


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.






ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در ستایش نان و اهمیت آن در فرهنگ ایرانی شاید بشود به همین نکته بسنده کرد که در زبان و گویش «نان» را معادل غذا میدانند و هر وعده غذا خوردن را «نان خوردن» مینامند. از طرفی کسی که مقدمات فراهم آوردن نان را برای اهل خانه به عهده اوست «نان آور» و دیگران را «نان خور» میشناسند. اما موضوع نان تنها به این اسمها محدود نمیشود؛ شاید پدر شما هم بارها و بارها به شما گفته است هر کاری میکنی بکن اما «نانبری» نکن. خلاصه همه این مفاهیم در ساحت ذهن ما ایرانیان، واژه نان را به تقدس نزدیک و بارها ما را وادار کرده است تا برای خرده نانی و بوسیدن آن قامت خم کنیم تا پاسدار حرمت زحمات کشاورز و نانوا باشیم. «لیلا خبازی» بانوی ۴۰ ساله نوشآبادی است که از چند سال پیش، بخشی از حیاط خانه خود را تبدیل به نانوایی کرده و همپای همسر خود، کار میکند. او در این نانوایی که برای گردشگران این شهر توریستی جالب و گاهی تعجب برانگیز است، پای تنور در کنار همسرش میایستد و نان سنگک را از تنور داغ بیرون میکشد و با خوشرویی به دست مشتری میسپرد. در پرونده امروز زندگی سلام به سراغ یک مادر نانوا رفتهایم که پس از تجربه چند شغل، سرانجام به کمک همسرش در کنج حیاط خانهشان، نان سنگک داغ را به دست همشهریانش میرساند.
آرد خوب، زمان کافی
آب مناسب و خمیر مایه کافی
راز کیفیت نان است
او به سراغ ویژگیهای طبخ یک نان خوب میرود و از گلایههای بعضی از مردم درباره کیفیت نانی که در نانواییها پخته میشود، این طور میگوید: «باید بگویم که برای تهیه یک نان خوب چند کار باید انجام شود. اولین نکته که خیلی هم بر آن تاکید دارم؛ کیفیت آرد است. آرد خوب مثل برنج اگر خوب باشد بالاخره میشود یک چیز خوب درآورد. آرد ما هم چون نیمه دولتی است و از اصفهان، تهران یا کرج تهیه میکنیم، کیفیت بالایی دارد. نکته بعد زمان خمیر کردن است. فرق است بین خمیری که نیم ساعت قبل از پخت خمیر شده باشد یا خمیری که 1.5 ساعت قبلش خمیر شده است. این زمان باعث میشود به اصطلاح خمیر خوب ور بیاید. نکته بعدی گرم و سرد بودن آب مصرفی است که باید در زمستانها از آب گرم استفاده کنید و در تابستانها از یخ. در پایان هم استفاده از مایه خمیر خیلی مهم است. مایه خمیر باید به میزان اضافه شود. شاید گران باشد اما کم ریختن این ماده کیفیت خمیر را کم میکند. اگر این نکات رعایت شود، شاطر معمولا نان را خوب میپزد و مشتری هم گلایهای بابت کیفیت نان نخواهد داشت».
نسل اندر نسل ما نانوا بودهاند
«لیلا خبازی»، 40 ساله از شهر نوشآباد در کاشان با اشاره به فامیلش، نسل اندر نسل خود را نانوا معرفی میکند و در ابتدای گفتوگویش با ما میگوید: «من از 16-17 سالگی که درس را رها کردم، به مدت 10 سال مشغول یادگیری اصول پرستاری شدم و بعد هم به کار پرستاری از جمله پانسمان، تزریق و بخیه در مطب یک دکتر پرداختم. بعد آقای دکتری که با ایشان کار میکردم، با تاسیس یک تالار، مدیریت آن را به من سپرد. این شد که من حدود هشت سال هم مدیر آن جا بودم تا این که با شیوع کرونا، تالار بسته شد و دیگر کسی مراسم نمیگرفت. از طرف دیگر همسر من هم رنگکار ساختمان بود و از آن جا که هر روز طرحهای جدید کاغذ دیواری به بازار می آمد، ایشان هم کمکم بیکار شد. این شد که با مشورت با پدر شوهر و پدر خودم که به همراه برادرانم نانوایی داشتند، تصمیم گرفتیم در گوشه حیاط خانهمان یک نانوایی سنگک تاسیس کنیم. نسل اندر نسل ما نانوا بودهاند و دوست داشتیم از این فرصت برای اشتغال خودمان استفاده و از این راه، کسب درآمد کنیم.»
