شطرنج قدرت در خاورمیانه
تحلیلی درباره رابطه کودتای ترکیه با ملاقات محمود عباس و مریم رجوی
خاورمیانه روزهای ملتهبی را می گذراند. رسانه ها دوربین های خود را به سمت خیابان های اروپا چرخانده اند تا آخرین شاهکارهای داعش را در فرانسه، آلمان و سایر کشورهای قاره سبز شکار کنند؛ اما غافل از این هستند که زیر پوست خاورمیانه، اتفاقاتی ممکن است رخ دهد که ناگهان، صحنه را در سراسر جهان عوض کند. چیزی شبیه به یک انفجار اتمی. نمونه یکی از این اتفاقات ، در شب 15جولای رخ داد. توریست هایی که آن شب را در میدان «تقسیم» استانبول سر می کردند، شاید در اولویت هزارم خود هم احتمال وقوع یک کودتا را نمی دادند؛ اما هواپیماهای ارتشی، آن شب دیوار صوتی این شهر را شکستند و همه تصورات را به هم ریختند. از آن روز تا به حال، تقریبا هر روز، شاهد تحولی بوده ایم که می تواند نمایی جدید از خاورمیانه به ما بدهد.
چه اتفاقی افتاده است؟! این کودتای ناکام در چه کانسپتی معنا می شود؟ اما فقط این نیست؛ حضور ناگهانی ترکی الفیصل در مراسم منافقین و سپس دیدار محمود عباس رئیس حکومت خودگردان با مریم رجوی. چه اتفاقاتی و چه تحولاتی در زیر پوست خاورمیانه در جریان است؟ این اتفاقات را می توان در تقسیم بندی های آشکار و پنهان جست وجو کرد که نشانه های آشکارشان را، در جنگ سوریه می بینیم. ائتلاف ایران، سوریه و حزب ا... و البته بخشی از حاکمیت عراق، در برابر اتحاد سعودی ها، ترکیه، قطر و البته حمایت واضح آمریکا و حمایت پنهان اسرائیل. این تقسیم بندی آشکار است. اما در همین خط کشی هم، ریزه کاری های پنهانی وجود دارد؛ در مرز سایه روشن. به عنوان مثال سازمان حماس که همواره از حمایت های ایران برخوردار بوده است، در غزه و در مقابل حکومت خودگردانی قرار دارد که تحت حمایت سکولارهای جنبش فتح، اختیار نوار باختری را در دست دارند.
حماس به خاطر گرایشات اخوانی قوی، هرچند متحد استراتژیک ایران محسوب می شود، اما در واقعیت، بسیار نزدیک به سیاست ورزی های ترکیه و همین طور، مصر در دوران محمد مرسی حرکت می کند. در به حکومت رسیدن مرسی در مصر، اردوغان در استانبول رویای یک حکومت بزرگ بر پهنه خاورمیانه را می دید. قدرت نوظهور منطقه که با رشد حیرت انگیز و پایدار اقتصادی برای کشورهای بزرگ اروپایی که در بحران اقتصادی دست و پا می زدند، خط و نشان می کشید. ترکیه، جاه طلبانه سیاست های خود را، در براندازی بشار اسد در سوریه، دنبال کرد تا با به قدرت رسیدن متحدانش، یک امپراتوری با عقاید و آرمان های اخوان المسلمین در سراسر منطقه ایجاد کند. در این خیزش علیه سوریه، او عربستان و قطر را در کنار خود دید و البته حمایت ضمنی حماس را.
حماس و اسماعیل هنیه، بارها ارادتشان به اردوغان را نشان داده بودند و بر حمایت ضمنی چند شاهزاده دربار قطر هم می بالیدند. در واقع، این گروه متحد در جنگ سوریه، بیش از آن که هدف مشترک داشته باشند، دشمن مشترک داشتند که همان ائتلاف ایران، سوریه و حزب ا... بود.
