- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هادی- بازیهای آسیایی ۲۰۲۲ که قرار بود اواخر شهریور تا اوایل مهر امسال گذشته برگزار شود به دلیل پایان نگرفتن شیوع کرونا، به تعویق افتاد و حالا قاره کهن امروز رسما یک دوره دیگر از بازیهای آسیایی را تجربه می کند. هانگژو پس از پکن در سال ۱۹۹۰ و گوانگژو در سال ۲۰۱۰ سومین شهر چین خواهد بود که میزبان بازیهای آسیایی میشود. هانگژو یا هانجو شهری است در شرق کشور چین با بیش از 10 میلیون جمعیت. این شهر در استان ژجیانگ قرار گرفته و مرکز این استان است. هانگژو شهری گردشگری است و جاذبههای طبیعی فراوانی برای گردشگران دارد. معروفترین گردشگاه طبیعی آن دریاچه غربی یا شیهو است که در مرکز این شهر قرار گرفته و به همراه کانال بزرگ چین و پارک ملی شی شی ثبت میراث جهانی است. هانگژو یکی از پایتخت های قدیم چین بین چندین سلسله بوده و این شهر تاریخی به دلیل مرکز تولید ابریشم چین از قدیم جزو شهرهای مهم جاده ابریشم بوده است. مارکو پولو جهانگرد معروف ایتالیایی از این شهر بهعنوان زیباترین شهر چین و بهشت روی زمین نام برده است. هرچه باشد این شهر زیبا میزبان بازیهای آسیایی است و رقابت های این دوره از المپیک آسیایی در ۴۰ ورزش شامل ۶۱ نوع رشته و ۴۸۲ ماده ورزشی برگزار می شود. ۴۴ مکان ورزشی برای بازیها استفاده میشود که ۳۰ مکان موجود و ۱۴ مکان جدید ساخته شدهاست. کاروان ایران هم با 520 ورزشکار و مربی و همراه و تیم رسانه ای در چند پرواز راهی هانگژو شده است. البته برخی مسابقات مثل فوتبال، والیبال و والیبال ساحلی و چند رشته دیگر از چند روز پیش آغاز شده و افتتاحیه امروز در حالی برگزار می شود که به گفته مسئولان چینی افتتاحیه بدون آتش بازی است که یکی از سنت های مرسوم چینی هاست. چین به عنوان کشور مخترع آتشبازی همیشه در مراسمهای ورزشی و جشنها از آن استفاده میکند ولی این بار در مراسم افتتاحیه بازیهای آسیایی هانگژو قرار است به جای آتشبازی از نور دیجیتال استفاده شود و هانگژو نخستین بازیهای آسیایی بدون کربن باشد. محور برنامههای هانگژو برای کاهش انتشار کربن، استفاده از برق سبز و فناوریهای پیشرفته به جای آتشبازی است. شا شیائو لان، مدیر کل مراسم افتتاحیه هانگژو 2022، گفت: افتتاحیه بازیهای آسیایی هانگژو سنتهای قبلی را زیر پا میگذارد چون ما در میزبانی به فلسفه سبز پایبندیم. از آنجا که میخواهیم انتشار کربن را تا حد ممکن کاهش دهیم، تصمیم گرفتیم که آتشبازی نداشته باشیم. مهمترین چیز این است که میخواهیم فلسفه حفاظت از محیط زیست را گسترش دهیم و به همین دلیل در نهایت این تصمیم را گرفتیم. شیائو لان اعلام کرد که مراسم افتتاحیه قرار است با عنوان «مردم، زیبایی و احساسات» برگزار شود و این مراسم فرصتی برای نمایش فناوریهای هانگژو خواهد بود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
31 شهریور هر سال آغاز هفته دفاع مقدس است و یادآور ایستادگی قهرمانانه ملت بزرگ ایران بهخصوص جوانانی که در خط مقدم نبردی نابرابر بودند که توسط عراق و با حمایت بسیاری از کشورهای دیگر رخ داد. با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، بسیاری قدرت ها و کشور ها که هرگونه انقلابی با ماهیت دینی و اسلامی را خلاف منافع خود ارزیابی میکردند و نگران فراگیری آن به کشورهایشان بودند، پشت صدام رئیس جمهور عراق قرار گرفتند تا آغازگر تجاوزی بی رحمانه باشد که با دفاعی مقدس توسط مردم ایران مواجه شد. هفته دفاع مقدس