شوهرم پیش پدرم پختن نان را یاد گرفت
او درباره این که شوهرش چطور با این حرفه آشنا شده و آن را یاد گرفته است، میگوید: «هدف مان برای ایجاد نانوایی در کنج حیاط خانه را اجرایی کردیم چرا که حدود 20 سال بود که کار میکردم و با توجه به شرایط اقتصادی، باز هم نیاز به کار داشتم بنابراین با همفکری پدرانمان این تصمیم را گرفتیم و قرار شد برای رسیدن به هدف مان، برنامهریزی و تلاش کنیم. شوهر من هم پیش پدرم در شهر آران و بیدگل شیوه پختن نان را یاد گرفت و خلاصه دو نفری مشغول کار شدیم. در اوج کرونا هم چون پرستاری بلد بودم از بیماران داخل خانه که دچار زخم بستر بودند یا در دوران نقاهت بعد از عمل جراحی قرار داشتند، بدون مزد پرستاری می کردم. یادم هست که در آن دوران همه میترسیدند؛ اما من این کار را انجام میدادم و از هیچ چیز هم نمیترسیدم با این که خیلیها گفتند نکن در جواب میگفتم دوست دارم کاری را که از پسش برمی آیم در راه خدا انجام بدهم و به این افراد با رعایت پروتکلهای بهداشتی، کمک کنم».
سهمیه آرد ما توسط شبکههای قاچاق
دزدیده میشد
«در کل ما عاشق کارمان هستیم و تمام تلاشمان را میکنیم که نان را باکیفیت به دست مشتریها برسانیم». «خبازی» با گفتن این نکته به سراغ مشکلاتی می رود که نانواها به خصوص در این روزها با آنها روبهرو هستند و میگوید: «هم من و هم شوهرم از ساعت 3 صبح که برای آماده شدن خمیر از خواب برمیخیزیم، به فکر این هستیم که یک نان خوب به دست مردم برسد. هر چند بماند که در ابتدا همین سهمیه آرد ما هم توسط شبکههای قاچاق دزدیده و فروخته می شد. این جا باید از فرماندار آران و بیدگل آقای دکتر رضایی تشکر کنم چرا که ایشان بعد از به انتصاب رسیدن، وقتی فیلمهای زحمت کشیدن ما در نانوایی را دیدند، قرار جلسه گذاشتند که همان جا به ایشان گفتیم آیا درست است با این همه زحمت، برای ما که نسل در نسل نانوا هستیم، سهمیه آرد مغازه ما را در صورتی به ما کامل بدهند که 120 میلیون تومان پول بدهیم؟ بعد از آن در فرمانداری جلسه گذاشته شد و به کمک ایشان و استشهاد مردمی که جمع کردیم، توانستیم سهمیه آرد کامل را بگیریم و کلا جواز نانوایی به نام من شد. در حالی که قبل از این نصف سهمیه آرد ما را به دیگران میفروختند و ما با کمبود آرد مواجه میشدیم. البته هنوز هم این مشکل در شهر وجود دارد. با این که فرماندار خیلی جلوی تخلفات را گرفته اما کسانی هستند که اگر مثلا 5 کیسه سهمیه در روز داشتند، 2 کیسه از آن را پخت میکردند و بقیه را به چند برابر قیمت در بازار آزاد میفروختند. به این صورت ما هم با کمبود آرد مواجه می شدیم و سهمیه به ما نمیرسید. مثلا نانوایی ما که فروش خیلی زیادی هم دارد و روزی 5 یا 6 کیسه میتوانستیم پخت کنیم و نان تحویل مردم بدهیم اما چون آرد نداشتیم، 2 کیسه پخت میکردیم و نان به دست مردم نمیرسید. بنابراین صف جلوی نانوایی خیلی شلوغ و باعث نارضایتی مردم می شد. هر بار هم اعتراض میکردیم مسئول مربوط میگفت مدیریت کنید تا همین هم از دست ندهید. درباره نانواییمان این نکته را هم بگویم که ما هر روز حتی در عید و تعطیلات رسمی و ... پخت داریم. تعطیلی اصلا نداریم چون پدر شوهرم که شاطر است، معمولا در هفته یک روز به ما کمک میکند تا نیازی به این تعطیلی نداشته باشیم و نانواییمان بدون تعطیلی، نان را به دست مردم شهر برساند».
