه داد: وقتی یک شرکت دانشبنیان از بانک وام میگیرد، چون بانک تخصصی در حوزه کاری آن ندارد به ناچار مخاطراتش را با گرفتن وثیقه مالی و ملکی مرتفع میکند اما صندوق سرمایهگذاری کاملا حرفهای است و این مخاطرات را با گرفتن وثیقه حل نمیکند بلکه با دانشی که در اختیار دارد حدس میزند که یک پروژه به نتیجه میرسد یا خیر.وی سرمایه اولیه این صندوق را 100 میلیارد تومان اعلام کرد و گفت: یکسری اولویت ها داریم؛ ازجمله غذا، فناوری اطلاعات، الکترونیک، صنایع فرهنگی، بازیهای رایانه ای و پویانمایی.
مدیرعامل سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی درباره رصد فعالیت شرکتهای دانشبنیان افزود: فرق بین بانک و صندوق در همین رصد کردن است. بانک وثیقه را میگیرد و دیگر کاری به پیشرفت پروژه ندارد. همین موضوع باعث شده شرکتها مجبور باشند ملک و املاک داشته باشند تا اگروثیقه خواستند به کارشان بیاید. این چالش نظام بانکی کشور است که بخش صنعت را ترغیب به خرید ملک کرده است. در مقابل اما صندوق سرمایهگذاری رضوی، وثیقه را با ملک تعیین نمیکند بلکه با بررسی طرح، کار را تضمین میکند؛ یعنی هر طرحی را نمیپذیرد و گروههای کارشناسی دارد که توانایی شرکت و کشش بازار و مسائلی از این دست را بررسی میکنند و آن وقت این صندوق اقدام به خرید سهام شرکت میکند و چون خودش سهام دار است دلش میسوزد و نظارت میکند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدخلیل سجادپور- مسافرنمای 22 ساله ای که با همدستی یک دختر جوان، رانندگان خودروهای مسافرکش را در مشهد و شهرهای دیگر کشور بیهوش می کرد تا به اموال آن ها دستبرد بزند در حالی به قتل راننده تاکسی اینترنتی اعتراف کرد که برخی رانندگان دیگر نیز به طرز معجزه آسایی از مرگ حتمی نجات یافته اند.
ماجرای گم شدن یک راننده
به گزارش اختصاصی خراسان، ماجرای سرقت های این دزد مخوف پس از کشف راز یک قتل در عمق چاه 30 متری زمانی لو رفت که مرد بازنشسته ای سیزدهم مهر با نگرانی و اضطراب در جست و جوی پسر جوانش بود. فرزند 28 ساله این مرد که سعید عباسپور بهتاش نام داشت از شب قبل و به قصد مسافرکشی با خودروی پژو از منزل خارج شده ولی دیگر بازنگشته بود. مرد مسن برای به دست آوردن سرنخی از سعید به هر جایی که به ذهنش می رسید تماس می گرفت ولی تلاش هایش بی نتیجه بود او با شرکت اینترنتی که سعید به عنوان تاکسی تلفنی با آن ها همکاری داشت هم تماس گرفت ولی متصدیان شرکت نیز هیچ اطلاعی در این باره نداشتند. این مرد که دیگر دلهره همه وجودش را فراگرفته بود با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی، ماجرای گم شدن پسرش را اطلاع داد و از کارآگاهان پلیس آگاهی استمداد طلبید.
جسدی در عمق چاه
گزارش خراسان حاکی است، روز بعد از این ماجرا و در حالی که تلاش نیروهای انتظامی برای یافتن جوان گمشده ادامه داشت، خبری در بی سیم های پلیس منطقه طرقبه شاندیز پیچید که یک جفت کفش مردانه، کنار چاهی در اطراف شاندیز قرار دارد و با توجه به آثار موجود احتمال می رود صاحب کفش ها درون چاه افتاده باشد. به دنبال دریافت این خبر، بلافاصله نیروهای پلیس با صدور دستوری از سوی قاضی سیدهادی سبحانی (دادستان طرقبه شاندیز) عازم محل شدند و با همکاری نیروهای آتش نشانی به بررسی موضوع پرداختند. دقایقی بعد با نمایان شدن جسد یک جوان در عمق 30 متری چاه مذکور، ماجرا رنگ و بویی جنایی به خود گرفت چرا که تجربیات قاضی سبحانی، از پرونده های جنایی و اوضاع و احوال چگونگی سقوط جوان بدون کفش به درون چاهی خارج از دید رهگذران، احتمال وقوع قتل را قوت می بخشید به همین دلیل و با هماهنگی دادستان، قاضی برفرازی (بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز) رسیدگی به پرونده مرگ جوان 28 ساله در عمق چاه را به عهده گرفت و بدین ترتیب این ماجرا وارد مرحله جدیدی شد.
