مدیر درمان تامین اجتماعی استان با اشاره به وجود برخی مشکلات :20درصد نسخ می تواند به صورت کاغذی نوشته شود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هادی محمدی – ایران و ژاپن دو کشور قدیمی و تمدن ساز دنیا در منتهی الیه شرق و غرب قاره کهن آسیا هستند. ایران و ژاپن حتی قدیمیترین دموکراسی و پارلمان با رای مردم را در میان کشورهای آسیایی دارند و در روابط دوجانبه نیز بیش از 93 سال است که ارتباط دیپلماتیک میان تهران و توکیو برقرار شد و این سابقه قدیمی در همه این سالها توانسته به عنوان موتوری پیشران در روابط میان دو کشور شرایطی باثبات و غالبا مثبت را ایجاد کند، اگر چه توفان حوادث و تلاطمات سیاسی در این سالها بر روابط دو کشور هم تاثیر داشته اما هرگز نتوانسته دوستی ایران و ژاپن را زیر سایه خود کم رنگ کند. روز سه شنبه آقای آیکاوا کازوتوشی سفیر دولت ژاپن در ایران مهمان روزنامه خراسان در مشهد بود. بازدیدی که در انتها به گفت وگویی کوتاه با آقای سفیر انجامید. آقای آیکاوا کازوتوشی ابتدا از روزنامههای ژاپنی گفت و این که آن جا هم روزنامهها با مشکلات اقتصادی و تهدید از سوی فضای مجازی روبه رو هستند و البته راههای مقابله این رسانهها با تهدیدات و مشکلات پیش رو. اما بخش اصلی مصاحبه در خصوص موضوعات دوجانبه بین تهران و توکیو بود. این دیپلمات ارشد ژاپنی که سابقه ماموریت در آمریکا را نیز دارد مشکل اصلی در کاهش روابط تجاری ایران و ژاپن را تحریمهای آمریکا برشمرد و البته راه حل را نیز توافق هستهای میداند. او نکته جالبی از شکست تلاش شینزو آبه نخست وزیر سابق ژاپن گفت که میخواست میان ایران و آمریکا میانجی گری کند اما به گفته آقای سفیر، دولت ترامپ چندان به این موضوع روی خوش نشان نداد و تلاشهای آبه نیز شکست خورد. این در حالی است که پس از سفر آبه به تهران برخی محافل غربی، ایران را متهم به شکست این مذاکرات و آنچه آنها میانجیگری میگفتند، کردند. آیکاوا کازوتوشی از تلاشهای ژاپن برای دسترسی ایران به اموال بلوکه شده اش نیز در این کشور سخن گفت و این که بارها با آمریکاییها بر سر این موضوع رایزنی کردند. او میزان کمکهای انسان دوستانه به ایران در دوره تحریم را حدود 40میلیون دلار اعلام کرد و همچنین از کمک 100میلیون دلاری توکیو به تهران برای کمک به موضوع پناهجویان افغانستانی گفت. ژاپن یکی از بدهکاران ایران بابت خرید نفت از کشورمان است؛ بدهی که قبل از برجام به چهار میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار میرسید. با به ثمر رسیدن برجام روند انتقال این پولها به ایران شروع شد اما با خروج آمریکا از برجام طرف ژاپنی هم انتقال این پولها را متوقف کرد. کازوتوشی در پاسخ به این سوال که « این اتهام همیشه با ژاپن بوده که دنباله رو آمریکاست »، این جمله را که متحد بودن به این معنی نیست که همیشه مواضع دو کشور یکسان باشد، بیان میکند اما با توضیح درباره شرایط امنیتی این کشور در مواجهه با کره شمالی و تحرکات چین به تلویح میپذیرد که برای ایجاد این امنیت مجبور به ادامه این روابط هستند و..... در ادامه گزیدهای از گفتوگوی ما با او را میخوانید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
معمولا اخبار عجیب و اتفاقات غیر طبیعی، هرآدمی را به وجد میآورد و کنجکاو میکند تا درباره آن، اطلاعات بیشتری کسب کند. برای مثال یکی از فانتزیهای بیشتر انسانها، تسخیر زمین توسط آدم فضاییهاست و ثابت شدن حضورشان روی زمین! بنابراین هرچند وقت یک بار و با پیدا شدن وسیله یا خبری مربوط به این موجودات، این فانتزی که ممکن است آدم فضاییها به زمین آمده باشند، خبرساز میشود و مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار میگیرد. در ادامه به بررسی چند شایعه داغ این روزها یعنی پیدا شدن اسکلت آدم فضاییها و ویدئویی پربازدید از حرف زدن یک بچه چینی 23 روزه خواهیم پرداخت.