خمیر زدن خیلی سخت است اما خودم انجام میدهم
شاطر لیلا که چند سالی میشود مشغول این کار شده و حضورش در نانوایی مورد توجه رسانهها هم قرار گرفته است راجع به مشکلات و بازخورد های مردم میگوید: «خیلی وقتها پیش می آید که خمیر زدن را خودم انجام میدهم. این کار واقعا سخت است. برای خمیر کردن باید 3 تا کیسه آرد 40 کیلویی را تا پای تشتک مخصوص حمل و بعد خمیر را آماده کنم که این کار خودش به تنهایی یک ساعت طول میکشد. نان سنگک هم یک طوری است که باید نزدیک 1.5 ساعت قبل از پخت خمیر را آماده کرده باشید. در دوران کرونا هم مغازه نانوایی همان طور که میدانید جزو معدود مشاغلی بود که یکسره دایر بودند تا لااقل نان را به دست مردم برسانند. سختی کار ما در اوج کرونا با رعایت موارد بهداشتی مثل دستکش و ماسک پشت حرارت تنور و 3 شیفته پخت داشتن، بسیار زیاد بود و با دردسرهای فراوانی دست و پنجه نرم میکردیم. در همان دوران کرونا بعد از کارهای نانوایی، به پرستاری و رسیدگی به کارهای خانه هم میپرداختم تا این که یک روز یک خبرنگار که شاهد زحمت کشیدنهای من بود با من مصاحبه کرد. بعد از آن بازخورد های مردم بیشتر هم شد. خیلیها از این که یک خانم را در حال کار در نانوایی میدیدند؛ حس خوبی داشتند به خصوص خانمها. بسیاری از خانمها وقتی من را هنگام کار میدیدند خیلی راحتتر خرید میکردند چرا که غیر از حس تمیزی، حس آرامش بیشتری برای خرید نان داشتند چون همیشه در مغازه ما رعایت احترام برای نوبت به بانوان و سالمندان در دستور کار است. اما راجع به فضای مجازی باید بگویم نه من و نه همسرم هیچ کدام پیج اینستاگرام نداریم یعنی اصلا وقت برای این کارها نداریم. اما از چند تا از دوستان و آشنایان شنیدیم که عکس ما در جاهای مختلف گذاشته شده و خیلیها هم استقبال کردهاند. باید بدانید که خیلی خانمهای دیگری هستند که از شغل من، کار سختتری هم دارند اما گمنام هستند و هیچ وقت، هیچ فردی به سراغشان نمیرود».
در شهرمان برند شدهام
در بخش دیگری از صحبتها، این خانم شاطر که علاقه و تعهد زیادی به کارش دارد، به درآمد خانواده از نانوایی اشاره میکند و ادامه میدهد: «شکر خدا درآمد این کار بد نیست و ما راضی هستیم. ببینید با توجه به سختی کار، مزیتش این است که درآمدش نقد است. یعنی شب در خانه پول هست. این خوب است اما مثلا در شغل سابق همسرم، رنگکاری درآمد به صورت چکی بود و ما همیشه دغدغه داشتیم که آیا این پول نقد میشود یا نه! اما در نانوایی پولش نقد است ما حتی روزی حداقل 40 - 50 نان رایگان توزیع میکنیم چون خیلیها در این روزها، متاسفانه حتی پول خرید یک نان را هم ندارند. هر چند اوضاع اقتصادی نابسامان و تورم واقعا زیاد است، مثلا از پارسال که نان گران شده است، همچنان به همان قیمت مانده اما تورم، بقیه کالاها را هر روز بیشتر گران میکند. [گفت و گو مربوط به دو هفته قبل است]ولی برای درآمد ما، اگر قیمت اجناس دیگر زیاد نمیشدند، شاید میتوانستیم حتی پسانداز هم داشته باشیم. اما باز هم میگویم خدا را شکر که دستمان پیش کسی دراز نیست. البته ما وقت هم برای انجام کار دیگری نداریم. هر چند الان یک کلینیک در شهر باز شده که به من به دلیل مهارت و البته شناختی که مردم شهر از من دارند، پیشنهاد کار در قسمت پرستاری داده است. با همه این حرفها هنوز نتوانستم بروم و آن پیشنهاد کاری را بررسی کنم. این جا در نانوایی حجم کار بالاست و برای رفتن من به کلینیک نیاز است که برای مغازه شاگرد بگیریم. اما همان طور که میدانید هیچ فردی به اندازه خود آدم برای کار و تمیزی مغازه اعم از شست و شو و لباس کار، دل نمیسوزاند. ولی باز هم به آن کلینیک گفتم که یکی دو ماه کمکتان میکنم چرا که تمام شهر من را خوب میشناسند و به اصطلاح در شهرمان برند شدم».
