ورود وی به تهران به دلیل ادامه تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف است و پس ازپایان تحصیل و مقداری کار در بخش خصوصی از سال 66 به عنوان سرپرست مشارکت های خارجی و قراردادهای بین المللی وزارت نفت درزمان تصدی وزارت مهندس آقازاده پا به عرصه فعالیت درزمینه تدوین و انعقاد قراردادهای نفتی می گذارد، این یعنی نزدیک به 40 سال تجربه در زمینه قراردادهای نفتی. بحث ما با دکتر سید مهدی حسینی در دو نوبت امروز و فردا چاپ می شود. قسمت نخست اگرچه کمتر چالشی است اما توضیحات تفصیلی حسینی درباره نحوه انتقال فناوری از شرکت های خارجی به شرکت های داخلی در قالب قرارداد های جدید خواندنی است. وی همچنین به صراحت تاکید دارد که قراردادهای جدید نفتی صرفاً به میادین مشترک محدود نیست و میادین مستقل را هم شامل می شود، موضوعی که انتقاد برخی کارشناسان را برانگیخته و معتقدند که حضور شرکت های خارجی و افزایش تولید باید با تمرکز صرف بر میادین مشترک و عرصه هایی باشد که به سرعت توسط همسایگان در حال برداشت است. قسمت نخست گفت و گوی خراسان با سید مهدی حسینی، رئیس کمیته بازنگری قراردادهای نفتی در ادامه آمده است:
آیا مدل قراردادهای نفتی ما مشارکتی است؟
مشارکتی نیست. البته مدل مشارکتی مدل بسیار خوبی است. درمشارکت شرکت نفتی وقتی که می خواهد کار اکتشافی انجام دهد، مثلا یک بلوک نفتی را کشف می کند، تمام هزینه و مسئولیت و ریسک کشف به عهده خودش است یعنی کارش را انجام می دهد یا نفت وگازی پیدا می کند یا نمی کند.اگر پیدا نکرد به او هیچ چیزی داده نمی شود.یا 150 میلیون دلار خرج می کند و چیزی پیدا نمی کند، هیچ چیزی ما نمی خواهیم نه او ادعایی دارد و نه ما پرداخت می کنیم.این ریسک بزرگ ، اولین ریسکی است که دارند.از وقتی که میدان کشف شد و وارد مرحله توسعه می شود، ریسک های بعدی ایجاد می شوند، مثلا فکر کرده اند که 100 هزاربشکه به دست می آورند ولی درعمل 50 هزار بشکه شده است،یا محاسبه کرده اند که قیمت نفت 100 دلار می شود ولی حالا 30 دلار شده است.ریسک های متعددی دراین صنعت وجود دارد که به دوش آن ها گذاشته شده است.چون بیشترین ریسک دربخش اکتشاف است،به همین دلیل درمدلهای قراردادی دنیا این حق را می دهند که {شرکت کشف کننده میدان} وارد توسعه میدان نیز بشود که بتواند ازمحل درآمدهایی که بعدا تولید می شود،هزینه هایش را نیز دریافت کند.این ریسک دریک سری از کشورها خیلی بالا است مثلا طرف باید 25 دلار درهربشکه خرج کند تا به تولیدی برسد که درنهایت 100 دلار درآمد داشته باشد.اینجا مشارکت درتولید خیلی خوب است و اگر ایران چنین شریکی داشت من پیشنهاد می کنم که بپذیرند چون ریسک طرف آن قدر بالاست که می ارزد پاداشی بگیرد ولی درکشور ما ریسک پایین است یعنی به جای 20 دلار هزینه یک دلار هزینه می کند و100 دلار درآمد دارد، برای یک دلار ریسکی که 100 دلار درآمد دارد که نباید یک شریک جدید برای خودمان درست کنیم. بنابراین به لحاظ اقتصادی به مصلحت کشور نمی دانم مگر درجاهایی که ریسک خیلی بالا است مثلا دردریای خزر که ریسک خیلی خیلی بالاست یا کویر مرکزی ولی درکل ریسک کشور ما پایین است وصلاح نیست که شریک برای خودمان درست کنیم.
