حسین غیاثی
مرا به خاطر دل شکسته ام ببخش
مرا که از ندیدن تو خسته ام ببخش
اگر به انتظار تو نشسته ام هنوز
به دیگری اگر که دل نبسته ام ببخش
ببخش اگر که با خیال بودن تو زنده ام
اگر تو را نبردم از یاد
ببخش اگر که از امید دیدن تو گفته ام
به آرزوی رفته بر باد
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا
به حال خود نمی گذاری
صدای قلب من چرا غمت نمی کُشد مرا
چرا هنوز ادامه داری
سکوت قبل رفتنت، نماندنت، ندیدنت
مرا به این جنون کشیده
چه حسرتی است بر دلم که از تمام بودنت
نبودنت به من رسیده
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا
به حال خود نمی گذاری
صدای قلب من چرا غمت نمی کُشد مرا
چرا هنوز ادامه داری
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا
به حال خود نمی گذاری
صدای قلب من چرا غمت نمی کُشد مرا
چرا هنوز ادامه داری
شهریار پیروزفر
من به امید صبحِ دیدن تو
هر شب این انتظارو می بوسم
توی رویای نابِ دیدن تو
صورتی از خدارو می بوسم
تو به تبریز و شمس متصلی
مثنوی مثنوی دچار تو ام
من در آیینه در حضور غمم
گریه گریه در انتظار تو ام
دوری و بغضِ در گلوی منی
تا نفس باشه آرزوی منی
سوی فانوس جست و جوی منی
تا خدا باشه بی قرارِ تو ام
محمّدسعیدمیرزائی
پس از من یاد یک انسان همیشه با تو خواهد بود
غمِ یک روحِ سرگردان همیشه با تو خواهد بود
اتاق پاک قلبت مال من شاید نبود اما
پس از من یاد یک مهمان همیشه با تو خواهد بود
گل سرخ عزیز من! به هر گلخانه ای باشی
بدان رؤیای یک گلدان همیشه با تو خواهد بود
تو دستم را نوازش کرده بودی بعد از این حتماً
تبِ یک عشق بی پایان همیشه با تو خواهد بود
تو در آغوش من خورشید بودی بانوی دریا
نگاه مرد کوهستان همیشه با تو خواهد بود
سحر می آید این باور شبم را نور خواهد داد
تو برمی گردی این ایمان همیشه با تو خواهد بود
پس از من هم تو می مانی «زن کامل» ولی شاید
غم یک نیمۀ پنهان همیشه با تو خواهد بود...
نگو عادت کنم با دوری ات این خانه حتماً با-
گل و آیینه و قرآن همیشه با تو خواهد بود
به دستت می سپارم چشم های اشکبارم را
گل زیبای من! باران همیشه با تو خواهد بود...
حسن سرداری
تو هوای تو پر از سرخوشی ام
چرا باید به غمش فکر کنم؟
دوری از تو لحظه مرگ منه
نذار حتی به کمش فکر کنم
هم تو فکر تو دارم ذوب می شم
هم بدون تو پر از یخ زدنم
بس خیالت رو بغل کرده دلم
داره عطر تو رو می گیره تنم...