پسر 6 سالهام برای خرید دوچرخه در نانوایی مان کار کرد
در بخش دیگری از این گفتوگو «خبازی» با معرفی شهر و خانوادهاش میگوید: «نوش آباد در9 کیلومتری کاشان است و بزرگ ترین شهر زیرزمینی دنیا در آن قرار دارد. در ایام عید نوروز امسال هم مسافرهای زیادی از نقاط دور و نزدیک به سراغ ما آمدند حتی گردشگران خارجی تا از نانوایی ما خرید کنند. برای خودم هم جالب بود که آنها از این که یک خانم را در حال این کار میدیدند، حس خوبی میگرفتند و کلی هم تشویق به ادامه دادن مسیر و کارم در کنار همسرم میکردند. من در کنار همه این کارها به خانهداری و تربیت فرزندانم هم مشغولم. 2 فرزند دارم، یک دختر 16 ساله که در کارهای خانه به ما کمک میکند و یک پسر 6 ساله هم دارم. شاید برایتان جالب باشد بدانید که وقتی پسرمان از ما دوچرخه خواست، ما بهش گفتیم فعلا نمیتوانیم بخریم. او به جای ناامید شدن به مدت 2 ماه هر روز به مدت یکی دو ساعت به ما داخل نانوایی کمک میکرد تا با پسانداز روزی 10، 20 تومان پول، دوچرخه بخرد. ما هم از این کار استقبال کردیم تا بداند پول درآوردن کار سادهای نیست و باید حسابی قدر پولی را که به دست میآورد و چیزی که برایش میخریم ، بداند».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گروه ورزش/ تعداد پناهندگان فدراسیون وزنهبرداری از 38 سال قبل تا کنون به عدد 7 رسید! این بار اما با دو شوک متوالی در فاصله تنها چند روز. ماجرا از ناپدید شدن یکتا جمالی دختر جوان و نقرهای وزنهبرداری ایران در یونان آغاز شد. او که برای حضور در مسابقات جوانان جهان با کاروانی 7 نفره متشکل از سعید علیحسینی سرمربی تیم ملی جوانان، اکبر خورشیدی مشاور فنی تیم ملی زنان، سعیده عبدالملکی همسر رئیس هیئت وزنه برداری کردستان، نماینده حراست و علی مرادی رئیس فدراسیون وزنهبرداری و البته علیرضا یوسفی به عنوان ورزشکار و طبق شنیدهها(تایید نشده) سارا آذری مسئول حسابداری فدراسیون و به قولی خزانهدار، راهی یونان شده بود، بعد از کسب مدال نقره در این رقابتها به یک باره ناپدید شد تا خبر پناهنده شدنش به آلمان بلافاصله ترند رسانهها و فضای مجازی شود. این اتفاق درحالی رخ داد که ابهامات زیادی به همراه داشت. درحالی که خانواده جمالی از تصمیم دخترشان ابراز بیاطلاعی میکنند، پدر یکتا دیروز مدعی شد از فدراسیون وزنهبرداری شکایت میکند. او با تاکید بر این که هرچه با مرادی و بیرانوند تماس میگیرد، کسی جواب درست و حسابی نمیدهد، بیان کرد نمیداند چه بلایی برسر دخترش آمده و به خاطر آنکه هیچ مسئولی در فدراسیون پاسخگو نیست، قصد شکایت دارد. درحالی که هنوز فدراسیون و البته جامعه ورزش ایران در شوک خبر پناهندگی جمالی بود، روز جمعه 23 اردیبهشت ماه، پریسا جوانفکریان دیگر ملیپوش وزنهبرداری ایران با انتشار پستی در اینستاگرام و افزودن هشتگ مهاجرت، با ایران خداحافظی کرد! جوانفکریان که پیشتر بر سر اعزام نشدن به المپیک از مسئولان فدراسیون وزنهبرداری به شدت گلهمند بود، پست اینستاگرامش را با این جمله آغاز کرد: «هیس! دخترها که فریاد نمیزنند!» او سپس عکسی از خودش را با این تیتر به اشتراک گذاشت: «خداحافظ ایران من». جوانفکریان که گفته میشود یک هفته زودتر از جمالی از ایران خارج شده و به آلمان رفته بود، به احتمال زیاد در همین کشور پناهنده خواهد شد. اما درباره مقصد نهایی یکتا جمالی گمانهزنیها متفاوت است. درحالی که گفته میشود او از یونان به اتریش و از اتریش به آلمان رفته و در این کشور اعلام پناهندگی کرده، اما شنیده میشود اگر