ناگهانِ شعر
تعداد بازدید : 31
به مناسبت سالروز درگذشت طاهره صفارزاده
1
همیشه منتظرت هستم
بی آن که در رکود نشستن باشم
همیشه منتظرت هستم
چونان که من
همیشه در راهم
همیشه در حرکت هستم
همیشه در مقابله
تو مثل ماه
ستاره
خورشید
همیشه هستی
و می درخشی از بدر
و می رسی از کعبه
و ذوالفقار را باز می کنی
و ظلم را می بندی
همیشه منتظرت هستم
ای عدل وعده داده شده.
این کوچه
این خیابان
این تاریخ
خطی از انتظار تو را دارد
و خسته است
تو ناظری
تو می دانی
ظهور کن
ظهور کن که منتظرت هستم
ظهور کن که منتظرت هستم
2
تو از قبیله شعری
من خویشاوندت هستم
و پشتم از تو گرم است
و پشتم از تو گرم است
تویی که می دانی
که تیغ های موسمی باد
مرا به خیمه کشانیدند
در خیمه
جعبه های صدا
صورت
سیمای عنصری از جعبه
ابیات عسجدی از جعبه
بزغاله هنر
در دیگدان زر
پخته
نپخته
عجب بساط ملال انگیزی
3
در عصر ما
خرد
به رهروی تنها می ماند
مبهوت همهمه ماشین ها
خیابانی از شب
رانندگانی از تبار شتاب
در مسابقه ای پوچ
به سوی مقصد هیچ
چنان به سرعت می رانند
که جان خرد را
در معرض خطر نمی بینند
آن ها به دامگاه تصادف می افتند
در بودن و نبودنشان
حرفی نیست
خرد
اسیر تصادف نمی شود
آن ها که از کنار خرد
رد شدند
بی ملاحظه آن
با بوق و با شتاب
به هم رسیدند
امّا در مرگ غیر لازم
آن ها به هم رسیدند
امّا در نابودی
4
ایوان خانه ام
به وسعت قبری است
از آفتاب و خاک
نشسته ام به وسعت قبر
و منتظرم
که دست رهگذری
ادامه دستانم باشد
و قفل خانه را بگشاید
صدای خسته کفشی می آید
صدای تیزی زنگ
از قعر پلکان
مهمانی آمده ا ست بگوید
امروز هم هوا دوباره گرفته است
امروز هم هوا دوباره خراب است
در این سکون سکوت آلود
پیکار پلکان را
یاران بر خود
با رنج این خبر سال های سال
هموار می کنند
امروز هم هوا دوباره گرفته ا ست
امروز هم هوا دوباره خراب است
توضیح
در ستون « ناگهان شعر» دیروز که اشعار استاد آرمین بود عکس به اشتباه درج شده بود که با عذرخواهی از ایشان تصحیح می شود.