شناسایی هویت جسد
بنابر گزارش خراسان، جسد جوان 28 ساله در حالی توسط امدادگران آتش نشانی از عمق چاه بیرون کشیده شد که هیچ گونه مدارک شناسایی به همراه نداشت.
بنابراین جسد مجهول الهویه با صدور دستوری از سوی بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز به پزشکی قانونی انتقال یافت و تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی طرقبه شاندیز برای شناسایی هویت وی آغاز شد. چند ساعت بعد و با استعلام از پلیس آگاهی خراسان رضوی درباره گزارش افراد مفقودی، مشخص شد جوانی به نام سعید با مشخصات اعلامی پلیس از روز قبل از کشف جسد گم شده است. به همین دلیل بلافاصله پدر سعید عازم پزشکی قانونی شد و هویت پسرش را تایید کرد اما پدر سعید گفت که او با خودروی پژو پارس از منزل خارج شده است درحالی که اثری از خودرو در اطراف محل کشف جسد نبود بنابراین دیگر شکی باقی نماند که ماجرای مرگ سعید جنایی است.
دستگیری دزد مخوف
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع بلافاصله جلسات کارشناسی و تجزیه و تحلیل های اطلاعاتی در پلیس آگاهی منطقه طرقبه شاندیز با حضور مقام قضایی تشکیل شد و گروه زبده ای از کارآگاهان به سرپرستی سرگرد قیطاقی (رئیس پلیس آگاهی طرقبه شاندیز) تلاش های خود را برای افشای راز این جنایت هولناک درحالی آغاز کردند که این پرونده به یک صندوقچه اسرار آمیز تبدیل شده بود.
همزمان با رصدهای اطلاعاتی که با راهنمایی و نظارت مستقیم دادستان عمومی و انقلاب شکل گرفته بود، ردیابی خودروی «سعید» نشان می داد که فردی از مسیرهای فرعی و با خودروی مذکور چند بار در حال تردد مشاهده شده است بنابراین چند گروه عملیاتی از کارآگاهان وارد عمل شدند و خودروی مذکور را درحالی در اطراف منطقه الهیه مشهد توقیف کردند که جوان 22 ساله ای رانندگی آن را به عهده داشت. «علی – آ» که به طور غافلگیرانه ای خود را در چنگ پلیس می دید در پاسخ به سوال کارآگاهان درباره مالکیت خودروی پژو پارس گفت: این خودرو را مدتی قبل خریده ام! اما وقتی در تنگنای سوالات تخصصی قرار گرفت به ناچار سرقت خودرو را با همدستی دختری جوان پذیرفت که آشنایی خیابانی با یکدیگر داشتند!
اعتراف به قتل
«علی – آ» که به دادسرا معرفی شده بود وقتی در برابر قاضی پرونده قرار گرفت راز قتل سعید را فاش کرد و در اعترافاتی تکان دهنده گفت: از مدتی قبل با دختر 25 ساله ای آشنا شده ام و به عنوان مسافر سوار خودروها می شدیم و با پیشنهاد مبالغی مقصدمان را مسیرهای طولانی اعلام می کردیم تا فرصتی برای جلب اعتماد راننده داشته باشیم. متهم به قتل اضافه کرد: از قبل داروهای خواب آور را از داروخانه ها و عطاری ها تهیه می کردیم و پس از آشنایی و جلب اعتماد به رانندگان آب میوه، چای یا آب معدنی مسموم تعارف می کردیم. وقتی راننده به حالت بیهوشی می رفت گوشی تلفن همراه و پول هایش را سرقت و از محل فرار می کردیم.
چند روز قبل نیز خودروی پژو پارس جوانی را از اطراف میدان راه آهن مشهد اجاره کردیم و تا نیمه های شب چند بار قرص های خواب آور را با ترفندهای مختلف و داخل آب میوه به او خوراندیم. آن جوان خیلی گیج بود که دوست دخترم را پیاده کردم و خودم با آن راننده به سمت شاندیز رفتیم. چون منطقه شاندیز را به خوبی می شناسم کنار چاهی رفتم و به راننده گفتم دست و صورتش را با آب چاه بشوید تا حالش بهتر شود او که خیلی گیج و منگ بود، تشخیص نداد که داخل چاه آب نیست، کفش هایش را بیرون آورد که من ناگهان او را به درون چاه انداختم و سنگی را هم به داخل آن پرت کردم تا از مرگ او مطمئن شوم!