جمالی به دنبال ادامه ورزش حرفهای است، به احتمال فراوان از آلمان راهی کانادا خواهد شد. با اضافه شدن نام یکتا و پریسا به لیست مهاجران، تعداد پناهندگان رشته وزنه برداری کشورمان به عدد 7 رسید. 38 سال پیش و در سال 1984 بود که برای اولین بار 4 وزنهبردار که برای حضور در بازیهای آسیایی سئول راهی کره شده بودند، دیگر به ایران برنگشتند. سال 96 نیز احسان بیاتی به همراه تیم وزنهبرداری ایران برای حضور در المپیک پیش کسوتان راهی نیوزیلند شد و دیگر خبری از بازگشت اش نشد.بسیاری از کارشناسان معتقدند :حضور این تعداد پناهنده ورزشی از یک فدراسیون که 3 نفرشان در زمان مدیریت علی مرادی دست به چنین اقدامی زدند، در نوع خود تاسف برانگیز است و شاید موید نکتهای قابل تامل و آن این که سوءمدیریت در فدراسیون وزنهبرداری به اوج رسیده است. این که یکتا جمالی با وجود حضور رئیس فدراسیون، حراست و مشاوره فنی و یک مربی خانم و هزینه زیادی که برای اعزام این نفرات به یونان شده بود، توانست به راحتی هتل را ترک کند و راهی آلمان شود، بسیار سوال برانگیز است. سوالاتی از این دست که اساسا چرا گذرنامه این ورزشکار کم سن و سال(18 ساله) از او گرفته نشد؟ چرا کاروان اعزامی ایران به یونان سرپرست نداشت؟ علت اعزام همسر رئیس هیئت وزنهبرداری کردستان به یونان چه بود؟ اگر او به عنوان مربی جمالی به یونان رفت چرا شاگرد کم سن و سالش را در کشور غریب و پاسپورت به دست رها کرد؟ نقش اکبر خورشیدی در تیم اعزامی به یونان چه بود و چرا تیم را مدیریت نکرد؟ زمانی که این فاجعه درحال رقم خوردن بود، علی مرادی رئیس بازنشسته فدراسیون که کمتر سفر خارجی را از دست میدهد، چه میکرد؟ و هزاران سوال دیگر. چند روز پیش یک منبع آگاه در گفت وگو با خراسان مدعی شده بود که جمالی پیش از اعزام به یونان با یکی از مسئولان فدراسیون درگیری لفظی پیدا کرد و همین درگیری سبب شد او توسط برخی مقامات فدراسیون و هنگامی که در اردوی تیم ملی بود، جلوی چشم دیگر وزنهبرداران اردونشین مورد توبیخ و تذکرات بسیار تند و تیز واقع شود. خبرآنلاین نیز در گزارشی به صراحت روی این موضوع صحه گذاشت اما هنوز هیچ مقام مسئولی در فدراسیون وزنهبرداری به این ابهام و دیگر ابهامات مطرح شده پاسخی نداده است.اتفاقات چند سال اخیر فدراسیون وزنهبرداری از ورزشکار سالاری گرفته تا پناهندگی، نشان از آن دارد که رئیس فعلی از پس مدیریت این فدراسیون المپیکی برنیامده است. او که از اول دی ۱۴۰۰ و طبق اعلام وزارت ورزش، بازنشسته شد و می بایست صندلیاش را ترک میکرد، بعد از دوری تقریبا یک ماهه، به ناگاه در اقدامی عجیب از 27 بهمن دوباره روی صندلی ریاست نشست و هیچ مقامی از وزارت ورزش هم با او برخورد نکرد و وقتی با انتقاد رسانهها مواجه شد به گفتن این جمله بسنده کرد که «بازنشسته نیستم» و دوباره به کارش ادامه داد!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


یکی از مسئولان وزارتبهداشت در نشست خبریاش، توصیهای به مردم کرده که در شبکههای اجتماعی بازتاب و واکنشهای زیادی داشته است. محمد هاشمی سرپرست مرکز روابطعمومی وزارت بهداشت از مردم خواسته برای ارتقای سلامت خود، ورزش کنند و حتی اگر شده بیدلیل بخندند.(منبع خبر: ایرنا) توصیه به مردم برای خندیدن حتی اگر شده بدون دلیل، اتفاقی بود که به مذاق بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی خوش نیامد اما از منظر روانشناسی، این مسئله جنبههایی دارد که قابل بررسی است. در ادامه این مطلب، نکاتی در همین باره مطرح خواهد شد.