فرصت مناسبی برای گرامی داشت رشادتهای دلاورمردان عرصه شهادت است. انسانهایی که باید همواره قدردان رشادتها و ازخودگذشتگی آنها باشیم. شاید گذر زمان غبار فراموشی را بر بسیاری از رویدادهای تاریخی بنشاند، اما داستانهایی که از ایثار و ازخود گذشتگی رزمندگان در دفاع مقدس روایت شده، فراموش ناشدنی است. در ادامه چند خاطره کمتر شنیده شده از شش شهید شاخص دفاع مقدس را بهنقل از «باشگاه خبرنگاران جوان» میخوانید که نشاندهنده شجاعت، خلاقیت و روح بزرگ این دلاوران بوده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سید خلیل سجادپور- موتورسواری که در یک جنایت مسلحانه هولناک، پسر جوانی را مقابل چشمان مادر وی به قتل رسانده است، در حالی پای میز محاکمه ایستاد که مدعی بود به قصد انتقام از عامل مرگ مادرم شلیک کردم اما نمیدانستم برادر او پشت فرمان پراید نشسته است!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ،حکایت این ماجرای وحشتناک که مدت ها قبل از یک پرونده نزاع مسلحانه آغاز شده بود، هنگامی رنگ انتقام ترورگونه به خود گرفت که زنی میانسال با شلیک گلوله های ساچمهای از سلاح شکاری در یکی از روستاهای اطراف شهر جدید گلبهار به شدت مجروح شد. این زن بلافاصله به مرکز درمانی انتقال یافت و پزشکان تعدادی از گلوله های ساچمهای را از پیکر وی خارج کردند اما یکی از گلوله ها همچنان در نزدیکی قلب وی باقی ماند تا این که زن مذکور دوباره تحت عمل جراحی قرارگرفت ولی این بار عمل جراحی موفقیت آمیز نبود و او جان خود را از دست داد .این گونه بود که تحقیقات قضایی درباره ماجرای این پرونده که به خاطر اختلاف ملکی بین 2همسایه در روستا رخ داده بود، وارد مرحله جدیدی شد و قضات دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ، متهم به قتل را با صدور قرار قانونی از زندان آزاد کردند تا تحقیقات و بررسی های تخصصی بیشتری صورت گیرد.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:هنوز پرونده این نزاع مرگبار در حال رسیدگی دقیق قضایی بود که ناگهان اواخر تیر سال گذشته جنایت مسلحانه هولناک دیگری در جاده روستایی ، به این ماجرا گره خورد و راننده پرایدی که برادر متهم به قتل در نزاع روستایی بود با شلیک گلوله از سلاح جنگی(کلت کمری)مقابل چشمان مادرش به قتل رسید. به دنبال وقوع این جنایت، بررسی های پلیس با صدور دستورات ویژه قضایی برای دستگیری متهم به قتل مسلحانه که «یاسر» نام دارد ، آغاز شد و رصدهای اطلاعاتی برای شناسایی موتورسوار فراری ادامه یافت تا این که حدود ۴ ماه بعد، نیروهای انتظامی زاهدان وی را در مکانی دستگیر کردند که به دنبال چند تبعه خارجی خلافکار بودند. زمانی که هویت متهم لو رفت و مشخص شد که او به اتهام قتل عمدی در گلبهار تحت تعقیب دستگاه قضایی و پلیس قرار دارد ، بی درنگ مقدمات انتقال این جوان حدود 37 ساله به شهرجدید گلبهار فراهم شد و او پس از اعترافاتی صریح در جلسات بازپرسی منتظر محاکمه ماند.
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، پیچیدگی این پرونده جنایی و کلاف سردرگمی که با ماجرای نزاع مرگبار روستایی گره خورده بود، موجب شد تا روند رسیدگی به آن اهمیت ویژهای یابد. به همین دلیل پرونده مذکور به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد. طولی نکشید که متهم به جنایت مسلحانه آخر هفته گذشته پای میز محاکمه ایستاد و جلسه حساس دادگاه به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی برگزار شد.