دونوع قرارداد امتیازی ومشارکتی داریم اما نوع سوم قراردادها،نوع خدماتی است که قراردادهای بیع متقابل درایران ازاین نوع است. درایران قرارداد امتیازی و مشارکت نداریم و قراردادها از نوع خدماتی است که درآن یک شرکت خدماتی که صاحب پول و امکانات وفناوری و همه چیز است،به عنوان پیمانکار وارد می شود و همه کار را از طرف شما و به نام شما انجام می دهد که درمتن قرارداد نیز ذکر می شود که in the name of and behalf of NIOC یعنی به نام و ازطرف شرکت ملی نفت ایران بنابراین حقوق مالکیت محفوظ می ماند و این جزو ملاحظاتی است که ما به لحاظ انفال بودن نفت وگاز داریم. بنابراین نوع قرارداد خدماتی برای کشور ما مناسب است البته دردنیا بیشترین قراردادها ابتدا ازنوع امتیازی است و بعد مشارکت درتولید که در دهه 60 میلادی و در جریان ملی شدن نفت در ایران و برخی از کشورهای نفتی رایج شد.
در نوع مشارکتی مالکیت انتقال پیدا می کند؟
تفسیرهای آن را گفتم ،حتی اگر بگوییم که نیست ولی حقوق قراردادی برای آن ایجاد می شود اما قراردادهای خدماتی درکشورهای محدودی انجام می شود گرچه روند درکشورهای بزرگ نفتی درجهت خدماتی بیشتر است، دلیلش آن است که شرکت های ملی نفت مثل شرکت های ملی نفت ایران وکشورهای اعضای اوپک طی این دهه ها رشد کرده اند و خودشان بالا آمده اند، بنابراین قراردادهای خدماتی دربین کشورهای نفتی تولید کننده بزرگ وجود دارد و ما هم قراردادهای خدماتی را در بیع متقابل و الان درآی پی سی (مدل جدید قراردادی) اعمال کرده ایم.
بحث در مورد این که این قراردادهای جدید چه زمانی عملیاتی می شود، فراوان است، چند وقت پیش هم وزیرنفت دربرابر برخی از انتقادهایی که مطرح می شود، گفتند که این قراردادها هنوز اجرایی نشده است، شما بفرمایید که این مدل جدید قراردادی چه زمانی قراراست جنبه اجرایی پیدا کند؟
برنامه ها یک چیز است و اجراشدن واقعی چیزدیگری است.آنچه که شرکت نفت دارد برنامه ریزی می کند وتمام تلاششان را گذاشته اند با توجه به مجموعه شرایطی که دردنیا حاکم است ازجمله بحران عدم لغو کامل تحریم ها را درمورد آمریکایی ها داریم که از سال 1996 میلادی ما را تحریم کرده اند و هنوز این تحریم آن ها پابرجاست، آمریکایی ها علاقه ندارند که درغیاب خودشان، دیگران بخواهند این بازار را بگیرند، یک بار این کلاه سرشان رفته است واین آسیب را دربیع متقابل دیدند،فضای داخلی هم باید این تحول بزرگ را هضم کند بنابراین کار دشوار است اما شرکت نفت نیز دارد تلاش می کند و از الان مقدمات را فراهم می کند که از خرداد اجرایی شود، چون تهیه اسناد، تایید صلاحیت و شناسایی شرکتها کار زیادی می برد. خاصه که ما اصرار داریم که به دلیل انتقال فناوری شرکت داخلی همراه با شرکت خارجی باشد.
