پاورقی
تعداد بازدید : 70
گروه های چپ در ایران (بخش بیست و دوم)
استراتژی ناکام!
در قسمت قبلی اشاره کردیم که چگونه اعضای چریکهای فدایی خلق، بلافاصله پس از بازداشت، به همکاری با رژیم و لو دادن دیگر اعضای گروه، رو میآوردند و میکوشیدند با این کار، خود را تبرئه کنند. «حمید اشرف»، در جزوه «جمعبندی سه ساله»، «مناف فلکی» را به دلیل همکاری با ساواک و لو دادن قرارش با «مسعود احمدزاده»، خائن و مستحق مجازات میداند. با این حال، اگر «فلکی» را بر اساس دیدگاه «اشرف»، خائن بدانیم، باید «مسعود احمدزاده» را هم به خیانت متهم کنیم؛ چرا که او هم در بازجوییهای خود، شماره تلفن و محل زندگی «چنگیز قبادی» را لو داد. باید توجه داشت که در ادبیات سازمانی چریکهای فدایی خلق و دیگر گروههای چپگرا، واژه «خائن» کاربرد فراوانی دارد و گسترهای وسیع از اقدامات را در بر میگیرد و اطلاق این صفت به افراد، عموماً مبتنی بر تفسیرهای شخصی است. به دیگر سخن، هر فردی میتواند با توجه به عملی که در منظر او، نوعی خیانت محسوب میشود، دیگری را به خیانت متهم کند و حتی او را مستحق مرگ بداند.
استیصال چریکها
دستگیری «مسعود احمدزاده» که پس از مرگ «پویان»، مغز متفکر گروه محسوب میشد، برای چریکهای فدایی خلق، ضربهای مُهلک بود. کادر مرکزی جدید، متشکل از «حمید اشرف»، «عباس مفتاحی» و «مجید احمدزاده»(برادر مسعود احمدزاده)، تنها موفق به برگزاری سه جلسه شد و با بازداشت و کشته شدن تعدادی از اعضای اصلی، عملاً کاری از پیش نبرد. لو رفتن خانه تیمی «ابراهیم سروآزاد»، واقع در محله امیرآباد و اعترافات او، «مجید احمدزاده» را هم به دام مأموران ساواک انداخت. «احمدزاده»، پس از بازداشت و پیش از سوار شدن به خودرو ساواک، نارنجکی را که در لباسش پنهان کرده بود، به سمت «ابراهیم سروآزاد» که ظاهراً در عملیات بازداشت وی حضوری فعال داشت، پرتاب کرد و او را به همراه یک ساواکی به نام «جلال آذرمگین»، به قتل رساند. این وقایع، طی ماههای بعد نیز، چند بار تکرار شد و بسیاری از اعضای تأثیرگذار گروه، کشته یا بازداشت شدند. به این ترتیب، در آستانه سال 1351هـ.ش، چریکهای فدایی خلق، با ضربات مهلکی که از ساواک دریافت کردهبودند، در وضعیت وخیم و استیصال کامل قرار گرفتند.
تغییر استراتژی
وضعیت به وجود آمده، بقایای گروه را به فکر تغییر دوباره استراتژی انداخت. آنها پس از یک سرقت موفق از خودروی حمل پول مربوط به بانک بازرگانی، تصمیم گرفتند استراتژی خود را تغییر دهند. «محمود نادری» در کتاب «چریکهای فدایی خلق»، از این تغییر استراتژی، با عنوان «غلبه چریکیسم بر ایدئولوژی مبارزه» یاد کرده است.
او مینویسد:«ظاهراً چریکها تصمیم گرفتهبودند طرح حمله به اتومبیلهای ساواک را به اجرا درآورند. شناساییها از پاییز 1350 آغاز، ولی نیمه کاره رها شدهبود. از این رو، شناسایی گشتیهای کمیته مشترک ضد خرابکاری را که به تازگی و با دستور شاه تأسیس شده بود، آغاز کردند.» جمعآوری اطلاعات برای اجرای این طرح، تا تابستان سال 1351 هـ.ش، طول کشید؛ اما بیتجربگی و توهمات ذهنی چریکهای فدایی خلق، این بار نیز کار دست آنها داد. روز 24 تیرماه سال 1351، زمانی که «جمشیدی رودباری»، یکی از اعضای گروه، با موتور سیکلت خود، مشغول تعقیب خودرو گشتی «اکیپ آژیر»، از اکیپهای گشتی کمیته مشترک ضد خرابکاری، بود، سوءظن مأموران ساواک را برانگیخت. در پی آن، ساواکیها به تعقیب «جمشیدی رودباری» پرداختند و در کوچهای واقع در خیابان «لالهزار»، او را محاصره کردند.
تیراندازی بین ساواکیها و «جمشیدی رودباری» دقایقی طول کشید و در نهایت او را، با وجود اصابت 6 گلوله به بدنش، زنده دستگیر کردند. اما ساواک، برای آنکه بتواند بقیه اعضای گروه را با استفاده از اطلاعات او، بازداشت کند، چنین شایع کرد که «جمشیدی رودباری»، حین درگیری، کشته شدهاست.
چریکها، این بار نیز، فریب خدعه ساواک را خوردند و خانههای تیمی را تخلیه نکردند. چند روز بعد، انفجار نارنجکهای دستی موجود در خورجین موتورسیکلت «حمید اشرف» و مجروح شدن او، حساسیت ساواک را نسبت به فعالیت گروه به اوج خود رساند. هرچند «حمید اشرف» از مهلکه گریخت، اما مأموران ساواک در میان اسناد به جا مانده از موتورسیکلت سوخته او، جزوه دستنویسی یافتند که جزئیات دقیقی از تردد ماشینهای گشتی ساواک، در آن نوشته شدهبود. افزون بر این، اسناد دیگری هم یافت شد که منتسب بودن انفجار نارنجکهای دستی به چریکهای فدایی خلق را تأیید میکرد. با اعترافات سریع و بدون مقاومت «جمشیدی رودباری»، همه شرایط لازم برای وارد آوردن ضربه نهایی ساواک بر چریکهای فدایی خلق، فراهم شده بود.