این جلسه دادگاه در حالی با تلاوت آیاتی از کلاما... مجید رسمیت یافت که اولیای دم در حضور وکلای مدافع بر تقاضای صدور حکم قصاص نفس اصرار داشتند وتلاش ها برای گذشت از خونخواهی هم به نتیجه نرسید.در لحظات آغازین جلسه محاکمه که با تاکید رئیس دادگاه مبنی بر رعایت نظم و امنیت همراه بود، ابتدا مادرمحمد (مقتول) در جایگاه شاکی قرار گرفت و در تشریح صحنه جنایت گفت: پنج روز قبل از وقوع قتل،من در فروشگاه خواربارفروشی(سوپرمارکت)خودم ایستاده بودم که یاسر (متهم به قتل) درحالی که سلاح کمری در دست داشت به سمت من آمد. به او گفتم بزن خلاص کن! ولی او با آن که پسرم«محمد»(مقتول)نیز در فروشگاه بود شلیک نکرد و تنها بیرون از فروشگاه یک تیر هوایی زد و سپس شالی را به صورتش بست و سوار بر موتورسیکلت از آن جا رفت.
پس از چند روز ما برای شکایت از وی به اتهام تهدید با سلاح جنگی به دادگاه گلبهار رفتیم اما از آن جا ما را برای پیگیری شکایت به کلانتری فرستادند. وقتی مشخصات سلاح کلت را در پاسگاه انتظامی شرح دادیم، پسرم« محمد »پشت فرمان پراید نشست و من هم در صندلی جلو قرار گرفتم که به طرف روستای «آبقد» حرکت کردیم؛ اما در مسیر ناگهان یک خودروی پژو405 به صورت شاخ به شاخ به طرف ما آمد که پسرم به ناچار فرمان را به شانه خاکی جاده پیچید و متوقف شد. در این لحظه بود که «یاسر»(متهم به قتل)سوار بر موتورسیکلت درکنار پراید ایستاد و درحالی با سلاح کلت گلولهای به سر فرزندم شلیک کرد که شیشه خودرو پایین بود.
فریادزنان سر پسرم را روی پاهایم گرفتم ولی همان گلوله به قتل پسرم انجامید. بعد هم موتورسوار و راننده پژو 405 از محل فرارکردند و به طرف گلبهار رفتند. مادر مقتول در پاسخ به قاضی دادگاه که شما چگونه راننده پژو را شناختید که «جلال»نام دارد نیز گفت: من او را در روستا خیلی زیاد دیده بودم و حتی رنگ لباس او را هم که تیشرت زردرنگ بود به خاطر دارم.از طرف دیگر هم او بعد از طی مسافتی کوتاه،با فریادهای من که داد می زدم و به سرم می کوبیدم که« وایستا» سرش را از پنجره خودرو بیرون آورد و من به طور کامل چهره او را دیدم! «یاسر» را هم کاملا می شناختم!
به گزارش روزنامه خراسان، در ادامه جلسه و درحالی که قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی،با طمانینه و آرامش به اظهارات طرفین پرونده گوش می دادند،یاسر(متهم به قتل مسلحانه)نیز در جایگاه متهم قرار گرفت وپس از تفهیم اتهام از سوی رئیس دادگاه،در دفاع از خود گفت:من چند روز بود که به دنبال محمود(برادر محمد)بودم در واقع کاری به محمد نداشتم چرا که محمود عامل قتل مادرم بود،آن روز هم هنگامی که ازآبیاری زمین کشاورزی بازمی گشتم و سلاح کلت نیز به همراه داشتم، به طور اتفاقی خودروی پراید را دیدم وآن را تعقیب کردم. به محض این که به پراید رسیدم از فاصله حدود2متری شلیک کردم اما وقتی نزدیکتر رفتم تازه متوجه شدم که راننده پراید«محمد» است و من او را به اشتباه به جای «محمود»زده ام. من قصد کشتن «محمد» را نداشتم چون فقط با «محمود»مشکل داشتم چرا که وقتی از زندان آزاد شده بود با اطرافیانش جشن گرفته و پایکوبی به راه انداخته بودند و سپس این رفتارشان را هم در اینستاگرام استوری کرده بودند.متهم این پرونده جنایی ادامه داد: در عین حال اتهام رانندگی بدون گواهینامه و حمل سلاح را می پذیرم!
