امید ادیب- در هفته های اخیر چند روزنامه معدود به طرح جسته و گریخته موضوع مذاکرات موشکی پرداخته اند. از جمله روزنامه آرمان در یادداشتی به قلم احمد نقیب زاده فعال سیاسی اصلاح طلب و استاد دانشگاه تهران به این موضوع پرداخت. روز سه شنبه نیز در تازه ترین مورد، روزنامه جامعه فردا در یادداشتی با عنوان «نوبت مذاکره» و گزارشی با عنوان «چرا باید برای موشکها مذاکره کرد» از ضرورت بحث درباره برنامه دفاعی کشورمان و تحویل گرفتن برنامه دفاعی و موشکی کشورمان از نظامیان (!) و سپردن آن به «دیپلمات های ایرانی» نوشت. این رسانه ها مدعی هستند در شرایط فعلی که ایران در منطقه پیروزی های چشمگیری به دست آورده است، بهترین فرصت برای ورود به مذاکرات موشکی است. حال سوال این جاست که آیا مذاکرات موشکی «مفید» و حتی «ممکن» است یا خیر؟! و سوال دوم این که مخاطرات طرح بحث درباره مذاکرات موشکی چیست؟ سوال سوم هم این است که آیا اشکالی دارد که کسی درباره مذاکره موشکی فقط زمزمه کند؟
آیا مذاکرات موشکی «مفید» و حتی «ممکن» است؟
در پاسخ به سوال اول می توان موضوع را از دو بعد ماهوی و شکلی بررسی کرد. منظور از بعد ماهوی این است که آیا اساساً مذاکرات موشکی قابل انجام است؟ آیا اساساً می توان میزی را تصور کرد که دستور روی آن «مذاکره بر سر موشک های دفاعی یک کشور» باشد. از منظر دیپلماسی، مذاکره و توافق بر سر یک موضوع به خصوص مذاکره بر سر موضوعی که از سوی یک طرف به عنوان «بحران» تلقی می شود، در فضای بین الملل به معنای «بده و بستان» است. به این معنا که دوطرف مقداری از آمال خود کوتاه بیایند و با کوتاه کردن سقف خواسته ها و نشان دادن نرمش، زمینه توافق را فراهم کنند. حال چرا نمی توان «بده بستان» در موضوع موشکی را اجرایی کرد. برای درک بهتر پاسخ این سوال، سخنان سال گذشته دکتر ظریف را مرور کنیم: «وقتی صدام ما را موشک باران و برای هشت سال به مردم ما حمله شیمیایی می کرد، هیچ کسی به کمک ما نیامد. اگر در زمان حمله صدام به ایران موشک داشتیم، می توانستیم جرئت این کار را از وی بگیریم یا حداقل حملات کور وی را به مردم غیر نظامی کاهش دهیم.» او در واکنش به ادعاهای برخی مقامات غربی در خصوص برنامه موشکی کشورمان در حساب توئیتر خود نوشت: «من کسانی که ایران را به رفتار تحریک آمیز متهم می کنند به این چالش دعوت و جمله فرمانده سپاه پاسداران را تکرار می کنم که گفت "ما به جز برای دفاع، از قدرت نظامی استفاده نخواهیم کرد."» دکتر روحانی رئیس جمهور کشورمان نیز بارها تاکید کرده است : « موشک های ما موشک های دفاعی است و از کسی برای قدرت دفاعی خود اجازه نمی گیریم».
در واقع استدلال دکتر روحانی، ظریف و دیگر مقامات کشورمان این است که موشک های دفاعی ایران، یکی از مهم ترین عناصر بازدارندگی دشمنان از حمله نظامی به ایران است و خلع سلاح کردن نظام از این عامل اقتدار، در وهله اول به معنای از بین بردن یکی از مهم ترین مؤلفه های تأمین امنیت است. به عبارت دیگر، بخشی از داشته های ایران در موضوع هسته ای، مواردی بود که یا اساساً برای ادامه حیات برنامه هسته ای کشورمان، ضروری نبود یا وجود آن در ایران اصالتی نداشت و می شد از طریق کانال های پیش بینی شده برجام، از خارج از کشور تأمین کرد.
فرض کنیم امکان بده بستان درموضوع موشکی فراهم بود...