آدم فضایی 15 سانتیمتری؟
چند سال پیش یک اسکلت کوچک مومیایی شده در بیابان «آتاکاما» در شیلی کشف و در شبکه های اجتماعی شایعه شد که مربوط به یک آدم فضایی است! داستان از این قرار بود که یک کلکسیونر آماتور در حال کاوش در یک شهر ارواح با یک پارچه سفید در یک کیسه چرمی روبه رو شد. با باز کردن آن کیسه، اسکلتی به طول 6 اینچ پیدا کرد. شکل عجیب استخوان جمجمه و حالت بدن این اسکلت شایعه «آدم فضایی» بودن آن را به راه انداخت. این اسکلت که آتا نام گذاری شده بود، تنها ۱۵ سانتی متر قد داشت اما سن او تقریبا 6 تا 8 ساله برآورد می شد. آتا جمجمهای کشیده داشت و تعداد دندههایش کمتر از تعداد معمول انسانها بود. این شایعه داغ در بین مردم بود تا این که پژوهشگران پس از 2 سال تجزیه و پژوهش به این نتیجه رسیدند که «آتا» انسان است و به دلیل جهش ژنتیکی دچار بیماری های متعدد استخوانی بوده است! دانشمندان ژنتیک میگویند که مطالعه روی این اسکلت میتواند به تشخیص موارد جهش ژنتیکی و درمان بیماران کمک کند. یک تیم تحقیقاتی به رهبری گری نولان، استاد میکروبیولوژی و ایمنی شناسی دانشگاه استنفورد از مغز استخوان آتا نمونه دیانای برای تحلیل ژنتیکی استخراج کردند. این تیم دریافت که اسکلت متعلق به یک جنین دختر اصالتا شیلیایی است که به دلیل اختلال ناهنجاری ژنتیکی، استخوان هایش بزرگتر از سن خود بوده و ۶ تا ۸ ساله به نظر میرسد. دلیل قد کوتاه آتا، جهش در ۷ ژن وی بوده است که این جهشها باعث تغییر شکل و ناهنجاری استخوانها نظیر «کوژپشتی» و «کوتولگی» شده است.
موجود فرازمینی در اندونزی؟
چند وقت پیش یک اسکلت در اندونزی کشف شد. محققان معتقد بودند که توالی ژنتیکی این اسکلت نشان داده است که دارای سابقه اجدادی منحصر به فرد بوده و نسلش نه به انسان شناخته شده در دنیای باستان میرسد و نه هیچ یک از انسانهایی که امروزه زندگی میکنند، از نسل او هستند. همین جمله کافی بود تا خبر پیدا شدن یک موجود فرازمینی در دنیا بپیچد. اما مطالعه روی دیانای این دختر نوجوان بعد از یک سال و نیم نشان داد ترکیب ژنتیکی او چیزی شبیه بومیان استرالیایی است. تقریبا نیمی از ترکیب ژنتیکی این اسکلت که نام «بسه» را روی آن گذاشتند، شبیه بومیان استرالیایی امروزی و افرادی از گینهنو و جزایر غربی اقیانوس آرام است. آن چه اما دانشمندان را تعجب زده کرده، اشتراک ژنوم او با ساکنان نخستین شرق آسیاست. پژوهشگران میگویند بقایای جسد کشف شده متعلق به دختر نوجوانی بوده که به هنگام دفن حدود ۱۷ تا ۱۸ سال داشته است. در کنار بقایای او ابزار سنگی ماقبل تاریخ و صدف قرمز دیده شده و همچنین قبر او نیز حاوی شماری استخوانهای حیوانات وحشی شکار شده بوده است.