وی همچنین در پاسخ به سوال قضات دادگاه که با سوالاتی تخصصی به واکاوی دقیق این ماجرای تلخ پرداختند نیز گفت:من نمی دانستم چه کسی پشت فرمان پراید بود چرا که خانواده مرحوم 3دستگاه خودروی پراید،وانت وتیبا دارند که از هم جدا نیستند و هر کدام از آن ها به هر خودرویی سوار می شود که دم دستش باشد! از سوی دیگر هم اسلحه من فقط یک گلوله داشت و اگر شلیک من به هدف نمی خورد شایدامکان قتل وجود نداشت. من چهره راننده را ندیدم یعنی اگر هرکس دیگری پشت فرمان بود،با این شلیک به قتل می رسید. بعد از این حادثه هم که فهمیدم «محمد»را کشته ام خیلی پشیمان شدم و 2نفر را برای گرفتن رضایت نزد خانواده مرحوم فرستادم.
یاسر(متهم به قتل)درباره ماجرای فرار خود بعد از ارتکاب جنایت مسلحانه نیز به قضات دادگاه گفت:وقتی دور زدم و متوجه شدم که «محمد»را زده ام به مسیر خودم ادامه دادم و موتورسیکلت را زیر یک پل در چناران انداختم و به تهران رفتم ازآن جا هم به زاهدان گریختم که حدود4ماه بعد درآن جا دستگیر شدم.
وی همچنین در پاسخ به سوال قاضی دنیادیده (رئیس دادگاه)که پرسید شما چگونه از فاصله2متری شلیک کردید در حالی که مدعی هستید چهره راننده را ندیده اید؟هم گفت:من از پشت سر شلیک کردم!
دراین هنگام مقام قضایی با اشاره به گزارش پزشکی قانونی پرسید اما نظر پزشکی قانونی خلاف ادعای شما را نشان می دهد؟ متهم پاسخ داد:این نظر را قبول ندارم!
بنابرگزارش روزنامه خراسان،متهم به جنایت مسلحانه که دیگر با رگبار سوالات فنی جنایی روبهرو شده بود و قضات دادگاه همچنان به اعترافات و اقاریر وی در مراحل بازپرسی و انتظامی استناد می کردند،دیگر چاره ای جز انکار نیافت و گفت:من آنچه را نزد بازپرس گفتم که برخی از آن جملات توسط ماموران به من تلقین شده بود! و من چاره ای جز تکرار آن اعترافات در نزد بازپرس را نداشتم چرا که همان مواردی را که در پلیس آگاهی گفته بودم باید نزد بازپرس هم همان حرف ها را می گفتم!
در این لحظه قاضی مصطفوی (مستشاردادگاه)از متهم پرسید: یعنی مدعی هستید که در جلسه بازپرسی شما تهدیدشدهاید و یا با شما بد رفتاری شده است؟متهم پاسخ داد:خیر!هیچ بد رفتاری درکار نبود اما چون مامور انتظامی در جلسه بازپرسی حضور داشت باید همان حرف های قبل را تکرار می کردم!درادامه جلسه دادگاه دختر مقتول نیز ادعاهای متهم درباره استوری اینستاگرامی از شادی وپایکوبی را رد کرد وگفت:عموی من(محمود)حتی مدتی بود که به روستا نمی آمد و مارا هم از هرگونه رفتاری که شائبه ای برای خانواده آن ها داشته باشد بر حذر می داشت!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:درپایان جلسه دادگاه وکلای مدافع نیز به دفاع پرداختند و از قضات دادگاه مهلت خواستند تا دفاعیات کامل خود را به صورت لایحه ارائه دهند.
درهمین حال ادامه رسیدگی به این پرونده پیچیده قضایی به جلسات آینده موکول شد تا اتهام «جلال»مبنی بر معاونت در قتل نیز زیر ذره بین قضاوت قرار گیرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امروز 23 سپتامبر آغاز هفته بینالمللی ناشنوایان است. هفتهای که در آن سعی میشود به این قشر جامعه و به مشکلاتشان توجه شود. شعار امسال این هفته جهانی بر این تاکید دارد که ناشنوایان همه جا بتوانند با زبان اشاره صحبت کنند. به همین مناسبت و امروز که روز جهانی زبان اشاره است، با یک مترجم و مدرس زبان اشاره صحبت کردهایم. «فائزه خادمزاده»، مترجم و سرپرست یک گروه سرود ناشنوایان است. علاوه بر آن، خواهر او هم ناشنواست بنابراین از کودکی در متن زندگی ناشنوایان و مشکلاتشان قرار گرفته است. در این گفتوگو سعی کردهایم از زندگی این عزیزان بیشتر بدانیم و با مشکلاتشان آشنا شویم.