سپس خودرو را به سرقت بردم تا این که دستگیر شدم و ... از سوی دیگر با کشف تعدادی کارت شناسایی از متهم روند تحقیقات تغییر کرد.
نجات معجزه آسای یک راننده دیگر
بنابر گزارش خراسان، در پی اعترافات وحشتناک دزد مخوف، این احتمال از سوی مقامات قضایی قوت گرفت که این جوان با توجه به شکل خشونت های سنگدلانه، سرقت های دیگری نیز مرتکب شده است به همین دلیل تحقیقات گسترده از زوایای دیگری آغاز شد و کارآگاهان پلیس آگاهی به تحقیق درباره سرقت های احتمالی دیگر وی پرداختند. در این اثنا بررسی ها نشان داد که یکی از کارت های شناسایی مربوط به راننده یک دستگاه خودروی ال 90 است که به صورت بلا صاحب در یکی از خیابان های مشهد کشف و به پارکینگ منتقل شده بود! تحقیقات در این باره بیانگر آن بود که راننده ال 90 در محور سمنان – شاهرود در حالی که بیهوش شده و آثار ضرباتی با شیء سنگین بر سرش نمایان بود به طرز معجزه آسایی نجات یافته و در مرکز درمانی بستری است.
مالک ال 90 وقتی در جریان کشف خودرو قرار گرفت و به مشهد آمد در اظهاراتی هولناک گفت: جوانی حدود 22 ساله را از بابلسر به مقصد تهران سوار کردم که پس از خوردن یک نوشیدنی دیگر چیزی نفهمیدم تا این که خودم را در مرکز درمانی یافتم!
دستگیری دختر جوان
در پی اعترافات متهم به قتل، کارآگاهان پلیس آگاهی با صدور دستوری از سوی قاضی برفرازی، موفق شدند محل اختفای دختر جوانی را در شهرک مهرگان مشهد شناسایی کنند که «علی- آ» (متهم به قتل) مدعی بود در سرقت ها و خوراندن نوشیدنی های مسموم به رانندگان نقش داشته است! این دختر در یک عملیات هماهنگ در مشهد دستگیر و به طرقبه شاندیز هدایت شد اما او تاکنون نقش خود در سرقت های وحشتناک را انکار کرده است.
اعتراف به رها کردن رانندگان بیهوش در مشهد
گزارش اختصاصی خراسان از محتویات این پرونده دلهره آورهمچنین حاکی از آن است که متهم سنگدل در اعترافاتی تکان دهنده راز سرقت های دیگری در مشهد را نیز فاش کرده است. «علی- آ» در اظهاراتش به مقام قضایی گفت: سرقت های دیگری با همین شیوه در مناطق مختلف مشهد انجام داده ام و رانندگان را در حالی که پس از خوردن نوشیدنی های مسموم بیهوش می شدند، رها می کردم و با دستبرد به اموالشان می گریختم.
شاکیان به پلیس آگاهی بروند!
دادستان عمومی و انقلاب مشهد همچنین از رانندگانی که اموال آن ها با این شیوه سرقت شده است خواست برای شناسایی متهمان و اعلام شکایت به پلیس آگاهی یا شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز مراجعه کنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در طول سال های گذشته، قفسه کتاب فروشی های زیادی سلبریتی باز شده اند. کتاب شعر لیلا اوتادی، بهاره رهنما، بهنوش بختیاری و... به تازگی هم کتاب «هفت خانه آن ورتر» صابر ابر. فارغ از قیمت، جشن امضا و نوع فروش این کتاب ها، موضوع دیگری وجود دارد که همه این کلیدواژه ها را به حاشیه می کشاند و آن هم خوب یا بد بودن حضور پررنگ تر سلبریتی ها در دنیای ادبیات است. «علیرضا بدیع» شاعر و ترانه سرا و «امیرعلی نبویان» دو چهره جوان در دنیای شعر و داستان هستند که نظر آن ها را درباره این حضور پرسیدیم.
مردم و زمان، قاضی آثار ادبی هستند
امیر علی نبویان نویسنده مجموعه «قصه های امیرعلی»، ارائه آثار را در چارچوب قاعده، آزادی و اخلاق بی اشکال می داند. او مردم را بهترین قاضی می داند و می گوید این مردم هستند که درباره کتاب یک «سلبریتی» تصمیم می گیرند.