در مرحله بعد فرض کنیم اساساً موضوع موشکی جزو عوامل امنیت زای ایران نبود و جنس آن مانند مسئله هسته ای به گونه ای بود که امکان بده و بستان در آن وجود داشت. آیا باز هم ایران باید به مذاکره موشکی تن بدهد؟ در پاسخ باید به تجربه اجرای کامل توافقات بین المللی رجوع کرد. به خصوص نمونه زنده آن یعنی برجام، سرنوشت تمام موضوعات قابل مذاکره بین المللی را در هاله ای از ابهام فرو برده است. هشدارها درباره بدعهدی آمریکا در عمل به تعهداتش به جایی رسیده که وزیر خارجه روسیه همین روز گذشته در موضعی جدید و نگران کننده برای نخستین بار با صراحت از خطر «فروپاشی برجام» سخن گفته است. کشورهای اروپایی نیز از وضعیت موجود رضایت ندارند و حالا با لغو معاهده آب و هوایی پاریس توسط دولت آمریکا به شدت از رقم خوردن سرنوشت مشابه برای توافق هسته ای نگرانند. در این شرایط باید به چه پشتوانه و تجربه ای باب مذاکره یک موضوع جدید را باز کرد، آن هم موضوعی چون موشکی که اساساً قابل مذاکره نیست. در این زمینه اصلی ترین نکته نگران کننده و خطرناک ، گروگان گرفتن برجام برای مذاکره مجدد است. این اقدام و تکرار این موضع که ایران برای بهره مندی از منافع برجام باید درباره برنامه موشکی خود مذاکره کند، در حقیقت به این معناست که باید وارد یک «دومینوی لایتنهایی مذاکره» شویم به نحوی که نتایج و جمع بندی و احیانا توافق هرمذاکره، گروگان «مذاکره بعدی» خواهد بود و این یعنی مذاکره پشت مذاکره و از دست دادن توان دفاعی کشور آن هم در منطقه ای که تقریبا همه کشورهای آن درگیر جنگ هستند.
آیا اشکالی دارد که کسی درباره مذاکره موشکی فقط زمزمه کند؟
شاید آن چه گفته شد، برای مخاطب داخلی پذیرفته شده باشد و شاید اساساً زمزمه های مذاکره موشکی هیچ گاه بین مردم با اقبال مواجه نشود. چه این که قاطبه مردم نشان داده اند درباره موضوعاتی که با امنیت و مهم تر از آن با شرافت شان گره خورده است، اهل هیچ مسامحه ای نیستند. اما همین جا باید به یک خطر بالقوه و قبلا تجربه شده اشاره کرد. این خطر در پاسخ به این سوال نهفته است که چرا حتی «طرح» و «پیشنهاد» مذاکره موشکی توسط رسانه های یک جریان داخلی، موجب خسارات متعدد به همه کشور می شود. برگردیم به 19 خرداد 89، جایی که قطعنامه 1929 شورای امنیت به عنوان یکی از قوی ترین قطعنامه های صادر شده علیه ایران درست در اولین سالگرد انتخابات سال 88 تصویب شد. اتفاق ویژه آن زمان در جامعه ایران بلند شدن صداهایی بود که به صراحت مقابل نظام ایستاده بودند و اتفاقات سال 88 باعث شده بود ایران یک کشور ضعیف و چندپاره که آماده عقب نشینی است به نظر برسد. تخطئه محکمات جمهوری اسلامی و اتفاقاتی از قبیل نفی استکبارستیزی و شعار «نه غزه نه لبنان» این اشتباه محاسباتی را در طرف غربی به وجود آورد که جامعه ایران دوپاره شده است و اکنون می توان فشارها را بر ایران تشدید کرد.