آقای مسئول، این نسخه منسوخ شده!
در گذشته بارها و بارها، همهمان این جمله را شنیدهایم که خنده بر هر درد بی درمان دواست اما بر اساس تحقیقات و پژوهشهای جدید، کاربردی بودن این توصیه شرط و شروطی دارد که باید به آنها هم توجه شود. واضح است که درد را از هر طرف بخوانید، درد است یعنی خنده دردی را دوا نمیکند بلکه فقط اصلیت موجود را بهطور مصنوعی و موقت، کم رنگ میکند. پس در نتیجه، جمله «خنده بر هر درد بیدرمان دواست» و این توصیه، منسوخ شده است.
به جای خنده بیدلیل دنبال مهارت های سازنده برویم
خداوند حکیم هر مشکلی که بر سر راه انسان قرار میدهد، از دایره دو کلمه و حکمت خارج نیست، یا قابل حل است یا قابل تحمل. بنابراین انسان با افزایش مهارتهای فردی و تقویت شخصیت خود میتواند با درایت و تفکر برای مشکلات پیش رو، راه حل درستی را پیشبینی کند و از آن بهره ببرد. در نتیجه از منظر روانشناسی توصیه میشود به جای خندیدن مصنوعی و الکی، بهسوی تکنیکهای خودسازی برویم تا آیندهای روشن در انتظارمان باشد.
حذفکردن بهانهها از زندگی، تلاش بههمراه داشتن امید برای رسیدن به اهداف، تمرین روزانه شکرگزاری، شناخت اصولی توانمندیها و نقاط ضعف خود، درس گرفتن از شکستها و ...، رموز دستیابی به موفقیتهای بیشتر و داشتن روانی سالم محسوب میشود. بنابراین نسخه پیچیدن برای مردم و توصیه به خندیدن بدون دلیل در این شرایط اقتصادی، احتمالا تاثیر معکوس خواهد داشت و حتی ممکن است باعث عصبانیت و افزایش خشم یک عده شود.
از اهمیت لبخند زدن غافل نشویم
البته باید توجه داشت که بهطور کلی، نیاز به شادمانی نباید حتی در شرایط سخت و ناراحت کننده مورد غفلت قرار بگیرد. به عقیده همه روانشناسان، لبخند، زبان مشترک آدمها و حتی ملتها و در واقع یک رفتار بینالمللی است. لبخند اثر بسیار خوشایندی بر چهره شما دارد و باعث میشود فردی مثبت و دوستداشتنی بهنظر برسید. با لبخند زدن آثار عاطفی و ارتباطی مثبتی بهشکل ناخودآگاه و تلویحی در دیگران ایجاد میکنید. لبخند جذاب، کلید موفقیت شما در رابطههای مختلف خواهد بود. تحقیقات نشان میدهد افرادی که لبخند میزنند، دوستداشتنیتر و جذاب شناخته میشوند اما افراد با چهره عبوس و غمگین طرفداران زیادی ندارند و نفوذناپذیر بهنظر میرسند. حالت چهره ما وقتی عبوس هستیم، پیامهایی ناخودآگاه به محیط میفرستد و بهطور ضمنی اعلام میکند که میلی به برقراری ارتباط با دیگران ندارد.
