یکی از شاگردان درس خارج فقه رهبر انقلاب تبیین کرد
تعداد بازدید : 28
وحدت اسلامی بر پایه «روش اجتهادی خردگرایانه»
گروه اندیشه info@khorasannews.com - درباره موضوع وحدت شیعه و سنی از دیدگاه رهبر انقلاب، تا به حال مقالات و مصاحبههای فراوانی نوشته و انجام شده است؛ اما شاید یکی از موضوعات کمتر پرداختهشده، تحلیل و تبیین مبانی فقهی چنین تفکری است. حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی علوی، از استادان برجسته فقه و اصول و از شاگردان درس خارج فقه رهبر انقلاب معتقد است نوع نگاه رهبر انقلاب به موضوع وحدت، برخاسته از روش اجتهادی ایشان است. روشی که به اصطلاح به آن روش اجتهادی خردگرایانه میگویند.
یکی از موضوعاتی که انقلاب اسلامی از بدو پیروزی خود همواره آن را دنبال کرده، موضوع وحدت جهان اسلام است، اما گویا این موضوع مخالفان جدی هم دارد، دلایل مخالفان چیست؟
مهمترین دلیلی که مخالفان این موضوع -که میتوان گفت جریان وهابیت و تکفیریها در رأس آن است- بیان میکنند این است که میگویند وحدت از نظر جمهوری اسلامی، یک شعار موقت است. میگوینداین نظام نظام جمهوری اسلامی دم از وحدت میزند، یک فریب و دروغ است. مدعیاند که ما اهل تسنن را کافر و دشمن میدانیم و فقط در جهت تأمین منافع موقت خودمان، شعار وحدت را مطرح کردهایم. وقتی هم به قدرت برسیم، اهلسنت را یا کنار میزنیم یا اگر دستمان برسد، آنها را از بین میبریم. آنها برای ترویج این تفکر برنامهریزی فراوانی انجام دادهاند. تأسفآور است که جریان شیعه لندننشین هم دقیقاً همین مسیر را دنبال میکند. هر دوی اینها آبشخورشان یا بهصورت آگاهانه به غرب میرسد یا ناآگاهانه در خدمت تأمین منافع غرب فعالیت میکنند.
حتی بسیاری از افراد و جریانهای دینی و سیاسی داخل کشور هم بهخوبی مفهوم وحدت را نفهمیدهاند. لذا میگویند موضوع «وحدت» درست نیست و در بهترین حالت باید بگوییم ما با اهلسنت فقط «اتحاد» داریم، ما فقط با آنها متحد میشویم برای مقابله با دشمن، ولی اینکه به وحدت برسیم، هرگز صحیح نیست.
در حالیکه ما معتقدیم علمای شیعه و به ویژه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، به وحدت بهعنوان یک حربه و تاکتیک مقطعی نگاه نکرده و نمیکنند.
رهبر انقلاب هم بعضاً به موضوع دشمن مشترک بهعنوان عامل وحدت جهان اسلام اشاره میکنند.
بله، حضرت آقا به دشمن اشاره میکنند، اما نه بهعنوان تمام بحث، بلکه بهعنوان «حداقل» و پایینترین مرتبه وحدت. ولی تأکید دارند که هم شیعیان و هم اهلسنت باید بدانند همه این فتنهها، برای این است که اسلام را از بین ببرند. این هم خواست دشمنان است که مسلمانان را درگیر خود کنند و تجربه خیلی خوبی هم در این مسئله دارند. آنها در ایجاد اختلاف داخلی تخصص دارند و نتیجهاش هم این میشود که بیداری اسلامی را که یک خیزش و حرکت تاریخی با آن درجه از اهمیت بود، توانستند در برخی کشورها مانند مصر منحرف کنند. این کار دشمن مشترک است.
بنابراین وقتی رهبر انقلاب بحث وحدت را مطرح میکنند، عامل «دشمن مشترک» را صرفا بهعنوان حداقل عامل وحدت و کف خواستههای ما معرفی میکنند. این را میشود در بیانات مختلف ایشان ملاحظه کرد. برای مثال به بیانات معظمله در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد امیرالمؤمنین علیهالسلام در سال ۱۳۸۵ توجه کنید. آقا میفرمایند: «سم مهلک دنیای اسلام، تفرقه است. این تفرقه، ملتها را از هم جدا میکند، دلها را از هم جدا میکند... دل سنی را نسبت به شیعه، دل شیعه را نسبت به سنی، آنچنان چرکین میکنند که نتوانند با اینهمه مشترکات، کنار هم قرار بگیرند. این، کار دشمن است. چرا ما این حقیقت را نمیفهمیم؟ سالهای متمادی است (از زمان مرحوم آیتا... بروجردی رضوانا...تعالیعلیه و بعضی از بزرگانِ علمای اهلسنت در مصر) که این فکر پیدا شده که بیایید اختلافات را کنار بگذارید. سنی، سنی بماند، شیعه، شیعه بماند. عقاید خودتان را داشته باشید، اما باهم، دستدردست هم بگذارید. قرآن از زبان پیامبر اکرم به مسیحیان آن زمان میگوید: تَعالَوا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِکَ بهِ شَیئًا.»