ظاهرا این موضوع یک الزام است؟
بله ، الزام گذاشته ایم. ما نمی توانیم تا روز قیامت منتظر بمانیم که شرکتهای دیگران برای ما کار کنند، شرکتهای خودمان باید راه بیفتند،100 سال است که صنعت نفت داریم ولی هنوز یک شرکت نفتی{دارای برند بین المللی} نداریم درحالی که دیگران دارند،دیگرانی که درکنار همین شرکتها شروع کرده اند، شما نگاه کنید که برزیل همین کار را کرد و الان پتروبراس را دارد، یا آرژانتین همین کار را کرد و الان وای پی اف را دارد، مالزی همین کار را کرد و شرکتهای خود را دارد وحتی کویت الان کویت انرژی را دارد و ویتنام پتروویتنام را دارد که دارند کار می کنند، آنگولای آفریقا دارد این کار را می کند در حالی که در صنعت نفت ایران با این عظمت و تجربه صدساله شرکت نفتی دارای برند بین المللی نداریم.
درخصوص درصد همکاری شرکتهای ایرانی با شریک خارجی چیزی معین شده است؟ آیا مشخص هست که شرکت ایرانی چقدر سرمایه باید بیاورد یا این ها درفرآیند چانه زنی قرارداد نهایی می شود؟حد الزامی که گذاشته اید کجاست؟
ابتدا بحث اول را تمام کنم، قرار است شرکت نفت کار را تمام کنند و درخرداد ماه اولین مناقصه را براساس طرح هایی که برایشان اولویت دارد، شروع کنند که اولویت را روی میدانهای مشترک گذاشته اند.گام های مختلفی باید طی شود.قبل از هرچیز شرکتهای صاحب صلاحیت درهر پروژه ای را باید تعیین کنند.مثلا اگر پروژه ای 500 میلیون دلار است با پروژه ای که 5 میلیارد دلار است،تفاوت دارد شرکتهایی که برای کار 500 میلیون دلاری هستند به درد کار 5 میلیارد دلاری نمی خورند وبالعکس، لذا شرایط مالی و فناوری و توان شرکتها را شناسایی می کنند وبعد آن شرکتهایی که مناسب هرپروژه هستند، مناقصه بین آن ها برگزار می شود که این کار دارد انجام می شود که شرکتهای داخلی و خارجی را دارند شناسایی می کنند ومی توانند مناقصه شان را برگزار کنند، حالا ممکن است که درمواردی خاص نظر وزارتخانه بر ترک تشریفات یا مذاکره باشد که من نمی دانم ولی امکان قانونی آن وجود دارد.
امکان دارد بفرمایید که اولین قراردادها با کدام شرکتها یا کشورها خواهد بود؟
هیچ چیزی هنوز معلوم نیست.
چون می فرمایید که خرداد قرار است کار اجرایی شود؟حتما یک چیزی هست که این را می فرمایید؟
ببینید، اولا این طور نیست، طرح ها تعیین شده و اولویت بندی شده است.
بالاخره طرف مقابل تقریبا مشخص هست، این طور نیست؟
نه طرف مقابل مشخص نیست، طرفهای مقابل دارند مشخص می شوند، چون یک طرف نیستند. ممکن است شما مورد خاصی را فکر کنید که مناسب ترین شرکتی است که برای فلان کار خوب است مثلا دریک میدان مشترک شرکتی 10 سال کار می کند و همه چیز را می داند و ممکن است یک سری هزینه هایی که نیاز باشد {برای اکتشاف} انجام ندهد وبرای ما منطقی آن باشد که با او جلو برویم. این منطقی است که وزارتخانه دراینجا بگوید که با این شرکت خاص ترک تشریفات کنید و با او مذاکره کنید و هیچ منعی هم ندارد اما این که امروز معلوم باشد که چه شرکتی برای کدام پروژه می خواهد بیاید این طور نیست. این روندی است که طی می شود و حتی خود شخص وزیر هرهفته برای این کار جلسه می گذارد.