شادمانی در شرایط سخت شدنی است؟
شاید برای بعضیها این سوال پیش بیاید که چطور میتوانیم در شرایط سخت لبخند بزنیم؟ بالاخره همه ما در زندگی با دردسرهایی مواجه هستیم و خواهیم بود. اگر یک مقدار واقعبین باشید و چشمانتان را باز کنید، متوجه پاسخ این سوال میشوید! تمام داشتههای خودتان را بنویسید. تمام داشتههای امروز شما آرزوهای دیروزتان بوده است. تمام آنهایی را که میتوانید جبران کنید و دوباره به دست بیاورید، خط بزنید مانند خودرو، پول، کار و ... . هر چیزی که در فهرست شما باقی ماند، غیر قابل جبران است و دارایی واقعی شما به حساب میآید مانند سلامتی، فرزند خوب، پدر و مادر، همسر و ... . اینها همان چیزهایی هستند که شما باید از آنها لذت ببرید و بابت داشتنشان، شادمان باشید چراکه غم و غصه خوردن بیش از حد، فقط مانع رسیدن شما به موفقیتهای بیشتر خواهد شد و مشکلی را رفع نخواهد کرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیدخلیل سجادپور - پسر 25 ساله ای که روز گذشته به اتهام قتل مهرسا کوچولو در مشهد دستگیر شد، در اعترافاتی تکان دهنده ارتکاب جنایت را پذیرفت و به تشریح جزئیات این حادثه تلخ پرداخت.
به گزارش اختصاصی خراسان، ساعت 15 عصر بیستم اردیبهشت، دختر بچه 3 ساله ای به نام «مهرسا» در خیابان شهید شیری نژاد (کوی مهدی آباد) به طور ناگهانی گم شد. خانواده این دختر خردسال برای یافتن او به جست و جو پرداختند و با نگرانی به هر کوی و برزنی سرزدند اما هیچ اثری از «مهرسا» نبود. همزمان با ورود پلیس به ماجرای گم شدن دختربچه مذکور، اهالی محل نیز به یاری این خانواده آمدند و با انتشار تصاویری در فضای مجازی و محل سکونت وی، به تلاش برای یافتن سرنخی از این دختر ادامه دادند. یکی از همسایگان این خانواده نیز تصویری از او را به شیشه عقب تاکسی چسباند تا او نیز سهمی در کمک به همسایه درمانده داشته باشد.
اما همه این جست وجوها بی فایده بود تا این که بیست و دوم اردیبهشت، پرونده «مهرسا کوچولو» در پلیس آگاهی خراسان رضوی مورد بررسی های تخصصی قرار گرفت. گزارش خراسان حاکی است، با توجه به اهمیت موضوع و با دستور و راهنمایی سرهنگ کارآگاه «جواد شفیع زاده» (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) این پرونده برای پیگیری های پلیسی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی قرار گرفت چرا که احتمال ربایش یا قتل کودک بیشتر از فرضیه های وقوع حوادث ناخواسته و اتفاقی مطرح بود. به همین دلیل گروهی از کارآگاهان دایره مبارزه با آدم ربایی با نظارت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی) وارد عمل شدند و در حالی به بازبینی دوربین های مدار بسته پرداختند که هیچ سرنخی از کودک مذکور دیده نشد. در حالی که خانواده «مهرسا» هنگام بازدید از یکی از دوربین های مدار بسته مدرسه ای در همان اطراف به ربودن دخترشان توسط دو نوجوان دوچرخه سوار مشکوک بودند اما بررسی ها در این باره نیز نشان داد که دوچرخه سواران پسر بچه 6 ساله ای را با خود همراه کرده اند و این موضوع ارتباطی به گم شدن «مهرسا» ندارد.
به گزارش خراسان، در حالی که تحقیقات برای ردیابی دختر گم شده همچنان با فرضیه های متفاوت ادامه داشت، ساعت 12:15 ظهر روز گذشته، یکی از اهالی خیابان شهید شیری نژاد که در حال احداث ساختمانی پس از تخریب منزل کلنگی بود، جوشکاری را برای ادامه ساخت و ساز به داخل ساختمان برد اما ناگهان با کیسه سفیدرنگ مشکوکی روبه رو شد که درون ساختمان افتاده بود. وقتی آن را گشود، صحنه وحشتناکی مقابل چشمانش نمایان شد؛ جسد دختر خردسالی درون کیسه قرار داشت.