حرف زدن نوزاد چینی در 23 روزگی؟
همین الان از مادرتان بپرسید در چند سالگی شروع به صحبت کردید؟ قطعا این عدد زیر یک سال نخواهد بود. اما اگر بشنوید یک نوزاد در 23 روزگیاش حرف میزند، قطعا متعجب خواهید شد. به تازگی یک ویدئو در فضای مجازی منتشر شده است که یک نوزاد 23 روزه در چین کلمهای شبیه مامان را میگوید که باعث تعجب پرستار ، مادرش و بقیه مردم جهان شده است. نکته قابل توجه این است که آیا این کودک به صورت غیرطبیعی در این سن شروع به حرف زدن میکند یا فقط به طور اتفاقی کلمهای شبیه مامان را ادا میکند؟ پاسخ واضح است. باورکردن چنین چیزهایی که در شبکههای اجتماعی جهان با سرعت زیادی پخش میشود با کمی ذکاوت، جایگاه خودش را از دست خواهد داد و این نوزاد هم صدایی از خودش درمی آورد که شبیه کلمه مادر است نه این که توانایی صحبت کردن در این سن را به دست آورده باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با وجود هشدار سازمان اداری و استخدامی درخصوص ورود اطلاعات حقوقی کارکنان دستگاههای اجرایی به سامانه ثبت حقوق و مزایا بیش از ۱۳۰۰ دستگاه هنوز هیچ اطلاعاتی وارد نکردهاند.به گفته معاون سازمان اداری و استخدامی، تعداد دستگاه های اجرایی مشمول اعلام حقوق کارمندان، حدود 4700 دستگاه است. در این حال برخی شنیده ها حاکی از آن است که با توجه به تکمیل نبودن بیش از نیمی از اطلاعات کارکنان شش دستگاه از جمله وزارت نفت و بانک مرکزی، حقوق آذرماه مدیران آن ها واریز نشده است.به گزارش ایسنا، بعد از آن که پرداخت حقوق کارکنان در آبانماه مشروط به ورود اطلاعات حقوق و مزایا به سامانه مربوط شد، سازمان اداری و استخدامی مهلت دو هفتهای برای دستگاههایی تعیین کرد که هنوز اطلاعات را وارد یا تکمیل نکرده بودند و با ارائه تعهد کتبی، امکان پرداخت حقوق برای آن ها فراهم میشد اما در آذرماه بار دیگر سازمان اداری و استخدامی با دستگاههای مربوط مکاتبه و طی بخشنامهای اعلام کرد که حداکثر تا ۱۵ آذرماه باید اطلاعات در سامانه تکمیل شده باشد در غیر این صورت پرداختی برای مسئولان مربوط یعنی بالاترین مقام دستگاه اجرایی به همراه معاونان مالی و اداری یا معاون توسعه منابع انسانی و همچنین ذیحساب صورت نمیگیرد. در این خصوص ،بررسیها نشان میدهد که در ۲۹ آذر هم، مکاتبهای بین لطیفی- رئیس سازمان اداری و استخدامی- با رئیس سازمان برنامه و بودجه- و همچنین وزیر اقتصاد صورت گرفته و ضمن ارائه گزارش این سازمان درباره آخرین وضعیت ورود اطلاعات به سامانه حقوق و مزایا و سامانه پاکنا، فهرست دستگاههایی که اطلاعات حقوق و مزایای خود را در سامانه ثبت یا تکمیل نکردهاند، اعلام شده است. گزارش دریافتی ایسنا درباره فهرست سازمان اداری و استخدامی از این حکایت دارد که بیش از ۱۴۵۰ دستگاه در این فهرست وجود دارد که اطلاعات وارد شده آن ها کمتر از ۵۰ درصد است. در این میان، ثبت اطلاعات بیش از ۱۳۰۰ دستگاه صفر درصد بوده است . در این خصوص یک کاربر فضای مجازی در توئیتی خبر داده است که «شنیده شده چون با گذشت ۱۵ روز از پایان مهلت ثبت اطلاعات کارکنان دولت در سامانه پاکنا، شش دستگاه از جمله وزارت نفت و بانک مرکزی، هنوز بیش از نیمی از اطلاعات را وارد نکرده اند، حقوق آذرماه مدیران شان واریز نشده است.