سنگین ترین قطعنامه علیه ایران چطور تصویب شد؟
نشانه ها از تضعیف داخلی ایران، نیاز به یک تیرخلاص داشت که ثابت کند ایران آماده عقب نشینی است. شاید این تیر خلاص در توافق سه جانبه ایران، ترکیه و برزیل در تهران زده شد . جایی که در 29 اردیبهشت 1389 قرار شد 1200 کیلوگرم اورانیوم 3.5 درصد ایران (یعنی همه داشته های هسته ای ایران تا آن زمان) در ترکیه تحت نظر کشورمان و آژانس قرار گیرد تا با 120 کیلوگرم اورانیوم 20 درصد گروه وین مبادله شود، یعنی عملا ما دست ها را به نشانه تسلیم بالا بردیم اما آمریکا به توافقی که با برزیل در این باره کرده بود پایبند نماند و دقیقا 20 روز بعد یعنی در 19 خرداد 1389 سنگین ترین قطعنامه شورای امنیت (قطعنامه 1929) با اجماع علیه ایران تصویب شد و حتی چین و روسیه نیز در این قطعنامه علیه ایران رای دادند. این اجماع حاصل همان تسلیم شدن ایران بود که در پی تحولات سال 88 و اتفاقات پس از آن مخابره شد. از کشوری هم که آماده عقب نشینی باشد می توان امتیازات بیشتری گرفت. این پایان ماجرا نبود و درست یک سال بعد نیز قطعنامه1948 شورای امنیت صادر شد و تحریم های یک جانبه و چندجانبه آمریکا و اروپا نیز ضمیمه آن شد و سخت ترین تحریم های اقتصادی علیه ایران را رقم زد. این تحریم ها حاصل اجماعی بود که میان آمریکا و اروپا رخ داد. جایی که آن ها از تحولات و مواضع ایران احساس کردند که حالا وقت فشار بیشتر به ایران است.
کوچک ترین سیگنال برای مذاکره موشکی= تحریم جدید
جمع بندی این شرایط خطرناک و وارد شدن به این سناریو این است که در شرایطی که آمریکایی ها اجرای کامل برجام را برای مذاکره جدید گرو گرفته اند اگر ببینند از داخل ایران جریانی طرفدار مذاکره موشکی برای رفع تحریمها وجود دارد حتما تحریمهای شدیدی را مبتنی بر قانون کاتسا که اجرای آن آغاز شده است، اعمال می کنند تا برای مذاکره فشار بیاورند. پادزهر این شرایط هم یک چیز است، یعنی آمریکایی ها تحریم ها را در صورتی اعمال نمیکنند که ببینند اجماعی کامل علیه آن وجود دارد بنابراین کوچک ترین سیگنال در پذیرش مذاکره موشکی در داخل کشور، تحریم های جدید را در پی دارد.
آیا باید تجربه لیبی و عراق را تکرار کنیم؟
در شرایط کنونی نیز انزوای فعلی آمریکا در شورای امنیت نباید رسانه ها و تحلیل گران و تصمیم گیران داخلی را فریب بدهد. این انزوا می تواند با تجمیع شرایطی به اجماع جهانی علیه ایران بدل شود. مهم ترین عامل این اجماع وقتی است که بازیگران بین المللی به خصوص طرف های اروپایی با رصد اوضاع داخلی ایران به این نتیجه برسند که صداهایی در داخل حاضر به تکرار خواسته های آن ها هستند و خواسته آن ها برای مذاکره موشکی را به صورت زمزمه تکرار می کنند. اکنون که دولت آمریکا با همراهی فرانسه فشارها را برای گشودن پرونده مذاکرات موشکی آغاز کرده است، آیا طرح موضوع مذاکره درباره یک مؤلفه امنیتی کشور، بازی در زمین دشمن نیست؟ می توان ادعا کرد که حرکت رسانه ها برخلاف سیاست های کلان کشور و گسترش این توهم که مذاکرات موشکی ممکن و مفید است، زمینه را برای تحریم بیشتر کشور ایجاد می کند. همان طور که وقتی در سال های 88 و 89 و بعد از این که ضربه پذیر بودن اقتصاد کشور در کنار برخی جریان های گفته شده ایجاد شد، طرف غربی اجماع و تحریم های شدیدی علیه کشور وضع کرد. در پایان باید این سوال را پرسید، در منطقه ای که ایران کمترین بودجه نظامی را دارد و در مقابل، دیگر کشورها مسابقه خرید تسلیحات از آمریکا و کشورهای غربی به راه انداخته اند که تنها یک قلم آن قرارداد 110 میلیارد دلاری پنج ماه پیش خرید سلاح توسط عربستان از آمریکاست، چرا ما باید به مذاکره ای تن دهیم که کمترین خواسته طرف مقابل، تضعیف برنامه دفاعی و مهم ترین عنصر آن یعنی موشک های ایران است که نقش اصلی را در بازدارندگی ایفا می کند؟ در جایی که 50 فرمانده داعش تنها با یک موشک ایران هلاک می شوند و تجربه خلع سلاح لیبی و عراق و شرایط کنونی این کشورها پیش روی ماست، آیا باید توان دفاعی مردم ایران را روی میز مذاکره گذاشت؟
خبر مرتبط
توضیحات مدیر مسئول روزنامه «جامعه فردا»
روزنامه جامعه فردا روز گذشته درباره واکنش ها به تیتر قبلی خود، توضیحاتی مطرح کرد و نوشت: «موضع روزنامه درباره برنامه موشکی کشور با موضع رسمی ملی دایر بر افزایش توان و غیرقابل مذاکره بودن روند توسعه توان موشکی تعارضی ندارد و این روزنامه مطلبی خلاف منافع ملی درج نکرده است.» مدیر مسئول این روزنامه در گفت و گو با ایسنا مدعی شد، اکنون با توجه به پیروزیهایی که در عراق و سوریه با همت نیروهای نظامی ایران به دست آمده ، فرصت مناسبی است با هر کس که درباره مواضع موشکی ایران مشکلی دارد از موضع قدرت و طرف پیروز مذاکره صورت گیرد.