مالک ساختمان سراسیمه و هراسان با پلیس 110 تماس گرفت و ماجرا را اطلاع داد: طولی نکشید که نیروهای کلانتری محل عازم خیابان شهید شیری نژاد شدند و با مشاهده جسد دختربچه ای با پیراهن سفید و شلوار قرمز رنگ مراتب را به بازپرس ویژه قتل عمد اطلاع دادند. مدتی بعد با حضور مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در محل کشف جسد، مشخص شد که او همان «مهرسا» دختربچه گم شده است که از حدود چهار روز قبل جست وجوها برای یافتن وی آغاز شده بود. گزارش خراسان حاکی است، پزشک قانونی که در محل ساختمان در حال احداث حضور داشت به دستور بازپرس «عارفی راد» جسد را معاینه کرد و علت مرگ را انسداد راه تنفسی (خفگی) تشخیص داد. بدین ترتیب با روشن شدن ماجرای قتل دختر 3 ساله، تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان جنایت ادامه یافت. بررسی های بیشتر بیانگر آن بود که جسد از یکی از منازل اطراف به داخل ساختمان مذکور پرت شده است. پس از آن که کارآگاهان در حضور مقام قضایی، منازل اطراف را مورد کنکاش قرار دادند، به منزلی رسیدند که کیسه های دیگری شبیه کیسه ای که جسد درون آن قرار داشت در گوشه ای افتاده بود. وقتی مشخص شد که صاحبخانه پسر مجرد 25 ساله ای به نام «ایمان» دارد، فرضیه ارتکاب جنایت توسط این تک فرزند خانواده قوت گرفت چرا که پدر خانواده گفت: در روز گم شدن «مهرسا» به همراه همسرش به شهرستان رفته بودند و پسرشان به تنهایی در خانه بود. او ادامه داد: وقتی از شهرستان بازگشتم و موضوع را از اهالی محل فهمیدم برای پیدا کردن دختربچه، تصویر او را پشت شیشه خودروی تاکسی خودم نصب کردم تا به خانواده اش برای یافتن او کمک کنم!...
گزارش خراسان حاکی است، با انتقال متهم 25 ساله به پلیس آگاهی، بازجویی های تخصصی از وی آغاز شد تا این که او لب به اعتراف گشود و به قتل دختر بچه 3 ساله اقرار کرد. او در اظهاراتی تکان دهنده گفت: در یک کارگاه کولرسازی کار می کنم. آن روز عصر وقتی برای صرف ناهار به خانه بازمی گشتم درون گوشی تلفن همراهم فیلم های کوتاه و تصاویر مستهجن را تماشا کردم. زمانی که به در منزل رسیدم دختربچه را داخل کوچه دیدم و وسوسه های شیطانی به سراغم آمد. او را به قصد تعرض و به بهانه ای به داخل خانه بردم ولی همچنان سروصدا می کرد. تصمیم گرفتم او را در کوچه رها کنم اما وقتی به داخل کوچه نگاه کردم، رهگذرانی حضور داشتند که می ترسیدم با سروصدای دختربچه متوجه ماجرا شوند، به همین دلیل دخترک را به پشت بام بردم. او هنوز جیغ می کشید و سروصدا به راه انداخته بود که ناچار شدم برای جلوگیری از فریادهایش گلویش را فشار بدهم. در این هنگام بود که فهمیدم او دیگر نفس نمی کشد. خیلی ترسیده بودم، برای آن که کسی متوجه این ماجرا نشود یکی از کیسه های سفید را از پشت بام برداشتم و جسد دختر خردسال را درون آن گذاشتم و سپس کیسه حاوی جسد را به داخل ساختمانی انداختم که همسایه در حال ساخت آن بود.
گزارش خراسان حاکی است، «ایمان- ت» (متهم این پرونده جنایی) در حالی با دستور قاضی «عارفی راد» برای تشخیص سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد که هیچ گونه آثار ظاهری از تجاوز روی پیکر دختر بچه وجود نداشت . شایان ذکر است، پدر و مادر متهم که در همسایگی خانواده مقتول سکونت دارند هنگامی که متوجه شدند تک فرزند آنان به اتهام قتل دختربچه همسایه دستگیر شده است، از شدت ناراحتی و شرمندگی فقط اشک می ریختند. تحقیقات بیشتر درباره ادعاهای متهم و همچنین زوایای پنهان این جنایت دردناک ادامه دارد و گروه تخصصی از کارآگاهان بازجویی ها را به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) آغاز کرده اند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.