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور - افکار و خیالات متفرق هم نمی توانست او را از این نگرانی و اضطراب هولناک نجات دهد. اتوبوس شب رو همچنان جاده تاریک تهران به مشهد را درمی نوردید اما زن جوان آرام و قرار نداشت. دلش گواهی می داد که برای مادر پیرش اتفاقی افتاده است ولی برادرش ماجرا را از او پنهان می کند! «لیلا» اگرچه با «مجید» اختلاف داشت اما گاهی با او تماس می گرفت تا احوال مادر پیرش را بپرسد که نزد مجید و همسر صیغه ای او زندگی می کرد. حدود دو سال از آخرین تماس تلفنی با مادرش می گذشت اما بعد از آن هر بار که از تهران با «مجید» تماس می گرفت او به طور آشکار خواهرش را دست به سر می کرد و هربار بهانه ای می آورد تا «لیلا» نتواند با مادرش صحبت کند. «مادر خواب است!»، «مادر بیمار است»، «مادر حال گفت وگو ندارد!» و... همه این ها نشانه ای برای قطع تماس تلفنی بود، تا جایی که دیگر آشوبی در دل «لیلا» برپا شد و احساس عجیبی او را به مشهد کشاند. وقتی صبح در پایانه مسافربری از اتوبوس پیاده شد بی درنگ به طرف بولوار توس به راه افتاد، جایی که «مجید» در خانه ای اجاره ای و در کنار مادرش زندگی می کرد. او چند سال قبل به آن خانه ویلایی نقلی در خیابان نجف 47 آمده بود به همین دلیل پس از مدت کوتاهی جست وجو مقابل در آهنی کوچک منزل یک طبقه ایستاد. ضربان قلبش تندتر شده بود و دلشوره عجیبی وجودش را می لرزاند. در میان همه این نگرانی ها، زنگ قدیمی منزل کوچک را به صدا درآورد اما فرد غریبه ای در حیاط را گشود و لحظاتی بعد مشخص شد که مجید پاییز سال گذشته، منزل اجاره ای دربست را تخلیه کرده و به مکان دیگری رفته است اما کسی از محل سکونت جدید او خبر نداشت. همسایگان که نگرانی را در چشمان زن جوان می دیدند، تلاش کردند به او کمک کنند ولی این تلاش ها به نتیجه نرسید. «مجید» هم که متوجه شده بود، خواهرش از تهران به مشهد آمده است تا با مادرش دیدار کند، دیگر پاسخ تماس هایش را هم نمیداد. حالا «لیلا» برای یافتن مادر، آواره کوچه و خیابان شده بود تا شاید اثری از محل سکونت برادر 51 ساله اش پیدا کند. چند روز از این ماجرا گذشت ولی او نتوانست نشانی از مادر پیرش بیابد. دیگر چاره ای برایش باقی نمانده بود که با تسلیم شکوائیه ای دست به دامان قانون شد تا مادر گم شده اش را پیدا کند. بدین ترتیب گزارش این ماجرا از سوی ماموران کلانتری معراج مشهد به دستگاه قضایی ارسال شد و با توجه به اهمیت موضوع، در شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مورد کنکاش های قضایی قرار گرفت. قاضی «دکتر صادق صفری» که سطور این گزارش عجیب را زیر ذره بین نکته سنجی هایش بررسی می کرد، ناگهان روی جمله ای خیره ماند «اگرچه نمی توانستم با مادرم به صورت تلفنی صحبت کنم ولی برادرم تصاویری از مادرم را از طریق فضای مجازی برایم ارسال می کرد!» گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، مقام قضایی که حالا «ظن به جنایت» را در سایه روشن این گزارش تلخ می دید، با صدور دستورات محرمانه ای برای ردیابی «مجید» این پرونده را به منظور پیگیری تخصصی در اختیار کارآگاهان ورزیده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار داد. طولی نکشید که گروهی از کارآگاهان با نظارت و راهنمایی های سرهنگ کارآگاه «جواد شفیع زاده» (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و به تحقیق غیرمحسوس در این باره پرداختند. کارآگاهان در اولین مرحله از رصدهای اطلاعاتی، بررسی سوابق و موقعیت اجتماعی «مجید» را در دستور کار