صحبت در همه جا با زبان اشاره
«خادمزاده» در ابتدای صحبت میگوید که اصلیترین شعار مطرحشده هفته جهانی ناشنوایان امسال این است که ناشنوایان بتوانند در همه جا با زبان اشاره صحبت کنند. او ادامه میدهد: «اگر به شعارهای فدراسیون جهانی ناشنوایان نگاهی بیندازیم، با توجه به اینکه این شعارها آمارهایی در پشتشان است و براساس جامعه وسیعی از ناشنوایان بررسی شده است، متوجه میشویم که مفهوم وسیعی دارد. ما هفته جهانی ناشنوایان داریم . طبق این برنامه باید موضوعاتی که مربوط به ناشنوایان است، مطرح شود و در راس قرار بگیرد تا زندگی ناشنوایان راحتتر شود.» این مترجم زبان اشاره میافزاید: «من دردهای ناشنوایان را از نزدیک لمس کردهام، چون کنار خواهرم زندگی کردهام. با این حال امیدوارم این حرفها به گوش کسانی برسد که کاری از دستشان برمیآید و بتوانند مشکلات ناشنوایان را برطرف کنند. آرزو میکنم دنیا به سمتی برود که همه افراد، مسئولان و... دغدغه این را داشته باشند که سطح آگاهی و آموزش ناشنوایان به جایی برسد که آنها هیچ فرقی با افراد شنوا نداشته باشند. همین.»
اشتغال، بزرگترین مشکل ناشنوایان
از این مربی زبان اشاره درباره اصلیترین مشکل ناشنوایان میپرسم که میگوید: «اصلیترین مشکل ناشنوایان وجود ندارد. یک سری از مشکلاتشان به یک اندازه مهم است، ولی اولین مشکل بزرگ آنها اشتغال است. خودم این مشکل را لمس کردهام. خواهرم ناشنواست و چند مدرک حرفهای دارد، ولی هرچه تلاش کردیم با هرکدام از این مدرکها ، نتوانسته است جایی مشغول کار شود. حتی به بعضی جاها گفتهام که خواهرم حاضر است با حقوق کم کار کند، چون میتواند لبخوانی کند، ولی باز هم قبول نمیکردند. به بعضی جاها میگفتم خواهرم سابقه و مدرک دارد که استقبال میکردند و در آخر تا میگفتم ناشنواست، ولی لبخوانی بلد است و واضح هم صحبت میکند که شما متوجه حرفهایش میشوید،باز میگفتند نه، امیدواریم جای بهتر کار پیدا کند.» «خادمزاده» معتقد است اشتغال ناشنوا به استقلال و اعتماد به نفس او کمک میکند. او ادامه میدهد: «در کاری که کاملا یدی است و به ارتباط با مشتری و ارباب رجوع نیاز ندارد، چرا از ناشنوایان استفاده نمیکنند؟ مانند این است که یک فرد شنوا، هندزفری بگذارد و چیزی نشنود و کارش را بکند. چرا او را استخدام میکنند، ولی ناشنوایان را نه؟ فرد ناشنوا اگر اشتغال نداشته باشد مشکلات دیگری پشت سرش میآید؛ مانند مسکن، ازدواج یا حتی تداوم ازدواج. خیلی از ازدواجها به دلیل بیکاری فرد ناشنوا به شکست انجامیده است.»
مشکلات ناشنوایان یکی دو تا نیست
او که با مشکلات خواهر ناشنوایش به خوبی آشنایی دارد، میگوید: «ببینید بستر یک سری چیزها فراهم نیست. مثلا فکر کنید اگر ناشنوایی به یکی از شغلهای خوب این دوره که همه دنبال آن هستند، پردرآمد است و همه جا به کار میآید و دنیا دارد روی آن می چرخد؛ یعنی برنامهنویسی، علاقه پیدا میکند و میخواهد آن را یاد بگیرد، کجا باید مراجعه کند؟ برای برنامهنویسی باید حداقل با زبان آشنا باشید. کجا باید برود زبان انگلیسی یاد بگیرد؟ آیا شما تا بهحال مجموعه ای را دیدهاید که مخصوص آموزش برنامهنویسی پایتون به زبان اشاره باشد یا آموزشگاه فنیوحرفهای را دیدهاید که برای افراد ناشنوا مناسبسازی کرده باشد؟ یا مثلا دانشگاهی که تخصصی یک رشته را به افراد ناشنوا آموزش بدهد. بعد این طور هم نیست که منِ شنوا بیایم و بگویم این رشتهها به درد ناشنوا میخورد و بقیه رشتهها، نه. ناشنواها یک شعار دیگری هم دارند که جزو شعارهای امسالشان هم هست که میگوید «بدون ما برای ما تصمیم نگیرید.» یعنی من نباید برای ناشنوا تصمیم بگیرم چه رشتهای را بخواند.»
