پرونده ویژه روزنامه خراسان به مناسبت نخستین سالروز درگذشت علامه حکیمی
تعداد بازدید : 44
الحیات، همواره در قید حیات
ژرفکاوی در میراث گرانسنگ زنده یاد استاد محمدرضا حکیمی در گفتوگو با حججاسلام دکتر محمدعلی مهدویراد، استاد دانشگاه تهران و محمد الهیخراسانی، استاد و پژوهشگر حوزه
گروه اندیشه – یک سال از درگذشت ناباورانه عالمی عامل میگذرد؛ اندیشمند صادقی که فارغ از زخارف دنیوی و تنها به امید رحمت و لطف الهی، در مسیری گام برمیداشت که طی کردن آن، خارج از توان بسیاری بود. زندهیاد علامه محمدرضا حکیمی، روز 31 مرداد سال 1400، دارفانی را وداع گفت. بزرگمردی که سراسر زندگی او به جهاد در مسیر عقیده گذشت. ثمره سالها کوشش وی، مجموعه آثار گرانسنگی است که برای نسلها و عصرهای متمادی، مستندی قابل اتکا برای کسانی محسوب میشود که میخواهند پویندگان راهِ حقیقت باشند. ثمره مجاهدتهای ماندگار علامه، برای پدیدآوردن ترجمانی قابل عرضه از زلال معارف اهلبیت(ع) به نسل جدید و دنیای امروز، نه قابل انکار است و نه فراموش شدنی. با پایان یافتن حیات ظاهری استاد محمدرضا حکیمی، دوران حیات معنوی او آغاز شدهاست؛ دورانی که در آن، افکار و نتیجه مداقّه و پژوهشهای وی، بیش از هر زمان دیگر، در شکلگیری و سازماندهی باورهای مسلمانان به ایفای نقش خواهد پرداخت و ضامن تداوم یاد استاد در خاطره مردمان بسیاری خواهد شد و از آن مهمتر، برای آن روانشاد، اسباب باقیاتصالحات و علوّ درجات را فراهم خواهد کرد، انشاءا... . آنچه در صفحه اندیشه روزنامه خراسان امروز مرور میکنید، تحلیلهایی است درباره شخصیت، باورها و یادگاریهای خالق «الحیات»؛ مباحثی که به روایت اهل فن و برای شناخت بهتر و بیشتر آن عزیز از دست رفته، تقدیم شما خوانندگان ارجمند شدهاست.
حجتالاسلام الهیخراسانی :
«الحیات» خیلیها را مسلمان کرد
جواد نوائیان رودسری - زندگی علامه، روانشاد استاد محمدرضا حکیمی، مشحون از نکات آموزنده و جلوههای جذاب معرفتی و علمی است؛ آنگونه که میتوان با بررسی آنها، به الگوهایی قابل استفاده در مسیر تعالی دست یافت. زندگی استاد، از زوایای گوناگون، درسآموز و تأثیرگذار است. امروز، در نخستین سالروز درگذشت آن شخصیت کمنظیر، در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین محمد الهی خراسانی، محقق برجسته و استاد حوزه، به ابعاد گوناگون زندگی علامه حکیمی پرداختیم. تحلیلی که حجتالاسلام محمد الهی خراسانی درباره زندگی، آثار و شخصیت علامه حکیمی ارائه میکند، تحلیلی منظم و طبقهبندی شدهاست. در این تحلیلِ خلاصه، اما جامع، میتوان فضایل و ویژگیهای شخصیت علامه حکیمی را به خوبی شناخت و واکاوی کرد. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگوی خراسان با استاد محمد الهی خراسانی است. برای رعایت پیوستگی مباحث، سوالات حذف و پاسخهای تفصیلی ایشان، بر مبنای ارائه مبحث، تقدیم شدهاست.
