میروسلاو هولوب
شاعر اهل کشور چک
او خودش به تنهایی یکخانه ساخت
پیاش را، سنگهایش را،دیوارهایش را
سقف بالای سرش را،دود و دودکشش را
چشمانداز از پنجرهاش را.
او خودش یک باغ را ایجاد کرد
پرچینش را،آویشنش را
ژاله شبانگاهش را.
سپس تمام سهم خودش را از آسمان برید
و باغ را با آن پوشاند
و خانه را در باغ قرار داد.
همه اینها را در دستمالی جمع کرد.
بعد،تنها مثل یک روباه قطبی
در سرمای باران بیپایان
در جهان رفت.
***
یانیس رتوس
شاعر یونانی
در موهای تو
پرندهای به رنگ آسمان،پنهان است
تو که نیستی
روی پایم مینشیند
طوری نگاه میکند که نمیداند
طوری نگاه میکنم که نمیدانم.
میگذارمش روی تخت
و از پلّهها پایین میروم
کسی در خیابان نیست
و درختها سوختهاند
کجایی؟
***
ناظم حکمت
شاعر اهل ترکیه
زیباترین دریا
دریایی است که هنوز در آن نراندهایم
زیباترین کودک
هنوز شیرخواره است
زیباترین روز
هنوز فرا نرسیده است
و زیباترین سخنی که میخواهم با تو گفته باشم
هنوز بر زبانم نیامده است