یادداشت مرتبط
چفت و بست حقوقی برنامه موشکی ایران محکم است
امیرحسین یزدان پناه -یکی از نکاتی که در زمزمه ها برای تشویق کننده به مذاکره موشکی مطرح می شود این نکته است که با مذاکره می توان ابعاد حقوقی برنامه موشکی را مستحکم کرد! کسانی که این ادعای ساده انگارانه را مطرح می کنند حتی از چفت و بست حقوقی برنامه موشکی ایران خبر ندارند. برای اطلاع کسانی که این زمزمه ها را مطرح می کنند باید یادآوری کنیم که با مقاومت دیپلمات های مذاکره کننده در مقابل خواسته غرب برای گنجاندن برنامه موشکی ایران در توافق هسته ای و براساس منطق حقوقی ایران در برجام و قطعنامه 2231، خیلی وقت است که موضوع موشک های ایران از روی میز برداشته شده است. فشارهایی که اکنون غرب وارد می آورد همه نشان دهنده این است که آن ها به لحاظ حقوقی هیچ دستاویزی برای فشار ندارند. شاهد عیان آن نیز این است که دست کم چهارجلسه شورای امنیت سازمان ملل درباره محکوم کردن یا صدور قطعنامه یا بیانیه اعضای آن علیه آزمایش های موشکی ایران بدون نتیجه پایان یافته است. آیا این موضوع جز این است که در حوزه حقوقی برنامه موشکی ایران هیچ بهانه ای در دست غرب ندارد و آن ها هرگز نمی توانند در این حوزه به ایران فشار بیاورند؟ مگر این که بازی را عوض کنند و موشک ها را به زمین سیاست و مذاکره بکشانند که اگر این اشتباه راهبردی و خطای جبران ناپذیر رخ دهد، غرب در تک تک قطعات دفاعی ایران به دنبال باز کردن پیچ و مهره ها خواهد بود. اجازه بدهید بخشی از نکاتی را که دکتر «رضا نصری» حقوقدان بین المللی موسسه عالی مطالعات بین المللی ژنو و تحلیل گر فارن پالیسی درباره این موضوع تصریح کرده است، مرور کنیم: «امروز هیچ سیاستمدار و حقوقدانی در آمریکا و اروپا و عربستان و اسرائیل قادر نیست با «غیر قانونی» خواندن فعالیتهای موشکی ایران، سازوکارهای چندجانبه و بینالمللی را علیه ایران به حرکت درآورد... امروز نه تنها مخالفت با برنامه موشکی ایران از پشتوانه حقوقی و استدلالی تُهی شده است، بلکه سیاستمداران ضد ایرانی نیز در ادامه مخالفت با توانمندی دفاعی ایران، با انواع موانع سیاسی و «روابط عمومی» نیز مواجه شدهاند...تقریبا اکثر سناتورها و نمایندگان جمهوریخواه کنگره در اسناد ثبتشده جلسات استماع، اذعان داشتهاند که قطعنامه جدید شورای امنیت به نحوی تنظیم شده است که موشکهای ایران را از ضرب و شمول قانون خارج میکند.»