خاطرم هست که درهمایش آی پی سی که سال گذشته برگزار شد خودتان اعلام کردید که حداقل با 20 شرکت بزرگ دراین مورد وارد مذاکره شده اید؟اگر امکان نام بردن این ها وجود دارد بفرمایید؟
ما در فرآیند تامین و تهیه مدل قراردادی مان ، نه دربحث اجرا، با همه حرف زدیم تا تاریخ برگزاری آن همایش بیشتر از یکصد جلسه در این مورد داشته ایم ازجمله با شرکتهای خارجی صحبت کردیم که ببینیم چه می گویند.طرف دیگر را هم تلاش کردیم که شرکتهای صاحب صلاحیت باشند که تجربه 20 سال کار بیع متقابل را با ما دارند و عیبها و حسن های کار ما را می دانند، این تجربه ها را سعی کردیم که دربیاوریم.این شرکتها شامل توتال، شل، او ام وی اتریش، مرسک دانمارک و غیره بوده اند.
برگردیم به پرسش درباره میزان تعهدات و مشارکت شرکتهای ایرانی؟
این که آن شرکتها بیایند و یک شریک ایرانی را انتخاب کنند، دوسه تا احتمال می دادیم ، یکی این که اگر می گفتیم شما خودتان شرکتها را انتخاب کنید،ممکن است عده ای شرکت دلال راه بیفتند و بگویند که ما هستیم.خیلی هم ساده است، مثلا یک شرکتی بنده و شما را می بیند و تبلیغ می کند که فلانی را ما می شناسیم واین جور بحثها، ما نباید به این جور دلال ها، اجازه می دادیم.
مدل دیگر شبیه کاری است که اماراتی ها می کنند که یک شرکت محلی باشد که منبع درآمدی برای مردم خودشان است و اجبار می کنند که مثلا 10 درصد به این شرکت بدهید، این هم آن چیزی نیست که ما می خواهیم. هدف ما این است که در طول یک دوره زمانی شرکتهای صاحب صلاحیت خود ما آن قدر رشد کنند که تبدیل به شرکتهایی بشوند که من اسم بردم.یعنی شبیه کاری که اسپانیا کرده است و از آن رپسول را درآورده است یا برزیل پتروبراس را درآورده است.یعنی ما موفق شویم که چند شرکت بین المللی نفتی ایرانی درست کنیم.
ما بررسی کردیم و دیدیم که دردنیا عموما این مدلی که ما انتخاب کرده ایم را انجام داده اند همگی درکنار شرکتهای بزرگ نفتی طرح هایی را شروع کرده اند و به تدریج بالا آمده اند و رشد کرده اند وانتقال فناوری و مدیریت به ویژه فناوری سیستم ها در این طرح ها اتفاق افتاده است و این شرکتها درکنار شرکتهای بزرگ دردنیا شناخته شده اند و به بانکها و منابع مالی دسترسی پیدا کرده اند و این مسیر را طی کرده اند. ما هم برای این که این مسیر موفق انجام شود، یک سری الزاماتی را گذاشته ایم مثلا به شرکت خارجی گفته ایم که اگر شرکت ایرانی می آید باز هم شما مسئول باقی می مانید.
این طور نیست که چون شرکت ایرانی هست اگر خرابکاری شود، شرکت خارجی بگوید که من مسئول نیستم، شرکت ایرانی کار می کند ولی شرکت خارجی مسئول باقی می ماند. با این حال به آن ها گفته ایم که درطول زمان طی چند سال اگر جایی یک مسئول می گذارید معاونش ایرانی باشد و دوم این که به تدریج پستهای مدیریتی تان را به ایرانی ها منتقل کنید. به عبارت دیگر پس از یک دوره مثلا پنج، شش ساله آن شرکتی که این کار را انجام می دهد، کاملا ایرانی شده است وبعد بتواند دردنیا کار کند. برای این که چنین اتفاقی بیفتد ما نیامدیم بگوییم که چند درصد به شرکت ایرانی بدهید، ما شرکتهایی را گفتیم و تایید می کنیم که صاحب صلاحیت باشند.
