گفت وگو با معاون شورای عالی آموزش و پرورش
تعداد بازدید : 47
ایران بیشترین تعطیلات مدارس دنیا را دارد
شورایعالی آموزشوپرورش یکی از قدیمیترین شوراهای عالی کشور است که حدود ١٢٠ سال قدمت دارد و از سال ١٢٧٥هـ.ش، همزمان با تأسیس انجمن معارف، آغاز به کار کرده است. شورایعالی آموزشوپرورش امروزی، ٢٢ عضو دارد که رئیس این شورا، رئیسجمهور است. پنج وزیر عضو آن هستند و نمایندگانی از سازمانها و نهادها، صاحبنظران مختلف و دو ناظر از مجلس نیز، در آن حضور دارند. برخی از معاونان وزیر و همچنین، کارشناسان و خبرگان تعلیم و تربیت که به تناسب موضوع دعوت میشوند هم، در آن حضور پیدا میکنند. به تعبیری دیگر، شورایعالی، نماینده مجلس شورای اسلامی در آموزشوپرورش است و وظایف تعلیم و تربیت را بهلحاظ تخصصیبودن آن، کارشناسی، بررسی و تصویب میکند. احمد عابدینی، معاون دبیرکل شورایعالی آموزشوپرورش، در گفتوگو با «شرق»، درباره وظایف این شورا در سالهای اخیر و مسائل مهمی از جمله تقویم آموزشی و بحث آموزش زبان در مدارس سخن گفت که در ادامه خواهید خواند.
در مدتی که شما مسئولیت معاونت این شورایعالی را عهدهدار هستید، مهمترین تصمیماتی که در این شورا گرفته شده، به نظر خودتان، چه بوده است؟
شاید مهمترین مصوبه ما که حدود پنج سال است درگیر آن هستیم، سند تحول بنیادین آموزشوپرورش باشد که هم محتوایش آماده شده است و هم زمینههای اجرایش. این سند در سال ١٣٩٠ مصوب شد و علاوه بر اینکه در شورایعالی به تصویب رسید، در شورایعالی انقلاب فرهنگی هم بررسی و تصویب شد؛ یعنی از معدود مصوباتی است که مصوبه هر دو شورا را دارد. در متن آن سند تأکید شده است، شش زیرنظام باید برای اجرایی شدن آن تدوین و آماده شود؛ از جمله زیرنظام منابع مالی، زیرنظام منابع انسانی و زیرنظام منابع برنامه درسی، زیرنظام فضا و تجهیزات، زیرنظام پژوهش و ارزشیابی و زیرنظام مدیریت و راهبری؛ اینها تأکید شده و دو، سه مورد از نظامهایش در پنج سال گذشته تصویب شده و فرایند خیلی طولانی را طی کرده، بررسی و در شورایعالی مصوب شده است که اخیرا ابلاغ شد.
یکی از ماجراهای مهمی که شورایعالی آموزشوپرورش هم روی آن کار کرد، تقویم آموزشی است. درباره این تقویم مقداری توضیح دهید.
در حوزه تعلیم و تربیت، از جمله عناصر مهمی که نقش و تأثیر اساسی در آموزش دارد، بحث زمان است که ما خیلی کمتر به آن توجه میکنیم؛ یعنی اینکه ما صبح به فرد آموزش دهیم یا بعدازظهر، تأثیرگذار است. اینکه یک موضوع را ١٠ دقیقه به او آموزش دهیم یا دو ساعت، اینها بهلحاظ روانشناسی و تربیتی تأثیرگذار است. شما به یک دانشآموز اول ابتدایی نمیتوانید دو ساعت پشتسرهم آموزش دهید و اصلا توانایی تحمل این زمان را ندارد. بنابراین، حداکثر زمان آموزش ٤٠ تا ٤٥ دقیقه است که این فرد را میتوانید برای این موضوع نگه دارید. اینکه ما در تابستان درس دهیم یا زمستان، در سرما باشد یا گرما، اینها تأثیرگذار است. در این مسئله، یک بحث هم موضوع زمان شروع سال تحصیلی است که حالا به عنوان بحث تقویم آموزشی مطرح شده است. چهموقع سال تحصیلی شروع شود؟ چهموقع تمام شود؟ فاصله بین آغاز و پایان این سال تحصیلی چهموقع باشد؟
از چه تاریخی در ایران مصوب شد که مدارس باید اول مهرماه شروع به کار کنند؟
اولین زمان تعیین آغاز فصل تحصیل یا در حقیقت تقویم آموزشی، به حدود ٩٠ سال پیش برمیگردد. در سال ١٣٠٧ هـ.ش مصوبهای داشتهایم که در شورایعالی معارف، تحت عنوان نظامنامه مدارس ابتدایی و متوسطه مصوب شد که از ١٦ شهریورماه تا ١٥ مهر، دانشآموزان را پذیرش کنند. این تقویم آموزشی همینطور در سالهای ابتدایی قرن جاری، بارها دستخوش تغییر شد تا اینکه در سال 1374 و در زمان وزارت آقای نجفی، برای بار سیزدهم، شروع سال تحصیلی را از ١٥ شهریورماه تعیین کردند و در ایام زمستان گفتند یک هفته تعطیلات زمستانی هم داشته باشیم؛ بعد رفت مجلس و آنجا مصوب کردند که شروعش از مهرماه باشد. در حقیقت، این سیزدهمین باری است که تقویم آموزشی و زمان آموزش دچار تغییر میشود.