قرار دادند که مشخص شد او از چند سال قبل به استعمال مواد مخدر صنعتی روی آورده است و کنار زنی معتاد به نام «الف» زندگی می کند. به گزارش خراسان، پس از انجام یک سری فعالیت های اطلاعاتی، عملیات دستگیری «مجید» با صدور دستوری ویژه از سوی قاضی «صفری» آغاز شد و بدین ترتیب گروه ورزیده ای از کارآگاهان با هدایت و فرماندهی مستقیم سرهنگ سلطانیان (رئیس اداره جنایی) بررسی های پلیسی را برای یافتن محل سکونت وی ادامه دادند اما در میانه تحقیقات، شیوه عملیات با نظر سرهنگ کارآگاه شفیع زاده، تغییر کرد و آنان عملیات پوششی را در دستور کار قرار دادند. کارآگاهان پس از یک تماس تلفنی موفق شدند با وی برای دیدار حضوری قراری بگذارند تا درباره یک موضوع ویژه گفت وگو کنند اما وقتی «مجید» با این تصور به بولوار فردوسی آمد، ناگهان خود را در محاصره کارآگاهان دید و حلقه های قانون بر دستانش گره خورد. با انتقال متهم به مقر انتظامی، بازجویی های تخصصی از وی شروع شد. او که سعی می کرد خونسردی خود را حفظ کند در پاسخ به این سوال سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر پرونده) که پرسید مادرت الان کجاست؟ با آرامش کامل گفت: او سال گذشته بر اثر ابتلا به بیماری کرونا جان داد! و در همان جایی که کرونایی ها را دفن می کنند، مادر مرا هم در آن جا دفن کردند! بنابر گزارش خراسان، این جمله او که نمی دانست کجا و چگونه مادرش را دفن کرده اند، سرآغاز رویارویی با یک معمای پیچیده جنایی شد. حالا دیگر «مجید» در برابر سوالات تخصصی و رگباری قاضی دکتر «صادق صفری» قرار گرفته بود و در مخمصه ای خود ساخته دست و پا می زد. او برای رهایی از این سوالات، هر بار داستانی دروغین را بازگو می کرد تا این که ناگهان در اتاق بازجویی اداره جنایی پلیس آگاهی فریاد زد «رهایم کنید او خودش مرد، من هم جسدش را در حیاط منزل اجاره ای دفن کردم!» و... این همان جمله ای بود که چندین ساعت بازجویی های فنی را به نتیجه رساند. دقایقی بعد با دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد، گروهی از امدادگران زحمتکش آتش نشانی مشهد در کنار کارآگاهان پلیس آگاهی عازم بولوار توس شدند. صاحبخانه قبلی «مجید» که او را «تیمپوزن» خطاب می کرد اجازه داد تا جست وجوهای پلیسی در منزل وی انجام شود. امدادگران آتش نشانی در حالی مشغول حفر گوشه هایی از این منزل ویلایی نقلی شدند که «مجید» مدعی بود آن روزها شیشه و سه دود (نوعی مواد مخدر صنعتی) مصرف می کردم و محل دفن جسد مادرم را دقیق به خاطر ندارم! بالاخره کاوش های آتش نشانان در حضور قاضی ویژه قتل عمد، پس از چند ساعت به نتیجه رسید و آنان بعد از حفر حدود دو متر از کف حیاط در نزدیکی سرویس بهداشتی به بقایای پیکر پیرزن 75 ساله رسیدند که با لباس هایش دفن شده بود. در حالی که بقایای جسد از درون خاک های سرد بیرون کشیده می شد اما «مجید» فقط نظاره گر این صحنه تلخ بود و حتی اشکی در چشمانش جاری نشد! به گزارش خراسان، این گونه بود که روز گذشته این مرد 51 ساله درباره چگونگی ماجرای تلخ دفن مادرش گفت: من او را نکشتم! مادرم نزد من زندگی می کرد و هزینه ها و مخارج خودش را می پرداخت ولی او خودش به تنهایی نمی توانست به سرویس بهداشتی برود، به همین دلیل گاهی توان کنترل خودش را نداشت و موجب اذیت و آزار من می شد. من هم آن روزها با «الف» زندگی می کردم که در عقد موقت من بود. با وجود این، مادرم