کتاب نوشتن یکی از راه های ارائه گفتنی هاست
در اغلب وادی های هنری، اثر خوب و بد وجود دارد اما چه ساز و کاری می تواند تعیین کند شخصی حق ندارد کلمه ای بنویسد؟ فیلترهایی وجود دارد که یکی از آن ها ناشر کتاب است، ناشر تصمیم می گیرد این کتاب، اثر خوب یا بدی برای چاپ است. نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد هم یکی دیگر از این فیلترهاست هرچند معتقدم بهترین قاضی مردم هستند. مسئله ای که درباره حضور سلبریتی ها در دنیای ادبیات وجود دارد این است که ما آدم های شناخته شده را از طریقی که به ما معرفی شده اند می شناسیم نه بیشتر. به طور مثال آیدین آغداشلو را به عنوان مدرس تاریخ هنر و نقاش می شناسید اما می دانید که او یک سعدی خوان درجه یک است؟ حال اگر او تحلیل یا کتابی درباره سعدی بنویسد، ممکن است کتاب او در وهله اول برایتان با نگاه آیدین آغداشلویی که نقاش است دافعه داشته باشد. به هر حال کتاب یکی از راه های ارائه نظرات درباره دانسته ها و گفتنی هایمان است مانند ساختن فیلم، موسیقی یا مستند.
نبویان که خودش را شاگرد دنیای ادبیات می داند و این روزها برنامه «فوتبالیسم» را روی آنتن دارد، می گوید: شهرت ممکن است باعث فروش بیشتر یک کتاب شود اما چیزی به ارزش ادبی آن اضافه نمی کند. ضمن این که درآمد بسیاری از این سلبریتی ها ده ها برابر فروش کتاب است. آن ها با چاپ کتاب به دنبال یک اعتبار فرهنگی برای خود هستند. اجازه بدهید زمان مشخص کند کدام کتاب در کتابخانه ها می ماند و سال ها و قرن ها بعد درباره آن صحبت می شود نه حس های زودگذر و ارقام.
فرصت آزمون و خطای ادبی نداریم
علیرضا بدیع معتقد است دوره فعلی، دوره آزمون و خطا در دنیای ادبیات نیست. شاعر«حبسیه های یک ماهی» و «چله تاک» با نظریه ای که می گوید باید در دنیای هنر به همه فرصت ارائه اثر داد تا در نهایت مخاطب برای آن تصمیم بگیرد، مخالف است.
شعر جای افراد مستعد است
با فراگیر شدن موج اینترنت نسل های سوم، حضور سلبریتی ها و خرج شهرت شان در جای دیگری غیر از مسیر اصلی خود، قابل انتظار بود. زمینه های زیادی برای خرج این شهرت وجود دارد اما به دلیل حساسیت بالا در بسیاری از زمینه ها، این سلبریتی ها وارد دنیای مظلوم هنر می شوند و در حریم مقدس ادبیات پا می گذارند. یک روز نویسنده یا شاعر می شوند و روز دیگر دوربین به دست می گیرند و عکاس می شوند. مسئله این نیست که این افراد حق کار در زمینه های مختلف هنری را ندارند بلکه باید وارد حوزه هایی شوند که در آن استعداد دارند. شایان مصلح را که اغلب مردم به عنوان فوتبالیست می شناسند، من به عنوان شاعر می شناختم. او به تازگی مجموعه غزل هایش را به چاپ رسانده است. خب او حداقل پارامترهای شاعری را دارد و اگر در شعر موفق شود باعث افتخار دنیای شعر هم می شود. نکته این است که باید فرد مستعد وارد دنیای قلم شود.
علیرضا بدیع در ادامه سوالی را مطرح می کند و می گوید اگر کتاب یک سلبریتی مورد تایید خبره ها و نخبه های ادبی جامعه قرار گیرد، می توان ورود او را به دنیای شعر و ادب خوش آمد گفت اما اگر جواب این سوال منفی باشد، آن سلبریتی به مخاطب، سرمایه ملی، منابع طبیعی و درخت هایی که به خاطر چاپ آثار او قطع شده اند، خیانت کرده است زیرا کشور ما در موقعیت کنونی، فرصت پذیرش مخاطرات این چنینی را ندارد، در موقعیتی که آثار برخی پشت درهای ارشاد مانده است و برخی هیچ ناشری برای چاپ آثارشان ندارند. او تسامح و تساهل ارشاد در صدور مجوز در زمینه های مختلف ادبی مثل شعر و داستان و صف کشیدن مردم برای جشن امضای هر کتاب سلبریتی نویسی را از دلایل چاپ این کتاب ها دانست.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.