نقشه های اردوغان در سوریه (و البته عراق) با شکست رو به رو شد. لیگ متحد ایران نگذاشت تا رویای امپراتوری اردوغان به حقیقت بپیوندد. اردوغان ناگهان ضربه دیگر را از سمت مصر خورد. متحد او، یعنی محمد مرسی، با کودتایی نظامی سرنگون شد و ژنرال السیسی نشان داد که مصری بدون گرایشات مذهبی و ایدئولوژیک را در خیالش می پروراند و به حمایت عربستان و آمریکا دلخوش است. این کودتا نشان داد که آمریکا و عربستان، هرچند در ظاهر متحدان ترکیه محسوب می شدند، اما در نهایت، رویکردهای ایدئولوژیک مدل اخوان المسلمین را بر نمی تابیدند؛ چه در مصر، چه در فلسطین و چه در ترکیه. به این ترتیب، ناگهان اردوغان دو کانال توسعه خود در سوریه و مصر را از دست داد. در مصر، بازی را به عربستان باخت و در سوریه به ایران. اما او هرگز فکرش را نمی کرد که هدف بعدی برای یکدست سازی منطقه، حکومت خود او باشد. عربستان که با تمام قوا به مبارزه با هژمونی ایران در منطقه پرداخته است، در وجود حکومت ترکیه، آن متحد سرسخت و پا به کار را نمی دید. ترکیه کشوری کلیدی در منطقه محسوب می شد و پیوستن آشکارش به جنگ رسانه ای که سعودی ها علیه ایران به راه انداخته بودند، می توانست شرایط را برای ایران سخت کند. این دامی بود که اردوغان در آن نیفتاد؛ شاید در هراس از تبعات آن. او که کشورش را در آتش اختلافات داخلی با کردها و همین طور عملیات تروریستی داعش ( که نمی توانست کاهش حمایت رژیم اردوغان را هضم کند) می دید، نمی خواست تمام ثمرات 10سال تلاش اقتصادی و سیاسی را با دامن زدن به اختلاف با مهم ترین همسایه و شریک اقتصادی خود در خطر ببیند. در شرایطی که سعودی ها با حضور آشکار ترکی الفیصل در مراسم سازمان منافقین، بر حمایت آشکار خود از عملیات براندازی در ایران تأکید می کنند، توطئه کودتا در استانبول شکل می گیرد. یک لحظه طلایی برای سعودی ها و آمریکایی ها تا یک متحد نظامی قدرتمند و کاملا فرمانبردار در شمال غربی ایران داشته باشند؛ شبیه السیسی در مصر. اما این کودتا شکست می خورد و ترکیه با خنجری در پشت و دست بر زانو، به هر زحمتی که هست، روی پای خود می ایستد. آیا این آغاز چرخش ترکیه به سوی ایران و روسیه و دست برداشتن از ادعاهای بی پایه در سوریه خواهد بود؟ بعید است. حداقل به این سرعت بعید است. اما شکست این کودتا اتفاقی مهم برای ایران بود تا در همسایگی خود، یک غلام حلقه به گوش سعودی و آمریکا را احساس نکند.
ملاقات وقیحانه محمود عباس با مریم رجوی نشان می دهد که تیم سعودی ها، از تمام حربه ها برای ضربه به ایران و تشکیل جبهه ای متحد علیه ایران استفاده می کنند. آن ها و آمریکایی ها نتوانستند در ترکیه، مانند مصر، یک حکومت کاملا همگرا با خود بر سر کار بیاورند؛ اما ماجرا تمام نشده است. سعودی های گرفتار در یمن در حالی که متحدانشان را در حلب در محاصره ائتلاف ایران می بینند؛ وحشیانه خود را به هر در و دیواری می زنند تا از این وضعیت خلاص شوند. ملاقات عجیب محمود عباس با مریم رجوی، نشان می دهد که دلارهای سعودی ها با سخاوت در حال خرج شدن هستند. حالا باید دید که با خنثی شدن کودتای ترکیه، حماس به تبع ترکیه به تنش زدایی با ایران مشغول خواهد شد و بر اختلافات ایدئولوژیک خود سرپوش خواهد گذاشت؟ وضعیت ژئوپلتیک خاورمیانه هرگز این گونه مشوش نبوده است و ایران هنوز به شکلی محسوس، بعد از ماجرای برجام، فتح فلوجه و محاصره حلب، برگ های برنده بیشتری در اختیار دارد. نیمه دوم سال 2016 پر از حوادث عجیب و غریب خواهد بود.