اسوه کامل طلبگی
مرحوم استاد حکیمی، در درجه نخست، یک اسوه طلبگیِ به تمام معناست؛ از این نظر که او، هم تحصیلات حوزوی خودش را بسیار موفق طی کرده و از بهترین استادان، بیشترین بهره را برده و هم در دوران طلبگی، یک طلبه فاضل، درسخوان، کوشا و مورد ستایش استادانش بودهاست. این موضوع درمورد آن مرحوم شهرت بسیاری دارد. مثلاً معروف است که تقریر استاد حکیمی از درس آیتا... العظمی میلانی در حدی از استواری قرار داشت که آن مرحوم گفتهبود این تقریر، به دلیل نگارش عالی و دقت فراوانی که در تنظیم آن به کار رفتهاست، میتواند جایگزین برخی کتابهای درسی حوزه شود یا به عنوان نمونهای دیگر، میشود تسلط عالی استاد حکیمی بر ادبیات عرب را شاهد آورد. یک نکته مهم که باعث ممتازی دوران طلبگی آن مرحوم میشود، علاوه بر بحث خوب درس خواندن و تحصیل کردن، توجه به جهات معنوی طلبگی و سیر و سلوک است؛ در واقع علم و معنویت، در وجود استاد کاملاً با هم جمع شدهبود. افزون بر اینها، مرحوم استاد حکیمی، در کسوت یک طلبه فاضل، به درسهای رسمی حوزه اکتفا نمیکرد و اهل مطالعه بود؛ اهل مراجعه و تحقیق و به علاوه، مهارتی کمنظیر در فن نگارش داشت؛ ویژگی بسیار مثبتی که معمولاً طلّاب در آن ضعف دارند. این ویژگی، یعنی طلبه اهل ادب، اهل قلم و نگارش بودن، یکی از ویژگیهای مهم شخصیت استاد حکیمی محسوب میشد. در واقع میتوانم بگویم که استاد با زندگی خود، یک الگوی تراز طلبگی را به نمایش میگذارد. در کنار این فضیلتها، استاد حکیمی صاحب بصیرت سیاسی و اجتماعی بود و با مردم حسّ غمخواری و همدردی داشت و این، خود از صفات مهمی است که هر طلبه ممتازی باید از آن برخوردار باشد.
برداشتی متفاوت از «مکتب تفکیک»
تفکر و اندیشه استاد حکیمی نیز، شاخصه مهمی در بررسی شخصیت علمی اوست. آن مرحوم مرام تفکیکی داشت و تحت تأثیر استادش، مرحوم آیتا... حاج شیخ مجتبی قزوینی بود و ظاهراً بیش از همه استادانش، از آن عالم ربّانی متأثر شد. مرحوم حاج مجتبی قزوینی، به اذعان برخی از اهل فن، از تفکیکیهای نسل دوم شمرده میشود. خصوصیت تفکیکیهای نسل دوم این است که نسبت به نسل اول که شاخصترین آنها مرحوم میرزامهدی اصفهانی است، معتدلتر هستند. تفکیکیهای نسل دوم، غالباً فلسفه خوانده و اهل معقول و استدلالهای عقلیاند؛ ترجیح میدهند در یک فضای گفتمان فلسفی، نقدهای خودشان را مطرح کنند و اعتقاد آنها، در رابطه با فلسفه و عرفان، به طور کلی، ضالّه و مُضِل بودن آنها نیست، بلکه معتقدند قواعد و مبانی باید یک به یک بررسی شود. مواردی که دارای مطابقت با مفاهیم دینی است یا با این مفاهیم، مخالفتی ندارد، پذیرفته میشود و مواردی که مخالفت دارد را هم، باید به نقد گذاشت. نقدهای آنها هم عمدتاً استدلالی و عقلی است. به همین دلیل، هیچ وقت موضع تکفیر نسبت به فلاسفه و عرفا ندارند و بلکه گاهی از برخی از آنها، با احترام یاد میکنند. مخالف فراگیری و خواندن فلسفه و عرفان نیستند؛ اما معتقدند که در این مسیر، نباید خلط مبحث و باید مرزهای آنها را با مفاهیم دینی، از هم تفکیک کرد. مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی به عنوان کسی که خودش فلسفه خوانده و البته، اهل نقد فلسفی هم بود، چنین اندیشهای داشت. این روحیه را در بزرگان دیگری، مانند میرزاجوادآقای تهرانی هم میتوان دید و البته، مرام خودِ استاد محمدرضا حکیمی نیز، همین بود و او تحت تأثیر قرائت حاج شیخ مجتبی قزوینی از مکتب تفکیک قرار داشت. البته نسل اولیهای این مکتب و کسانی که مانند آنها میاندیشند، خیلی با نام تفکیک برای مرامشان موافق نیستند و ترجیح میدهند آن را مکتب «معارفی خراسان» بنامند؛ میدانیم که اصلاً نامِ مکتب «تفکیک» نیز، از ابداعات مرحوم استاد حکیمی است و تقریر وی از این مکتب، آشکارا با برداشت نسل اولیها درباره آن، فرق میکند.