ببینید در اینجا رهبر انقلاب به آیه ۶۴ سوره مبارکه آل عمران استناد میکنند. یعنی مبنای تفکر ایشان در موضوع وحدت، مبنای قرآنی است. این وحدت مدنظر حضرت آقا با توجه به این آیه چگونه حاصل میشود؟ اینگونه حاصل میشود که ما «نقاط مشترک» را بشناسیم و روی آنها متمرکز شویم.
پس صحیحتر این است که بهجای تمرکز روی دشمن مشترک، به اصل مشترکات فراوان شیعیان و اهلسنت اشاره شود.
بله، دقیقا. اگر تکیه ما «صرفاً» روی دشمن مشترک باشد، وحدت یک تاکتیک و امر موقتی و زماندار میشود، اما اگر روی «نقاط مشترک» سرمایهگذاری کنیم، دیگر وحدت تبدیل به استراتژی میشود، زیرا مشترکات ما با آنها ابدی است. لذا بزرگ کردن اختلافات جزئی در مقابل اشتراکات فراوان، کار عاقلانهای نیست. اگر من و شما یک وحدت و یک نقطه مشترک ابدی داشته باشیم، اختلافها را حل میکنیم. وقتی اینگونه شد، وحدت دیگر وسیله و ابزار نیست، بلکه هدف و ایدهآل است. تبدیل تاکتیک به استراتژی و وسیله به هدف، بستگی به آن نقطه مشترک دارد. اگر آن نقطه مشترک، نقطه مشترک موقتی مانند دشمن مشترک باشد، میشود تاکتیک، چون با از بین رفتن آن دشمن، عامل وحدت هم از بین میرود. اما اگر آن نقطه مشترک، امر پایدار و دائمی و مستقر و مستمری باشد، میشود هدف و استراتژی.
به آیه ۶۴ سوره آلعمران اشاره کردید، غیر از آن، چه دلایل دیگری وجود دارد برای اینکه ما اثبات کنیم موضوع وحدت در بینش قرآنی، تاکتیک نیست، بلکه هدف و استراتژی دائمی و بهمعنای یکی شدن است؟
قرآن کریم در سه مرحله، این مسئله را به زیبایی تبیین کرده است. قرآن بهصورت تدریجی و در سیر نزول، جامعه را از حد زیر صفر و جاهلیت تبدیل میکند به متمدنترینِ جوامع. کاری میکند مردمی که حتی نمیشد نام جامعه را بر آنها گذاشت، تبدیل به امت شوند. امت یعنی جامعهای که شعور، فکر، خرد و هدف متعالی مشترک دارد. هدف، هدف مادی نیست که بهخاطر منافع مادی و اقتصادی دور هم جمع شده باشند، بلکه برای هدف مشترک متعالی و داشتن امام و امت گرد هم آمدهاند؛ امامی که جامعه را بهطرف توحید راهبری میکند. سیر تکاملی و تربیتی قرآن اینگونه است.
در مرحله نخست، قرآن میفرماید: «وَأَطیعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکم» (انفال: ۴۶). خداوند میفرماید اولاً بدانید که باید خدا و پیامبرش را اطاعت کنید. این بهمعنای تکیه بر مشترکات است. بعد میفرماید نزاع و کشمکش نکنید، چرا؟ چون سست میشوید و قدرت و شوکت شما از میان میرود. این اختلافها باعث میشود ابهت و قدرتتان از بین برود. این اولین قدم است، ولی در این مرحله نمیماند. این اعجاز و زیبایی قرآن است. در مرحله دوم و بالاتر میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: ۴۹). میفرماید نهتنها نزاع نکنید، بلکه بدانید شما بالاتر از این، باید مانند برادر با همدیگر باشید. مرحله سوم و نهایی، کار را بهجایی میرساند که میفرماید شما نهتنها نباید اختلاف کنید، نهتنها باید مانند برادر باشید، بلکه یک «نفس واحده» هستید و کلمه و واژههایی به کار میبرد که شما یکی هستید. مثلاً میفرماید: «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکمْ» (نور: ۶۱). شما وقتی وارد خانهای میشوید، به خودتان سلام کنید؛ یعنی شما وقتی به اهالی آن خانه سلام میکنید، در حقیقت دارید به خودتان سلام میکنید. آنها با تو فرق نمیکنند، چون یک نفس هستید. یا در جای دیگری درباره مسئله «إفک» و تهمت به همسران پیامبر اکرم صلیا...علیهوآلهوسلم در سوره نور میفرماید چرا اینکار را کردید؟ دیگر اینکار را نکنید. قرآن با عتاب خطاب میکند. آیه بعد این است: «لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بأَنْفُسِهِمْ خَیرًا» (نور: ۲۴). یعنی مؤمنین و مؤمنات در یک جامعه اسلامی، یکی هستند. قرآن با لطافت بیان میکند که شما نفس واحده هستید. باید به خودتان ظن خوب داشته باشید. بعد زیبایی آیه این است که از حالت خطاب به حالت غایب درمیآید. میفرماید اگر شما اینطوری نیستید، به ایمان خودتان شک کنید و اگر در ایمان خودتان شک دارید، این را بدانید که مؤمنین و مؤمنات همچون نفس واحده، یکی هستند. البته روایات فراوانی هم در این زمینه داریم.