نگاه مردم به ناشنوایان بهتر شده
از او درباره نگاه مردم به ناشنوایان میپرسم، میگوید: «اگر میخواهید نگاه فعلی مردم به ناشنواها را بدانید باید بگویم دارد پیشرفت میکند. البته آن هم به خاطر رسانهها نیست. رسانه ما هیچوقت نیامده درباره یک فرد ناشنوا بررسی کند و او را به بقیه بشناساند. بلکه بهخاطر همین فضای مجازی است. افرادی مثل من یا چند ناشنوا یا بعضی مترجمان که در صفحههای شخصیمان در شبکههای اجتماعی درباره ناشنوایان و زندگی آنها نوشتهایم، دید مردم را تغییر داده که خیلی بهتر شده است، ولی اگر اینها نبود نگاه مردم خیلی خوب نبود.» او مثال میزند: «مثلا سوالهای عجیبی از من میشود که ناشنوا مگر سواد دارد؟ بله که دارد یا ناشنوا مگر میتواند حرف بزند؟ بله میتواند. اصلا یک سری سوالهای عجیب از ما میشود.» «خادمزاده» معتقد است دلیل نگاه نادرست مردم به ناشنوایان، محیط است. او ادامه میدهد: «محیطی که منِ شنوایِ ناآگاه از ناشنوا در آن زندگی میکنم، اگر به من آگاهی بدهد، نگاه من تغییر میکند. ما ناشنوای مخترع و استاد دانشگاه داریم و ناشنوایی هم داریم که اصلا سواد خواندن و نوشتن ندارد. خب این دو ناشنوا که از لحاظ بهره هوشی تفاوت آنچنانی با هم ندارند. یکی در محیطی بزرگ شده که به او بها داده شده، مثل یک آدم شنوا به او شخصیت داده شده و برایش وقت گذاشته شده. ناشنوای بعدی ناشنوایی است که به حال خودش رها شده است.»
اشکالات محیطهای آموزشی برای ناشنوایان
«خادمزاده» درباره مشکلاتی که در محیط آموزشی برای ناشنوایان است دل پری دارد. او میگوید: «متاسفانه محیط آموزشی کشور ما برای ناشنوایان اصلا خوب نیست. فکر کنید وارد مدرسهای میشوید که نابینا، ناشنوا، سندروم داون و معلول جسمی-حرکتی دارند در یک کلاس با یک معلم مشترک درس میخوانند. خب معلم چطور میتواند هم سندروم داون را بشناسد و مطابق آن درس بدهد و هم ناشنوا را. ما معلمی که به زبان اشاره مسلط باشد، تقریبا نداریم. صداوسیمای ما اصلا درباره ناشنوایان برنامهای دارد؟ برای هفته جهانی ناشنوایان مهمانهای ناشنوا را دعوت میکنند و برنامههای مفرح میگذارند و میرود تا سال بعد. خب دید مردم به این چیزها بستگی دارد. نگاه مردم الان خیلی بهتر شده، ولی یک سری سوال های عجیب همیشه هست و یک عده از مردم ما نمیدانند. من رسانه را مقصر همه اینها میدانم.»