منظورتان شرکتهای ایرانی است؟
بله ، شرکتهای ایرانی صاحب صلاحیت. ما گفتیم که کمک می کنیم و داریم کار می کنیم که چه پارامترهایی را باید از ما بخواهند و اسناد به ما بدهند تا ثابت شود که صاحب صلاحیت هستند.پارامترهایی مثل درجه بندی آن ها توسط موسسات بین المللی که جزو معیارهای ما است، بنابراین هم صلاحیت شرکتهای خارجی را بررسی می کنیم و هم شرکتهای ایرانی را تا صاحب صلاحیت ها پای کار بیایند، هرشرکت قراضه دلال که امروز تاسیس شود و فردا برود، نیاید. اگر این اتفاق بیفتد واقعا ظلم شده است هم به آی پی سی و هم به مردم وهم به نیات ما؛ برای این که چنین اتفاقی نیفتد شرکتهای صاحب صلاحیتی که شرکت نفت تاییدشان می کند را باید مشخص کنیم و بگوییم که این ها مورد تایید ما هستند، ما به کسی دیکته نمی کنیم که حتما با فلان شرکت قرارداد ببندید ، عده ای گفته بودند که این ها می خواهند با شرکتهایی که خودشان دوست دارند ، کار کنند ، نه این طور نیست، حالا آن شرکت{خارجی}می گوید که من می خواهم با شرکت دیگری خارج از لیستی که ما صاحب صلاحیت می دانیم، کار کند، ما نمی گوییم نه ولی می گوییم که اسناد تایید صلاحیت آن شرکت را بدهید و بررسی می کنیم و اگر تایید شد ،با آن قرارداد ببندند.یکی از ضمائم قراردادی ما درباره جزئیات انجام طرح ها است ولی قرار نیست ما در ریز قراردادها دخالت کنیم جز درمواردی که بحث انتقال فناوری است که باید نیروی انسانی ایرانی را حداکثر بکنند. البته خود آن ها هم پذیرفته اند چون اگر یک کارشناس انگلیسی یا آمریکایی بخواهد اینجا بیاید هزارتا خرج دارد که یک کارشناس ایرانی این مخارج را برایشان ندارد بنابراین برای آن ها نیز همین صرف می کند. حتی شرکت بی پی (بریتیش پترولیوم) اخیرا اعلام کرد که رییس کل حفاری این شرکت دربزرگترین میدان نفتی عراق که رمیله است، یک عراقی است. آموزش هم بحث جدی درقراردادهای آی پی سی است. خارجی ها باید درهمه مراحل کار چه توسعه و چه بهره برداری به پرسنل ما آموزش بدهند، برنامه جامع آموزشی باید به شرکت نفت بدهند، حتی کارهای پژوهشی هم گاهی نیازمند آموزش است. اگر انتقال فناوری اتفاق بیفتد به تدریج درعمل نیز مدیریت وسمتها ایرانی می شود، به شرکتهای خارجی گفته ایم که وقتی می گوییم شریک ، باید عین ازدواج به آن نگاه کنید، معنای ازدواج آن است که سختی ها را وقتی با خانم خود می گذرانی ، وقت خوشی هم باید با او باشی. معنای این حرف درکار ما این است که گفته ایم اگر درایران کاری را با شریک ایرانی می گیرید درخارج از کشور نیز اگر کاری پیدا کردید، شریک ایرانی باید با شما بیاید.