خودتان فکر میکنید در این ١٣ بار تغییری که تابهحال انجام شده، کدام آغاز سال تحصیلی، آغاز سال استانداردی بوده است؟
ما در برنامهریزیهایمان یک مشکل اساسی داریم که الان سعی می کنیم آن را اصلاح کنیم. به نظرم این طرز تفکر الان دیگر جای دفاع ندارد؛ نهفقط در رابطه با زمان، بلکه در زمینه محتوای درسی، در روشها، در ساختوساز مدارس و... من فکر میکنم امروز دیگر ما نمیتوانیم یک تقویم ثابت یا برنامه سختی را برای همه کشور به صورت واحد داشته باشیم. باید اصل تنوع و تکثر را بپذیریم و در بررسیها، آن را در نظر بگیریم و به آن توجه کنیم، اما یک مسائلی را باید بهعنوان اصول و سیاستهای کلان قضیه در نظر بگیریم و تلاش کنیم خدشهای به آن وارد نشود. این که زمان و استاندارد جهانی ساعات آموزش و هفتههای آموزش را خدشهدار نکنیم؛ یعنی اگر به هر زمانی که رسیدیم، اشکال ندارد مثلا یک زمان، یک منطقهای به لحاظ آبوهوایی یک ماه دیرتر مدارسش را تعطیل کند؛ اما اصل این است که اگر قرار باشد این اتفاق بیفتد، نباید از میزان ساعات آموزش در سال کم شود. ما باید به تعداد هفتهها و روزهای آموزش هم توجه کنیم؛ شاید یکی از اشکالات اساسی نظام تعلیم و تربیت ما این انعطافناپذیری در زمان، مکان و انتخاب معلم باشد؛ مثلا در حوزههای علمیه، این یک اصل است که طلبه استادش را خودش پیدا و انتخاب میکند. میبینید که این اختیار و قدرت انتخاب، چقدر در آموزش تأثیرگذار است؛ حالا برای ما امکانش وجود ندارد که یک دانشآموز، کلاس و معلمانش را، خودش انتخاب کند. اگر یک موقع، یک بچه هفتساله، واقعا دوست نداشت ساعت شش از خواب بیدارش کنید و خوابآلود ببریدش به مدرسه، با این فضا که ما در شهرها داریم، اگر این امکان وجود داشته باشد که زمان را بهنوعی تعیین کنیم که مخاطب احساس کند هنگامی که عشق و علاقه دارد، برود بنشیند پای درس معلم و کلاس درس، بسیار بهتر است. به عنوان یک کارشناس کوچک آموزشوپرورش، خیلی موافق این نیستم که آغاز سال تحصیلی را تغییر دهیم. مهرماه، به نظر من، با فرهنگ تربیت و تعلیم ما عجین شده و حالت نوستالژیک پیدا کرده است. اما آن طرف قضیه را میتوانیم شناور و انعطافپذیر کنیم. جاهایی ما میتوانیم تعطیلات زمستانی را پیشنهاد کنیم؛ مثلا برای مناطقی که آبوهوای معتدل دارند، برای مناطق سردسیر و گرمسیر، سناریوهای مختلفی را پیشبینی و به آن توجه و طول آموزش را از آن طرف اضافه کنیم. ممکن است در جاهایی به تناسب شرایط اقلیمی، بخشی از زمان آموزش را شناور کنیم؛ چون ما امتحانات شهریورو دورههای جبرانی هم داریم. میشود این زمان را به سال تحصیلی آینده، وصل کرد تا اتصال آموزش هم برقرار و پایدار شود. چهار، پنج سناریو دراینباره به ذهن ما رسیده است که باید روی اینها فکر و به لحاظ کارشناسی بررسی کنیم تا ببینیم هرکدام چه آثار و پیامدهایی دارد و آثار مثبت کدامیک بیشتر است؛ مثلا یکی از سناریوهای ما آغاز زودهنگام سال تحصیلی است، مثلا ١٥ شهریور با یک تعطیلات زمستانی و در آخر خرداد تمام شود. یک سناریو هم اینکه مهرماه آغاز کنیم، تعطیلات زمستانی داشته باشیم، بهموقع هم پایان دهیم، ولی آن تعطیلات دوهفتهای را در این سه ماه بهنوعی جبران کنیم و ببینیم چه زمانی می توانیم آن را جبران و بعد از آن، امتحانش را برگزار کنیم. یکی از منافع ملی توزیع تعطیلات در طول سال این است که مردم با خیال راحتتر میتوانند مسافرت خود را مدیریت کنند و از تعطیلاتشان لذت ببرند.