اهمیت آشنایی مردم با زبان اشاره
از این مترجم زبان اشاره درباره آشنایی مردم با این زبان میپرسم، پاسخ میدهد: «درصد خیلی کمی با زبان اشاره آشنا هستند. ما هم که با این زبان آشنایی داریم یا یک فرد ناشنوا داخل خانواده داریم یا اینکه خیلی علاقه داشته و وارد این حوزه شدهایم که خب تعداد کمی هستیم. هر جایی هر شغلی که داشته باشید امکان این که یک فرد ناشنوا را ببینید، هست. شعار امسال فدراسیون جهانی ناشنوایان این است که ناشنوا در هرجایی بتواند با اشاره صحبت کند؛ یعنی حرفش را بزند. خود شما چند ناشنوا در جامعه دیدهاید؟ احتمالا تعداد خیلی کمی. یکی از دلایل این است که محیط برای ناشنواها آماده نیست. ناشنوایان نمیتوانند بیرون بیایند و راحت بگردند. وقتی من بلد باشم، کارمند بانک، مغازهدار، دکتر و پرستار بیمارستان و مدیر یا ناظم مدرسه همه زبان اشاره بلد باشند، قطعا در جامعه ناشنواهای بیشتری را میبینیم. در این صورت ناشنوا هم اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکند که بیاید و شروع کند به حرفزدن، فرد ناشنوا میتواند خواسته خودش را راحت بیان کند. امکان دارد یک فرد ناشنوا به شما مراجعه کند و بخواهید کارش را راه بیندازید. مثلا بگوید میخواهم بچهام را در این مدرسه ثبتنام کنم یا بچه من مریض است و این علایم را دارد. این که ما آنها را کمتر دیدهایم، نشان میدهد محیط برای آنها آماده نبوده است. این همان دلیلی است که همه باید زبان اشاره را کم در حدی که کار او را راه بیندازد، بلد باشند. من نمیگویم همه بروند زبان اشاره را یاد بگیرند و به آن مسلط باشند، اما تا حد مبتدی برای فردی که می خواهد با یک ناشنوا ارتباط بگیرد، لازم است.»
باورهای اشتباه مردم درباره ناشنواها
این مدرس زبان اشاره باز هم تاکید میکند که برخی مردم درباره ناشنوایان دید اشتباهی دارند: «در صحبتهای قبلی هم به آن اشاره کردم، برخی فکر میکنند ناشنوا به غیر از این که ناشنواست، ناتوانی دیگری هم دارد که این طور نیست. بعضیها فکر میکنند ناشنوا تا کاشت حلزون انجام نداده است یک مشکلی دارد و باید حتما کاشت حلزون را انجام دهد. خب اینطور نیست. ناشنوا میتواند نخواهد این عمل را انجام دهد. این عمل جراحی یک کار انتخابی است و بستگی به فرد دارد. یک فرد ناشنوا ارزشش با فردی که کاشت انجام داده، یکی است.» با این حال او معتقد است ادارات خدمات مناسبی به ناشنوایان نمیدهند: «این پاسخ همان چرایی است که ما باید زبان اشاره بلد باشیم؛ کارمندانی که هیچ کدام با زبان اشاره آشنا نیستند. اگر خدمات مناسبی به ناشنواها داده میشد، ناشنوا، من یا مترجم دیگری را صدا نمیزد تا با خودش ببرد که کارش راه بیفتد. حداقل کاری که فضای شهری و ادارات میتوانند بدهند این است که مترجم بگذارند، ترجمه آنلاین بگذارند یا یک فکری بکنند. یعنی به این فکر نکنند که بابا مگر ما چند ناشنوا داریم. اگر حتی یک ناشنوا داشته باشیم ما باید به فکر آن یک نفر هم باشیم و او هم باید بتواند از خدمات ما استفاده کند.»
سمعکهای گران یا قدیمی
«خادمزاده» درباره یکی از رایجترین مشکلات ناشنوایان میگوید:«یکی از مشکلهای اصلی و رایج، سمعک است. سمعک خوب یا در بازار نیست یا خیلی گران است. سمعکهایی که بهزیستی به ناشنوایان میدهد، خیلی قدیمی است. در بازار هم سمعک خوب خیلی گران است. شما تصور کنید مثلا پدر و مادر یک ناشنوا که خودشان هم وضع مالی خوبی ندارند، بخواهند سمعک بخرند، یک هزینه هنگفت برایشان است. حال اگر بخواهند عمل کاشت حلزون گوش هم انجام بدهند که دیگر وحشتناک است. در ضمن، سن طلایی برای کاشت حلزون زیر 3 سال است که عوارض آن را خیلی کم میکند.»
توجه به ناشنوایان برای ظاهرسازی در برنامهها!