را در حیاط منزل نگهداری میکردم تا فرش ها یا لحاف و تشک های منزلمان را آلوده نکند. متهم به قتل ادامه داد: تا این که آبان سال گذشته و در یک روز پاییزی مادرم روی تشک در حیاط نشسته بود که برایش یک لیوان چای بردم ولی بعد از مدتی که به داخل حیاط بازگشتم، با تعجب دیدم که مادرم افتاده و نفس نمی کشد! نبض او را گرفتم ولی دیدم که یخ زده و جانی ندارد! در عین حال من توان پرداخت هزینه های کفن و دفن او را نداشتم به همین دلیل در حالتی که شیشه مصرف کرده بودم، چاله ای در حیاط کندم و او را همان جا دفن کردم. بعد هم آن منزل را تخلیه کردم و به جای دیگری در همان منطقه رفتم و به زندگی ادامه دادم! ولی هر از گاهی به کنار در حیاط آن منزل می آمدم و آن جا برای مادرم فاتحه می خواندم! تا این که ابتدای امسال راهی زندان شدم و چندین ماه در زندان بودم. همسر صیغه ای ام نیز در همین مدت مرا ترک کرد و به مکان نامعلومی رفت. بنابر گزارش خراسان، به دنبال اعترافات و اظهارات متهم این پرونده، وی با صدور قرار قانونی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی قرار گرفت تا بررسی های تخصصی درباره زوایای پنهان ماجرای تلخ مرگ یک مادر ادامه یابد. از سوی دیگر نیز به دستور قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، بقایای جسد پیرزن برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تماشاگران فوتبال خیلی خوب او را یادشان هست، جانباز قطع نخاعی که هر هفته با ویلچر خودش را به ورزشگاه آزادی میرساند تا بازیهای تیم محبوبش را از نزدیک تماشا کند. اما هدفش فقط تماشای بازی و تشویق پرسپولیس نبود. عمو موسی کنار زمین بود تا خیلی چیزها را به ما یادآوری کند. «موسی سلامت» کمتر از یک ماه پیش به دلیل جراحات ناشی از جانبازی در بیمارستان بستری شد و این روزها، مرخص شده و حالش بهتر است. به بهانه ترخیص این مرد دوست داشتنی از بیمارستان، در پرونده امروز زندگی سلام به سراغ او رفتیم تا برای ما از دلتنگیهایش برای رفتن به ورزشگاه، هدفش از این کار، خاطراتش از کَلکَل استقلالیها و پرسپولیسیها در جبهه و ... بگوید. عمو موسی با 70 درصد جانبازی، ناشنوا هم هست بنابراین برای انجام این گفتوگو از «محمد استری»، پرستارش کمک گرفتیم.
در سردخانه جبهه، زنده شدم!
موسی سلامت متولد 1333 با شروع جنگ ایران وعراق در قالب نیروهای بسیج مردمی با تیپ 27 محمد رسول ا... (ص) عازم جبهه حق علیه باطل شده است. او درباره ماجرای جانباز شدنش میگوید: «چون به زبان عربی مسلط هستم، در جبهه مسئول جمعآوری اطلاعات و شناسایی قبل از عملیات هم بودم. سال 1361 وقتی 28 ساله بودم در ماموریت شناسایی قبل از عملیات مسلم بن عقیل به همراه 4 رزمنده دیگر، اسیر اما موفق شدیم از دستشان فرار کنیم که در تعقیب و گریز نیروهای عراقی، ما را به رگبار وحشتناکی بستند. شدت جراحات به حدی بود که امدادگران تصور کردند من هم مثل دیگر همرزمانم شهید شدم و مرا به سردخانه بردند اما با خواست خدا پس از 24 ساعت، پزشکان با دیدن علایم حیاتی، من را به اتاق عمل منتقل کردند و دوباره زنده شدم». او درباره شهید همت هم میگوید: «همت را کسی نمیشناسد که چه کار کرد اما من سرباز او بودم و میشناختمش. او نه استراحت داشت نه خواب، اسمش فرمانده بود و باید در پایگاه مینشست و دستور میداد اما هیچوقت این طور نبود، همیشه روی موتور مینشست و هر لحظه به بچهها سر میزد.»