همیشه درباره تعطیلات ایران این نکته گفته میشود که تعطیلات ما زیاد است، آیا این واقعیت دارد؟
برای اینکه دقیق پاسخ شما را بدهم، باید نگاهی هم به کشورهای مختلف داشته باشیم؛ هم به میانگین یا استاندارد ساعت آموزش در طول سال و هم تعطیلاتشان. در دنیا، این تعطیلات از حداقل ٧٠ تا ١٢٥ روز متغیر است که کشور ما تقریبا در بالای این میانگین، یعنی ١٢٥ روز، قرار دارد. در این بررسی که حدود ١٢ کشور از جمله ایران مطالعه شده است، کشور کانادا ٩٠ روز در طول سال تعطیلی دارد، کشور ژاپن حدود ٨٠ روز تعطیلات دارد و جزو کشورهای با کمترین تعطیلات است. همچنین، انگلستان 100 روز، ترکیه ١٢٥ روز و آلمان، ٩٠ روز تعطیلات دارد. ایران هم حداقل در این زمینه رکورد ١٢٥ روز را زده است که واقعا نسبت به بسیاری از کشورها زیاد است. اما توزیع این تعطیلات هم باز در کشورهای مختلف متفاوت است. آغاز سال تحصیلی بسیاری از آنها، عمدتاً مهر یا شهریور است؛ یعنی حدوداً در محدوده زمانی ١٢ شهریور تا ١٢ خرداد قرار دارد. میانگین ساعات آموزش همه کشورها نیز تقریبا نزدیک به هم است؛ مثلا در دوره ابتدایی کشورها در طول سال ٩٢٨ ساعت آموزش داریم و هزار و ١١٠ ساعت در متوسطه اول، هزار و ٢٩٥ ساعت در متوسطه نظری و در فنی - حرفهای، هزار و ٤٨٠ ساعت آموزش داریم. اینها موضوعاتی است که نباید در بحث تعطیلات به آن خدشه وارد شود. همینطور، تعداد هفتههای آموزشی و حتی روزهای هفته نباید تقلیل یابد. کشور ما در مدت زمان آموزش به استانداردهای جهانی نزدیک است و میزان ساعاتمان چندان تفاوتی با دیگر کشورها ندارد، ولی روزهای تعطیلی ما متفاوت است.
یکی دیگر از موضوعات مهم در حوزه آموزشوپرورش، مسئله وضعیت معلمان آموزشوپرورش است. هم اکنون نسبت معلم به دانشآموز در ایران چند به چند است؟
از زمانی که دانشآموزان از شیفت بعدازظهر به شیفت صبح منتقل و بعضی جاها کلاسها با هم ادغام شدهاند، ما استاندارد کلاسها را مشخص کردیم. یکی از شاخصهای ارزیابی آموزشوپرورش این است که نسبت معلم به دانشآموز چقدر باشد. همینطور، اینکه تراکم کلاسیمان چقدر باشد. بااینحال، واقعا ما نتوانستیم به نتیجه مشخصی دراینباره برسیم؛ در آخر آمدیم سه طیف را در کل کشور در نظر گرفتیم و گفتیم یکی روستاها و شهرهای کمجمعیت است، آن جاها ما دغدغه حداکثری نداریم و دغدغهمان حداقل است؛ یعنی پایینتر از استانداردها. بنابراین، تأکید کردیم هر استانی یا هر منطقهای، تلاش کند جمعیت دانشآموزی خود را افزایش دهد؛ یعنی اگر به جای اینکه با دو نفر کلاس تشکیل شده است، تشویقش کنید برسد به ١٥ نفر که استاندارد حداقلی ماست. در شهرهای کوچک، البته ما تقریبا هیچیک از این دغدغههای حداقل و حداکثری را نداریم؛ چون حداقل ١٥ نفر را برای هر کلاس داریم، حداکثر هم، ٢٠ تا ٢٥ نفر هستند. بیشترین مشکل ما در شهرهای بزرگ است که گاهی تعداد به ٤٠ نفر هم میرسد؛ ولی تشکیل چنین کلاسهایی غیرقانونی است. باید آموزشوپرورش تلاش کند حداکثر تعداد افراد یک کلاس، به ٢٥ تا ٣٠ نفر برسد.