چه طور بر انجام این امور نظارت می کنید؟
این ها صحبتهای ما است و می خواهیم ببینیم که بازخورد آن ها چیست، البته درصحبتهایی که با آن ها داشته ایم، استقبال کرده اند به خاطر این که این تجربه را دارند و بد ندیده اند. مثلا یک شرکت نفت مالزی درکنار شرکت توتال درفاز دو وسه پارس جنوبی کار کرد والان به عنوان یک شرکت توانمند در کنار توتال درسایر جاهای دیگر دنیا کار می کند.چندی پیش که به سودان رفتم دیدم که همه چیز دست مالزیایی هاست.
نحوه شراکت سرمایه با شرکت های ایرانی چگونه است؟
شرکت ایرانی باید سرمایه اش را بیاورد.باید توان مالی داشته باشد اما فکر می کنم ما قراردادهایمان به نوعی است که اصطلاحا «بانکبل» است یعنی از خود قرارداد می توانید پول به دست آورید، شرکتهای خارجی همه پولی که اینجا خرج می کنند، از جیبشان نمی آورند، به سراغ بانکها و موسسات مالی می روند.
وقتی که ما قرارداد مشارکت خارجی ایرانی می بندیم، این مشارکت موجب می شود که مثلا بانک اچ اس بی سی برای آن تامین مالی می کند. بنابراین از این زاویه من نگران نیستم که پول تامین نشود، نگرانی درباره شروع کار است، که شرکتهای ایرانی باید به شرکتهای طرف خارجی خودشان را ثابت کنند که حداقل این توان را دارند، نمی شود که دست خالی کار کرد. نمی شود به شرکت خارجی بگوییم با فلان شرکت ایرانی که هیچ ظرفیت کاری و مالی ندارد کار کن، این یعنی ایجاد رانت ، کسی که نذر ندارد! جلساتی هم با اتاق بازرگانی و شرکتهای مختلف داشته ایم که شما را ارزیابی می کنند، برای این موضوع کاری بکنید، اتاق بازرگانی طرح هایی دارد که شرکتهای ایرانی با طرف خارجی برابر بنشینند. درست نیست که شرکت خارجی بگوید من پول دارم و تو چی داری و شرکت داخلی بگوید، هیچی ،باید خودشان را ثابت کنند و چیزی برای ارایه داشته باشند چه درتکنیک و انجام کار و چه توان مالی. به همین دلیل هم گفته ایم که شرکت صاحب صلاحیت باشد.
با عنایت به این که سهم الشرکه طرف ایرانی دراین قراردادها مشخص نیست این بیم وجود دارد که طرف خارجی درنهایت درزمینه انتقال فناوری، طرف ایرانی را دور بزند و به مشکل بخوریم و به آن اهدافی که اشاره کردید می خواهیم شرکتهای ایرانی را به شرکت دارای برند بین المللی تبدیل کنیم، نرسیم؟این دغدغه را دراین قراردادها چگونه پاسخ داده اید؟
قرارنیست که به شرکت خارجی بگوییم که وقتی اینجا می آیی هرکاری که می خواهی بکن،ما با تو کاری نداریم ،این نیست. فراموش نکنید که یک نقش بسیار مهم و بالای کارفرمایی را شرکت نفت ایران برعهده دارد.تمام مراحل کار را دارد نگاه می کند و حق نظارت را درهرزمان و لحظه درقرارداد برای شرکت نفت قایل شده است.همه برنامه ها ، ازجمله نحوه اجرا، بودجه سالانه و تمام این ها باید به تصویب شرکت نفت ایران برسد و اگر رسید و ابلاغ شد آن می رود و عمل می کند.ابزار کنترل دراختیار شرکت نفت است پس چرا باید نگران باشیم که این اتفاق بیفتد.