الحیات و ارزشهای والای آن
یکی از مهمترین سرفصلها برای شناخت شخصیت و اندیشه مرحوم استاد حکیمی، بررسی موسوعه یا دانشنامه «الحیات» است. برخی به اشتباه آن را دانشنامه حدیثی میخوانند، اما عنوان دانشنامه قرآنی – حدیثی برای این موسوعه، مناسبتر به نظر میرسد. این دانشنامه چند خصوصیت بسیار برجسته دارد؛ نخستین و مهمترین آنها که از نام موسوعه هم پیداست، یعنی از عنوان «الحیات»، این است که تنها جامع حدیثی مبتنی بر سبک زندگی محسوب میشود و این یک ویژگی فوقالعاده است. ما هیچ موسوعه حدیثی دیگری نداریم که ناظر به سبک زندگی باشد؛ موسوعههای حدیثی دیگر یا کاملاً اعتقادی هستند یا کاملاً اخلاقی – تربیتی و یا اینکه کشکولی از بحثهای اعتقادی – اخلاقی محسوب میشوند؛ به عبارت بهتر، قصد ندارند راه و مرام و مشی زندگی مؤمن را ترسیم کنند و بگویند باید ابتدا از اعتقادات شروع کنیم و بعد برویم سراغ حوزههای مختلف شخصی، تعاملات خانوادگی و اجتماعی و ... . اصلاً نوع ساختار «الحیات» و تبویبی (فصلبندیای) که دارد، چیزِ بیسابقهای است. با چنین رویکردی آغاز کردن و بعد، مثلاً، پرداختن به مبانی اصول اقتصاد از دیدگاه اسلام یا موارد دیگری مثل سیاسیات در اسلام یا اجتماعیات در اسلام و ... ، واقعاً تا پیش از نگارش «الحیات» سابقه نداشتهاست. این نگاهِ بدیع بود که باعث گرویدن افراد زیادی به اسلام شد. خیلی از کسانی که شناختی از اسلام نداشتند، با خواندن «الحیات» یا ترجمههای آن، مسلمان شدند و این نکته مهم و درخور توجهی است. نکته دیگری که باید درباره این دانشنامه مدنظر قرار دهیم این است که در «الحیات» به ذکر آیات و روایات اکتفا نمیشود؛ مانند آنچه که در دیگر موسوعههای حدیثی، مثل «میزانالحکمه» شاهد آن هستیم. در «الحیات» سعی شدهاست که آیات و روایات شرح و توضیح دادهشود و این شرح و توضیحها، بسیار ارزشمند هستند. به همین دلیل میتوانیم «الحیات» را، یکی از غنیترین منابع فقهالحدیثی بدانیم و به یک معنا، آن را به خاطر شرحها، جمعبندیها و نکتهسنجیهایی که ذیل آیات و روایات دارد، یک تفسیر موضوعی قوی فرض کنیم. افزون بر این شرحها که ارزش کار نویسنده را بالا میبرد، نثر کتاب نیز، چشمنواز است؛ یعنی شما در «الحیات» با یکی از فاخرترین ترجمههای آیات و روایات روبهرو هستید و این ناشی از قلم توانمند استاد حکیمی است.