بیماری اخیرم به دلیل بسته شدن ورزشگاهها بود
«بیماری اخیرم که باعث شد در بیمارستان بستری شوم، به این دلیل بود که خیلی وقت است در خانه ماندم، ورزشگاه هم راهم نمیدهند. مدام روی تخت بودم و فکرم به شدت مشغول شده و روی روانم هم تاثیر گذاشته است». او ادامه میدهد: «قبلا به صورت مرتب میرفتم ورزشگاه، هم سرگرم می شدم و هم بیماریام را فراموش می کردم. نمیگویم بیمار نمیشدم و درد نداشتم ولی فراموش میکردم. الان شما اگر پای من را ببینید، تمام آن به خاطر فشار بالا زخم شده است، پشتم زخم است اما اهمیت نمیدادم چون عاشق پرسپولیس و فوتبال هستم. در ضمن به هیچ کس هم نمیگویم که چه مشکلاتی دارم، دوست ندارم درباره این چیزها حرف بزنم. این بیماری آخری، انسداد روده بود، رودهام بسته شد و خیلی فوری باید عمل می شدم که پزشکان میگفتند بسیار هم خطرناک است. در عمل، رودهام را چون عفونت کرده بود، بریدند، الان گفتند 2 ماه نباید هیچ جایی بروم و اکنون بیش از یک ماه گذشته.»
تماشای فوتبال از تلویزیون دلچسب نیست
عمو موسی در پاسخ به این سوال که آیا تماشای بازیها از تلویزیون دلچسب است؟ میگوید: «به دلیل شرایط کرونایی دیگر تماشاگران و از جمله من را به ورزشگاه راه نمیدهند. تماشای بازیهای فوتبال در ورزشگاه با دیدن آن از طریق تلویزیون خیلی فرق میکند. تماشای فوتبال در این حالت، دلچسب نیست. در ضمن، من از طریق رفتن به ورزشگاه میخواستم یاد و فرهنگ شهدا را زنده نگه دارم به خصوص برای جوانها. من فقط برای تماشای بازیها به ورزشگاه نمیرفتم. من این جا تنهایی در خانه دلم میگیرد. وقتی ورزشگاه میرفتم، دلم باز می شد. تماشاگران هم من را میدیدند، همیشه عکس شهدا هم همراهم بود، هم مردم میدیدند، هم بازیکنان و هم مسئولان».
مثل پرنده در قفسم
او درباره هدفش از حضور در ورزشگاه آزادی میگوید: «یک جانباز قطع نخاعی در اتاق شبیه یک پرنده در قفس است. وقتی میرود بیرون مثل این است که از قفس بیرون پریده. بنابراین هم دلش باز میشود، هم خودش را به دیگران نشان وهم روحیه و راه شهدا را ادامه میدهد و از این طریق، توجه جوانان را به خودش جلب میکند. هدف من همین است که راه شهدا را ادامه بدهم. من نباید فقط روی تختم بخوابم، باید کاری کنم تا شهدا را خوشحال کنم. میخواهم حقوقی که میگیرم حلال باشد، نمیخواهم بیتالمال را با خوابیدن و استراحت روی تخت هدر بدهم».
امسال پرسپولیس را دارنداذیت میکنند
«عمو موسی» درباره شرایط تیم محبوبش در این فصل هم میگوید: «همه دارند میبینند دیگر، امسال پرسپولیس را خیلی دارند اذیت میکنند چون 5 دوره پیاپی قهرمان شده و چند بار فینال آسیا رفته، تصمیم گرفتهاند تا این تیم را تضعیف کنند. دورهای که آقای برانکو بود، تیم خیلی بهتر بود چون هم بازیکنان بهتر و با تکنیکتری داشتیم که الان بیشترشان لژیونر شدند و هم تیم شادابتر بود. البته الان هم اگر پرسپولیس به خودش بیاید، تا پایان فصل وقت زیاد است و میتوانیم خیلی امتیاز بگیریم.»