آیا شرکت ملی نفت و سایر شرکتها توانایی فنی نظارت را دارند؟ گاهی اوقات این بحث مطرح شده است که شرکت ایرانی کارفرما نتوانسته نظارت خود را به خوبی انجام دهد گاهی دور خورده بود و هزینه ها بیشتر برآورد شده بود وغیره، آیا ما این توانایی فنی را داریم، برای نظارت بر چند پروژه مثلا 5 یا 10 تا؟
این فرآیند یک فرآیند ادامه دار است.ما ایستا نباید فکر کنیم. امروز اگر نگاه کنیم گاهی اوقات در دوره بیع متقابل زور هم گفته ایم. ماحصل این شده است که آن شرکتها به لحاظ اقتصادی آسیب دیده اند.مثلا دارند سرمایه گذاری می کنند و انتظار دارند که 15 تا 16 درصد سود گیرشان بیاید و ما هم قبول کرده ایم ، نرخ بازگشت سرمایه 16 درصد را ما قبول کردیم ولی شاید باور نکنید که از همه قراردادهای بیع متقابلی که داشته ایم جز یکی ، همه آن ها نرخ بازگشت سرمایه شان یک رقمی شده است.برخی اش به چارچوب قراردادهای بیع متقابل بازمی گردد که ما سقف گذاشتیم که بیشتر از آن سقف هزینه ها را پرداخت نمی کنیم،ما تقریبا درتمام قراردادهای بیع متقابلمان مواردی داشته ایم که شرکتها از جیبشان پرداخت کرده اند.درمرحله کارفرمایی نیز وقتی که بازپرداخت پول کسی را معطل می کنید،تاخیر درتصویب به معنای کاهش نرخ بازگشت سرمایه است که البته دو وجه داشته است یکی به خود ما برمی گردد که گاهی کم وکسر وجود داشته است و دیگری به عملکرد دستگاه های نظارتی برمی گردد که دراین قضیه طوری عمل کردند که مدیریتهای شرکتها که باید تصمیم بگیرند و تصمیم گیران موازی کار شدند یعنی کسی را بابت این که امضا نکند، مواخذه نکردیم ولی اگر کسی امضا کرده است ودر صدتا کار دو تا اشتباه دارد، بابت دوتا اشتباه مجازاتش کرده ایم، این شما را می برد به سمتی که مسامحه کار شوی و امضا نکنی یا بهانه بگیری. امروز دستگاه های نظارتی ما از 10 سال پیش خیلی بیشتر بلدند وخیلی پخته تر عمل می کنند،قطعا 10 سال بعد نیزاگر حوصله کنیم بهتر عمل می کنند. ما دربخش نظارتی با مشکلاتی مواجه خواهیم بود، اما معنایش این نیست که نشدنی است، مگر دنیا چه کار می کند.
از این جهت (ضعف نظارت شرکت ملی نفت) قیدی به میادینی که می خواهیم پیشنهاد بدهیم وارد نمی شود؟ هم درمورد تعداد و هم جای آن ها؟ مثلا لایه نفتی پارس جنوبی مشترک و پرریسک و کم ضخامت است را بدهیم ولی میدان گرین را ندهیم تا شرکتهای ما رشد کنند، میدان گرینی که خودمان هم بعدا می توانیم {توسعه دهیم}؟
این طوری فکر کردن ساده اندیشی است. این جریان رشد می کند قرار نیست که متوقف شود اما شما یک سری منافع بزرگ دارید این یک بحث اساسی است. بعضی گفتند وحتی به ما نوشتند که فقط در میدانهای مشترک کار کنید اما مستقل ها را کار نکنید، خب این ساده اندیشی است چون اولا دردنیایی کار می کنیم که دنیای رقابتی است و درکنار ما کشورهایی مثل عراق دارند تولیدشان را بالا می برند، همین الان عراق بالای 4 میلیون بشکه دارد تولید می کند، و قرار است به 7 میلیون برسد. دردنیا قدرت تان به قدرت تولیدتان است، ظرفیت تولید یعنی قدرت اثرگذاری از نظر سیاسی و اقتصادی این ها نقاطی است که باید به آن برسیم وظرفیتش را هم داریم اما میدانهای مشترک اولویت یک ما است که باید انجام دهیم....
ادامه دارد . . .