او خاطرهای هم از همکاری برای ساخت یک برنامه برای ناشنوایان تعریف میکند: «برای ترجمه یک برنامه تلویزیونی یک ساعته رفتم تا کارهای بخش زبان اشاره را انجام دهم. آن برنامه بخشهای مختلفی داشت. یک بخش 3 یا 4 دقیقهای در وسط برنامه را مشخص کرده بودند تا من برای ناشنوایان ترجمه کنم. به آنها گفتم که شما 30 دقیقه از ابتدای برنامه را ترجمه نمیکنید و ناشنوا متوجه نمی شود، سپس 3 دقیقه را ترجمه میکنید و دوباره نیم ساعت پایانی را هم ترجمه نمیکنید. خیلی هم اصرار داشتند که یک آدم حرفهای این کار را برایشان انجام دهد و جوری رفتار میکردند که ما نمیخواهیم از سر خودمان باز کنیم، اما من منطق این کار را نمیفهمیدم و هرچه تلاش کردم و جنگیدم که اگر میشود حداقل برای بقیه بخشها یک زیرنویس ساده اضافه کنید، میگفتند که جذابیت تصویر کم میشود! بعدا متوجه شدم که این کار و قراردادن یک بخش 4 دقیقهای برای ناشنوایان برای ظاهرسازی و شوآف بوده که بگویند ما به فکر ناشنوایان هم هستیم. من هم در ادامه با آنها قطع همکاری کردم، اما شنیدم بسیاری از برنامههایی که ساخته میشود، با این چالشها روبهروست».
مناسبسازی رشتههایتحصیلی برای ناشنوایان
او درباره مشکلات پیدا کردن شغل برای ناشنوایان میگوید: «در قدم اول، همه رشتههای تحصیلی باید برای افراد ناشنوا مناسبسازی شوند؛ یعنی مثل یک فرد شنوا باید این امکان برای افراد ناشنوا هم وجود داشته باشد که بتوانند اطلاعات کسب کنند که این مسئله برمیگردد به شیوه آموزشوپرورش که امیدواریم اصلاحاتی در آن اتفاق بیفتد. باید خود فرد ناشنوا، این امکان را داشته باشد که رشتهاش را انتخاب کند و مثلا برود رشته طراحی فرش، برنامهنویسی رایانه، دبیری یا... . همه این رشتهها باید به گونهای باشد که ناشنوا بداند وقتی وارد آن میشود، بتواند به صورت تخصصی آموزش ببیند و از آن طرف برایش بازار کار باشد، اما وقتی برای یک فرد ناشنوا، بستری فراهم نیست که آموزش ببیند، بنابراین نمیتواند وارد کارهای تخصصی بشود. به همین دلیل است که بسیاری از ناشنواها میروند دنبال کارهایی که به تخصص نیاز ندارد و به اصطلاح یدی هستند. مثلا عکاسی، خیاطی، نقاشی، کار کردن در تولیدیهای عمده و... شغلهایی است که ناشنوایان انجام میدهند. ناشنواها میروند سراغ حرفههایی که فقط با چشم و دست در ارتباط است. پس انتخابهایشان محدود است. با همین شرایط و با همین انتخابهای محدود، یک سری کارفرماها هم از سر ترس، خرافات یا هر دلیل دیگری که من نمیدانم، باز محدودیت ایجاد میکنند و میگویند که ما ناشنوا جذب نمیکنیم».
ناآگاهی قشر تحصیلکرده از چالشهای ناشنوایان
«خادمزاده» درباره رفتارهای مردم با ناشنوایان میگوید: «بیشتر مردم ما متاسفانه درباره ناشنوایی و چالشهای آن اطلاع ندارند که باید این مشکل با یک سری اطلاعرسانیها حل شود، اما از قشر تحصیلکرده ما، مثلا یک پزشک، انتظار میرود که چیزهایی را بداند. من در زمان کرونا، همراه خواهرم به پزشک مراجعه کردیم. در زمان ویزیت، پزشک داشت با خواهرم صحبت میکرد که به او گفتم خواهرم ناشنواست. دکتر ماسک زده بود و خواهرم متوجه حرفهایش نمیشد. توقع داشتم که به خاطر شرایط خاص خواهرم دکتر از او فاصله بگیرد، برای چند لحظه ماسکش را بردارد تا خواهرم از روی لبخوانی متوجه حرفهایش بشود، اما ماسک را در نیاورد و یکهو شروع به صحبت کردن با خواهرم کرد. شوکه شدم و گفتم که خواهرم ناشنواست و شما هر چقدر داد بزنید، او متوجه نمیشود. دست آخر، خودم ماسکم را برداشتم و سوالات پزشک را از خواهرم پرسیدم. حرفم این است که آدم از یک عده افراد توقع چنین ناآگاهی هایی را ندارد».
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.