دلایل روایی و حدیثی ما بر وحدتی که حاکی از نفس واحده باشد، چیست؟
روایات زیادی داریم که نشان میدهد مسلمانان باهم مانند نفس واحدند. مثلا پیغمبر اکرم صلیا...علیهوآلهوسلم در روایت بسیار زیبایی میفرمایند: مؤمنان در دوستی و روابطشان با یکدیگر همانند یک پیکر عمل میکنند: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ، مَثَلُ الْجَسَد إِذَا اشْتَکَی مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَی لَهُ سَائِرُ الْجَسَد بالسَّهَرِ وَالْحُمَّی.» خیلی بیان مهمی است. حضرت میفرمایند مانند یک پیکر واحدند که هرگاه اندامی از آن به درد آید، دیگر اندامها در بیخوابی و تب، با آن همنالهاند. آن شعر معروف سعدی که «بنی آدم اعضای یک پیکرند/که در آفرینش ز یک گوهرند» نیز دقیقاً از همین مضمون روایی گرفته شده است.
حدیثی که خواندم، درباره وحدت مسلمانان بود، اما مولای متقیان علی علیهالسلام از اینهم بالاتر میفرمایند. در عهدنامه مالکاشتر میفرمایند که مردم بر دو دسته هستند: «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی اَلدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی اَلْخَلْقِ»، یا برادر تو در دیناند یا همانند تو در آفرینش هستند؛ یعنی حتی غیرمسلمان هم یک نوع رابطهای با ما دارد که باید با آنها ارتباطهای انسانی داشته باشیم. در واقع ما با غیرمسلمانها هم مشترکات فراوانی داریم که باید در تنظیم روابط، بر آنها تکیه کنیم. اینکه گفتیم وحدت تاکتیک نیست و استراتژی و هدف متعالی ماست، برای همین است. ما نهتنها با خویشان و مسلمانان، نهتنها با همدین و هممذهب خودمان، بلکه معتقدیم با دیگران هم باید رابطه برادری داشته باشیم، زیرا ملاک ما افتراقها نیست، ملاک، مشترکات است و انسانیت بزرگترین اشتراک ماست.مقام معظم رهبری هم بارها روی همین معیار تأکید ویژه داشتهاند. اصلاً براساس همین بینش قرآنی است که ایشان به جوانان غربی هم نامه نوشتند و با آنها درباره «درد مشترک» صحبت کردند. ایشان در بیاناتشان تأکید دارند که اصل مشترک پایدار برای وحدت ما، مشترکات ابدی و همیشگی ماست. مشترکاتی مانند توحید که قرآن میفرماید: «یا اهل الکتاب تَعالَوا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِکَ بهِ شَیئًا»؛ یعنی شما میگویید خدا را میپرستید، ما هم میگوییم خدا را میپرستیم. پس بیایید با همدیگر صحبت کنیم. البته این توحید لوازمی دارد. برای مثال، میفرماید: «لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ»؛ یعنی لازمه توحید این است که کسی دیگری را استعمار نکند. همه، بنده خدا هستیم. تمام مشکلات بین مذاهب و حتی بین ادیان و انسانها، با تکیه روی آن نقطه مشترک، قابل حل است.
گویا دشمن بهتر از برخی خودیها به اهمیت این مشترکات پی برده و لذا روی آنها متمرکز شده است.
بله، نقطه مشترک ما، اصل دین اسلام و پیامبر اسلام(ص) و قرآن است و دشمن هم دقیقاً همین نقاط مشترک را هدف گرفته است. اگر به تبلیغات رسانهای غرب علیه اسلام توجه کنید، میبینید که توهین به پیامبر(ص) و قرآن، همواره در دستور کار آنان قرار داشته است. از طرف دیگر، تمام هموغم حضرت آقا در این سالها، در دیدار نخبگان داخلی و اندیشمندان سایر مذاهب و مکاتب، روی این مسئله متمرکز شده است که این نقاط کانونی مشترک ابدی و دائمی را به کشورهای اسلامی و به ملل اسلامی بشناسانید. اگر اسلام را بشناسند، دیگر این مسائل و اختلافها پیش نمیآید، چون اسلام دین رحمت و رأفت است. اگر به سیره نبوی و دستورات قرآنی عمل کنیم، بسیاری از این مشکلات حل خواهد شد. البته این نگرش رهبر انقلاب برخاسته از روش فقهی ایشان است که به اصطلاح به آن «روش اجتهادی خردگرایانه» میگوییم. این روش، البته پیشینه تاریخی دارد و شاید بتوان گفت اولین شخص در این زمینه، شیخ مفید بوده و از آنموقع این موضوع همچنان ادامه پیدا کرده است.