عدالتاندیشی در منظومه فکری علامه حکیمی
بُعد دیگر شخصیت استاد حکیمی که باید مورد توجه قرار گیرد، عدالتاندیشی اوست. میدانید که ایشان به «فیلسوف عدالت» مشهور است و دیدگاهها و دغدغههایش در باب عدالت، بسیار مهم و قابل توجه هستند. مرحوم استاد حکیمی اعتقاد دارد که اساساً دین برای اقامه عدل و قسط در جهان آمدهاست و فلسفه دین را در اقامه عدل خلاصه میکند و اعتقاد دارد که غایت و هدف اصلی دین، رسیدن به عدل و قسط در جامعه است و این موضوع را، شاخص دینی بودنِ جامعه اسلامی میداند. این مبحث در اندیشه استاد هم، جایگاه بسیار مهمی دارد و بالطبع، نقد جدی او نسبت به وضعیت عدالت در جامعه اسلامی نیز، از همین دغدغه و دیدگاه ناشی میشود. من معتقدم که آن مرحوم، یک انقلابی بود و این انقلابی بودن را حفظ کرد؛ دغدغه انقلابی و آرمانخواهی انقلابی داشت و بر اساس همین روش، به نقد مسئولان و عملکرد آنها میپرداخت؛ در واقع زاویه نقد او به حاکمیت و مسئولان، از همین زاویه عدالتخواهی و آرمانگرایی انقلابی بود. او اعتقاد داشت که مهمترین شاخص برای ارزیابی عملکرد مسئولان، همین شاخص عدالت، در همه ابعاد خودش است. شاید به همین دلیل است که باوجود زهد بسیار و گوشه عزلت گزیدن، در کانون توجهات قرار داشت و هنگامی که درگذشت، افراد مختلف، از جریانهای فکری و سیاسی گوناگون، به ابراز احساسات درباره او پرداختند. اینکه میگویم مرحوم استاد حکیمی گوشه عزلت گزیدهبود، یک تعارف نیست؛ واقعاً همینطور بود. او در همایشها و نکوداشتهایی که برایش برگزار شد، شرکت نکرد و حتی حاضر نشد جایزه جشنواره فارابی را بپذیرد؛ اما در همان حال، آنقدر مطرح و مورد توجه بود که مجامع فرهنگی و سیاسی کشور، با سلایق گوناگون، به تمجید از استاد پرداختند و این، یکی از جنبههای فوقالعاده شخصیت مرحوم استاد محمدرضا حکیمی است.
حجتالاسلام دکتر مهدویراد:
«الحیات» در جامعه ما مظلوم است
نوائیان - حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی مهدویراد، از قرآنپژوهان و استادان بنام حوزه مطالعات قرآن و حدیث و استاد تمام دانشکده الهیات پردیس فارابی دانشگاه تهران است. او آشنایی دیرینی با علامه محمدرضا حکیمی دارد و در دیدارهایش با آن مرحوم، به تکمیل دانستههایش پرداختهاست. حجتالاسلام مهدویراد از مدعوین مراسم نکوداشت نخستین سالگرد درگذشت علامه حکیمی است که امروز در سالن «شیخ طبرسی» بنیاد پژوهشهای اسلامی آستانقدس رضوی در مشهد برگزار میشود و دلیل این دعوت نیز، اُنس و ارتباطی است که او با علامه فقید داشته. به همین دلیل، با حجتالاسلام مهدویراد تماس گرفتم و از او خواستم که هرچند مختصر، به پرسشهایم درباره علامه حکیمی پاسخ دهد و آنچه در پی میآید، حاصل همین گفتوگوست.
به عنوان کسی که سالها با علامه محمدرضا حکیمی ارتباط داشته و آثار او را مطالعه کردهاید، اصلیترین دغدغه آن مرحوم را چه میدانید؟
زندهیاد استاد محمدرضا حکیمی، از معدود عالمان، متفکران، اسلامشناسان و محققانی است که به دین با نگاهی جامع مینگریست؛ یعنی هم با نگاه تمدنی، هم با نگاه ارزشی، معرفتی و هدایتپذیرانه. به اعتقاد من، مهمترین دغدغه و دلمشغولی آن مرحوم، انسان، کرامت انسان و آزادی و رهایی انسان از وابستگیهای گوناگون بود. نخستین کتابی که منتشر کرد، یعنی مجموعه مقالاتی که عنوان «سرود جهشها» دارد، هدیهای است به «انسان و انسانیتها». البته بر مبنای این دیدگاه، انسان هم باید مسیر را بشناسد و بر پایه شناخت حرکت کند، تا به آن مقصد اعلی و مقصود والا برسد. اینکه انسان باید نقشبند زندگی و نقشه راه خود را از کجا بگیرد هم، از دلمشغولیهای مهم استاد بود که در نهایت، در قالب دایرةالمعارف «الحیات» تحقق یافت و منتشر شد.
