امیرعلی ابوالفتح – یک هفته پس از حمله بی سابقه و حیرت انگیز حماس به اسرائیل ، مقامات ارشد دو کشور ایران و آمریکا به طور صریح یا تلویحی تاکید کرده اند که قصد ندارند بر سر جنگ جدید غزه، با یکدیگر وارد درگیری نظامی شوند. این که ایران می گوید این حمله کاملا توسط خود فلسطینی ها انجام شده است و این که آمریکا می گوید سندی در اثبات دست داشتن جمهوری اسلامی در حمله 7 اکتبر به اسرائیل نیافته است، از این عزم حکایت دارد. با این حال، جریان فوق افراطی ضد ایرانی در غرب نیز بیکار ننشسته است. روایتی که از حمله حماس به اسرائیل به عنوان «داعش دوم» یا «بدتر از داعش» در غرب در حال رواج است، فضای سیاسی در سطح جهان و منطقه غرب آسیا را احساسیتر می کند. ضمن این که فشار کنگره بر دولت آمریکا برای برخورد با ایران به عنوان حامی حماس،
روز به روز بر کاخ سفید بیشتر می شود تا جایی که اکنون، برخی از دموکرات های کنگره نیز به صف متحد جمهوریخواهان در این موضوع پیوسته اند. این در حالی است که چه بسا از 20 ژانویه 2025 به بعد، یک رئیس جمهور جمهوریخواه مانند دونالد ترامپ در کاخ سفید مستقر شده باشد. در این میان، یک حادثه یا رخداد غیرمنتظره می تواند سیر
دومینو وار حوادثی را رقم بزند که در نهایت به برخورد نظامی ایران و آمریکا منجر شود. از این رو، می توان شرایط غرب آسیا در دهه سوم قرن 21 را با شرایط مرکز اروپا در دهه دوم قرن بیستم مشابه دانست که ترور ولیعهد اتریش، به شروع جنگ جهانی اول انجامید. از این رو، تدبیر، دوراندیشی، مصلحت سنجی و حرکت بر اساس اطلاعات و تحلیل دقیق از سوی همه بازیگران جنگ غزه، چه آنانی که مستقیم روی هم سلاح کشیده اند و چه از سوی حامیان طرفین، بیش از هر زمان دیگری لازم است تا منطقه از کشتار و ویرانی های بیشتر مصون بماند.