یک عده فوتبال را آلوده کردهاند
این جانباز درباره وضعیت فرهنگی ورزشگاهها هم گلایههایی دارد و میگوید: «باید فرهنگ سازی بشود برای تماشاگرهای همه تیمها. این مسئله فقط مشکل استقلال و پرسپولیس نیست. کُری بخوانند، از نظر من عیبی ندارد اما گاهی تماشاگرها یک سری رفتارها از خودشان نشان میدهند مثل فحاشی ناموسی که خیلی زشت است برای فوتبال ما. همین کانون هواداران و لیدرها نقش بسیار مهم و پررنگی برای این فرهنگ سازی دارند که خدای نکرده تماشاگر در ورزشگاه، فحش یا ناسزایی به مربی، بازیکن، داور و ... ندهد. مقصر صداوسیما هم هست که به تماشاگرها یاد نمیدهد که در ورزشگاه باید چه کار کنند. مقصر خود باشگاهها هم هستند، هم پرسپولیس، هم استقلال. این پولهایی که 40 سال است از دولت و بیتالمال میگیرند، باید در آینده جواب بدهند که چرا نتوانستند جوانان را تربیت کنند تا رفتار اسلامی در ورزشگاه از خودشان نشان دهند؟ البته یک عده منفعت طلب هم هستند که شرطبندی و حرامخواری می کنند و فوتبال را آلوده کردند. به من هم توهین کردند اما به خاطر خدا، همه را بخشیدم.»
در کودکی دروازهبان بودم
او درباره ماجرای تبدیل شدنش به یک طرفدار پرسپولیس میگوید: «از بچگی طرفدار پرسپولیس بودم. روحیه ورزشکاری داشتم، دروازهبان بودم، خوب هم توپ میگرفتم. کمکم به تیم سرخپوش پایتخت علاقه مند شدم به خاطر بازی پاک و جذابشان، این که مردانه بازی میکنند. بازیکنانی که بیشتر دوست داشتم پروین، دایی، کریمی و استیلی بودند که بازیشان خیلی زیبا بود».
رزمنده استقلالی به اسیر عراقی، شعار فوتبالی یاد داده بود!
از عمو موسی میپرسم که آیا در جبهه هم کَلکَل استقلال و پرسپولیسی داشتند یا نه؟ که میگوید: «حقیقتش را بخواهید در جبهه وقت زیادی نداشتیم که بخواهیم درباره چنین مسائلی صحبت یا به قول امروزیها کلکل کنیم. حالا یک خاطره هم بگویم درباره کلکل. یکی از این برادرها در جبهه بود، هر وقت من را میدید میگفت بازیکنانتان تکنیکی نیستند، درباره بازیکنانمان بدگویی میکرد و ...، بعدش قهر که نه ولی یک حالت کدورتی بین ما به وجود آمد. دیدم یک مدتی ازش خبری نیست. گفتم سراغش را بگیرم، ببینم این کجا رفته، لااقل از او حلالیت بطلبم، شاید شهید شده و .. . یک روز در سنگر نشسته بود، دیدم بیرون از سنگر یک صدای عجیبوغریبی میآید. آمدم بیرون، دیدم این برادر رفته بود و اسیر عراقی گرفته بود و برای دلجویی از من به او یاد داده بود که با همان لهجه عراقی بگوید: «پرسپولیس سرور استقلاله!»، تعجب کرده بودم و آن قدر خندهام گرفته بود که آشتی کردیم. آن زمان این جوری بودیم نه مثل بعضی طرفدارهای امروزی».
مردم احوالپرسم بودند اما بازیکنان و مسئولان نه
از او میپرسم آیا این روزها کسی به او سر میزند تا حالش را بپرسد که می گوید: «در این مدت هیچ کدام از بازیکنان، مسئولان باشگاه و ... سراغم را نگرفتند، حالم را نپرسیدند، به جز هوادارها که از طریق فضای مجازی مثل اینستاگرام، واتساپ و تلگرام حالم را میپرسیدند و پیام میدادند اما از بازیکنان، هیچ کدام به ملاقاتم نیامدند. قبلا زمان حبیب کاشانی، سردار رویانیان و ... خودشان و بازیکنان به دیدنم میآمدند و عکسهایشان هم هست، من هر حرفی میزنم با سند است ولی از زمان کرونا، کسی به دیدنم نیامده است.»
دلم برای امام رضا(ع)
خیلی تنگ شده است
عمو موسی به عنوان سخن پایانی در گفت و گو با ما میگوید: «دلم برای امام رضا(ع) و زیارتش هم خیلی تنگ شده است. اگر شرایطش فراهم شود تا دوباره به پابوسی آقا امامرضا(ع) بیایم، خیلی خوشحال میشوم. امام رضا(ع) عشق است. دلم برای پسر شهید سردار نورعلی شوشتری هم خیلی تنگ شده، اگر بتوانم او را هم ملاقات کنم، خیلی دوست دارم.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.