مرحوم علامه برای طی کردن این مسیر و رفع دغدغهای که به آن اشاره کردید، چه راهکار و نسخهای را برگزیده و پیشنهاد میکرد؟
همانطور که اشاره کردم، چه در نخستین مقالات یعنی در «سرود جهشها» و چه در آثار دیگر ایشان، مانند «بر کرانه غدیر»، دغدغه یافتن مسیر وجود دارد. در آن مقالات و البته، آثار بعدی، استاد از جایگاه تعالیم ثقلین (قرآن و اهلبیت(ع)) در هدایت معنوی انسان و ترسیم زندگی او صحبت میکند. این رویه تا آخرین صفحات دایرةالمعارف «الحیات» حفظ میشود، یعنی تا آخرین صفحاتی که توسط آن مرحوم نوشته و تنظیم شد. عرض کردم که دغدغه او زندگی آزاد و توام با کرامت انسان بود؛ انسانی که با فقر کمرش نشکند و چهرهاش کدر نشود. مرحوم استاد حکیمی، از همان آغاز، این موضوع را مدنظر داشت و در منظومه فکری او، برنامه و نقشبندی که برای رفع گرفتاریهای انسان وجود داشت، همان معارف ثقلین بود؛ یعنی زندگی کردن در سایهسار آموزههای ثقلین.
به اعتقاد شما، برجستهترین ویژگی شخصیتی مرحوم استاد حکیمی چیست؟
ببینید، من در همین محدودهای که زندگی کرده و انسانها را شناختهام؛ یعنی طی همین پنج دهه از عمرم که در جامعه و تعاملات اجتماعی گذشتهاست، مانند مرحوم استاد حکیمی را ندیدم؛ از این جهت که او، در میان همه بزرگوارانی که دیدهام، از معدود شخصیتهایی بود که به آنچه باور داشت، صد در صد عمل میکرد؛ یعنی آنچه را که از آموزههای ثقلین فراگرفته بود، در زندگیاش عینیت میبخشید. باور من این است که از این جهت، آن مرحوم، نظیری ندارد.
اصلیترین اثر استاد حکیمی، کتاب ارزشمند و معروف «الحیات» است. لطفاً درباره این کتاب و جایگاهی که میتواند در جامعه ما داشتهباشد، نکاتی را بفرمایید.
من اعتقاد دارم که «الحیات» در جامعه ما مظلوم است؛ دایرةالمعارفی که مرحوم استاد حکیمی، آن را بر بنیان مبانی تفکر ثقلین به رشته تحریر درآورد و تنظیم کرد و به واقع، بازتاب دهنده معارف و آموزههای قرآن و حدیث است. خدا کند که این کتاب از غربت بیرون و به متن جامعه بیاید و همه از آن بهرهمند شوند.
طی سالهای اُنس با علامه حکیمی، حتماً درسهای بسیاری از ایشان آموختید و اندرزهای مفیدی شنیدید. مهمترین اندرز و درسی که از آن مرحوم گرفتید، چه بود؟
من قبل از اینکه برای نخستین بار به دیدار استاد حکیمی بروم، کتابها و آثار ایشان را خواندهبودم. وقتی اولین دیدار دست داد، در پایان حضورم در محضر استاد، از ایشان خواستم نکته و راهنماییای بفرماید تا بتوانم با اتکا به آن در زندگی حرکت استواری داشتهباشم و در مسیر زندگی، گامهایم لغزان نباشد. استاد بعد از نقل داستانی از دوران جوانی خودش، به من فرمود: سعی کن در مسیر زندگی، بر اساس معارف دینی، یک شناخت استوار و راهِ روشن را پیدا و با آن حرکت کنی. اگر چنین کاری را انجام بدهی، در گذرگاههای زندگی، هرچه جریان فکری شکل بگیرد، در کنار این مسیر ایجاد خواهد شد و تو را دچار بحران و چالش نخواهد کرد؛ اما اگر این راه را پیدا نکنی و این زاویه روشن را نیابی، برخورد تو با هر جریان و تفکری، باعث ایجاد تشتت میشود و اسباب سرگردانی تو را فراهم خواهد کرد. من در طول زندگیام، همواره کوشیدهام تا در حد خودم، از برکات این راهنمایی برخوردار باشم و البته، ثمرات نیکویی برای من داشتهاست.